پنجشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۶

با پچپچه های تان


یکصدمین سالروز هشتم مارس فرامی رسد .روزی که متعلق به زنان وجنبش کسب

حقوق صنفی وعدالت خواهی و برابری طلبی آنان است . تاریخ در حافظه ی خود

زنان مبارز بی شماری را به خاطرسپرده است ؛ که با تمام وجودشان برای تامین

منافع اجتماعی وقانونی شان در عرصه های مختلف ایثار کرده اند . شعرزیر پاس

داشت این روز و برای آنان است .



زیر آسمان چرکین

قطره قطره / می چکم

در گلوی تان

تا پچپچه های تان

تنفس حرف به حرف

شعرهای من باشد


با چشم های تان می نگرم

و صدای شما / پرسه گرد

این سطرهاست


هوای رگ هاتان

از کدام چشمه می نوشد

که پرستوهای جوان را

دوست داشتن

در این گرگ و میش

خاطره ای ست / جاودان

2

نت های این حضور را

از یاد مبر

بگذار/ گام به گام

بر موج های انتظار

زخمه زند

دریا

گام های تو را می پاید

و نگاه کودک

سایه به سایه ی توست

تا در خطوط دستانت

رویاهای بی پایانش را

نقاشی کند


جهان

دنبال فصلی ست

که با انگشت های تو

ورق می خورد

شنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۶

کتاب های چاپ شده

کتاب های مسعود بیزارگیتی که در سال های مختلف به چاپ رسیده اند. چند کتاب

دیگردرزمینه های مختلف از وی آماده ی چاپ می باشد ، که در صورت مهیا بودن

شرایط منتشرخواهد شد.











نقطه چین ها


این دایره های منحط

روزمره گی / تشویش علیه

دایره های آویخته در باد

حلقه های گیج نگاه

سطرهای سکوت

دست های پنهان

جیب های سرگردان

دایره های انتظار

صداهای به کدام سو

و نقطه چین های بی پایان

دوشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۶

زیبایی شناسی یک روایت


2


نشانه شناسی رفتار ، گفتار وعلائم تحول زندگی روزنامه نگارپیر ، راوی تازه متولد شده

درعشقی که ، بخش درازی از عمر طولانی اش را درهوسرانی گذرانده بود وفارغ از داشتن

همسر و فرزند ، به تنهایی زندگی می کرد ؛ نشانگر تعالی روان و وجدان پالایش یافته ای ست

که دلگادینای جوان به وی اعطا نموده است . آن هم در روسپی خانه ای که صاحب آن ، یعنی

روسا با راکاس ، رفیقه ی دیرین راوی ، درراستای تجربه های گذشته به وی پیشنهاد می دهد .

اما این پیشنهاد آغاز تجربه ی نوینی در زندگی عاشقانه ی روزنامه نگار نود ساله ای ست ، که

دری دیگر ازتجربه ی زندگی را به روی وی می گشاید . که اساس تحول و تغییرات رفتاری وی

بنیان می نهد . نام معشوقه ی جوان وی چیست . نمی دانیم . آیا خود ازنام وی آگاه است ؟

کدام تغییرات در جهان ذهنی وی ، او را درحالی که درروسپی خانه روسا باراکاس ، با جسم

دراز کشیده ی دلگادینای معشوق برروی تخت مواجه می شود ، مانع از نزدیک شدن به وی

می گردد . نه برای یکبار . درتجربه ای مجدد ، این راوی پیر دوباره درچنین حالتی ، ازنزدیک

شدن به وی خودداری می ورزد.این تصویرخلاق حاصل کدام تغییرات در وی است.ازاین نشانه

به چه تحول درونی دراین نویسنده ی پیر باید پی برد . دراین فرایند آشنایی ، چرا برای این

دخترک بسیارجوان ، خود نامی برمی گزیند . بی آنکه نام حقیقی وی را روایت کند . این

نشانه ی چیست . آیا در راستای همان تحولات درونی ست که وی را به انتخاب نامی برای

معشوقش ناگزیرمی سازد . دلگادینا ، چه نامی ست . چه تجربه ای در دهه های زندگی ی

گذشته اش ، وی را به انتخاب چنین نامی فرا می خواند .

