سه‌شنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۱

خاورمیانه


به صدای پرندگان
بال می گشایی
بر پیشانی ماهی ها / اما
خطوط ناوگان ات
اندوه آب را
سرخ/ مویه می کند

 حافظه ی جهان
از گلوله های کینه
باد کرده است
و چشم های کودکان مان
اشک به اشک
کشتی هاتان را
به رویا می برند

خاورمیانه
و معبر تاریک آرزوها
که بر نگاه مان می پاشد

شنبه، تیر ۱۷، ۱۳۹۱

برگردان شعری به زبان فرانسه


         ترجمه ی انگلیسی شعری از من که چند وقت پیش از سوی خانم دکتر فرشته وزیری نسب Fereshteh Vaziriمنتشر گردیده بود ، اکنون به زبان فرانسه از طرف خانم فاطمه روحی Fatemeh Roohi عزیز که خود به جد شاعری نو اندیش و ... هستند ، ترجمه گردیده ، که من همینجا سپاس و قدردانی خود را از زحمت ایشان اعلام می کنم:

Lorsque l'hiver se noie dans souhaits
Toute la mémoire ne passera pas par nos rêves
IL n'ya pas de route qui veut les oiseaux volent sur la
Même un mot magique ne sera pas allumer une lumière
pour la mort de cette allée

Fatemeh Roohi

به رویا که می رسد
زمستان
نه خاطره ای
از آوازمان می گذرد
نه جاده ای
به پرواز پرندگان
دل می دهد

هیچ وردی حتی
بر غروب این کوچه
چراغی
روشن نمی کند

پنجشنبه، تیر ۱۵، ۱۳۹۱

نقض آسان حقوق...


عجیب است که از دانشگاه به راحتی و بدون هیچگونه دلیل مستند و مدرکی با دوسطر نامه ی حراست

و گزینش و گزارش های .... اخراج می کنند ؛ هیچگونه حق و حقوق قانونی و مطالبات به حق را

به آدم پرداخت نمی کنند . به هر دری که متوسل می شوی و از هر راهکار قانونی که وارد می شوی،

مسدودش می کنند ؛ تازه به دیوان به اصطلاح عدالت اداری شکایت می بری با انبوهی از مدارک مستند

و ... ، دو سطر نامه ی حراست و ... چنان کارا و ریشه دار است که حکم صادره ی شعبه ی دیوان ،

قادر به عبور از آن نبوده و انشاء رای اش همان می شود که خواسته ی دیگران ! را برآورده سازد ؛ نه

مطالبات قانونی شاکی را بعد از عمری کار و.... این هم نمونه ای از رعایت حقوق شهروندی که از همه

چیز به راحتی محروم می شوی ؛ و باید علف بچری تا زنده بمانی . چرا که دست همکاری ندادی و ساز

انسانی خودت را نواختی . طرفه این که در گوشه ای از حکم شعبه ی دیوان اشاره ی کوچکی به حق ام

می شود ( به خاطر وضوح بیش از اندازه ی نقض حقوق قانونی و شهروندی ام ) و دانشگاه محکوم به

تسویه حساب می گردد ؛ اما جالب این است که دانشگاه هیچ وقعی به حکم مورد اشاره در دیوان نمی نهد

و همچنان به نقض بیش از پیش حقوق قانونی و شهروندی من پای می فشرد! آیا مرجع دیگری هم برای

رسیدگی هست؟! که البته من می دانم هیچ مرجع قانونی دیگری وجود ندارد! و این یعنی مهر باطل زدن

بر پیشانی زندگی و ....

و این (9009970900101187) شماره ای ست که بر پیشانی دادنامه در دیوان می خورد تا برای ابد

قطعیت ابطال زندگی را اعلام کند!

چهارشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۹۱

ترجمه ی شعر

ترجمه شعری از من توسط مترجم دکتر فرشته وزیری :

When the winter reaches(prevails) the dreams
Neither a memory goes through our songs
Nor a path
Dedicates itself to the flight of birds
No magical incantation
Sheds light
On the sunset
Of this alley

Fereshteh Vaziri

به رویا که می رسد
زمستان
نه خاطره ای
از آوازمان می گذرد
نه جاده ای
به پرواز پرندگان
دل می دهد

هیچ وردی حتی
بر غروب این کوچه
چراغی
روشن نمی کند