سه‌شنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۵

فيلتر




اينكه چقدرطول مي كشد

ازكودكي تا كهنسالي ات

كه گاه

چشم به هم زدني ست

تا اين چراغ / سبزشود

يا خود

درازاي هزاره اي


هي ضربدر

ضربدر

دركنج قاب تصوير

(( يعني كه باطل شده ست))

...يا دسترسي به


اين حرف

با سازديگران

اما

شعله مي كشد


اين مشترك

كه محترمش مي كنيد

ناممكن است

اين سطرهاي مانده درراه را

بي چشم

بگذرد

دوشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۵

نشانه هاي هشدار




با اتخاذ راهبرد جديد رئيس جمهورايالات متحده درمنطقه خاورميانه كه نوك اين برنامه

به سمت ايران نشانه گيري شده است،ودرست معكوس گزارش كميته بيكر- هميلتون مي

باشد؛ سمت وسوي ديپلماسي آمريكا را درخاورميانه وارد فازجديدي كرده است.

دراين راستا، نگراني هايي درسطح ملي وبين المللي دامن زده شده وفعالان سياسي واند

يشمندان داخل وخارج كشور، رايزني ها وهشدارهايي را مطرح كرده اند.

آرايش سياسي- نظامي ايالات متحده به گونه اي طراحي شده كه بيشترتحليل ها آن را

تهديدي جدي عليه ايران وامكان بوجود آمدن برخورد نظامي پيش بيني مي كنند.درسطح

بين المللي، عمق اين گمانه زني ها به حدي بوده است كه تعدادي از چهره هاي شاخص

كنگره آمريكا با شتاب اقدام به تهيه طرحي كردند تا رئيس جمهورايالات متحده را ازتها

جم نظامي به ايران بازدارند. يا تعدادي نخبگان جهان همچون هارولد پينترنويسنده بريتا

نيايي برنده جايزه نوبل ، رمزي كلارك دادستان سابق آمريكا ، اسقف تومان گامبلتون،

هوارد زين تاريخ دان، جورج كالوي نماينده پارلمان انگليس و دنيس هاليدي معاون سا

بق دبيركل سازمان ملل متحد ازاين بابت اظهار نگراني كرده اند. آنان درنامه اي به جو

رج بوش ودبيركل سازمان ملل چنين آورده اند (( ازگزارش هايي كه ازيك سال پيش از

فرماندهي مركزي پنتاگون وفرماندهي استراتژيك مطرح شده است، اهدافي براي حمله

انتخاب شده، اسلحه مورد نيازبه منطقه ارسال شده، اقدامات پشتيباني براي حمله انجام

شده است. ممكن است كه دراين تهاجم هزاران نفرازمردم ايران قرباني شوند. ما اكنون

بايد براي پيشگيري ازاين حمله تحرك داشته باشيم. ))

درسطح ملي نيز، مسئولان سابق وهمچنين فعلي حاكميت به اشكال گوناگون ( چه از

ازطريق برگزازي جلسات، چه درنمازجمعه و...) نسبت به تهديد آمريكا هشدارهاي

جدي اي را دراين خصوص مطرح كرده اند.

آرايش جديد نظامي ايالات متحده درخليج فارس، حمله يگان هلي برد دراربيل عراق

به كنسولگري ايران، افزايش قريب به بيست ودوهزارنيروي نظامي جديد درعراق

جهت كمك به نيروهاي قديمي، تحريم هاي مالي ايجاد شده وادامه داركه توسط معاون

خزانه داري آمريكا به منظورتحريم بانك سپه پيگيري مي شود، دستورجلسه اخيرشورا

ي همكاري خليج فارس دررياض، كه ايران موضوع محوري آن بوده است، اعلام اين

كه گروه هاي شبه نظامي عراقي توسط ايران تجهيزمي شوند ازسوي زلماي خليل زاد

واين گزاره اززبان خانم كاندوليزا رايس سكاندارسياست خارجي بوش، مبني براين كه

(( همه منطقه باايران مشكل دارند)) كه درواقع معنايي جزتدوين سناريويي جديد براي

تهاجم به ايران ندارد، همه وهمه سيگنال هايي است، كه درعلت يابي هشدارها مي تواند

مؤثرباشد.

آقاي احمدي نژاد رئيس جمهوردرجلسه تقديم بودجه سال آينده به مجلس درخصوص تها

جم آمريكا به ايران گفته است(( جنگ؟ اين ها حرف است)) يا درگفتگوبا شبكه دوم سيما

گفته است (( اصلا نگران كشورنيستند؛ آمريكا به ايران حمله نمي كند، درآمريكا عقلايي

هستند كه به بوش چنين اجازه اي نمي دهند. ))

هنگامي كه آمريكا وانگليس تهاجم نظامي به عراق را آغازكرده بودند؛ بالاترين نهاد بين

المللي يعني شوراي امنيت سازمان ملل متحد، با اين تهاجم مخالفت ورزيده بود. حتي بر

خي ازكشورهاي اروپائي مانند فرانسه نسبت به اين تهاجم موضعگيري كرده ومخالفت

قاطع خود را با اين حمله اعلام كرده بودند. اما آمريكا قواعد بين المللي رازيرپا گذاشت.

به عبارت ديگرآمريكا به دليل عدم دستيابي به آنچه درپي آن بود وگزارش هانس بليكس

بازرس وقت نيزادعاي وي را تاييد نمي كرد، بوش براي دفاع ازحيثيت خود وبه دليل

قرارگرفتن درشرايط آچمزي وكيش ومات به زير صفحه شطرنج زد. ترديدي نيست كه

اهداف دورتري دراستراتژي ايالات متحده نهفته بود.

چطور مي توان عليرغم اين همه هشدارها كه حتي اذهان مردم را كه جسته گريخته پي

جوي اخبارها ازطريق رسانه ها نيزمي باشند، مشوش كرده است،واين هشدارها ازسوي

ازسوي نخبگان وصا حب نظران ملي وبين المللي مطرح شده ونگاه ها را درمنطقه به

به خود معطوف نموده است، اين تحركات را تنها (( حرف)) تلقي كرده و آن را تحليل

اشتباه خواند. اميد كه سخنان رئيس جمهوردراشتباه خواندن تحليل تهاجم آمريكا به ايران

درست بوده باشد وجغد جنگ سايه ي شوم خود را برفرازميهن مان نگسترد. اما اتخاذ

ديپلملسي فعال درسطح منطقه وجهان براي بازدارندگي ايالات متحده وچرخش سياستها

به سمت تقويت ديالوگ براساس معيارهاي بين المللي پذيرفته شده ، مي تواند خطر را

ازميهن مان دورنمايد. همچنين يازانديشي درسياست ها، عملكردها وگفتارهايي كه در

اين شرايط بحراني مي تواند به تحريك طرف مقابل بيانجامد، وبه جاي تقويت تعامل و

دستيابي به تدوين مباني يك ديالوگ منطقي به تقابل كشيده شود، امري حياتي ست.

...





مي خواهم صداي تورا

درخاك گلداني بنشانم

ودرحس گنگ وجود

نه چيزي نمي بينم

چيزي نمي شنوم


نمي دانم نگاهي هست

كجا هستم


ازحس صدايت

آغازمي شوم

حرف به حرف


پائيزدرصداي تو/ سبزشد

وماه ازشرم

شبانه هارا

وانهاد


امشب

خاطره ها را تا دوردست

ورق زدم


آنسوتر

صدايي منتظر/ نگاهي

ودوماهي بي قرار

درمنظومه‌‌ً تنهائي ام

جمعه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۵

بي تابي ها 4



آسمان را با خود مي برم

تا برپيشاني قبرها

ستاره اي بنشانم


چراغ ها مرده اند

كليدها را نزنيد

جيب هاي تان هنوز

سرشارآوازهاي سفيداست

چهارشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۵

اگرزباغ رعيت ملك خورد سيبي
برآورند غلامان وي درخت ازبيخ



سياستمداران وحاكماني كه قدرت را دردست داشته ورابطه ي آن ها با مردم رابطه

اي عمودي است؛ گاه درتحليل هاي شان ازمفرداتي استفاده مي كنند، كه سبب شان

نزول مي گردد. درحالي كه اقتضاي پست ومقام سياسي، ادبيات سياسي مخصوص

است، تا سرمشق والگوبراي مديران پايين تردرساختارقدرت باشد. اگرجزاين باشد

مصداق بيت زيرخواهد بود:

اگرزباغ رعيت ملك خورد سيبي
برآورند غلامان وي درخت ازبيخ

محمود احمدي نژاد رئيس دولت نهم، هنگام تقديم لايحه بودجه سال آينده به مجلس،

عبارتي به كاربرد كه درآن يك واژه چنان بي تابانه خود نمايي مي كرد، كه درشان

رئيس دولت نهم نبوده وبيشترمتعلق به ادبيات پوپولاريستي مي باشد. وي گفت

(( من امروزمي بينم افرادي با جعل خبرقصد كدورت سازي وفاصله انگيزي( ميان

دولت ومجلس) دارند. اينها ((خناساني)) هستند كه نمي خواهند كشورپيشرفت كند))

درفرهنگ لغات واژه (( خناس)) شيطان،اهريمن، ديوسركش، بدكار، شيطان صفت

آمده است.

مي توان گمان برد كه اشاره رئيس جمهوربه خبرنگاران ومنتقدان برنامه اجرائي

وي مي باشد. برنامه اي كه درسه سطح سياسي- فرهنگي-اقتصادي،نه تنهااعتراض

منتقدان بيرون ازحاكميت را برانگيخته،بلكه نمايندگان مجلس نيزكه درساختارقدرت

حضوردارند، واكنش انتقادي جدي نسبت به سطوح ياد شده ازخود نشان داده اند.

حتي نمايندگاني ازفراكسيون موسوم به اصولگرايان كه منتقد جدي سياست هاي

رئيس دولت نهم مي باشند واخيرا نيززمزمه انشعاب ازفراكسيون ياد شده شنيده مي

شود كه به سمت تشكيل گروهي تحت عنوان فراكسيون اصولگرايان خلاق گام بردا

شته اند.

براساس تعريف فوق ازواژه (( خناس)) بديهي است كه آنان كه بدين صفت ازسوي

رئيس جمهورمتصف شده اند؛ بايد با طينتي اهريمني، ازپيش به طراحي توطئه اي

انديشيده باشند،كه با برنامه به اجراي عملياتي مشغول شده،كه درسخن رئيس جمهو

ربه مانع تراشي سرراه پيشرفت كشورتوصيف گرديده است.

آقاي رئيس جمهور، آيا منتقدان سياست هاي اجرائي جنابعالي كه ازففد امكانات در

رنج اند ودربيان آزاد انديشه انتقادي خود گاه هراسان، ودررديف كردن سخن شان،

هرگونه خودسانسوري را برخويشتن خويش روا مي دارند؛ تا مبادا خاطرمسئولي

آزرده شود؛ شايسته چنين توصيفي ازسوي جنابعالي مي باشند كه صاحب قدرت

هستيد؟ آيا رواست كه حتي توان شنيدن سخني، كه معطوف به منافع ملي ودرراستا

ي پيشرفت وتوسعه كشوراست، به صرف سويه ي انتقادي آن برنتابيده شود وبا

چنين توصيفي، مرزآزادي بيان مخدوش گردد. اگرچه ازويژگي جوامع درحال تو

سعه ودرحال گذاراست كه چنين چالشي را بازمي تاباند. اما نظارت وانعكاس آنچه

درجامعه مي گذرد ازسوي ركن چهارم، به منزله دريچه اطمينان مردم وذهن اند

يشنده وپرسشگرجامعه، قدرت را مهاركرده وبه انديشيدن وبازخواني كردن آنچه

انديشيده شده دعوت مي نمايد. به همين دليل ودقيقا به جهت نظارت مطبوعات كه

ازسوي ذهن اجتماعي نمايندگي مي شوند؛ جلوي انحراف قدرت گرفته مي شود.

براساس ماده ي 19 اعلاميه ي جهاني حقوق بشر، هرفردي حق آزادي عقيده و

بيان دارد واين حق مستلزم آن است كه كسي ازداشتن عقايد خود بيم ونگراني ندا

شته باشد ودركسب ودريافت وانتشاراطلاعات وافكار، به تمام وسايل ممكن بيان

وبدون ملاحظات مرزي آزاد باشد.

تنها دريك جامعه دموكراتيك است كه حقوق مندرج درماده فوق، ضمانت اجرايي

مي يابد. وتنها رسانه هاي مستقل وآزاد هستند كه قادرند تا به آزادي اطلاعات و

افكاررا كسب وبه تمام وسايل ممكن انتشاردهند. رسانه هاي آزاد ومستقل، واسطه

مردم ومسئولان قدرت هستند، اگراين واسطه گي برمبناي فضايي دموكراتيك شكل

بگيرد؛ نظارت مردم نيزتامين شده وحكومت نيزپاسخگويي را برخود تكليف خواهد

دانست وانگشت اتهام به سوي منتقدين درازنخواهد

سه‌شنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۵

سطردربدر



دنبال اين سطرهاي دربدر

دربدرمي شوي


هميشه مگر

آن سوترازچند تكه پاره حرف

صدايي فرياد مي كشد

كه پرده ها را مي كشي


پنجره را به بند

كه زمزمه بي هنگام برگ ها

نگاه ات را

لومي دهد

یکشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۵

كلمه



اين واژه هاي سمج

كه رنگ به رخسارندارند

چرا لج مي كنند

كه رودخانه/ خلاصه

نفس هاي آخرش را

به دريا مي ريزد


سكوت

نگاهي ست

كه بررودها پارو مي زند

تا باد

ازكدام سووزد

به كدام كرانه


چشم هارا

به اشاره سكوت

به خط مي كنم

حالا رد همه ي اين ها چه مي شود

عقربه ها

سربسته مي روند

شنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۵

كمي فاصله



به رؤياگردي كودكي هايم

دركه مي گشايم

اين باران بي موسم را

مي رهم

كه رد همه صداها را

تاريك مي كند


هاشوراين آفتاب بي رمق

پرده كه مي كشم

ازجوهرشعرهاي من

مي چكد


ناگزيري دوست داشتن را

برف كه مي باريد

دسته گلي بخشيدم

وروزهاي تقويم را

رفته گرمحله

جاروكشي ديرينه بود


سايه هايم را ول مي كنم

باداباد

خواب كودكي ها

سرپناه شبانه اي ست

كه روزرا

روشن مي كند

جمعه، دی ۲۹، ۱۳۸۵

رمانتيسيسم واتوپياي عدالت گرايي



رئيس جمهور، دوباردرسخنان خود درمقاطع مختلف،نكته اي تامل برانگيزورمانتيك را ابراز

كرد، كه درمحافل روشنفكري اعم ازدولتيان ومجلسيان وروشنفكران خارج ازساختارحاكميت

سبب انتقاد ازوي گرديد. يك باربحث ظرفيت ايران براي افزايش جمعيت تامرز120 ميليون

نفر،كه انتقادات بسياري را درسطوح گوناگون برسخنان وي معطوف نمود.وبارديگرموضوع

ظرفيت كشوربراي تغذيه 300 ميليون نفرجمعيت ايران . كه بازتاب اين سخن نيز، طيف و

سيعي ازروشنفكران تا حاكمان را به انديشه واداست وموضع انتقادي شان را برانگيخت.

