جمعه، مهر ۰۶، ۱۳۸۶

(بانوهيپاتي (شهيد راه دانش



سيرتاريخ پرپيچ وخم وهمراه با فرازونشيب است . پراست ازتناقض ها وتنوعات.

مادرتاريخ حوادث ووقايع بسياري را در دامن خود پرورانده است . رويدادهايي كه

گاه بنيان سازتمدن هايي فرهيخته بوده ؛ وگاه نيز سدي درمقابل حركت تكاملي تاريخ

ودراين فرايند جان فرسا ، كه سمت تحول را درتاريخ پي مي گرفت ، زنان ومردان

دوشا دوش هم ، درعرصه هاي مختلف مي رزميدند . چه باك ، اگرمرگ است ؛

يكسان براي هردوجنس خواهد بود ؛ وگرزندگي ، آن نيزبراي هردو .

وتاريخ قهرمان هاي بيشماري را ازآن دست كه جان برسرجانان نهاده اند به خود

ديده است .

درتاريخ ازبانو هيپا تي رياضيدان وعالم فلسفه ياد شده است. يكي ازقهرماناني كه

جان برسرعقايد وآرا خود نهاده بود . بانو هيپاتي درسال 370 ميلادي درخانواده اي

رياضيدان زاده شد . با استعداد فوق العاده اي كه داشت درفراگيري اين علم كوشيد و

به عنوان مشهورترين رياضيدان زن درميان دانشمندان يونان باستان ازيك سو ونيز

نخستين رياضيدان زن ازسوي ديگرشناخته شد. بانو هيپاتي علاوه بررياضيات به

فلسفه نيزمي پرداخت . اوپيرو افلاطون بود وفعالانه نظريه ها وعقايد نئوافلاطونيان

را تبليغ مي كرد. به جهت كارومطالعه گسترده در فلسفه ، كه حاصل نبوغ گسترده

وي بود ، دراسكندريه ي آن زمان كرسي فلسفه را به وي پيشنهاد كردند . مقامي كه

فقط به مردان تعلق داشت . علاوه برمطالعه وتحقيق دررشته هاي دانش وفلسفه، وي

فعالانه درامورشهري نيزمشاركت مي جست . درسخنراني ها ، سخنان بانو هيپاتي

چنان ازفصاحت وبلاغت برخوردار بود ، كه مردم درخيابان ،كنارساختمان ، براي

شنيدن سخنانش ازدحام مي كردند . وحتي ازشهرها وكشورها براي شنبدن سخنان و

آرا ء اوبه اسكندريه مي آمدند.

اما اقتدار وتسلط كليساي آن زمان برفضاي اجتماعي ومخالفت ورزي با هرگونه

پيشرفت وتحول علمي ازيك سو ، وجهالت وناداني بخش زيادي ازمردم آن روزگار

ازسوي ديگر،هميشه تهديدي براي پيشرفت دانش وفرهنگ بود. بانو هيپاتي نيزدر

همين فضاي اجتماعي مي بايست اهتمام به دانش وبينش خود مي كرد. بديهي ست

كه دراين شرايط وي نمي توانست ازگزند قشريون مذهبي ، كه همواره تحت عنوان

بي ايماني براي انديشمندان پرونده مي ساختند ، دوربماند . همين بود كه دريكي از

روزهاي ماه مارس 415 ميلادي ، هنگامي كه وي ازكتابخانه مركزي اسكندريه

بازمي گشت ، انبوهي ازجمعيت خشمگين وخرافاتي كه خون درچشمانشان موج

مي زد وتوسط كليسا تحريك شده بودند ، وي را ازدرشكه اش بيرن كشيده وبه طرف

كليساي كساريون كشاندند . ابتدا دستان پرتوان وي را كه همواره بدان وسيله به ساده

كردن وهمه فهم كردن رياضيات مي پرداخت ، شكستند .سپس بدنش را زير ضربات

سخت خرد كرده ، لباسش را پاره پاره كردند . وزان پس نوبت به چاقوهاي صدفي

جهالت وبي خردي رسيد ، تابدان وسيله پوست تنش را بكنند . ودرپايان جسد بي جان

اين نماد مقاومت درراه اعتلائ دانش وبينش را برروي خرمني ازحقارت ، دنائت و

تعصب كورمذهبي كليساي آن زمان سوزاندند .

آري ، دريكي ازروزهاي بهاري 415 ميلادي اين بانوي دانشمند را كشتند . واين

كارازسوي مردماني صورت گرفت كه نماد جهالت وناداني درآن زمان بودند واز

سربي خردي ، توسط سراسقف اسكندريه ، سيريل تحريك به اين كارشده بودند .

تاريخ هرگز چنين چهره هايي را ازياد نخواهد برد .

اگرچه كليساي مسيحي بسياركوشيد تا اين ننگ سراسقف سيريل را پاك نمايد . اما

خاطره ي اين شهيد راه دانش ، همواره چراغي ست فرا راه دانش وزندگي .

بعدها كليساي مسيحي تلاش بسياركرد تا ازبانو هيپاتي چهره ي يك قديسه ي

شهيد ساخته وزندگي وي را براي تنظيم زندگينامه ي يكاترين اسكندراني ،

قديسه ي افسانه اي دنياي مسيحيت ، مورد استفاده قرار دهد .

جون تولاند ، جامعه شناس سده ي هيجدهم انگليس مي گويد (( هيپاتي ،

معصوم ترين ودانشمندترين وبرازنده ترين بانويي بود كه به دست روحانيون

اسكندريه قطعه قطعه شد ، تا احساس غرور و درندگي سراسقف شهررا راضي

((كرده باشند

چارلزكينسل ، نويسنده ي انگليسي نيزرماني را به بانو هيپاتي اختصاص داد .

سه‌شنبه، مهر ۰۳، ۱۳۸۶


!آقاي رئيس جمهور


شب گذشته كه سخنان آقاي محمود احمدي نژاد رئيس جمهوري اسلامي را دردانشگاه

كلمبيا ، كه به دعوت مدريت آن دانشگاه ، درآنجا حاضرشده بود گوش مي دادم ، منش

عمومي وي را درساختار سخنانش، معطوف به منشي آكادميك - ديپلماتيك يافتم .روشي

كه آقاي رئيس جمهوردرگذشته آنگونه كه بايد درمنش عمومي سخنانش به كارنمي برد .

اما نكته ي جالب وقابل توجهي كه درسخنراني وي مرا وادار به تامل كرد ، دعوت وي

ازاساتيد ودانشگاهيان دانشگاه كلمبيا بود ، براي حضوردرهريك ازدانشگاه هاي ايران كه

خود تمايل داشته باشند. نفس اين دعوت وآن هم بدين شكل قابل توجه وتقدير است. زيرا

مجالي را براي تحكيم گفتمان ديالوگ و شناخت متقابل ظرفيت ها ي انتقادي ، آشنايي با

فرهنگ وتمدن يكديگرو... ايجاد مي كند . اما نكته اي كه بايد اندكي واقعگرايانه و نه

ديپلماتيك بدان پرداخت ، اين است كه چنين دست ودل بازي اي را اي كاش رئيس دولت

نهم درعرصه ي داخلي درپيش مي گرفتند وبگيرند ، تا فضاي انسدادي دانشگاهي شكسته

شده ودانشگاهيان آزادانه به ديالوگ نشسته وبه بيان آرا وانديشه ها ونقد گفتماني بپردازند

نه اينكه با يك سخنراني ويا صدوراطلاعيه ويا نوشتن مقاله وانتشارآن درنشريه و يا

وبلاگي ، اخراج شوند ويا به كميته ي انضباطي فراخوانده شده وتنبيه انضباطي شوند

مصداق آن دردانشگاه ها فراوان است . نمونه اي ازآن ، خود بنده هستم كه بخاطر

قلم ونوشتن ازعرصه ي دانشگاه به بيرون رانده شدم . آنهم چند ماه پس ازيك سخنراني

كه بنا به دعوتي انجام شده بود . يا نمونه ي بسيارپرسروصداي دانشجويان ستاره دار كه

به دليل فعاليت هاي دانشجويي ، با آنان برخورد تنبيهي صورت گرفته است .

