پنجشنبه، تیر ۰۸، ۱۳۹۱

این سرود پهنان

از دقایق کوچه ها
بالا می زنم
و سطرهایم
پس پلک های پنجره ها
ذخیره می شود

شب است و
تا مهتابی / هنوز
سرودی در عقربه ها
درد می کشد

فریاد

انگشت به انگشت
سایه به سایه
قدم
به قدم
دیری ست / تا صدایت
در جانم
شکل دیگر فریاد است

بر این سکوت نهفته

مانده ام با ریزش بی دغدغه ی جمعه و
بی حوصله گی های خاموش
زیر لب زمزمه می کنیم
کبودی های نشسته بر حنجره را
مگر
عبور نسیمی
در این میان
التیام سکوت مان باشد

جمعه، خرداد ۱۹، ۱۳۹۱

ترجمه یک شعر

ترجمه ی شعری از من توسط خانم میترا رستمیان :

A poem by Masood Bizargiti
Translation: Mitra Rostamian

I pass by my memories
with eyes full of questions
and my dreams which become
... housemate with the wind

in which pot
your name
will germinate?

Still my words
Breathe
your body’s perfume.


از کنار خاطره هایم می گذرم
با چشمانی پر سوال
و رویاهایم
که با باد
همخانه می شود
 
 نامت
در کدام گلدان
سبز خواهد شد

 هنوز کلماتم
بوی تن ات را
نفس می کشد