عملكردهاي محمود احمدي نژاد درطول يك ونيم سال اخير، ازنامه نگاري هاي وي به سران

برخي كشورهاي جهان گرفته تا شعارهاي عدالت خواهانه سردادن درعرصه هاي ملي وجها

ني، بدون توجه به ظرفيت ها وامكانات، چه تصويري ازاين عملكرد به لحاظ اجتماعي وسيا

سي منعكس مي كند. قدم هاي برداشته شده وي دراين راستا، به ويژه درقلمرو داخلي، به لحا

ظ حل معضلات ومشكلات عديده اي كه درمسايل مبرم وروزمره اقتصادي سياسي، فرهنگي

كه مردم ما به شدت درگيرآن هستند، چه نتايجي را دربرداشته است؟

سخنگوي وي غلامحسين الهام نيز، كه الگوي رفتاري رئيس خودرا درعرصه ي عمل اجتما

عي ملاك موضعگيري ها واظهارنظرهاي خود قرارمي دهد، به لحاظ قالب شناسي رفتاري

به شدت متاثرازنوع نگرش ورفتاروي مي باشد. بدين معنا كه ايشان درسخن گفتن، درمنش

درنوع نگرش به مسائل وارائه راه حل، درشعارهاي عدالت خواهانه سردادن و... ازالگوي

ياد شده پيروي مي كند. دراينجا سخن من معطوف به ارزش گذاري رفتاري نيست. بلكه در

يكدستي نگرش ها واتوپياي عدالت خواهانه است كه ازمنشاء رمانتيسيسم برمي خيزد. بيان

احساس فردي آنچه آرزو مي شود. وعدم وجود انطباق بين آرزو، گفته ها وواقعيت، سنتزي

را پديد مي آورد؛ كه يك پارادوكس واقعي است. پس آنگاه كه توان درحل مشكل درمي ماند؛

فرافكني وسوءظن درتوهم توطئه پيش مي آيد

سخنگوي دولت درتازه ترين اظهارات خود درنشست هفتگي با خبرنگاران، با فرافكني اي

ديگر، بحث هاي گراني اخيررا كه دامنه اي طولاني دارد(( سازمان يافته ))خوانده وازبرخي

افراد بدون اشاره به ماهيت آنها، خواست كه باعث التهاب بازارنشوند.

وي با ارائه مشتي آماردرصدد اثبات اين نكته برمي آيد كه تلاش دولت درپائين آوردن نرخ

تورم درنگاهي كلان مثبت بوده است.وي با اشاره به تلاش دولت دركنترل وپايين آوردن نرخ

تورم مي گويد (( متاسفانه با وجود اقدامات دولت، برخي با اقدامات سياسي وايجاد التهاب مي

خواهند به صورت رواني دربازارتاثيربگذارند وباعث افزايش قيمت ها شوند. آن ها دائم تبليغ

مي كنند كه گراني وجود دارد ومي خواهند مردم را ازدولت نااميد كنند))

جالب است كه سخنگوي دولت پاسخ دهد چطورمي توان با تبليغ وايجاد التهاب آن هم درشرا

يطي كه همه امكانات دردست دولت است ومنتقدين فاقد امكان مي باشند، التهاب رواني دربا

زارايجاد كرد وباعث افزايش قيمت ها شد. آيا اساسا تبليغ موجد افزايش قيمت شده والتهاب

رواني ايجاد مي كند؟ آيا جاي مشكلات ساختاري، حجم نقدينگي، مباحث پولي، برنامه ريزي

و... دراين نگاه پوپوليستي كجاست؟

جاي پرسش است كه غلامحسين الهام به عنوان سخنگوي دولت، كه دركابينه نهم حضوري

فعال دارد، هرگزدرخلوتش به خود نهيب زده است كه اندكي ازفرصت خود را درميان مردم

بگذراند وازاوضاع جاري درعرصه ي عينيت جامعه با خبرشود ومعضلات زندگي مردم را

لمس كند. تا شايد اثرات حرف هاي مردم، درتعامل با آنان درقلمروزندگي عيني، سبب شود

تا اندكي ازپوسته ي ذهني تحليل ها وآمارهايي كه ازسوي وي ارائه مي شود وفرسنگ ها با

واقعيت زندگي جاري مردم فاصله دارد، ترك برداشته ومحتواي تحليل هاي وي هرچه بيشتر

با واقعيت قرين گردد.

آيا اين هاله ي ذهني تحليل ها اين قدرسخت وغيرقابل نفوذ است،كه فرياد اعتراض نمايند گان

مجلس، ائمه جمعه، كارشناسان و... قادربه رخنه دراين ارزيابي هاي رمانتيك نيست؟وهرقدر

زمان مي گذرد اين گراني هاي كمرشكن، اقشارضعيف جامعه را ازهستي ساقط مي كند. پا

سخگوي اين ناهنجاري ها چه كسي جزدولت است؟

چنين نگاه وعملكردي كه واقعيت ها را درنورديده ودراتوپياي عدالت خواهانه سامان مي يابد

معطوف به كدام جهت است.

مدام شعارعدالت خواهانه سردادن، بدون توجه به روندهاي موجود وواقعي زندگي اقتصادي

واجتماعي مردم، وبي آنكه برنامه اي كارشناسي شده درحوزه هاي مربوطه تدوين گردد ؛ چه

نتايجي جزآنچه كه هشدارهمه را برانگيخته دربرخواهد داشت.

بيداد گراني درقلمروتامين نيازهاي اوليه زندگي مردم ودربخش مسكن،طي ماه هاي اخير؛چه

تدبيري تا كنون براي رفع جدي اين معضل ازسوي دولت، جزفرافكني ومتهم كردن ديگران،

به عمل آورده است؟

آيا پاسخ هاي وزراي مربوطه( بازرگاني ومسكن) قادربه قانع كردن مردم ونمايندگان پارلمان

بوده است؟ چرا دولت با تعويض مسئولان وبه كارگيري كارشناسان ومسئولاني كارآمدتروبا

برنامه علمي، نسبت به حل عاجل اين معضلات اقدامي به عمل نمي آورد؟ آيا با قحط الرجال

روبروئيم؟

درحالي كه ملت ايران، به ويژه طبقات فقيروفرودست جامعه ما، چالشي عظيم را با فقر،

بيكاري، تبعيض، گراني و... پنجه درپنجه افكنده اند، تشكيل صندوق دوميليارد دلاري در

سفررئيس جمهوربه آمريكاي لاتين، براي نبرد با نظام ليبراليستي آمريكا،كدام گره ازمشكلات

ملت ايران را مي گشايد؟ درحالي كه سرمايه ملت ايران حاتم بخشي مي شود.

درشرايطي كه لايحه بودجه 86 توسط دولت با تاخيرهنوزبه مجلس ارائه نشده است،اين سفر

به كشورهاي آمريكاي لاتين برپايه كدام ضرورت تاريخي صورت مي گيرد وچگونه قابل تو

جيه است.

آيا دررفتارشناسي سياسي، چنين سياست هايي كه هرازچند گاه ازسوي برخي مسئولان ياد

شده اتخاذ مي گردد؛ بازتاب نگاهي رمانتيك وعدالت خواهانه با هاله اي ازاتوپيسم نيست؟

سه‌شنبه، دی ۲۶، ۱۳۸۵

مرثيه

براي محمد مختاري



مي روي

تا اشك هاي نريخته ات را

درچشمان غروب

بخواني


بيرون اما

باراني ست

چراغ هاي درگذر

سوگوارند


چشم هاي ات

بي قراري ترانه ها

ودلت

درپياده روي خيابان ها

دركوچه پسكوچه هاي شهر

آينه ي صداها


مي خوابي

واضطراب جهان را

درمنظومه تنهائي ام

تكرارمي كني

یکشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۵

دموكراسي فرهنگي



سياست هاي فرهنگي دولت محمود احمدي نژاد رئيس جمهوركه توسط وزارت خانه فرهنگ

وارشاد اسلامي تدوين واجرا مي شود؛ دريك سال ونيم ازعملكرد اجرائي اين دولت، درحوزه

توليد ونشرآثارفرهنگي، درعرصه رسانه ها وكتاب، آثارمثبتي ازخود منعكس نكرده است.اين

موضوع درقلمروسياست بررسي وصدورمجوزكتاب ، چنان آلوده به تنگ نظري وتعصب

جناحي شده است، كه طي يك سال اخير، باعث اعتراض نويسندگان ومترجمان گرديده است .

سياست هاي سختگيرانه وبه دورازعقلانيت منطقي درحوزه بررسي جزء به جزء كتاب هاي

درانتظاردريافت مجوزمانده ، كه گاه به ماه ها وسال ها كشيده مي شود ( نگارنده اين سطور

نيزماه ها براي دريافت مجوزكتاب خود كه توسط ناشراقدام شده بود به صف كشيده شدم ) از

يك سوودستوراين وزارت خانه مبني بردريافت مجدد مجوزكتاب هاي چاپ شده دردوران

هشت سال حاكميت موسوم به اصلاحات كه تلاش هاي مثبت وسازنده اي درراه آزادي نشرو

چاپ كتاب صورت گرفته بود، براي تجديد چاپ ازسوي ديگر؛ واكنش شديد مؤلفان را درپي

داشته است. به گونه اي كه تعدادي ازآنان دراعتراض به عملكرد فرهنگي اين وزارت خانه ،

ازادامه كاربراي چاپ آثارشان انصراف داده وتا حصول شرايط بازفرهنگي وآزادي درحوزه

تاليف وچاپ آثارشان، ازپيگيري براي درخواست مجوزامتناع ورزيده اند. بسيلري ازناشران

نيز، ازانبوه كتاب هاي درنوبت مانده شان براي دريافت مجوزچاپ گله مند بوده وبه كرات

اعتراض هاي شان را دراشكال مختلف بيان داشته اند.

آيا سياست هاي محدود كننده فرهنگي درراستاي توسعه برنامه هاي فرهنگي دولت نهم قلمداد

مي شود؟ آيا اعمال سلطه فكري تك خطي وتك صدايي؛نافي تنوع طلبي فرهنگي وتكثرصداها

دراين راستا نيست؟ دموكراسي فرهنگي دراين حيطه به چه معناست؟ آيا خط به خط بررسي

كردن نوشته ها به ويژه درحوزه ادبيات، وايرادهاي غيركارشناسانه وانحصارطلبانه واردآور

دن برنوشته ها،سبب خشكاندن خلاقيت نويسندگان وپاشاندن بذرنااميدي براي ادامه كاروايجاد

فضاي انفعال فرهنگي نمي شود؟ آيا اين عملكرد سوگيري به سمتي نيست كه به ايجاد خودسا

نسوري تحميلي توسط نويسنده منتهي گردد؟ تا نويسنده دريك بستراضطرابي، ذهن خود را

معطوف به ايجاد محدوديت نمايد؛ تا ازپس دريافت مجوزبرآيد. معناي ديگرش اين است كه

نويسنده به تقابل دروني با انديشه ومعتقدات خود برخيزد ورسمي را بنيان نهد كه خود با آن

به مبارزه برخاسته است. پارادكسي كه ظرفيت دروني نوشتن وگفتن درآزادي را نابود مي

سازد.

درهمين راستا وبراساس اعمال چنين محدوديت هايي كه دراين دوره ازعملكرد فرهنگي شا

هد آن هستيم، سه سازمان فرهنگي- حقوقي بين المللي كه درراستاي دفاع ازحقوق ناشران و

مؤلفان ودفاع ازآزادي بيان ونشرفعاليت مي كنند،خطاب به محمود احمدي نژاد رئيس جمهور

نامه اي مشترك را انتشارمي دهند.

سازمان بين المللي ماده 19 كنوانسيون حقوق بشر، سازمان lpa وانجمن pen درنامه خود،

به صراحت خواستاربرطرف شدن وضعيتي شدند كه ازسوي وزارت خانه فرهنگي دولت نهم

درحوزه نشربه وجود آمده است. اين سازمان ها ازمشهورترين مراكزبين المللي هستند كه از

حقوق ناشران درسطح بين المللي دفاع مي كنند.

سازمان lpa كه درسال 1896 درپازيس تاسيس شد، نمايندگي صنعت نشردرسراسرجهان و

همچنين مسئوليت اتحاديه ناشران تخصصي ومنطقه اي در66 كشورجهان را برعهده دارد.

انجمن بين المللي pen درسال 1921 درلندن تاسيس شد وامروز138 مركزدربيش از100

كشورجهان دايركرده است ويكي ازسازمان هاي مشاورسازمان ملل به شمارمي رود.

تقويت ودفاع ازآزادي نشر، تقويت خواندن ونوشتن، دفاع ازحقوق مؤلفان وناشران وخلق و

توزيع كتاب درآزادي كامل ازجمله ابتدائي ترين اهدافي است كه اين سازمان ها درطول سا

ل ها تلاش وپيگيري دنبال كرده اند.

سازمان بين المللي ماده 19 نيزسازماني حقوق بشري است كه به طورمشخص درزمينه تقو

يت ودفاع ازآزادي بيان ونشراطلاعات درسراسر جهان فعاليت مي كند.

اين سازمان ها ضمن اعلام نگراني شديد خود ازوضعيت دست اندركاران نشروكتاب در

بخشي ازنامه خود خطاب به رئيس جمهورآورده اند كه

(( ما درك مي كنيم كه درايران مجوزها بعد ازبررسي وحذف نكاتي همچون مسائل ضد اسلا

مي، غيراخلاقي وغيرقابل قبول ازنظرسياسي صادرمي شود. اما اين نكته را نيزمتوجه شده ا

يم كه طبق شرايطي كه وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي درزمينه نشروتوزيع كتاب به وجود

آورده است، ناشران ومؤلفان بايد ماه ها منتظردريافت مجوزبراي كتاب هاي شان بمانند كه

بيشترشامل رمان ها وكتاب هاي سياسي مي شود. وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي درحال

حاضرحتي كتاب هايي را كه قبلا مجوزدريافت كرده اند براي چاپ مجدد ملزم به دريافت

مجوزكرده است. اين وضعيت منجربه اين شده است كه برخي از نويسندگان ايراني كه ديد

گاه هاي شان با دولت منطبق نيست دچارموانعي شده اند ومجبورند آثارشان را درخارج از

ايران وحتي دراينترنت منتشركنند.))
يلداي جهان



مشتي پرنده

بي واژه حضور

مشتي صداي/ بي خنده


جهان

تكرارنتي بي فرجام

كه به جست وجوي آشيانه اش

ورق مي زند

خطوط عقربه ها را

وثانيه هايش را

به شعرهاي من

مي ريزد


اين برف پرشكيب

يلداي كدام قصه را

تسبيح شبانه مي زند

شنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۵

كمي آسمان آبي



بايد بروم

بركوبه نكوبيد

مي دانم


اين جاپاها

صداي فردا را

درخطوط شب هاي شان

نقش مي زنند

مي زدند

كمي صبركن

نوبت به نوبت

اين جوجه ها

با هرنسيمي ازجانب بهار

تخم هاي شان

ترك مي خورد


فردا كه دربال هاي توپرزد

كمي آسمان آبي

براي حنجره ام كافي ست

كمي باران

براي جاپاهاي فراموش شده

پنجشنبه، دی ۲۱، ۱۳۸۵

بازهم فرافكني



يك عادت ويك رسم درجامعه ما بتدريج درحال نهادينه شدن است.اينكه وقتي درمقابل پديده اي

بحران زا يا مشكلي كه حل آن نيازبه نگرشهاي كارشناسانه فارغ ازتعصب دارد ومنافع ملي

درآن نهفته است؛ قرارمي گيريم، وتوان برون رفت ازآن را درخود نمي يابيم؛ به جاي شعار

دادن ودرخواست كمك ازنظرات فني واتكاء به مساعدت هاي فكري كه ارائه مي شود، جهت

برون رفت ازآن معضل، نفس مشكل را به گردن ديگري مي اندازيم. تا اندكي ازفشارها كا

سته وبارخود را سبك نمائيم. آيا اين يك منش ونگاه غيرروشمند وپوپوليستي نيست؟ هدف

ازاين فرافكني ونسبت اتهام به منتقدان داخلي زدن وريشه مشكلات را به گذشته ودولت هاي

پيشين احاله دادن، چيست؟

معضل بحران زاي اقتصادي ما، اقشاروطبقات فقيروحتي متوسط الحال جامعه مارا به شكل

طاقت فرسايي به خود مشغول داشته ومردم را ازخروسخوان تا شغالخوان، دربدردرگيرلقمه

اي نان مي كند. درآمدها وهزينه ها هيچ تناسبي با هم ندارند. اوليه ترين مواد مورد نيازروزا

نه مردم بايد با گرانترين قيمت ها تهيه شود.واقعيت موجود جامعه ماست كه به هيچ وسيله اي

قابل انكارنيست!