آقاي رئيس جمهور

به يقين شايسته ترآن است ، كه ابتدا اين منش دمكراتيك را درعرصه ي داخلي اجرا نما

ئيد . زيرا براي تحكيم وتقويت پايه هاي پارادايم گفتگو وگسترش فرهنگ تعامل ومدارا

مؤثرترخواهد بود
.

شنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۶


اين روزها چه درعرصه ي داخلي وچه درعرصه ي بين المللي سوژه حقوق بشر و

مباحث و مقولات مربوط به آن ، از زمره مهمترين والويت دارترين مبا حثي ست

كه كانون توجه روشنفكران ، سياستمداران وروزنامه نگاران قرار گرفته است. اگر

چه بحث پرونده ي هسته اي ايران ونظرهاي متفاوتي كه دراين خصوص اظهار مي

گرددوتلاش آمريكا جهت جلب توجه 1+5و تحت فشارگذاشتن شوراي امنيت سازمان

ملل متحد ، جهت صدورسومين قطعنامه تحريم نيز توجه همگان را به خود جلب نمو

ده واززمره موضوعات مهمي است كه مركزنگاه ها قرار گرفته است . اما مباحثي

درخصوص مسائل مبتلابه جامعه مانند دمكراسي ، آزادي بيان وانديشه ، توجه به

حقوق زنان ورفع تبعيض دراين خصوص ، مسائل فرهنگي وانسداد موجود دراين

قلمرو مانند صدور مجوز براي نشر كتاب كه نه تنها با سانسور همراه مي باشد ،

كه حتي انتظاربراي دريافت مجوزنشرگاه به ماه ها وسال ها كشيده مي شود. حقوق

دانش جويان ورفع تظلم ازآنان ، مشكلات مربوط به روزنامه نگاران ونويسندگان

وبلاگ ها و... اززمره بحث هايي است كه ذهن تحليلگران را به خود معطوف كرده

است.

در همين خصوص اكبر گنجي گويا به تدوين نامه اي براي دبيركل سازمان ملل

پرداخته وآن را به امضاء سيصد نفرازروشنفكران جهان رسانده است . اين نامه

يك نامه ضد جنگ بوده ، كه آمريكا مي كوشد با طرح وتبليغ آن به بهانه ي توليد

سلاح هسته اي توسط ايران ، جغد جنگ را برفراز كشورايران به پرواز درآورد.

وبا اين كار مسائل مبتلابه اجتماعي را تحت شعاع قراردهد. وي اين نامه را درديدار

با لين پسكو معاون سياسي دبيركل سازمان ملل ، تسليم وي كرده وامضاء كنند گان

اين نامه ازدبيركل سازمان ملل خواسته اند تا به مقابله با فعاليت هاي جنگ طلبانه

آمريكا برخيزد. ناصرزرافشان نيزگويا با حضور دركنگره قاضيان آلمان درورتس

بورگ ، درباره حقوق بشرسخن گفت و ازنقض حقوق بشردراروپا انتقاد كرد. در

اين كنگره هرتا دويبلرگيلمن ، رئيس كميسيون حقوق بشر پارلمان آلمان ازناصر

زرافشان به عنوان وكيل مبارز وديده بان حقوق بشرنام برد .

دوشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۶

كلمه هاي بي انضباط



اين خط كه مي رود / كج ومعوج

اين كلمه هاي بي انضباط

كه بي اجازه

محصلان شلوغ كلاس اند


آقاي معلم

اين صداي سمج را

به تخته نبنديد

اين برگ ها

بي حساب وكتاب اند

شنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۶

پديده حزب



نگاه به احزاب وجريان هاي ساختارمند كه هدف مند وبا برنامه ، رفتارها وعملكرد هاي

شان را تنظيم مي نمايند وبه اتخاذ مواضع مي پردازند؛ ناشي ازضرورت ها والزام هاي

تاريخي بوده ، وتكوين وپيدايي اين الزام ها ، وابسته به درجه ي رشد تاريخي جامعه است

امروزه با توجه به رشد سريع فرهنگ وتكنولوژي ارتباطات ،همچنين گسترش آگاهي مردم

وآشنايي با حقوق وتكاليف فردي واجتماعي ، ونيزتحول جوامع به سمت مدرنيسم وگسترش

تجربه ي تاريخي دراين زمينه ( اگرچه برخي جوامع پيشرفته به مرحله ي پسا صنعتي فرا

روي كرده اند) بسياري ازجوامع به ويژه جوامعي كه اساس قدرت را درآن آراي مردم

تعيين مي كند، قائل به وجود احزاب بوده ومشاركت شان را براي تعيين سرنوشت شان

حول برنامه هاي احزاب متمركز مي نمايند. كه دراين رابطه نمونه هاي بسياري ازجوامع

مختلف مي توان ارائه نمود.

طي چند روز اخير، گفتارمحمود احمدي نژاد رئيس دولت نهم ، درخصوص وامدار نبودن

به هيچ حزبي وباج ندادن به احزاب ؛ واكنش ليدرهاي حزبي چپ وراست را به معناي متد

اول آن برانگيخت . به گونه اي كه ، جريان موسوم به اصولگرايي نيز دراين خصوص

واكنش نشان داده وموافق اين موضعگيري نبوده است. جريان موسوم به اصلاح طلبي نيز

دراين خصوص واكنش نشان داده وبا مواضع رئيس جمهورمخالفت ورزيده است.

اين قلم براين عقيده است ، كه نگاه طيفي ازمسئولين وجريان ها به فرايند حزبي سازي

يه دليل ماهيت نگرش توده اي به مناسبات مردم با قدرت ، واعتقاد به فرديت وحل هر

مشكل با اتكاء به اراده ي فردي ، به خاطرتوسعه نيافتگي جامعه ي ما به ويژه مسئله دار

بودن پديده حزبي ، كه آن نيز ريشه درعقب ماندگي جامعه ما دارد؛ چنين مواضعي را در

پيش رو قرارمي دهد .نگاه اين طيف مبتني برمقوله ها ومناسبات مدون جامعه مدرن نيست

اين نگاه جامعه را هنوزبربسترپديده حقوق شهروندي كه اقتضاعات خود را به تعبيرمدر

نيستي دارد، به ارزيابي درنمي آورد. به همين جهت پديده ي حزب درجامعه كه نگاه

برنامه ريزي شده به فرايندهاي اجتماعي داشته وازيك سومبارزه براي كسب قدرت را

سامان مي دهد وازسوي ديگررقيب قدرتمند جريان حاكم مي تواند باشد وعملكرد حاكميت

را بطورمستمرزيرنگاه نقد قرارداده و مانعي سر راه اقتدارگرايي فردي و... باشد ، مورد

قبول اين طيف نمي تواند قراربگيرد. اگرچه جريان هاي مدعي حزبي ، درسالهاي موسوم

به دوران اصلاحات نيز، درعملكرد اجتماعي خود‌، تعبيرمنطقي وصحيحي كه ناظر بر

ساختاروبرنامه وعملكرد حزب بوده باشد ، ارائه نكرده اند. بيشترمنافع درون حاكميتي

وقدرت طلبانه ناظربرفعاليت هاي حزبي شان بوده است. يكي ازدلايل شكست جريان

موسوم به اصلاح طلبي با آن پشتوانه قدت مردمي ، عدم درك درست برقراي ارتباط

با همين پشتوانه بي كران ازيك سو وچشم دوختن به سهم درون حاكميت ازسوي ديگربوده

است. اميدوارم كه بتوانم درآينده اين بحث را پي بگيرم
.

پنجشنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۸۶

دهان بي دغدغه



اين نگاه ها

كه طنابي كشيده است

تا كودكان فردا

تاب بازي خاطره ها را

ورق زنند


كجاست

دهاني بي دغدغه

تا انتظار بوسه اي را

داستاني

بر شانه هاي نسيم

تازه كند

چهارشنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۸۶

وبلاگ



بسياري ازوبلاگ نويسان براين باورند كه دنياي وبلاگ مبتني برنوعي ازآزادي

عمل است . آزادي عملي كه سايررسانه ها ازآن برخوردار نيستند. واين آزادي

عمل مبتني ست برگستره بي حد احساسات وعواطف وانگيزش هاي هيجاني و

فكري . درحقيقت پديده ي وبلاگ را دفترچه خاطراتي مي پندارند، كه خصوصي

ترين رؤياها ، خاطره ها ، تجربه ها وغيره را به خود راه مي دهد.وازاين جهت

حوزه ي كاربرد آن بسيارگسترده ، متنوع وبي شمار است.

اگر چه پديده ي وبلاگ به لحاظ كاركرد وساختار ومنش عمومي اش ازويژگي

برخوردار است كه آن را ازساير رسانه ها متمايز مي سازد. وگستره كاربردي

آن بسياروسيع وپرتنوع است . با تاكيد براينكه وبلاگ يك رسانه مجازي ست و

همين خصيصه سبب مي گردد تا دردنياي گسترده وپرمخاطب مجازي ، كه هر

روز كه مي گذرد ، قلمرو آن گسترش بيشتري يافته وبرمخاطبان آن افزوده مي

شود.اما كمي باريك بيني وظريف انديشي درحوزه ي عمومي ومناسبات اجتماعي

درجوامع مختلف ، ايجاب مي نمايد تا اندكي با احتياط نسبت به ارائه چنين اظهار

نظري بپردازيم . تامل درمناسبات سياسي – اقتصادي – اجتماعي – فرهنگي در

ساختار جوامع، نشانگر درجه اي ازپيشرفت يا پسرفت بوده وحركت جوامع را

با توجه به برنامه هاي كوتاه مدت وبلند مدت آن ، واهداف پيشرو، تنظيم مي نما

يد . در عين حال ، بر پايه ي گفته ي فوق، نسبت رابطه ي قدرت حاكم با مردم

و فضاي اجتماعي آن معين مي شود . وظرفيت جامعه براي آزادي بيان و تكثر

صداها به سنجه درمي آيد.

آيا دريك جامعه اي كه بر اساس الگوهاي علمي تاريخي ، در فرايند رشد خود

به مرحله ي صنعتي يا پسا صنعتي نائل گشته والگوهايي را براي نوع زندگي

به لحاظ حقوقي ؛ فرهنگي وسياسي ارائه داده واز مدنيتي پيشرو برخوردار گر

ديده است ، يك نويسنده ي وبلاگ درچه محدوده اي از آزادي به سرمي برد و

چقدر اقتدار ومؤلفيت خود را درنوشتن وگسترش آزادانه قلمرو متن مجازي اش

نشان مي دهد؟ ودريك جامعه توسعه نيافته و عقب مانده به لحاظ همان الگوي

پيش گفته ي تاريخي ، چقدر آزادي براي نوشتن آزادانه براي يك وبلاگ نويس

وجود دارد؟ بررسي تمايز وتفاوت اين دو وپاسخگويي به اين پرسش كه دريك

جامعه ي توسعه نيافته كه رسانه هاي عمومي اي كه بيرون از ساختارقدرت به

فعاليت مي پردازند و رسانه هاي منتقد مي باشند، وبراثرنوع سياست هاي قدرت

ناگزير از خودسانسوري مي باشند ( اين موضوع را دريادداشتي بررسي كرده و

درهمين وبلاگ موجود است . درعين حال دريكي ازشماره هاي مجله نقد نو نيز

چاپ شده است) اين سياست شامل دنياي مجازي نيز مي گردد واثرخود را بر

روي سايت ها و وبلاگ ها نيز به جا مي گذارد . فراروي ازمحدوه ي تعيين شده

توسط قدرت و مجموعه قوانين موجود در جامعه ياد شده ، مي تواند به برخورد

و تعطيلي آن رسانه منجر شود . به عبارت ديگر درچنين جوامعي، اگر قصد

ماندن وادامه فعاليت باشد ؛ بايد خود سانسوري نيز همچون شمشيرداموكلس بر

فراز سر قرار گيرد .