دلگادینا ، نامی ست که بر تارک یکی ازعاشقانه ترین ترانه می درخشد . وراوی پیر نوول

مارکز ، تمام وجود خود را در این نام می گذارد . ونشانه شناسی این کلمه ، مخاطب را به

سمتی هدایت می کند ، که قادر نیست بی تفاوت ازکنار این انتخاب بگذرد . زیرا این

نام ، همچون نام های دامیانا و روسا باراکاس نیست .بلکه همچون نام ماتیلده برای

پابلو نروداست .با درخششی جاودان .درپس این نام تجربه ای عمیق وجود دارد

، که تنها تاویل خواننده می تواند ، درروند مشترک با نویسنده ، آن را بیافریند.

در فرایند داستان ، چه آن زمان که دلگادینای معشوق پیداست و درنگاه راوی پیر داستان

نشسته است ، وچه آن زمان که اتفاق وحادثه ای ، او را از چشم وی دورداشته و به التهاب

و نگرانی گم شدن وی در ذهن راوی دامن می زند ؛ زیباترین تجلیات فراروی را در

عملکرد های راوی داستان باز می یابیم . به گونه ای که به نشانه ای دیگر می رسیم ؛

وآن تحول در نگارش وسبک نوشتن وی می باشد . حتی برجمع مخاطبان وی نیز در

درتحولی که نوشتار وی می یابد، افزوده می شود .

خاطره دلبرکان غمگین من ، یا عنوان ترجمه ای دیگرش روسپیان سودازده من ،

حتی اگر تاثیرات اثر رمان نویس ژاپنی یاسوناری کاواباتا ، با نام خانه زیبا رویا ن را نیز

به همراه داشته باشد ؛ از ظرفیت خوش ساخت و عمیق روایت داستانی گابریل گارسیا مارکز

چیزی نمی کاهد .

این اثر یکی ازماندئگارترین وزیباترین اثر عاشقانه است که از اصالتی درعشق سخن می گوید

وپرده از واقعیتی عاشقانه برمی دارد ؛ که گاه دیگرا ن مجبور ویا محکوم به خود سانسوری

آن هستند .

نویسنده ، به دوام جهان می اندیشد



بنا به اخبارمنتشره یعقوب یادعلی نویسنده ی (( رمان آداب بیقراری )) که به دلیل

انتشاراین رمان برابر مجوز نشر صادر شده از وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی به اتهام

توهین مورد محاکمه قرا گرفته وبه سه ماه حبس تعزیری ونه ماه تعلیقی و . . . .

محکوم شده بود ، مجددا به یک سال حبس تعزیری محکوم گردید . به عبارت دیگر

دردادگاه تجدید نظر سه ماه حکم تعزیری وی به دوازده ماه افزایش یافت . درحالی که

بنا به گفته وکیل وی ، موضوع اتهامی او ، براساس اقرار خود نویسنده نه واقعیت ؛ بلکه

جهان خیالی داستان وی بوده وهیچگونه ارجاعی به واقعیت ندارد.

تضییع وایجاد محدودیت برای نوشتن تاچه اندازه ! آیا نوشتن را باید مبتنی بر خطوط

تعیین شده واز پیش طراحی شده ازسوی نهاد رسمی قدرت ، انجام داد ؟ آن هم

نوشتارادبی را؟! که جهان خیال وواقعیت توامان به آفرینشی می انجامد ، که جهان مخاطب

را دگرگون وتوان درک ودریافت ذوقی وی را افزایش می دهد ؛ و به وی این قابلیت را اعطا

می نماید ، تا با دشواری های زندگی روزمره کنارآمده و به سنت ها وآداب و فرهنگ و . . .

به نحوی زیباتر دسترسی یابد . چرا باید نویسنده محکوم به ترسیم جهانی باشد ، که

آفریده ی خودش نیست .

در موقعیتی که فرهنگ و به ویژه ادبیات هرچه بیشتر به تسخیر روان انسان ها ؛ از

هر قشرو طبقه ای که باشند ، می پردازد و به تعالی ذوق وذهن شان می اندیشد ؛

روا نیست دراین جهان خرد ، که برای یک نویسنده واهل فکر کامات برای او ارزشی

بیشتر را دارا می باشد ؛ محکوم به حبس ذهن وزبان خود گردد .