عجيب است كه رئيس جمهوراحمدي نژاد درنشست هيات دولت مورخ 20/10/85 درسخنان

خود نسبت به اين افزايش قيمت ها وگراني هاي وحشتناك موجود مي گويد

(( اين افزايش قيمت ها داراي زمينه ها وزيشه هاي اقتصادي وبعضا سياسي است كه به دو

لت جديد به ارث رسيده است))

جالب اينكه آقاي احمدي نژاد اعتراف به افزايش قيمت ها كرده است؛ زيرا درگذشته آن را مر

دود دانسته وبه گونه اي محصول شيطنت رسانه ها. سياسي كردن واقعيت اقتصادي جامعه و

فرافكني آن نسبت به منتقدان، كليد حل معضلات اقتصادي است؟

آقاي رئيس جمهور، كمي با سعه صدربيشتروتوجه به نظرات كارشناسانه منتقدان درقلمرو

هاي مربوطه، به حل معضلات اجتماعي مساعدت بيشتري نمائيد. اين قلمرو مي تواند متعلق

به فرايندهاي اقتصادي، سياسي وفرهنگي باشد. دريك جامعه مدرن به جاي كوبيدن برطبل

تك صدايي ومسدود كردن صداي ديگران؛ ضرورت هاي تاريخي ايجاب مي كند كه منظومه

صداها دريك سمفوني شنيده شود.زيرا همه اين صداها ناظربرتامين منافع ملي واجتماعي ست

چهارشنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۵

گوجه وخيارهم سنكوپ است



مردن كه بهانه نمي خواهد

يا خاطره

يا هرچيزديگر

مي تواند ناقوس ورود يا خروج باشد

(( حالا هرچه فكركني))


گوجه وخيارهم / عين سنكوپ است

كه مردن را درچرتكه زندگي

محاسبه مي كند

من كه هرروزجسد خيالم را

دراستكان استكان دغدغه هايم

نوش مي كنم


مردن كه بهانه نمي خواهد

وراه رفتن هم

زنده بودن نيست


مي خواهم اين طرح را

براي آقاي رئيس جمهور

لينك كنم

سه‌شنبه، دی ۱۹، ۱۳۸۵

وجدان ورياست




درسيستم بوروكراسي ايران، بويژه درسطوح مسئوليت هاي بالايي ومياني، يك مديرپس از

كسب مسئوليت، درقالب وفضايي قرارمي گيرد، كه هويتي جديد براي اش رقم زده مي شود.

براين اساس، اين مديردرتعامل خود با پيرامون كه مي تواند همكاران اداري وي يا مراجعان

كاري بيرون ازساختاراداره باشد، دچارنوعي دگرگوني دررفتار، روابط وطرزبيان مي شود.

كسب اين هويت جديد، اساس دگرگوني درقلمرو رفتاروگفتاروي را تشكيل مي دهد. پس ازگذ

شت مدت زماني ازكارمديريا رئيس، احساس خوشايند بودن مديريت، فرايندي ذهني يا قالبي

ذهني را دروي تدوين مي كند، كه مادامالعمربودن اين پست را دربازتاب بيروني رفتاروي،

بويژه با ارباب رجوع، درگمان نقش مي زند. درحالي كه واقعيت جزاين است. ميزقادرنيست

وفادارتام وتمام ابدي براي آقاي رئيس باشد.البته نسبيت اين نگاه نبايد مغفول بماند.

ماجراي ايران خودرودردوسال اخير، حكايتي بس شنيدني ست. به دنبال ايجاد حريق درپژو

405 به خاطرشيلنگ بنزين وباك خودرو، كه منجربه فوت ودرگذشت بسياري ازهموطنان

محترم شده وخانواده ها را داغدار نموده، تا مدتها مسئولين اين سازمان را به خود نمي آورد

پس ازماه ها، كه با اعتراض شديد مردم وبرخي مسئولين همراه بوده، مسئولين ايران خودرو

واداربه پاسخگويي مي شدند وتوجيهاتي را دردفاع ازعملكرد خود مطرح مي كردند. دراين

فرايند آتش سوزي دوساله پژو405 شركت ايران خودرو، كه اشكال مربوط به كاركرد فني

اين شركت بوده، هيچ يك ازمسئولان بخاطراين حوادث دلخراش كه به مرگ ده ها نفرازدارند

گان خودروانجاميده، نه تنها ازكارخود استعفا نداده، حتي ازكوچكترين عذرخواهي از مردم

دريغ ورزيده اند.

رئيس پليس راهنمايي ورانندگي نيروي انتظامي مي گفت(( آتش سوزي 125 خودروازابتداي

سال جاري تا كنون موجب كشته ومجروح شدن 300 تن ا زهموطنان شده است. وي اعلام

كرد : براساس اعلام آتش نشاني درطول 6 ماه سال 85 ، 700 خودرودرتهران آتش گرفته

كه 70 درصد اين آتش سوزي ها مربوط به توليدات ايران خودرو بوده است. وي درادامه

مي گويد: براساس آمارراهنمايي ورانندگي نيزتصادفات منجربه آتش سوزي 125 دستگاه

خودروازابتداي سال جاري تا كنون درجاده هاي كشورموجب كشته ومجروح شدن 300 تن

ازهموطنان شده است كه محصولات ايران خودروبيشترين آتش سوزي ها خودروها را در

جاده هاي كشوربه خود اختصاص داده اند وآمارها نشان مي دهد ازاين رقم 40 درصد مرگ

براثرحريق خودروها، مربوط به پژوهاي 405 بوده است.

آيا اين آمارواقعي نشانگرچه وضعيتي ازتوليد اين خودروي شركت ايران خودرواست؟ آيا

اگردردنياي مدرن وجوامع پيشرفته صنعتي،چنين اتفاقي تنها براي تعداد محدودي ازخودروها

كه ازانگشتان يك دست هم تجاوزنكند وحتي به مرگ سرنشين يا راننده هم منجرنشود، رخ

مي داد،مسئول يا مسئولين مربوطه همچنان پشت ميزمي نشستند وبه لوازم رياست خود محكم

مي چسبيدند؟

چه كسي پاسخگوي خانواده هاي ازدست رفته براثرچنين حوادث دلخراشي هست؟چرا پرونده

حوادث دردناك روشن وتبيين نمي شود؟ بي كفايت وغيركارشناس كه مسبب چنين حوادثي آن

هم درطول دوسال اخيرمي باشند، به مردم معرفي نشده وتكليف شان مشخص نمي شود؟

آيا قوه قضائيه يا دادستاني نبايد دراين حوزه به عنوان مدعي العموم وارد عمل شود ؟

ميزرياست درايران چه خاصيت سحرانگيزوشگفت آوري دارد
!

یکشنبه، دی ۱۷، ۱۳۸۵

شمارش تارها



هرگامي كه به كوچه مي دهي

يا جاده هارا

با خاطره ها ي ات

نقش مي زني

حرفي به الفباي كلمه ممنوع / اضافه مي شود

ونگاه ها درتلاقي وقتي ديگر

مسيرباد را

دنبال مي كنند


چاره اي نيست

پشت تابلوي ايست

توقف كن

خاطره ها را به گنجه ها بسپار

وهرصبح

تارهاي تنيده ي تازه را

درخاطر/ مروركن

شنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۵

گزينش وسرنوشت آدمي




وقتي كه بحث گزينش براي تبديل وضعيت كاركنان مطرح مي شد، لرزه براندام بچه ها

مي افتاد. چون مي دانستند كه ازفيلترهسته هاي گزينش نمي شود به راحتي گذشت. پرسش

ها وسؤالاتي كه درگزينش ها مطرح مي شود، كمترارتباطي با تعهد وتخصص پيدا مي كند

يك كارمند يا مسئول بايد درحد متاله، آگاهي ديني داشته باشد، تا ازصافي گزينش بگذرد .

درغيراين صورت بايد با التهاب واضطراب منتظرنتيجه باشد.

وقتي آقاي احمد سالك دبيرهيات عالي گزينش ازاحياي گزيتش درگفتگوي بعد ازخبرشبكه

دوم سيما سخن مي گفت، يادآورآنچه دردانشگاه پيام نوربعد ازسالها كار، برمن وسايرهمكا

رانم گذشت، بود. مرارت هايي كه نتايجي بس مخرب براي بسياري ازكاركنان زحمتكش و

خدوم ومتخصص داشت.

نكته اي جالب كه آقاي سالك به آن اشاره كردند،وبراي من درآن زمان مبهم بودونه ازسوي

حراست دانشگاه ونه گزينش آن ونه حتي هيات مركزي گزينش وزارت علوم وهيات عالي

گزينش، مستقردرنهاد رياست جمهوري كه توفيق احضاردرهمه اين ادارات را داشته ام و

ازلطف نتايج آن نيزبهره مندشدم.كه ساقط شدن ازهستي وازهرگونه حقوقي محروم گرديدن

بود وعواقب همه اينها هم اكنون زندگي دروني خانواده را به جد نشانه رفته است، برايم تو

ضيح داده نشده وتبيين نگرديده بود،اين مضمون بود كه مسايل امنيتي وسياسي فرددرحيطه

كارحراست هاست.عبارت آقاي احمد سالك چنين بود كه((اگرمسائل شخص سياسي، امنيتي

باشد، مربوط به حراست هاست. واگرتخلفات باشد، مراكزرسيدگي به تخلفات اداري به آن

رسيدگي مي كنند))

اگراشتباه نكنم روزچهارشنبه 13 يا پنجشنبه 14/10/85 اين سخنان را ازطريق گفتگوي

بعد ازخبرشبكه دو شاهد بودم.

وبرمن مشخص گرديد كه حيطه رسيدگي به پرونده من سياسي- امنيتي بوده است، كه منجر

به تضييع همه حقوق من گرديد.زيرا اينجانب هيچگونه گزارش تخلف درپرونده اداري خود

نداشتم. وحتي نامه اينجانب به آقاي خاتمي رئيس جمهوروقت،كه متعاقب آن به احضاراينجا

نب به يكي ازساختمان هاي رياست جمهوري ( هيات عالي) درآن زمان منتهي گرديده ودر

درپرسش وپاسخي كه ازسوي يك روحاني به عمل آمد؛ جاي خالي هرگونه پرسش درمورد

تعهد، تخصص، كارايي، اخلاق، رفتاراداري، هوشياري وذكاوت كاري، قدرت پيش بيني

چشم اندازكاري و...درآن خالي بود؛اما پرسش هايي درزمينه هاي سياسي، اجتماعي وديني

فراوان مطرح مي شد.برخي پرسش ها كه طرح آن را دراينجا جايز نمي دانم. يا درحين پر

سش وپاسخ، كپي گرفتن ازروي جلد كتابهايم وبرخي صفحات داخل آن ها بود. كه مي شد

نتيجه را ازپيش، پيش بيني نمود. ودرپايان نيز، تعهد ارائه هيچگونه پاسخ كتبي مبني بررد

يا قبول شدن را نمي پذيرفتند، وبه كلماتي چند پشت تلفن، وقتي پيگيرمي شدي، بسنده كرده

ومردود شدن يا قبول شدن را اعلام مي كردند. البته شايد قبول شدن، پاسخي كتبي به همراه

داشت. آن وقت توبايد با دست خالي(= دست ازپا درازتر) براي زن وبچه ات خبرببري! و

نكته جالب تراينكه هنگامي كه فرزندت ازتو مي پرسد، بابا اخراج يعني چه؟ اآن هم با آن

معصوميت كودكانه اش.درمي ماني كه چه پاسخ دهي! يعني درقدوقامت سليقه آنان كه خود

را ازما بهتروشهروند درجه يك مي دانند، نبودي! يا اينكه ازنان خوردن افتادن وبايد ازگر

سنگي و هرگونه حقوق اجتماعي ديگرازاين پس محروم شوي! و...

همه اين كه گفتم دردوران اصلاحات بود. نامه من هم درروزنامه (( آفتاب امروز)) كه بعد

به محاق توقيف رفت، به چاپ رسيده بود. وقتي كه محققين گزينش يا حراست ها چنان در

جزئيات زندگي خصوصي تووارد مي شوند؛البته به هنگام تحقيق، تا هرطور شده، نكته اي

به زعم خود منفي را كشف كنند وهمان ملاك ومعيارقضاوت شان باشد، تا به راحتي مهر

مردود شدن براي ابد برپيشاني زندگي توحك شود. البته قصدم به هيچ وجه تعميم تام وتمام

نيست. ازاينجاست كه تازه تنش درزندگي داخلي آغازمي شود، كه مي تواند سرازجاهايي

باريك دربياورد.

محققي كه درتحقيقات محلي، پرسشهايي ازاين دست را مطرح مي كرد 1- آيا وي ويدئو

نگاه مي كند؟ 2- كتاب هاي اين آقا ازنظرما روسي!؟ است. و... خيلي جالب است. كه

البته به عقل ناقص من يعني كمونيست وروس زده بودن و...

وهمه اين ها فيلتري است كه درمراحل گزينش بايد ازآن بگذري! تا ببيني آيا قادرهستي

ازجارچوب طراحي شده شان عبوركني يانه. چارچوب خودشان كه فراترازقانون وحقوق

شهروندي ست. كه البته مانند سال هاي گذشته، به راحتي مي توان با اندكي مطالعه براي

حفظ كردن برخي موارد وگذاشتن ريشي وتسبيحي دانه درشت دردست گرفتن؛ ازاين فيلتر

عبوركرد. وآنگاه به عنوان يك شهروند مطيع كه درمترو معيارگزينش گنجيدهاي، قادربه

تامين حقوق زندگي خود خواهي بود. جالب آنكه آنچه برمن گذشت، درشرايطي بود كه نامه

تشويق آميزوتوام با قدرداني رياست كل دانشگاه ونيزمعاون پژوهشي كل دانشگاه را به

دليل شركت دركنگره بين المللي بزرگداشت نيما، كه ازسوي سازمان علمي- تربيتي- فر

هنگي يونسكودرايران برگزارشده بود واينجانب نيزبه جهت ارائه مقاله جزء د عوت شده

گان بودم، درسوابق كاري خود داشتم. كه همه اين مدارك موجود است.