دويچه وله گويا چهارمين مسابقه وبلاگ برتر را برگزارمي نمايد. اقدام مناسبي

است اگرتلاشش معطوف شود به اينكه ،قلمرو اين دنياي مجازي را درمحورهاي

دوستي بين فرهنگها ؛ گسترش حقوق بشرواخلاق انساني ؛ يكسان بيني نژادها

به لحاظ منافع انساني و فارغ از هرگونه تبعيض طبقاتي و ... قرار دهد.

شنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۶

معضل مسكن وسرگرداني مردم


مدتي ست كه دولت نهم درخصوص تنظيم بازار مسكن طرح وبرنامه ها وشعارهايي

سرمي دهد ، تا فضاي ملتهب ناشي ازنرخ بالاي تورم دراين حوزه را آرام نگه دارد.

حوزه اي كه درسطح جامعه ودرقلمرو بازار هيچگونه نظارت و بازرسي اي درآن

وجود نداشته وآسيب درنرخ موجود بازار مسكن متوجه طبقات فرودست جامعه هست

درنرخ گذاري هاي معاملاتي ، درخصوص مسكن ، چه به شكل خريد وفروش وچه

به شكل رهن واجاره ، بنگاه ها وبازارمسكن تابع هيچ قاعده ي منطقي نيستند. به همين

جهت، به هيچوجه نبايد درجست و جوي يك نرخ مشخص وتقريبا ثابت دراين حوزه

بود.

نكته ي قابل تامل وپزسش برانگيز دراين رابطه ، نقش بانك ها درافزايش بي رويه ي

نرخ ها دربازار مسكن است. جدا از تسهيلات اعطائي بانك ها كه درهرسال افزايش

بسياراندك آن كه بايد ازهفت خوان رستم گذشت، تابه آن دست يافت،نرخ خريد وفروش

املاك چندين برابر مي شود ومشتري را ازدريافت تسهيلات نه تنها پشيمان، بلكه متنفر

مي كند. نقش بانك ها درساخت وسازواحد هاي آپارتماني ، كه بطورعمده مسكوني مي

باشند، است. اين بانك ها با تشكيل شركت هاي اقماري، كه تحت نظارت آنها فعاليت

مي كنند. وهمچنين دراختيارگذاشتن منابع بانكي ، اقدام به ساختن واحدهاي مسكوني

نموده وسپس به فروش آن اقدام مي نمايند. نكته جالب اينجاست كه دروضعيت فعلي

نرخ واحدهاي مسكوني كه توسط چنين شركت هايي به فروش مي رسد چندان تفاوتي

با نرخ معاملات مسكوني صاحبان خصوصي ندارد. با اين تفاوت كه آن شركت ها كه

درواقع خود بانك مي باشد با سپرده هاي مردم براي منافع بانك كاسبي پرسودي راه

مي اندازد. درواقع با شپرده مردم زحمتكش كه ازجيره غذايي خود حتي مي زنند، تا

ازكابوس اجاره نشيني وارهند؛ گرفتاركابوسي بزرگتروبي دروپيكرترمي شوند.

ودست آخرپيدا نيست كه دولت چگونه وبا چه راهكارقابل وصولي بحران عظيم مسكن

را براي توده ي زحمتكش جامعه ما حل خواهد كرد؛ ونيزچرااقدامي درخصوص سود

جوئي هاي بانك ها كه خود عامل گراني وتورم مي باشند، انجام نمي دهد
.