نویسنده می آفریند ؛ تا جهان را در تولد دوباره اش ، دوام بخشد

جمعه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۶

سه گانه

چرخی زدیم و

در جهان

گرد باد حادثه ای بودیم


در التهاب صدای مان

خاموش شدیم

به انتظار معجزه ای


بگذار

این سطرهای سه گانه

در چشم های تو بنشیند


بیشتر نه

یک نگاه و

ستاره ی کوچک خیال

چهارشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۶

آلن رب گری یه ، پیشتازرمان نودرگذشت




یکی از چهره های ماندگار و پیشتاز جنبش ادبی موسوم به (( رمان نو )) درگذشت .

آلن رب گری یه متولد 1922 درفرانسه ، که طلایه دار جنبش ادبی رمان نو بود ،

به دلیل بیماری قلبی در هشتاد وپنج سالگی ، با آفریده هایش وداع کرد .

پیدایش رمان نو به نحوی با فعالیت ژروم لندون jerom lindon فعال سیاسی

ومسئول انتشارات مینوئی minuit پیوند خورده است . زیرا درزمانی که

فعالان رمان نوبه نوشته های غریب شان دست زده بودند ، هیچ ناشری حاضر

به نشر آثارشان نبود . اما ژروم لندون به انتشار آثارشان پرداخت .

رمان نو همزمان بود با جنگ الجزایروبازگشت ژنرال دوگل به عرصه ی قدرت.

ماجرای رمان نو ؛ یک ماجرای دال است . درواقع حاصل کسب آگاهی نسلی از

نویسندگان ازنقش قالب های کلامی وصوربلاغی ست .

تحول ادبیات داستانی به سمت شکل گیری رمان نو، در حقیقت پاسخی است به

روند اگزیستانسیالیسم ، که درادبیات الویت را برای ÷یام وگفتمان متعهد قائل

بود .

ساختارزبان وکارکرد روایی ولحن بیان دراین رویکرد ادبی ، نقش مهمی داشت.

توسل به اشیاء و صور توصیفی ازارزش بالایی درساختارکاررمان نونویسان

برخوردار بود . سینما نیز هنری بود که برنوشته ی آنها وتلقی شان از داستان

اثر گذاشت .

آلن رب گریه که درکنار رمان نونویسانی چون ناتالی ساروت ، کلود سیمون

مارگریت دوراس ومیشل باروت ، از برجسته ترین نویسندگان این جنبش ادبی

بود ؛ آثارارزشمندی همچون مداد پاک کن ها ، بیننده ، حسادت ، دردهلیزپیچ

درپیچ ، خانه ی میعاد و... ازخود به جای گذاشته است . وی درکنارفعالیت های

ادبی اش ، درزمینه سینما وفیلمنامه نیز ازخود آثاری به جا نهاده است .

(( سال گذشته درمارین باد )) فیلمنامه ای است که توسط آلن رنه به نمایش

درآمده است . می توان از (( قطار سریع السیراروپا )) و(( بازی با آتش ))

به عنوان سایرآثارسینمایی وی نام برد .

رب گری یه درخصوص اشیایی که صاف ودست نخورده ، سرجایشان

هستن ، معتقد بود که ، ضرورت دارد با نوشته ای دلالتگروتوصیفی ،

سطح این اشیاء را محسوس کنیم وبه سراغ قلب رمانتیک اشیاء نرویم.

به اعتقاد او باید ازبرخی مفاهیم منسوخ درنوشته مانند ، شخصیت پردازی

سرگذشت ، تعهد ، تقابل بین قالب ومحتوا درگذشت . وی تلاش بسیاری کرد

تا کارآمد بودن توصیف خلاق را نشان دهد .

دو اثر بیننده و حسادت وی دارای ساختاری پیچیده وترتیباتی هستند که درمقابله

با خیالپردازی قراردادی رمان ها ، درست مانند یک نظام ضد خیالپردازی عمل

می کنند. مانند سیاهه برداری سرد وعینی اشکال واشیاء، عمل موکد نگاه ، دیالکتیک

حضوروغیاب ، درهم ریختن حساب شده ی توالی زمانی ، ب طرفی محض زبان ؛

همه ی اینها دست به دست هم داد ه ونوشته را ازحلت مالوفش دور می سازد.