آيا احياء مجدد گزينش، با آن سوابقي كه حتي مسئولين ونمايندگان مجلس درآن دوران ونيز

هم اكنون معترض عملكرد آن مي باشند؛ قادراست چارچوبي را طراحي كند، كه درآن حقو

ق شهروندي افراد، فارغ ازسليقه گزينش گران وآراء فردي شان،مطابق با قانون وبرمبناي

مقبوليت اجتماعي باشد؟

آقاي انصاري راد نماينده ورئيس كميسيون اصل نود مجلس ششم، به نكته جالبي اشاره مي

كند. وي مي گويد (( گزينش دردوره هايي كه درسال هاي قبل انجام شده خاطرات خوشي

بجا نگذاشته وزمينه را براي تبعيض واعمال سليقه هاي خاص بازگذاشته ومحدوديت هايي

درورود عامه مردم به عرصه هايي كه حق آنهاست، بوجود آورده است.)) وي مي گويد

(( آنچه مهم است آن است كه همه افراد كشوربدانند كه درچارچوب قانون عمل كنندوتخلف

ازقانون مستلزم پيگرد وتعقيب است وهيچ كس دركشوردربرابرقانون نمي تواند بايستد و

آن را بدون پيگرد نقض كند. قانون البته بايد دردرجه نخست تامين كننده مصالح ملي ودر

عين حال مورد توافق عموم ملت باشد. ))

يا شهريارمشيري نماينده مجلس مي گويد(( هرچه گزينش را سخت ترگرفته اند، متا سفانه

ازآن طرف خروجي اش بدتربوده است. به عبارتي آدم هايي كه اهل ريا هستند، با رياكاري

مي تواند ازفيلترهاي گزينش رد شوند ولي افرادي كه ريا نمي كنند وآدم هاي دورنگ ودو

رو نيستند، پشت اين فيلترها مي مانند.)) وي درادامه مي گويد (( فيلترهاي گزينش تنها قاد

رند ظواهررا بررسي كنند وكسي نمي تواند با طن افراد را بررسي كند وتنها ازخداوند

چنين كاري ممكن است.)) به گفته وي آنچه كه نظام گزينش دركشورما بعدازانقلاب توسعه

داده وعمل كرده است، متاسفانه ريا پروري ومنافق پروري بوده است.

دراين راستا بايد اذعان كرد كه تقديرانسان ايراني كه دردستگاه هاي دولتي اشتغال دارند،

به گونه اي با مسئله گزينش، دوباره پيوند مي خورد، كه برونداد رواني آن، التهاب ها و

اضطراب ها وگاه آشفتگي هايي درزندگي ست.وفلش اين آشفتگيها به كدام سمت سوگيري

مي كند!

پنجشنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۵

نقدكتاب :درآستانه
شاعر: احمدشاملو

((درآستانه))

برسنجه زمان


زاده شدن با شعر، حقيقت هنري حيات شاملوست. حضورقاطع بي تخفيف درموسيقي

حيات؛ اجتماع متناسب زندگي با همه تضادها ويا همآ وائي ها يش وتحقق رؤياي انسا

ني بودن زندگي، كه دغدغه مستمرومداوم شاعردرقالب من يا ماي اوست. زيرا كه در

فلسفه زيبائي شناختي شاعر، انسان زاده شدن تجسد وظيفه است وانسان ، دشواري

وظيفه.لذت هنري درآثاراحمد شاملودردوره هاي متفاوت سرايش،ريشه درعشق شاعر

به انسان دارد. انسان نه به مفهوم مجرد و دست نايا فتني؛ نه! بلكه به مفهوم انسان

زميني ومادي كه درقالب زمان ومكان مي گنجد؛انساني كه درپروسه بغرنج تاريخمند

ي حيات بسرمي برد وغفلت را نه درزندگي فردي ونه درحيات اجتماعي برنمي تابد.

انسان هيئت پرشكوه ماست؛ واستحاله من به سوي ما، براي دوام حيات وجهان وتاريخ

گاه اين انسان مخاطب فردي ست دراوج عاشقانه هاي شاعروگاه مخاطبي اجتماعي كه

درمفهوم عام بشرتجلي مي يابد وحماسه مي سازد.

(( درآستانه )) شاملو، درامتداد حيات ادبي شاعر، دوويژگي را برمي تاباند. ازسويي

شاعرهمچنان درگيردغدغه هاي ذهني جامعه وانسان است؛كه ازفلسفه زيبائي شناختي

اوناشي مي شود، كه همچون گذشته خطوط اصلي آثارشاعررا مشخص مي كند. شاعر

تجربه عيني وذهني زندگي را دروني عواطف، تفكروحافظه خود كرده وبا تجربه اي

برآمده ازدرون كه مادي شده است، به استقبال همان جامعه مي روداساس آفرينش هاي

شاملو، قرارگرفتن دردرون وبرون حوادث درمقياس وسيع،مناسبات انسانهادرگستره

عام، هستي و... مي باشد. حركت انديشگي شاعردرمجردترين واستعاري ترين شعرها

يش، تاريخ وبشررا همچون دوعنصرمادي شعردرساخت عمقي خود وبه شكلي رازآ

ميزپنهان نموده است. درك انسجام ساختارذهني شعرشاملودراشكال عمودي وافقي آن،

بدون توجه به دريافت هاي انديشگي شاعروحركت مفهومي آن، ناممكن است. اگرچه

اين تاريخ مندي واستفاده ازتمهيدات مجازهاي زبان براي روايت بيرون گاه به قطعه

نثرهايي زيبا انجاميده است

شاعرخوداززاده شدنش مي گويد وتعهدي كه درپي آن مي آيد.وحتي زاده شدن وتعهدي

كه همزمان تولد مي يابند :


من به هيات ((ما)) زاده شدم
به هيات پرشكوه انسان
تادربهارگياه به تماشاي رنگين كمان پروانه بنشينم
غروركوه را دريابم وهيبت دريا را بشنوم
تا شريطه خودرا بشناسم وجهان را به قدرهمت وفرصت خويش
معنا دهم


وگاه اين رسالت انساني؛ اين بودن دردل تاريخ وجهان را ازمنظرانسان نگريستن،بيان

سنگين ورازگونه مي طلبد. بياني عام وفارغ ازهرگونه موانع مادي موجود؛ چه درحو

زه زمان وچه درقلمرومكان :


حجم قيرين نه دركجائي
نادركجائي وبي درزماني.


و :


لب را با لب
دراين سكوت
دراين خاموشي ي گويا
گوياترازهرآن چه شگفت انگيزتركرامت آدمي به شماراست
دررشته بي انتهاي معجزتي كه اوست...


وگاه اين ظلمات مطلق نابينايي واحساس مرگ زاي تنهايي با حجم سنگين ومخوفش،

شاعررا به جست وجووامي دارد. جستجوي كسي؛ جستجوي آن حقيقت مدام؛ حقيقت

عشق :


وآن گاه
اخساس سرانگشتان نيازكسي را جستن
درزمان ومكان
به مهرباني

(( _ من هم اين جا هستم! ))


ودراين ميان چه قرابت ژرفي ميان شاعرازيك سووشاعراني چون پابلونرودا وگارسيا

لوركا ازسوي ديگربرقرارمي گردد.به ويژه وقتي به عاشقانه هاي اجتماعي شان توجه

شود.

شاملوشاعردرگيري هاي اجتماعي- تاريخي است.وروايت شعرهاي اوبه تاريخ ومعني

شناسي تاريخي ارجاع مي شود.وهمه تمهيدات زبان شناختي وي بطورغالب درخدمت

همين معني شناسي است. ازديگرسوشاعربا حركت درقلمرو زبان شعر، درآفرينش

مفردات وتركيب هاي تصويري ونيزنحو شعر، همچون گذشته كاركردهاي مجازي

زبان شعررا متوازي با حركت هاي اجتماعي- تاريخي زندگي مي كند.

استعاره هاي شعرشاملودرخدمت موقعيت هاي اجتماعي وحركت هاي تاريخي ست.

دركتاب (( درآستانه )) ما همين توازي ونيزروايت شعري را مشاهده مي كنيم. نمونه

هاي زيادي مي توان به عنوان مصداق ارائه كرد. حتي درشعري مجرد وموجز چون

(( طبيعت بي جان )) اين توازي تصويري- تاريخي مشاهده مي شود:


دسته ي كاغذ
برميز
درنخستين نگاه آفتاب


كتابي مبهم و
سيگاري خاكسترشده كنارفنجان چاي ازياد رفته


بحثي ممنوع
درذهن


كه درنمادي ترين حالت، ازوضعيتي اجتماعي سخن مي گويد.

همچنين شاملوبا استفاده ازتناسب درحركت هاي آوايي وصوتي، سعي درحفظ ويژگي

فرديت يافته شعرخود، يعني موسيقي كلام را دارد. اين تناسب هم درساخت معنايي

سطرهاي شعرهست وهم درصورت ظاهري كلام :


حجم قيرين نه دركجائي،
نادركجائي وبي درزماني.


شاملودركتاب ياد شده، گاه ازمنطق شعربه منطق نثرگذركرده ودرساخت زبان وهم

چنين معني شناسي، اين قاعده را به شعرش تحميل مي كند :


ما نيزروزگاري
لحظه ئي سالي قرني هزاره ئي ازاين پيش ترك
هم دراين جاي ايستاده بوديم،
براين سياره براين خاك
درمجالي تنگ – هم ازاين دست-
درحريرظلمات، دركتان آفتاب
درايوان گسترده مهتاب
.... ....


وگاه به تندي ازكناراضافات كلامي گذشتن همچون سطورزير :


سربه سرسرتاسردرسراسردشت
راه به پايان برده اند
گدايان بياباني


اگرچه واضح است شاعردرپي ايجاد تناسب وهماهنگي واجي- آوايي بوده است، اما

به منظورايجازكلام مي توان واژه(( سرتاسر))را بي هيچ آسيب درساختارنحوومضمو

ن سطروبند شعرحذف كرد. زندگي درجهان واژه ها بدون توجه به عناصري كه ازبير

ون برشعرتحميل مي شود، به شاعرقدرتي مي بخشد كه قادراست گاه درارائه تصاوير

شعر، چنان درجزئيات اشياء فرو رود كه با جزء جزء آن ها ومناسبات مكشوفه بين

شان رابطه برقرارنمايد وازقدرت توصيفي فشرده ودرعين حال همه جانبه اي برخور

دارگردد :


ازله له سوزان باد سام
تا لاه لاه بي امان سوززمستاني


كه درعين حال تناسب موسيقايي موجود درواژه هاي (( له له )) و(( لاه لاه)) به لحاظ

سبك شناسي زبان شعرهاي شاملوقابل توجه است.

ويا :


اي زنجيرخواب گسسته به آوازپاي ره گذري خوش سگال


كه چنين قدرت توصيفي اي دراشعارسايركتاب هاي شاعرنيزبه چشم مي آيد.

(( درآستانه )) تجلي ميلاد ومرگ، رازوارگي حيات وحضورهمچنان نيرومند فلسفه

زندگي شاعراست. وي هنوزنه به پروازكه به تداوم پروازمي انديشد :


آن احساس عميق امان، دراين پيرانه سر
كه هنوز
پروازدرتداوم است
هم ازآن گونه كزآغاز :


اگرچه نتوان حتي غريوخود را نيزشنيد.اما داوري هست؛ داوري كه تا جاودان جاويد

ان، خاطره ات را درگذرگاه ادوار، داوري خواهد كرد.

اما شاملوبا وجود حضورقاطع خود به لحاظ سبك شناسي شعري، طي چند دهه درشعر

معاصرايران، با انتشار((درآستانه)) ازيك سوتثبيت موقعيت زبان وسبك شعرخود را

اعلام كرده، بدون اينكه هيچگونه مؤلفه ي جديدي برحركت زبان شناختي شعرخود بيا

فزايد. اگرچه تعدادي ازشعرهاي اين كتاب مي توانست با گزينش وپيرايشي بايسته تر

انتشاريابد، ويكدستي سروده ها را ضمانت نمايد. ازسوي ديگربا عنايت به قرائت هاي

متنوع شعرمعاصرايران، به ويژه دردهه هفتاد كه دركنارقرائت شعرسپيد، ملزومات

جديدتري را درقلمروآفرينش هنري مطرح مي نمايد، كه بطورعمده درحوزه كاركرد

زبان وارجاع پذيري دروني (= زبان شناختي) هست، قرائت شعرسپيد با مشخصات

بياني وسبكي اشعاراحمد شاملواگرچه هنوزحياتي نيرومند دارد، اما به لحاظ تاريخي و

رشد تحولات هنري به سرانجام خود نزديك مي شود.

چهارشنبه، دی ۱۳، ۱۳۸۵

...



نمي خواهم اين جاده تمام شود

به نقطه اي برسم

به آينه اي مبهم


به صداي آن سوي نگاهت

عادت كرده ام

تا ستاره هارا

يكا يك

با حرف ها آشنا كنم


دراين قطارمي نشينم

نگاه ها درجان ثانيه ها مي دوند

درخيال رنگ ها مي نشينم

ونگاهم را

ازفصل ها مي گيرم

سه‌شنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۵

...پسا


كمي ساعت مانده

به سكوت

وجهان

درهمين عبورومرور

چراغ ها

ورق مي خورد


عقربه ها

پشت همين توقف ممنوع ها

گيرپاچ مي كنند

وعابران

آينه دردست

درمشايعت تصويرشان

ازساعت ها

مي گريزند


كمي خواب ها مانده

به بيداري

وكابوس ها

اوراق پراكنده را

درباد

جا گذاشتند

دوشنبه، دی ۱۱، ۱۳۸۵

...فرافكني


سخنان غلامحسين الهام سخنگوي دولت نهم درخصوص منتقدان ومخالفان در

مصاحبه خبرنگاران با وي كه هرازچند گاهي تيترمطبوعات را به خود اختصاص

مي دهد، نشان ازچه وضعيتي است؟ درهرمرحله ازموقعيت بحراني درجامعه به

لحاظ اقتصادي- سياسي وفرهنگي، گاه چنين موضعگيري هايي ( مبني برسنگ

اندازي مخالفان ومنتقدان دولت نهم دراجراي برنامه هاي شان) ازسوي محمود

احمدي نژاد رئيس دولت نهم وسخنگوي دولت ورئيس دفتروي ابرازمي شود. مثل

بحث گراني افسارگسيخته كه صداي مردم وهمه مسئولين درجه يك كشوررا درآور

ده بود. اما رئيس دولت و به تبعيت ازوي رئيس دفتراو گراني را دريك فرافكني

عجيب، حاصل شيطنت روزنامه نگاران وشلوغ انداختن مطبوعات دانستند.اما پس

ازمدتي به دليل گسترش دامنه اعتراضات درخصوص گراني ،مجبوربه پذيرش گرا

ني افسارگسيخته شدند.

