دوشنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۵

آن طرف ترازغروب



آهسته تر

دست دردست صداي ات

اززيرپنجره ها/ بگذر

مبادا

خواب دريا

آشفته شود


مي دانم

مي داني

مي دانم

آن حرف هاي خاكسترشده

چشم هاي مضطرب

وگلوي منتظر

كه موهاي سپيدش را

درجاده ها

به طعم باد سپرد


دورتر

ازاين غروب نارنجي

صدايي نيست

هیچ نظری موجود نیست: