سه‌شنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۵


سايه ها



هي

يواش

يواش

تاجهان

درصداي تو راه نرود

اگركه نخواهي

گوري را

درشعرتو

گلي تازه باشي


همين كه سايه ي صداي ات

پله هارا/ يكايك

درتاريك روشن گام هاي منضبط

بالا مي رود

همين كه آسمان اين طرف را

درخاطره هاي كودكي مان

جستجومي كنيم


اين حرف ها

درهمين تقاطع ها

خيابان هاي بي رهگذر

زيرسايه هاي به ناچار

سطرهاي

درگلومانده


85/9/8

۱ نظر:

ناشناس گفت...

این سطرهای درگلو مانده,روزی

آوازخواهندخواند.شعرقشنگی است

تبریک میگویم

مقاله ای که درسالروزحقوق بشر

هم نوشته اید,اشارات بجاوخواندنی بود


سیروس