رئيس دولت نهم دركرمانشاه درخصوص عده اي سخن راند كه براي شكست دولت

نهم برنامه دارند. رئيس دفتروي نيزاعلام كرد كه((عده اي به دنبال ناكارامد كردن

دولت هستند؛ عده اي كه ازمردم شكست خورده اند و سعي مي كنند براي دولت

مشكلاتي ايجاد كنند و... آنها سعي مي كنند دربرابراراده عمومي بايستند و براي

دولت مشكل ايجاد كنند))

وي درادامه با بيان اينكه كساني كه نتوانسته اند آراي مردم را كسب كنند به دنبال

نقشه براي خنثي كردن اثرات اين آرا هستند، گفت (( اقدامات اين افراد مانند كف

روي آب است وبه وسيله ملت جواب داده مي شود ))

جهت صحبت هردورئيس معطوف به منتقدان ومخالفان سياسي مي باشد. ودرشرا

يط خاص كه دولت با بحران هايي روبرومي شود، چوب شان را برسرمخالفان سيا

سي فرود مي آورند. عجيب است كه قوه مجريه با همه امكانات دراختيارخود وهما

هنگي بين سه قوه به لحاظ خط مشي سياسي ( اگرچه درپارلمان گرايش هاي متفا

وتي نيز درهمان جبهه موسوم به اصولگرايان درعرصه هاي سياسي- اقتصادي و

فرهنگي وجود دارد كه درطول ماههاي اخيردرسخنراني ها ومواضعي كه نسبت به

بعضي ازسياست هاي دولت اتخاذ مي شود، شفاف وگويا است) در شرايط خاص

كه قرارمي گيرد آنچنان ازمخالفان سياسي سخن مي گويد،كه گويا جبهه اي بزرگ

با امكانات وسيع درپي تخريب برنامه ها وعملكردهاي شان نزد مردم مي باشند.در

حالي كه خود بهترازهمه مي دانند كه مخالفان ومنتقدان سياسي مصلوب الامكانات

هستند. وبعد ازتعطيلي به اصطلاح موقت دهها نشريه متعلق به منتقدان دولت اعم

ازروزنامه، هفته نامه، ماهنامه و... كه تا كنون ازمحاق توقيف درنيامده اند، جز

دوسه روزنامه كه آنهم مصداق (( آسه بروآسه بيا... )) عمل مي كنند، چيزي در

اختيار ندارند. حتي تشكيلاتي چون جبهه مشاركت يا سازمان مجاهدين انقلاب اسلا

مي به عنوان مثال كه اززمره تشكيلات قانوني مي باشند، ازداشتن حتي يك ارگان

سازماني كه به تبليغ برنامه هاي خود اختصاص دهند، محروم مي باشند. سخن از

فعاليت احزاب چپ نيست؛ كه امكان چنين فعاليتي وجود ندارد. رسانه عمومي نيز

كه دربست دراختيارقدرت حاكم است. پس چطور مخالفان با برنامه ريزي سعي در

مقابله با اراده عمومي دارند وبراي شكست دولت نهم برنامه ريزي مي نمايند؟!

آنهم با محدوديتي كه اعمال مي شود. آيا مبارزه درعرصه ارائه برنامه هاي حزبي

جهت توسعه ملي وكسب قدرت كه ازويژ گي هاي جوامع مدرن است، مقابله با ارا

ده عمومي محسوب مي شود؟

پس ازيك سال واندي اجراي برنامه هاي سياسي –فرمنگي واقتصادي توسط دولت

نهم، اين عملكرد درقلمروهايي سبب بحران درحوزه اقتصادي وانسداد روزنه هاي

آگاهي درحوزه سياسي- فرهمنگي شده است. درچنين شرايطي چگونه مي توان

چنين فرافكني اي را نسبت به منتقدان سياسي دولت اعمال كرد.درخصوص صدور

مجوزچاپ ونشركتاب ويا تجديد چاپ كتاب هاي منتشرشده درگذشته، سياست هاي

سختگيرانه وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي، موجب اعتراض نويسندگان وناشران

شده است. حذف وسانسورهاي اعمال شده توسط بررس هاي كتاب، برخي ازنو-

يسند گان را ازادامه چاپ كارهاي شان بازداشته وموجي ازياس ودلسردي را در

ميان روشنفكران نويسنده،بخاطرعدم وجود فضاي لازم براي نوشتن بوجود آورده

است. برخورد انضباطي با دانش جوياني كه درتشكل هاي دانش جويي فعاليت دا

شته ومنتقد سياست هاي فرهنگي وسياسي دولت مي باشند. كه مشهوربه دانش

جويان ستاره دارمي باشند كه منجربه محروميت شان ازتحصيل گشته وفراتر از

آن اتهام غيراخلاقي وناموسي را نيزمتوجه آنان ساخته اند، آن هم ازسوي وزير

علوم. يا مسئولين نشريات دانش جويي كه به كميته انضباطي فراخوانده شده ومو

رد ارزيابي قرارمي گيرند.

وتازه ترين اقدام درزمينه نظارت وكنترل مجاري اطلاع رساني، تصويب آئين نامه

11 ماده اي ساماندهي فعاليت پايگاه هاي اطلاع رساني وسايت هاي اينترنتي ايرا

ني در25 مرداد ماه درهيات دولت است. پيشنهاد دهنده اين طرح كه با هدف كنترل

مجاري اطلاع رساني دنياي مجازي صورت گرفته،وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي

است.

اين مصوبه ازديدگاه حقوقدانان مورد بررسي قرارگرفته ومغايرت آن را با حقوق

شهروندي وقانون اساسي متذكر شدند. به عنوان نمونه كامبيزنوروزي حقوقدان

مي گويد(( اين آئين نامه بسيارسختگيرانه ترازمصوبه شورا تنظيم شده است. نو

يسند گان آئين نامه آنچنان نگاهي سخت به موضوع داشته كه حتي (( ايجاد حدا

كثرسهولت درارائه خدمات اينترنتي به عموم مردم )) را كه درمصوبه شورا آمده

است، حذف كردند يعني حتي دركلام نيزحق را ازميان برداشتند ))

وي سپس مي گويد(( ايجاد سايت ووبلاگ نيازمند مجوز نيست. درهيچ جاي دنيا

نيزايجاد وتاسيس سايت ويا وبلاگ حتي اگرثبت هم شود اما پديد آورندگان آنها

كنترل نمي شوند.)) وي درادامه مي گويد(( مقررات مورد نظروزارت ارشاد ،

آزادي را به خطرمي اندازد، به عنوان مثال وبلاگ مانند دفترچه شخصي است كه

نويسنده روي ميز گذاشته تا هر كس دوست داشت آن را مطالعه كند. اما قرار

نيست نوشته هاي دفترچه يادداشت نيز با سلايق خواننده مطابقت داشته باشد ))

يا اصلاحيه قانون انتخابات كه اخيرا درمجلس تصويب گرديده است. مجلس هفتم

دراصلاح يك بند ازقانون انتخابات، دوشرط را براي كانديداتوري پارلمان تصويب

كرده است: 1- دارا بودن مدرك كارشناسي ارشد 2- داشتن 5 سال سابقه كاراجرا

يي مطابق با قانون استخدام كشوري. پرسش اينجاست آيا ارائه چنين طرح غيركار

شناسانه اي دايره انتخاب شوندگان وانتخاب كنندگان را به شده محدود نمي كند.

چند درصد شهروندان درسراسركشور داراي مدرك كارشناسي ارشد مي باشند. به

روايتي پنج درصد.آيا اين مصوبه رواج مدرك گرايي بدون محتوا را دامن نمي زند

آيا داشتن مدرك كارشناسي ارشد به تنهايي عاملي براي خلاق بودن ، با تجربه بو

دن، نوآوربودن، افق ديد وسيع داشتن، برنامه ها را درترازي علمي چيدن، و....

مي باشد. يا 5 سال سابقه كاراجرائي داشتن؟! جالب آنكه نمايندگان درمصوبه خود

نمايندگان هفت دوره مجلس را ازاين قانون مستثني كرده وشمول مصوبه خودرا

درباره خودشان نمي پسندند! چه تبعيض آشكاري!

آيا اين است رعايت حقوق شهروندي؟ واحترام گذاشتن به مشاركت شان درتصميم

گيري ها و تصميم سازي ها؟!

آيا ايجاد چنين محدوديت هايي، سختگيري دربررسي وصدورمجوزبراي چاپ كتاب

وايجاد فضاي سرد فرهنگي،اعمال فشاربردانش جويان بخاطرفعاليتهاي اجتماعي

وانتقادي ومحروم كردن شان ازتحصيل، اعمال نظارت وكنترل برفرايند هاي اطلاع

رساني مجازي كه اشكالي بس پيچيده را درخود دارد.و...مغايربا حقوق مسلم شهر

وندي دردوران معاصرنيست مغايربا كمترين حقوق اجتماعي يعني آزادي انديشه و

بيان؟

سخنگوي دولت به اعتبارچه آماري ازسوس اراده عمومي سخن مي گويد. به –

اعتبارشركت كنندگان درانتخابات؟آيادرصد آراي اختصاص يافته به طيف طرفداران

دولت نهم جند درصد تعداد شركت كنندگان بوده اند؟ آراي خاموش، آراي مخالفان

اين گرايش چند درصد بوده است؟

دراين صورت مي توان ازاراده عمومي اي سخن گفت كه درتلقي سخنگوي دولت

نهم نهفته است؟

پذيرش يا عدم پذيرش يك برنامه براي اداره يك كشوربايد درفضايي آزاد وفارغ از

هرگونه محدوديت، توسط راي آزاد مردم تحقق يابد.

جمعه، دی ۰۸، ۱۳۸۵

صدايم را نمي شنوم



فتيله را مي گيراني

براي ستاره اي


من خاموش مي شوم

تو مي خواهي روشن ام كني

ولي درمرزسايه ماندن

وبا نسيم اندكي كه

گاه نيمي ازتورا لو مي دهد


همين خط را بروي

خلاصه راه را


فعلا برو

قايقم

درمرزسايه وآفتاب

بادبان/ رها گمشده است

پنجشنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۵

بحران موقعيت

1


هردوره اي درفرايند تاريخي، تركيبي ازعناصرمتغيروپوياازيك سوو

عناصرثابت، بدون تغييروايستا ازسوي ديگراست. ولي روندهاي تار

يخي درسطوح مختلف ، درجامعه وروابط بين فردي ازمحتواي پويا و

نشانه هايي فعال برخوردارند كه زاينده دوره يا مقطعي خاص مي با

شند واساس هويت شناختي آن را پي مي ريزند.

اكنون جامعه ما درموقعيتي بحراني به سرمي برد. بحران به منزله عدم

ايجاد توازن، نظم، عملكردهاي با ثبات وروندهاي قانونمندي كه قادربا

شد هويت ونشان يك ساختاربا ثبات وبي دغدغه را منعكس كند. واين مو

قعيت درسطوح متفاوت حيات اجتماعي- رواني بروز كرده است. با تا

كيد براين نكته مهم كه اين موقعيت بحران امري نسبي درحوزه ساختار

وعملكرد درسطوح مختلف است. وبه هيچ عنوان نشانه ايجاد پايه هاي

لرزان اجتماعي نيست. بازنمود چنين موقعيتي را دربرخي سطوح فر

هنگي به معناي عام، مي توان پي گرفت.

ادبيات يا بهتراست به تاكيد بگويم شع امروزماچنين موقعيتي را درپيش

رودارد. اگرچه اين موقعيت را تجربه نيزمي كند.شعردهه هفتاد،متناسب

وبه موازات حركات اجتماعي، بي آنكه قاعده اي يكسان را پذيرا باشد،

درنگرش ونوشتار، اين بحران را دروني خود كرده است. تا آنجا كه از

موقعيت بحران به بحران موقعيت رسيده است. يك روند ترديد وتزلزل

وگسست را درنفي هويت قديم وكسب هويت تازه درموقعيت جديد تجر

به ميكند واين فراگرد بحران درساختارموقعيت فاقدانتظام وزما ن

مشخص است. وعناصروعوامل دروني آن تعيين كننده هويت بعدي

آن خواهد بود.


2

درجريان آفرينش اثر(= شعر) هرلحظه وموقعيت تازه، داراي ماهيتي

متفاوت ازلحظه وموقعيت قبل بوده وشالوده وقاعده كهنه رافرومي ريزد

تادرطرح وبافتي نوارائه شود.اين گسست ازساختارپيشين درهمه سطوح

زبان،اسلوب، نوشتارو... صورت مي گيرد.سيستمي ازاثرارائه مي شود

كه تنهادرموقعيت جديد قابليت وظرفيت بازتاب مي يابد، ونوبودگي آن

حاصل تخيل مولد است. ساختارزبان، تخيل وتجربه، مجموعه اي كه

همواره قادراست لحظه هاي نامكشوف وناپيدا را به حضورمخاطب هدا

يت كند وخوانش وي را درزباني ثانوي شكل دهد؛ كه حاصل ارتباط دو

سويه است. ارتباطي كه جنبه انتفاعي واطلاع رساني ندارد،وتاويل هاي

بنيادي را مي طلبد، كه تنها درتخيل هنري ورفتارعاطفي مخاطب مي

تواند شكل بگيرد؛نه درقلمروشناخت وقضاوت منطقي.اساس همبستگي

ووحدت دوسويه، دريافت هاي استه تيكي ست كه مي تواند نقطه اشتراك

اثروخواننده را درزبان ثانويه شان تقويت كند. تخيل خلاق كه فاعل اثر

را دريك سوومخاطبش را درسوي ديگربه چالش مي طلبد. واين تخيل

به واسطه زبان با زايندگي بي كرانش، استمرارآفرينندگي دوسويه را

تضمين مي كند.

3

دردهه هفتاد نگرش وادراكات ذهني وتخيل هنري نسل جديد، شالوده

ساختارهاي ذهني ماقبل خودرا به چالش طلبيده است. رويكرد وديدگاه

جديد به متن واثرادبي، احاله به محوريت وكانوني دارد، كه درسطوح

مختلف زبان خودرا بازمي نمايد. دراثر، هنگامي كه ازمركزيت زبان

درنگره نوسخن مي رود، نه زبان مصداقي كه كنشگري هاي عيني و

بيروني را بازمي تاباند؛ بلكه نظام فرازبان كه به زبان ولايه ها وسطوح

مختلف آن مي پردازد، مورد تاكيد قرارمي گيرد. لايه هايي كه فرم اثر

را متحقق مي كنند. اين روند چالشگري نه به معناي بازيابي موقعيتي

تاريخي ست كه حقانيتي مطلق دارد وبرعمرگذشته ساختارها وشالوده

هاي ذهني- زباني ماقبل خود صحه مي گذارد. نه! بلكه نشانگربحراني

ست كه درموقعيت چند دهه شعرمعاصرما پديد آمده وزايشي نورا طلب

مي كند. بافت موقعيت فرهنگي- اجتماعي ملي ازيك سوورشد وگسترش

فرهنگ جهاني درقلمرونقد ادبي ونظريه هاي فلسفي- ادبي وزبان شنا

ختي ازسوي ديگر، دامنه بحران ذهني شعرچند دهه گذشته ما را حتي

پس ازانقلاب، شفاف ترنموده است. دراين فرايند جذب وديگرپذيري

فرهنگي- ادبي، بي ترديد گاه دريافت هاي شتابزده كه فاقد ادراك درست

ماهيتي به جهت انطباق تاريخي دوسازه متفاوت تاريخي ست، مشاهده

مي گردد. كه اين امرخود، دامنه بحران را بيشترمي كند، وبرابهام وچا

لش اين پويه فرهنگي مي افزايد. شتابزدگي دردرك برخي مقولات –

فلسفي ونظريه هاي ادبي كه حتي درساختارزبان اثرهنري دخالت –

مستقيم مي نمايد( درواقع كنش خلاق وآزاد تخيل را مختل ميكند ) ويژ

گي ذاتي بحران را نه تنها مضاعف كرده، بلكه به انحراف مي كشاند.

4

نگره نودرشعر، ازتاويل پذيري اثرروايت مي كند. ذهنيت تاويلي،

پرورش نيافته است؛ وبه واسطه زبان كه ميانجي مخاطب ومتن است

هويت مي يابد. اين ذهنيت، ازپويه تخيلي تازه وسرشارازتداعي برخور

داراست. وهيچ قاعده اي را به خود نمي پذيرد تا جريان آزاد تداعي و

صورخيال را به بهانه انتظام بخشي به بند كشد. آزادي تخيل خلاق و

گسترش ظرفيت تداعي ذهني، ناسازه هاي زندگي متعارف اند. همواره

تهديدي براي كليشه ها، الگوها وعناصرومؤلفه هاي ثابت اندكه متكي

برابژه هاي معنا آفرين مي باشند.قاعده ها را مي شكنند وطنين تازه خود

را برشالوده هاي جديد استوارمي سازند.

اما جاي يك پرسش باقي ست. آيا اين نگره نودرادبيات، با وضعيت

تاريخي مامنطبق است؟موقعيت تاريخي- اجتماعي ما،پاسخي مثبت نمي

دهد. ولي اشباع شدگي شالوده هاي ادبي را چگونه مي توان دراين ره

گذرتبيين كرد وبديلي جديدتررا كه ازيك سومنعكس كننده موقعيت فر-

هنگي- تاريخي ما بوده باشد وازسوي ديگرالگوي نگرشي ونوشتاري

تازه تررا نويد دهد، جايگزين كرد.

بي شك رشد تاريخي درهمه اشكال زندگي، متوازن، يكدست، همزمان

و... نيست. گاه برخي ازفرم هاي پيشرفت بربعضي شكل ها پيشي مي

گيرند. بويژه پا برجايي، ديرماني وتغييرپذيري فرهنگي- ادبي، فرايندي

بس طولاني، جان سخت وتدريجي ست. همين نكته اساس دقت دربحرا

ني ست كه موقعيت شعرامروزمارا دربرگرفته وچالش پيش گفته را فرا

خوانده است!

تنها يك اتفاق افتاده است.شعردرموقعيت جابجا كردن محوروكانون خود

قرارگرفته است، ونگاه ونوشتاررا ازماهيتي ديگربرخوردارساخته است

واين نه به معناي حق حيات مطلق يك صدا؛ بلكه دركنارصداي گذشته،

صدايي متكثرپديد آمده است، كه متكي به زباني خود ارجاع است. مؤ

لفه هايي را با خود همراه دارد، كه وجوه تمايزش را بازمي تاباند. اگر

چه گاه احساس پارانوئيدگونه اقتداررا نيز( عليرغم اينكه درتئوري ادبي

اين نگره، اقتدارومؤلفيت غايب مي شوند) دربرخي عملكردها به رخ

مي كشد؛ كه ناشي ازبرخي كم تجربگي ها ومفروضات توهمي ست؛ و

اين خود حاصل فرايند گونه اي گذارفرهنگي ست.


5

روندهاي ادبي امروزدرحوزه نوشتارو ديدگاه، مؤلفه هاي گذشته را نفي

مي كنند وعناصرذهني رادرتركيب با آموزه هاي جديد كه ازنظريه هاي

غربي دريافت شده است، مبناي عمل خود قرارمي دهند. تخيل ونظام

زباني- تصويري نگره جديد، استواربرنوعي لحن وزبان روزمره است

كه درقالب همين لحن وبيان عمومي، ساختارتصويري شعربازآفريده

مي شود وگاه حجم سنگين زبان نثررا نيزبرخود هموارمي كند. فخامت

زبان رابه دورافكنده،نحورا تخريب مي كندوالگوهاي تشبيهي- استعاري

شعردهه هاي پيش را برنمي تابد. زبان برعليه خود به شورش برمي

خيزد وتنبلي ذهني- زباني را مردود مي داند. زبان دركنش بازي درفرا

يند تخيل مولد، وجه استعاري خود را با جهاني تازه پيوند مي دهد، صدا

يي نورا منعكس مي كند وظرفيت خودرا گسترش مي بخشد. يك رمز

اساسي درتداوم هستي زبان وتولد مداوم آن.

درتگره نو، تخيل گستره اي را براي خود مي آفريند كه دخالت هيچ

گونه قضاوت منطقي را نمي پذيرد. تخيل درارتباط با تداوم تجربه هاي

نودرذهن، تاويلي يكسرمتفاوت را مي آفريند.

درگذرازبحراني كه فراگيرترمي شود، پيداست كه تجربه هاي آفرينشي

اي نيزظهورمي يابند،كه نوعي اراده گرايي مطلق درحوزه زبان باكار

كردهاي متفاوتش بوده واثررا تهي ازهرگونه مؤثره هاي عاطفي وتخيل

خلاق مي كنند. تنها مي توان عنوان جدول محاسبه منطقي كلمات را بر

آن گذاشت. واين اراده گرائي زباني،مانعي جدي فراراه شفاف شدن تجر

به هاي جديد است.

اثر(= شعر) هنگامي كه جامه زبان را برتن كرد وحيات يافت، موقعيتي

جديد را خلق مي كند،كه نگره نوبرآن تاكيد مي ورزد.اين موقعيت دنياي

تازه اي ست براي هرمخاطب كه ازرهگذركنش خواندن پديد مي آيد و

معنايي را مي آفريند. چرا كه مخاطب دراين تعامل ارتباطي تنهابازبان

اثرروبروست. وبرحسب اينكه چگونه تجارب زندگي خودرا اندوخته،

پالوده ودروني كرده باشد،صورمختلف تصويري را درذهن خود مي

آفريند. تصاويري كه مخاطب درآن مي زيدوپويشي نورا درحيات زيبا

ئي شناختي خود خلق مي كند.درچنين ساختي ازموقعيت زيبائي شناختي

زبان تنها ابزارانتقال اطلاعات نيست، زبان محوروكانون كنش خواندن

وخلق معنا وتصاويراست، فراخواندن جهاني تازه. اينجا ست كه كوچك

ترين عناصرواجي- كلامي اهميت بسيارمي يابد.ترديدي نيست كه صور

ذهني توليد شده درتخيل خلاق مخاطب درفزايند خوانش، نسبتي ديالكتي

كي با موقعيت فرهنگي وتجربه تاريخي وي دارد. دركنش خواندن اثر

(= شعر) زبان رابطه اي بي واسطه با مخاطب مي يابدوبه چالش كشيده

مي شود. دراين رابطه فعال، زبان ديگرانعكاس صرف ازرويدادهاي

موقعيتي نيست، بلكه خودرا درمعرض بيان مستقيم قرارمي دهد، تا مخا

طب تاويل خاص خودرا ارائه نمايد. زبان ادبي درذات كاركردي خود،

مدام دگرگون مي شود وبه سوي نوسازي جهش مي كند؛ تا طنين تازه

خود را انعكاس بخشد، اقتدارمخاطب را به چالش بطلبد، وسرانجام تاو

يلي تازه بيافريند.


6

وجهان كه درنگاه هنرمند موقعيت خودرا مدام تغييرمي دهد وبازآفريده

مي شود؛ درتحولات پرشتاب (= گاه شتابزده ) شعرمعاصرما، شكل ها

يي را تجربه ومنعكس مي كند، كه اين جستارپي جوي روايت آن خواهد

بود.


سه‌شنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۵

.....



وقتي به آخرين صفحه نگريستم

يك فصل زمان پيرشد

يك فصل جهان

درسماجت حضورش

قد كشيد

تنها صدايي كافي بود

تا حضورهمه حرف ها

به ساحلي ديگر

دوشنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۵

آن طرف ترازغروب



آهسته تر

دست دردست صداي ات

اززيرپنجره ها/ بگذر

مبادا

خواب دريا

آشفته شود


مي دانم

مي داني

مي دانم

آن حرف هاي خاكسترشده

چشم هاي مضطرب

وگلوي منتظر

كه موهاي سپيدش را

درجاده ها

به طعم باد سپرد


دورتر

ازاين غروب نارنجي

صدايي نيست

شنبه، دی ۰۲، ۱۳۸۵

پائيززخم



اين زخم جهان است

درصداي من

وحرف هايم

كه درقاب پائيزمانده است


بغض نتركيده را

به خواب مي بريم

به رؤيامان

به سطري ديگر

به رنگ خاكستر

شايد

پشت همين

سه‌شنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۵

نام كتاب: سال بلوا
نويسنده: عباس معروفي

نقد كتاب


مجاورت زمان وزبان



حضورنگرش نوومدرن وتلفيق منطقي باوضعيت اجتماعي درانعكاس حقيقت نما

ئي رمان بربسترتكنيك جديد، (( سال بلوا)) را درزمره رمان هاي موفق معاصر

قرارداده است.

وجود دوجريان موازي كه البته درپي هم داستان را به پيش مي برند، ودرحقيقت

نوعي ويژگي داستان درداستان بوده، درعين ارتباط شان باهم، خود برارزش –

تكنيكي داستان افزوده است.

به عبارتي دقيق ترنويسنده رمان (( سال بلوا )) را مي توانست دردوداستان بادو

ويژگي كاملا متمايز، هم به لحاظ ساختارارائه زبان شناختي آن وهم به لحاظ تم

گسترش يابنده آن، ارائه دهد. زيرا روايت هائي كه شب هاي اول وسوم وپنجم و

هفتم را يگانه مي كند وبربستردرونما يه اي واحد تشخص مي بخشد، برون فكني

هاي ((نوشا)) ست. روايتگرعاشقي كه رابطه پنهان- آشكاروي با (( حسينا )) ،

ديگرشخصيت افسانه اي رمان، محورشكل گيري وگسترش داستان است.

وروايت هاي دوم وچهارم وششم به ترسيم حوادث اجتماعي دوران رضا شاه

مربوط مي شود. درگيري بين نيرو هاي سرهنگ آذري وسروان خسروي با

با حسين خان دركافرقلعه، مركزبسط داستان است.

دقت درانتخاب عنوان داستان بقدري منطبق با حوادث جاري كتاب است كه –

تحسين نويسنده را درپي برمي انگيزد.

شب هاي اول، سوم، پنجم وهفتم بلواي روان شناختي است. بلوايي كه ساختارزبا

ن وموقعيت روان اشخاص داستان را درپروسه اي ازتناقض ودرگيري وتفاهم

- وحدت اضداد- برمي تاباند. تناقض ودرگيري درسطوح بيروني شخصيت و

تفاهم دررؤيا واعماق تفكرنوشا. توجه نويسنده به مشخصه هاي اعمال وژرفاي

روان نوشا وساختار شخصيت حسينا، كاربرد عنصرنگرش فرويدي ازناخودآگاه

وبي انسجامي آن است.اما يك وجه تمايزاين كاربرد،رويكرد دقيق ترواجتماعي تر

به برخورد با نگرش فرويديستي ازعنصر ناخودآگاه است. بازتاب آگاهي اشخا

ص درشب هاي ياد شده – بطور عمده نوشا- ازطريق ژرفكاوي رؤياهاوآگاهي

آنان وعدم پايبندي به خط مستقيمي كه زمان درپيش پاي نويسنده ترسيم مي كند،

زبان شب هاي فوق را ازساختاركلا سيكي اش جدا مي سازد.

نويسنده به ماهيت رؤياها وآگاهي نوشا كه محوركليه خاطره ها ورويدادهاي شب

هاي ياد شده است، ازطريق روايت نوشا نه ديالوگ ها ونقل قول هاي رسمي، ا

مكان برون فكني مي دهدوحيطه پروازاين رؤيارا درهمه زمان ها ميسرمي سازد

واين بي زماني درمحدوده زمان، فضاي شب هاي اول وسوم وپنجم وهفتم را در

گستره اي روان شناختي كه بي مرزاست، مي گسترد.

اما شب هاي دوم، چهارم وششم بلواي جامعه شناختي است.بلواي حيات اجتماعي

دوره اي اززندگي مردم كه تركيبي ازرخدادهاي سياسي واجتماعي بوده است. بلو

ايي كه حاصل فرهنگ عمومي جامعه بوده وبرآن نيزاثرمي گذاشت.بلوايي كه در

منطقه اي خاص رخ مي داد اما ازويژگي عام جامعه بود . ونويسنده به انعكاس

بحران حيات اجتماعي آن دوره به مفهوم عام خود درحادثه اي كه دركافرقلعه –

سنگسراتفاق مي افتاد، مي پرداخت. تعهد نويسنده درهمزماني وهماهنگي باحيات

اجتماعي درشب هاي دوم وچهارم وششم، اصل مجاورت زمان وزبان را در((سا

ل بلوا)) تضمين مي كند. هرچند كه هفت شب داستان دردوساخت جدا وموازي

گسترش مي يابند.

چهارشب داستان، بازتاب سياليت روان نوشاي عاشق است كه به روايت وي

داستان را درساختي يكدست، منسجم مي كند. باقت زبان، فضاي ترسيم شده و

عدم رعايت تسلسل زمان وخاطره درداستان گويي، چهارشب ياد شده را ازوحد

تي ساختاري برخورداركرده است. انسجام ووحدت دروني اين چهارشب، برتري

فرم شناختي خودرا نسبت به سه شب ازداستان كه اززاويه ديد داناي كل روايت

مي گردد، حفظ كرده است.

روايت سوم شخص همواره عوارضي را، هنگامي كه نويسنده تسلط همه جانبه

درحوزه اشخاص داستان، ذهنيات آنان واتمسفروپيرنگ داستان نداشته باشد، به

همراه دارد. و(( سال بلوا )) آنجا كه ازروايت فوق سود مي جويد، به چنين عوار

ضي نيزگرفتارمي آيد.

شب ششم توسط نويسنده روايت مي گردد. درصفحات 298 و299 نويسنده تصو

يري ازبحران اجتماعي عميقي كه دامن گسترشده، ارائه مي دهد: بي نظمي، بي

قانوني، تجاوزوفحشاء، گرسنگي وجذام و... درادامه بيان وضع موجود، ازپل سا

زي (( ملكوم)) مي گويد كه قصد دارد، كوه پيغمبران را به كافرقلعه وصل نمايد.

سپس درهمان صفحات اززبان ملكوم روايت مي كند كه :

(( ... ما آلماني ها معتقديم كه عاقبت همه چيزبرخاك مي ماند وآدمي مي رود. جهان

باتلاقي گنديده ومرگباراست كه نبايد دست وپا زد، آرام آرام بايد زندگي كردومردورفت

ببينيد چقدرآشغال بر جاي گذاشته اند! علت عقب ماندگي وگرسنگي مردم درچيست؟

همه بايد متحد شويد، دشمن را بشناسيد وبجنگيد...))

چنين روايتي اززبان يكي ازشخصيت هاي داستان كه درهمان لحظه حضورندارد

وما گفتارفوق را نه اززبان وي بلكه اززبان نويسنده مي شنويم، ازجمله عارضه

اي است كه نقص فضاي داستاني را برمي تاباند.

نويسنده نگرش وذهنيت خودرا بجاي ديد گاه ونحوه نگرش ملكوم مي نشاند. وخوا

ننده ازسيرطبيعي داستان وقرارگرفتن درفضاي صميمي آن بازمي ماند. به دليل ا

ينكه سنگيني شعاروانديشه نويسنده را درذهن خود احساس مي كند.

(( سال بلوا)) ميدان خضوردوروند موازي فرم داستاني به لحاظ زبان، تكنيك روا

يت، فضا ودرونمايه است. اين داستان درعين پيوستگي خود درسطح به لحاظ تم،

ازدوساخت فوق تبعيت مي كند.

یکشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۵

فانوس شب يلدا



صداها/ كه به هم نمي رسند

آينه اي كافي ست

رهگذران را

تا حهان

درتعويض برگ وبارش

آوازي

تازه كند

آغازي


فانوس مرا دريغ نكنيد

دلم

ازاين اتاق بي نقش ونگار

ماتم گرفته است

مي خواهم

پرده اي ازحرف هايم

بياويزم

جمعه، آذر ۲۴، ۱۳۸۵

يلداي ناگزير



چشم هاي مان را مي دزديم

صداي مان را

پرده هارا مي كشيم

مبادا

پنجره اي گشوده شود


تمام علف هاو

بادو

خاك

بوي استخوان هاي هزارساله مرادارد


اين يلداي ناگزيررا

برخاك خفتگان

ماه

رازي نهفته دارد

سه‌شنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۵

......




هرشب

كه زمان پوست مي اندازد

وسالخوردگي جهان ورق مي خورد

زيرنقره ماه

مرا نامه مي نويسم

وخنده صبح فردا را

ذخيره مي كنم


درغياب خودم

امتداد ساحل را به خزرمي رسم

چه آشتي غمناكي


اسم اين جزيره چيست

نگاه پرت شده من

به صدايي مي نشيند

ادامه بدهيد

شايد صدايي/ حرفي

پايين افتاده ببينيد

یکشنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۵




درسالروزتصويب اعلاميه جهاني حقوق بشر



19 آذرماه برابربا 10 دسامبريادآورتصويب اعلاميه جهاني حقوق بشردر

سال 1948 ميلادي درسازمان ملل متحد مي باشد. اين اعلاميه كه مشتمل

بريك مقدمه وسي ماده مي باشد، دربرگيرنده كليه حقوقي است كه انسان و

جامعه را فارغ ازنژاد، ايدئولوژي، رنگ پوست و... تحت حمايت خودمي

گيرد وآنان را فارغ ازهرگونه گرايشي، شهروند قانوني به شمارمي آورد.

دراين اعلاميه برحقوق مدني وسياسي ازيك سووحقوق اقتصادي،اجتماعي

وفرهنگي نيزتاكيد شده است. مفاد اصلي اعلاميه تاكيد برحيثيت ذاتي، كرا

مت انساني وحقوق فردي وي مي باشد؛ كه امروزبه اشكال گوناگون در

جوامع مختلف ( پيشرفته وتوسعه نيافته) مورد اجحاف قرارمي گيرد.

مفاد اعلاميه جهت حمايت ازحقوق ذاتي انسان ها، حكومت هارا موظف

به تامين نيازهاي اساسي انسان ها همچون داشتن شغل مناسب، مسكن منا

سب، حق تحصيل، حق بهداشت، حق امنيت زندگي و... ازيك سووحق آزا

دي فكر، آزادي بيان، آزادي برگزاري تجمعات و... مي نمايد. درجوامع

كمترتوسعه يافته،كه فرايند مدرنييت درابعاد وسطوح گوناگون درآنجاشكل

نگرفته ويا دوره گذاررا طي مي كند، قدرت حاكميت درتصميم گيري هاو

تصميم سازي ها، نقشي بي بديل داشته، وهدايت جامعه را بدون كمترين

توجه به تحليل ها ونظريات منتقدين، برعهده مي گيرند. دراينجا منتقدين

اغلب ازسيستم حمايتي قدرت حاكم برخوردارنبوده وگاه برخوردي خلاف

رويه قانوني واصول حاكم برمفاد اعلاميه جهاني حقوق بشرباآنان صورت

مي گيرد. به گونه اي كه آنان جزء شهروندان درجه دومحسوب شده وحتي

ازكمترين حقوق شهروندان درجه يك (= موافقان قدرت ) برخوردارنيستند

اين حقوق ناظربرنه فعاليت هاي سياسي- اجتماعي وبرگزاري اجتماعات

اعتراض آميزنسبت به سياست ها ورويه هاي قدرت كه فاقد تاب تحمل آن

مي باشند، بلكه حتي برخورداري ازحق تامين كارواشتغال وامنيت زندگي

ومعاش را نيزدربرنمي گيرد. به گونه اي كه امروزه عضو خانواده اي كه

به دليل داشتن ايده وروش انتقادي نسبت به حاكميت،هنگامي كه كاروشغل

خودرا ازدست مي دهد؛ درچنين جوامعي،زندگي اقتصادي چنان براوفشار

مي آورد؛ كه وي را ناچاربه مهاجرت مي نمايد. تاازيك سوجلوي ازهم

پاشيدگي زندگي خانوادگي خودرا كه حاصل بيكارشدن است، بگيرد، كه

دركشورهاي عقب نگهداشته شده، فراوان به چشم مي آيد. وازسوي ديگر

قادرباشد، معاش حداقلي زندگي را تامين نمايد. صرفنظرازاثرات مخرب

نوستالوژي مهاجرت.

اميد است درسالگرد تصويب اين اعلاميه، دولت ها ( بويژه دول توسعه

نيافته ) بيش ازگذشته به مفاد بندهاي آن پايبند بوده، وشهروندان خودرا

بدورازهرگونه تبعيض به عنوان انسان هايي كه شايستگي هرگونه انتخا

بي را براي زندگي درهرجاي دنيا داشته باشند؛ وحداقل حقوق آنان را در

راستاي آنچه درمنشورجهاني حقوق بشردرقلمروحقوق مدني، سياسي و

اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي آمده است، رعايت نمايند.

شنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۵

......



دامن دامن ستاره

صبحانه روزهاي توست

وصداي من

كه دردعاهاي شبانه تو

نجوا مي شود


نمي دانم

جدول جمعه هاي مرا

چگونه ازايام بي انتها

خارج كنم

ذهن مرا لال كنيد

ديگرحتي

نامه اي به آقاي رئيس جمهور

نخواهم نوشت

جمعه، آذر ۱۷، ۱۳۸۵

صداي خاموش
2
نه رد تورا دارم
نه صدايي درگوش
ستاره بخت من است
كه ازاين جاده ها عبورمي كند
اعتراضي هم نيست
اگرجا پاي مرا
درسكوت كوچه ها نمي يابي
چند كوچه پائين تر
چند واژه
حرف
تورا به شكل صداهامي رساند
مرابه چشم پنهانم

سه‌شنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۵

امروز



اين خاطره هاي / قطعه قطعه شده

پشت ويترين كدام مغازه

بايد

خاك هاي سال هاي دوررا

جمع كند


مي خواهم ورق زنم

خاطره هارا

امروزرا

عشق را

آقا))
گوجه را به چند
((مي فروشي

مي گويم


مي تواني رؤياي ات را

دست دردست

ازپارك ها و

كوچه ها و

خيابان

بگذري


مبادا

كلمه اي

حرفي

يا صدائي

دوشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۵

گراني توهم نيست



امروز يكشنبه دوازدهم آذرماه هشتادوپنج است. براي خريد مقداراندكي

مايحتاج ضروري خانه به بازارمي روم. مايحتاجي كه اززمره كالاهاي

لوكس زندگي به شمارنمي رود. بلكه اززمره نيازمندي هائي است كه –

جزء ابتدائي ترين مواد سازنده غذا محسوب شده وكليه اقشاروطبقات-

جامعه ازآن بهره مند مي شوند.با اين تفاوت كه طبقات متمول وفرادست

ازآن دركنارغذاي اصلي خود استفاده مي نمايند. اما طبقات فقيروفرو-

دست ازآن مواد براي تهيه غذاهاي روزمره خود به عنوان مواد اصلي

استفاده مي كنند:

گوجه

خيار

سيب زميني

پياز

تخم مرغ

موادي كه به تقريب همه روزه با آن سروكارداريم. حبوبات نيزازجمله

مواد غذائي اساسي طبقات فرودست جامعه است. زيرا آنان كه قادربه

تامين گوشت ومرغ خود به صورت طبيعي با نرخ وحشتناك موجود

نيستند. قيمت حبوبات هم كه سربه فلك كشيده است.

اما جالب آنكه درتاريخ ياد شده دربالا، قيمت اقلام به شرح زيربود بدون

شرح. كه منجربه درگيري بين بانوئي كهنسال به عنوان خريداربا فرو

شنده گرديد كه ازبيداد گراني مي ناليد:

گوجه هركيلو 11000 ريال

خيار هركيلو 9000 ريال

سيب زميني هركيلو 5000 ريال

پياز هركيلو 4000 ريال

تخم مرغ هرعدد 800 ريال

آيا گراني توهم است. يا روزنامه نگاران ونويسندگان آنهم ازنوع

وابسته اش بي جهت آن را دربوق مي دمند؟!

یکشنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۵

....



دهانم را

آن سوي رنگ ها

وامي نهم

و( ) را

برمي گزينم

شايد

چرخش قلم هاي تو

نگاه مرا پرتاب كند


درخت هاوسايه ها

بهانه است

آن طرف ترازباد

صداي من

پنهان است
تنها صدا



مي خواهم تنها

رؤياهايم را / سيبي بچينم

وازفرازپلكانش

بتگرم

ازنگاه تو

همه جهان را

درآمد شد ثانيه وارش

حرف كوچكي

به من بياموز


تنها صدا

جمعه، آذر ۱۰، ۱۳۸۵

.....




ستاره ها

ازچهارچوب آينه ها

گريختند

آنسوتر

پنجره ها

بي صدا ماندندو

بي نگاه عاشق


سپيدي نيامده را

دربازي هاي كودكم مي جويم

وزيباترين ماه را

درشب چشمانش

كه جهان

كرامت دستان اوست

سه‌شنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۵


سايه ها



هي

يواش

يواش

تاجهان

درصداي تو راه نرود

اگركه نخواهي

گوري را

درشعرتو

گلي تازه باشي


همين كه سايه ي صداي ات

پله هارا/ يكايك

درتاريك روشن گام هاي منضبط

بالا مي رود

همين كه آسمان اين طرف را

درخاطره هاي كودكي مان

جستجومي كنيم


اين حرف ها

درهمين تقاطع ها

خيابان هاي بي رهگذر

زيرسايه هاي به ناچار

سطرهاي

درگلومانده


85/9/8

جمعه، آذر ۰۳، ۱۳۸۵

فاجعه ووظيفه اخلاقي



تهاجم واشغال عراق توسط آمريكا وانگلستان به بهانه وجود سلاح هاي

كشتارجمعي وارتباط صدام با القاعده، جداي ازكشتارها ازدوطرف ودر-

بدري وسلب آسايش وآرامش وبجاگذاري ويرانگري هاي بسيار، امروز

نتيجه اي را ازخود عرضه كرد، كه دراذهان ملت هاي جهان، بويژه دو

كشورمهاجم، انتظارات شان را منطبق با برنامه ها وخواسته هاي حاكمان

خود نديده، وفراترازآن درتحليل ها وگفتارهاي سياسي شان، آنان راگرفتار

درسردرگمي ها ورفتارهاي پارادوكسيكال مي يابند. جالب آنكه اين فرايند

چند ساله دستاوردي جزشكست سياست هاي جنگ طلبانه وضد صلح آمر-

يكادرانتخابات هفتم نوامب براي آمريكا به ارمغان نياورددرپي اين شكست

توني بلرنخست وزيرانگلستان ورهبرحزب طبقه كارگرنيز، درباورهاي

سياسي خود، درخصوص همراهي با آمريكا درتهاجم به عراق، متزلزل

شده وتوگوئي شكست انتخابات مياندوره اي مجلس آمريكا، اورا ازجهان

مطلق ذهني خود به درآورده است.

توني بلردرمصاحبه با سرديويد فراست ( مصاحبه گري چيره دست و-

قديمي كه با ريچارد نيكسون يكي ازبهترين مصاحبه هارا انجام داده بود)

كه درالجزيره انگليسي چاپ شده، درپاسخ به سؤال وي كه مي پرسد آيا

اشغال عراق كم وبيش يك فاجعه نبود؟ ( تبحر پرسش كننده درچگونگي

طرح پرسش قابل تحسين است) پاسخ مي دهد، بود. يعني توني بلربي هيچ

توجيهي مي پذيرد نتيجه تهاجم به عراق يك فاجعه بوده است. كه دستاورد

آن به يقين درجامعه بريتانيا، كاهش آرا وشكست حزب كارگررا درانتخابا

ت رقم خواهد زد. اگرچه نبايد غافل بود، كه سرنگوني رژيم ديكتاتورعرا

ق، براي مردم آن كشورونيزهمسايگان دستاوردي را به همراه داشته است

دراخبارآمده بود كه ستوان اهرن واتادا 28 ساله آمريكائي- ژاپني كه يك

افسرارتش آمريكا بود، به خاطرامتناع ازادامه خدمت درعراق قراراست

محاكمه نظامي شود. اوكه به دليل حملات 11 سپتامبروبراي خدمت به

كشورش به ارتش پيوسته بود، دربررسي سياست هاي جنگ طلبانه بوش

به اين نتيجه رسيد كه جورج دبليوبوش به قربانيان اين حملات خيانت كر-

ده است. به همين جهت وي نسبت به اخلاقي بودن جنگ دچارترديد شده و

ازادامه خدمت درعراق امتناع مي ورزد. بايد شجاعت وي را دراين ترد

يد مورد تحسين قرارداد. كسي كه حاضراست بخاطراعتقادات منطقي خود

حتي درصورت مجرم شناخته شدن، شش سال حبس را به جان بخرد.

اي كاش چنين وظيفه اخلاقي اي را كمي درسياستمداران وحاكمان دول

آمريكا وانگليس شاهد بوديم. حتي اگرفرصتي اندك را براي نگاه به گذشته

وتامل دراوضاع جاري جهان، واقع بينانه صرف مي كردند.


2/9/85

چهارشنبه، آذر ۰۱، ۱۳۸۵

كجائيم



چه زود

ازياد مي بري

مرگ را

كه چارسوي ات

بيتوته كرده


كمي با خاطره هاي ات

درهمين كوچه پسكوچه ها

كه رهگذران را

سلامي ولبخندي

تازه مي كني

عبوركن


همين كلمه ها

كه روزوشب ات را

طناب مي بافند

تاكهكشان هيچ

يا/ هرلحظه انتظار

آوازقفل دري

سكته حرف ها

بي آنكه سطرآخررا

نفس كشي

سه‌شنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۵

وضعيت اسفباراخراج كارگران



طبقه كاركرايران يكي ازضعيف ترين طبقات جامعه ما است، كه درمعادله زندگي

اقتصادي، يعني درمناسبات بين درآمد وهزينه، همواره آوارهزينه سنگين زندگي

درنرم رايج آن ( يعني هزينه اجاره منزل، خريد حداقل هاي لوازم ضروري زندگي

براي زنده ماندن، بهداشت، آموزش و... ) برسراووخانواده اش خراب مي شود. طي

ماههاي اخير، اخراج گروه گروه كارگران ازكارخانجات سراسركشور، موقعيت را

براي زندگي آنان بسيارپرفشارنموده است. اخراجي كه حاصل نگاه غيركارشناسانه

وضد كارگري طراحان قانون كارجديد است. بطوري كه اززمان جلوس وزيركاردو

لت نهم برصندلي وزارت كار، تاكنون بيش از300 هزارنفرازكارگران زحمتكش

اخراج شده اند. به همين جهت وبراي دفاع از حقوق فردي واجتماعي، كارگران در

برابراين بي عدالتي، دست به تجمعات مختلف زده وجهت احقاق حقوق خود، ازهر

روش مسالمت آميزي براي كسب آن استفاده مي كنند.

بخش پاياني بيانيه ي كارگران كه درسالروزتصويب قانون كارصادرشده، بخوبي

نشان مي دهد كه كارگران ازاوضاع اقتصادي- اجتماعي كشورآگاهي داشته ونيزبا

وظايف خود وتشكل خود جهت مبارزه براي دفاع ازحقوق قانوني شان وتحقق آن

كاملا مصمم مي باشند.

درحالي كه ارزش انسان را در150 هزارتومان حقوق ماهيانه كه معادل سود))
يك سپرده 10 ميليون توماني بلند مدت است پايين آورده ايد با تغييردراين قانون

به دنبال چه مي گرديد؟ سياست هاي اقتصادي درايران به حد كفايت به سرمايه

داري خدمت كرده است. آيا اندازه سهم %11 درقيمت تمام شده توليد، حمايت از

سرمايه داري نيست كه شما قصد داريد آن را بازهم كاهش دهيد؟

جامعه كارگري به واقعيات اقتصادي واجتماعي كه دركشورمي گذرد كاملا آگاه

است ومي داند كه حجم واردات 50 ميليارد دلاري چه كساني را سيراب مي كند.

كارگران مي داند كه افزايش قيمت نفت، خوشحالي ورفاه را به خانه هاي چه كسا

ني خواهد برد؟

جامعه كارگري كاملا آگاه است كه چرا پس ازگذشت بيش از25 سال ازانقلاب و

وارد شدن صدها ميليارد دلارپول نفت به اقتصاد، چرا وچگونه هنوزپايه هاي –

اقتصلدي دركشورناپايداراست وكوچك ترين لرزش آن راازهم فرو مي ريزد وبه

همين دليل تحت هيچ شرايطي ازحقوق خود با هرعنوان فريبنده اي، عقب نشيني

نخواهد كرد. جامعه كارگري ايران متعهد ومنسجم همراه با خانه كارگروسايرتشكلات

همسوتا آخرين لحظه درمقابل تهاجمات به قانون خواهد ايستاد وبه پاي آن هرهزينه اي
((پرداخت مي نمايد .

پنجشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۸۵

آراي مردم زينتي نيست



انتخابات ميان دوره اي مجلس آمريكا درهفتم نوامبر ( مجلس نمايندگان وسنا ) كه به جابجايي نمايندگان حزبي

( كسب اكثريت توسط دمكرات هاودراقليت قرارگرفتن جمهوري خواهان) با سياست هايي نسبتا متفاوت دردو

قلمروداخلي وخارجي انجاميد، توجه سياستمداران جهان را به خود جلب كرد. به خصوص اينكه عملكرد سيا-

ست خارجي ايا لات متحده درچند سال اخير كه با توجه به نظريات نئومحافظه كاران كه ميليتاريستي وامنيتي

كردن عملكردها بود، شعاع اين توجه را گسترش داد. نتيجه فوري اين انتخابات، پذيرش شكست سياست هاي

جورج بوش توسط خودوي وبركناري دونالد رامسفلد وزيردفاع آمريكا، ازراس وزارتخانه اي بود كه تيم وي

تدوينگرسياست هاي دفاعي_ امنيتي اين كشوردرعرصه خارجي بوده است. تيمي متشكل ازنئومحافظه كاران

كه براي كسب منافع اسراتژيك خود درخاورميانه، به طراحي گسترش حوزه اقتدارايالات متحده مي پرداخت و

ازكاربرد هرروشي براي نيل به مقصود دريغ نمي ورزيد.اگرچه پيش بيني تحليلگران سياسي اين است كه پس

ازبركناري رامسفلد، نوبت بعدي به جان بولتون تعلق مي يابد. سفيرآمريكا درسازمان ملل متحد ويكي ازنئو-

محافظه كاران . اين بركناري كمترين دستاورد پيروزي دمكرات ها برجمهوري خواهان دركابينه جورج بوش

بوده است . وانتخاب نانسي پلوسي نماينده دمكرات به رياست مجلس كه درتاريخ آمريكا به عنوان نخستين زن

براي رياست مجلس بي سابقه بوده است ( بگذريم ازاينكه انتخاب يك زن به چنين مسئوليت بالايي، نشان دهنده

رعايت تساوي حقوق زن ومرد درجوامع مبتني بردمكراسي سياسي است)، ازديگردستاوردهاي فوري ومهم

انتخابات هفتم نوامبراست.

اين انتخابات درس هاي عميقي را نه تنها براي نيروهاي داخلي آمريكا، بلكه براي همه نيروهاي سياسي اي كه

جهت كسب قدرت مبارزه مي كنند، درخودنهفته دارد. رساترين وپرمعناترين دستاورد مشاركت مردم درانتخا

بات، احترام گذاشتن قدرت حاكم به راي آنان وشنيدن صداي شان براي تغييرسياست ها وحرمت گذاشتن به

خواسته هاي شان مي باشد. اين مشاركت جورج بوش را ناگزيربه تغييردرسياست هاي جنگ طلبانه اي خوا

هد نمود، كه مردم آمريكا، احزاب وگروهها به اشكال مختلف، مخالفت شان را با اين سياست ها اعلام نموده –

اند. بركناري رامسفلد وانتخاب رابرت گيتس براي پنتاگون، آن الزام اجتماعي- تاريخي ست كه بوش را وادار

به تمكين به آراي مردم نمو. به يقين اين فرياد رساي دمكراسي درگوش توني بلرنخست وزيرورهبرحزب كار

گرانگليس درخصوص سياست هاي خارجي وي نيزطنين خواهد انداخت، تا ازدنباله رويهاي يك جانبه اي كه

ازجورج بوش درطول سال هاي اخيرداشته، ومناسبات خارجي دولت وي رابا كشورهاي اروپايي ( بويژه در

تهاجم به عراق كه برخلاف خواسته شوراي امنيت سازمان ملل بوده است) مخدوش ساخته، دست شسته ودر

تدوين مباني ديپلماسي خود، به جغرافياي سياسي جهان، قواعد درست بازي هاي بين المللي، اصول وقوائد سا

زمان ملل متحد درامرديپلماسي وروابط بين الملل دقت بيشتري نمايد. كاهش محبوبيت توني بلروحزب كارگر

نزدمردم انگلستان وافزايش محبوبيت حزب محافظه كارانگليس ناشي ازچنين سياست هايي بوده است.

انتخابات آمريكا ثابت كرد كه آراي مردم زينتي نيست وهمه حاكمان راهي جزتمكين به آراي مردم براي مشرو

عيت بخشي وثبات پايه هاي قدرت خود ندارند.

یکشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۵

زنجيربردوش



كمي آن سوتربنشين

بغل دست ستاره اي

كه مشق شب را

هنوز

به روزنكرده


تو

گرفتار

ستاره هاي كلمات

اين خطوط بي حرمت

زنجيرروزوشب ات را

بردوش

چرخ مي زني

چهارشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۵

جلجتاي جهان



دوست داشتن

سطري آن سوتراز

قامت حرف هايت

مسيح وار

صليب

به جلجتاي جهان/ بردن


پرندگان

درابرهايي كه گريستن را

خوكرده اند

خطوط نيامده را

درپچپچه هاي باد

به منقارمي برند
ديكته مي كنم مي توانم



صدائي نه ازآن خود

كلماتي كه جلوي چشم ها

ديكته/ رژه


طناب دار

با گشاده دستي

نگاه/ انتظار


همين كه دست درازمي كنم

ازروزن حبابي

آسودن را

هجي كنم

باران بي مجالي

دريغ مي كند

خيال را


تنها/ نگاه ساكت اين صفحه

بردباري دست هاي مرا

به سطري ديگر

وا مي نهد

سه‌شنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۵

سيگاردخترهمسايه



پرده لوردراپه را كمي چپ وراست مي كردم، تا جابجا شود. قديمي بود. با بندهاي دوطرفش، بالا وپائين نمي

شدند. اگرجابجا نمي كردم، دلم مي گرفت. اگرچه يك اتاق سيزده چهارده متري نمي توانست زمان راكه مي گذ

شت – البته خيلي كند- متوقف كند. ولي اگريك جورسرگرم نمي شدم، بايد مدام مخاطب خودم مي شدم. مانند

شب وروزهائي كه برمن مي گذشت. هروقت كه ازجلوي آينه رد مي شدم، عين مجسمه به من زل مي زد.

من هم بي اختيارنگاهم را كج مي كردم، تا درنگاهش بنشينم. عادت شده بود. كمي ازتنهائي ام را به اومي دادم

هرروزش كه به درازاي يك سال يا شايد هم بيشتربود. بايد حسش كرد تا درازاي زمان را فهميد. تا آنچه را كه

التهاب درون مي گويند وهرگزآرام نمي گيرد. من وقتي قسمتي ازتنهائي ام را واگذارمي كردم، به التهاب خو-

دم مهارمي زدم. يا آينه را سوراخ مي كردم وازطريق نگاه هايش، التهابم را به درونش مي ريختم. چاره اي

نداشتم. اگرآن پرده لعنتي نبود، لااقل مي توانستم شب وروزرا با تماشاي آسمان بيرون وماشين هايي كه بي

وقفه ازكنارهم مي گذشتند، پركنم. ومجبورنباشم سايه سنگين آن نگاه را مدام روي سرم احساس كنم. چون كه

ديگربه پشت آينه ماندن بسنده نكرده بود. گاه سرك مي كشيد وسايه به سايه من مي شد. بخاطرهمين است كه

تلاش مي كنم كمي پرده لوردراپه را جابجا كنم بي آنكه باعث سقوطش شوم. يك پنجره با چارچوبه ي عتيقه

حد فاصل دنياي اتاق پرازكاغذ ديواري من با خيابان است. خياباني كه دراتوبان واقع شده وآدم هاي كمي كه

ازآن رد مي شوند؛ هرگزسراغ تورا با نگاه شان نمي گيرند. چون كه مي دانند كله سياهي.

آن اتاق ها وشايد آن خانه هاي كنارهم رديف شده؛ يك شكل ويك اندازه. براي شان آشناست. بوي ساختمان ها.

بوي آدم هايي كه درآنها سكونت دارند. حتي سگ هاي شان كه باآنها ازآنجا رد مي شوند، نگاه شان را كج نمي

كنند.

چه انتظاري داشتم. غروب كه ازراه مي رسيد، فضاي گورستان برسرشهرخراب مي شد. ساعت پنج به بعد

همه مغازه هاي شهرتعطيل بود. جزمغازه هاي شبانه كه آتش به كله مي اندازد. شايد درمحله اي هم مغازه ي

كوچكي يكي دوساعت بيشتركارمي كرد. دخترهمسايه تنها موجودي بود كه دزدكي ازخانه بيرون ودرمجاورت

پنجره ي من سيگاري را پنهاني روشن مي كرد. هرپكي كه به سيگارش مي زد، بالا وپائين خانه شان را مي پا

ئيد. به قيافه اش مي آمد كه نوجوان است. موبوروبا چشم هاي روشن. هرغروب ازپشت پنجره تماشاي اش مي

كردم. وقتي اوبود، مخاطب من غيبش مي زد. سعي مي كرد حداقل دونخ سيگاردرهمان دقا يقي كه بيرون از

خانه مي ماند، دود كند. چون هرغروب وقتي سيگاركشيد نش تمام مي شد، به خانه بازمي گشت. معلوم بود بر

((اي كشيدن سيگاردزدكي بيرون مي زند. به سرم زد باهاش صحبت كنم. يكدفعه پيداش شدوگفت (( به توچه

البته زبانم را كه نمي فهميد. من هم زبانش را يك كم ياد گرفته بودم. حضورچند دقيقه اي او، مكاني را با فضا

ئي جديد براي من ترسيم مي كرد. مجبورنبودم درآن لحظات جوابگوي مخاطب فضول من باشم، كه درخواب

وبيداري گاه همراه من بود. با اينكه متوجه حضورهميشگي من درآن لحظه ها پشت پنجره بود، ولي به روي

خودش نمي آورد. عين آن سگ هائي كه با صاحبان شان رد مي شدند ونگاه شان را ازسرترحم هم كج نمي كر

دند.

بعدها كه مسترتوني جايم را عوض كرد وپيشنهاد يك اتاق با يخچال وتلويزيون درهتل راداد،كه آن سوي پنجره

اش، حتي پرنده اي هم پرنمي زد. اتاقي مشرف به پشت بام خانه ها. فقط مي شد هواي گرفته وگاه باراني را

رصد كرد. يك روزچشم ها يش را درآينه به من دوخت و گفت (( ديدي فضولي كاردست توداد. اين هم مزد

((جابجا كردن پرده هاي لوردراپه . تورا چه به شمردن پك هاي سيگاردخترهمسايه

دوشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۵

خبرانتشاركتاب:


كتاب جديد مسعود بيزارگيتي منتشرشد. كتاب (( نشان هاي بي جهت )) كه با

دستورحذف دومورد ازسوي ارشاد همراه بوده ، به تازگي توسط انتشارات

فرهنگ ايليا نشريافته، كه مجموعه شعرهاي وي مي باشد. اين كتاب پنجمين

اثرانتشاريافته اوست ودوكتاب ديگر نيزازاوآماده انتشارمي باشد. يكي مجموعه

مقالات ونقدها است وديگري مجموعه داستان هاي كوتاه وي كه (( آن سوتر

ازصداي خط خورده )) نام دارد.

ازمسعود بيزارگيتي تا كنون كتاب هاي زيربه چاپ رسيده است
لحظه هاوتامل
روند بغرنج آفرينش
شكلي كه نام تودارد
زبان گمشده