یاد این چهره ی برجسته ی رمان نو گرامی باد

دوشنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۶

زیبایی شناسی یک روایت

یادداشتی برکتاب
خاطره دلبرکان غمگین من memoria de mis puts tristes
اثر: گابریل گارسیا مارکز
مترجم: کاوه میرعباسی


قدرت شگفت انگيزروايت اين روزنامه نگارپيردربيان آنچه درسالروز نودسالگي اش بر

وي گذشته ؛ چنان تجسم نيرومندي ازفضاي كلي داستان ايجاد مي كند ، كه محال است

مخاطبي به تحسين وي برنخيزد . موضوعي بسيارساده كه تنها قلم روايتگر وتصوير

ساز گابريل گارسيا ماركز وقدرت تخيل خلاق وي توانست به توليد چنين اثري بپردازد

نويسنده كتاب خاطره دلبركان غمگين من ،با دستمايه قرار دادن عشق بي شكيب روزنامه

نگاري كهنسال ، درواقع نقبي به شكل روايتي اثر مي زند . زيرا آنچه را درخورتامل

مي نمايد ، نه اتفاق جاري موجود درداستان ، كه درزندگي روزمره مخاطبان اثر، هر

يك به گونه اي با آن برخورد داشته اند . يا خود با آن روبرو شده وبه تجربه اي دروني

رسيده اند . يا درپيرامون خود ازاين رويدادها شنيده يا ديده اند .

آنچه كه ساختار اين اثرداستاني نه چندان بلند را ، مورد توجه قرار مي دهد ، ويژگي و

منش روايتي اثر است . نويسنده با چنان مهارتي درروايتگري اززاويه ي ديد قهرمان

اثرش ، فضاي متن را مي گسترد كه موضوع ساده ي داستاني را تبديل به يك تجربه ي

روحي زيبايي شناختي براي مخاطبش مي كند . تركيب روايت هاي دروني وبيروني ،

زماني كه راوي بي مخاطب است ونيز وقتي كه با مخاطبش دربافت قصه سخن مي گويد

همچنين مباني روان شناختي ي فرايندي كه با گسترش روايت داستان دروني ميشود ،

ورابطه آن با مخاطب اثر، كه وي را بخاطر نوعي بي واسطه گي ، به دنبال اين تجربه

روايتي مي كشاند ؛ آن ظرفيت بي كران وپنهان اثراست كه اين داستان را درخورتوجه

ساخته است .

روزنامه نگار كهنسالي كه شخصيت اصلي داستان ماركز را تشكيل مي دهد ، درفرايند

نگارش ياداشت هاي يكشنبه هرهفته اش ، به موازات عشقي كه درآن گرفتارمي آيد ،

دريكشنبه اي به تحرير تجربه اي عاشقانه دست مي زند . كه حاصل روندي دروني شده

از زندگي شخصي خود اوست. واين يادداشت را دريكي ازشماره هاي ال دياريودلاپاث

به چاپ مي رساند . همين امرسبب گسترش مخاطبان يادداشت روزانه يوي شده وبه مكا

تبات گسترده با وي مي انجامد . نكته ي ظريف موجود درساختار اين اثر، تودرتويي

روايت هاي اين اثرمي باشد . كه پيچيدگي كارماركز را درعين سادگي موضوع آن رقم

مي زند .

قدرت خيال آفريننده گابريل گارسيا ماركز وظرفيت نيرومند روايتي او، جاي پايش را

دراين اثرنيز به جا نهاده است

یکشنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۶

كمي بيانديشيم

به دنبال لغو امتياز نشريه ماهنامه زنان كه يك دهه ونيم ازفعاليت آن مي گذشت ودر

واقع به بيكاري تعداد ديگري ازاهالي قلم انجاميد ، مجله عصرپنجشنبه نيزگرفتاردر

همان قلمرو شد . يعني لغو امتياز از سوي هيات نظارت بر مطبوعات . جالب اين است

كه اين نشريه با هدف گذاري صرف فرهنگي آن هم درراستاي هنروادبيات منتشرمي شد

دريكي دو شماره قبل آن ، نقد وشعري ازصاحب اين قلم نيز چاپ شده بود . عجيب اين

است كه هيات نظارت آيا به زباني غيراز زبان لغو امتياز، كه گفتماني سخت وتقابلي

است ، به زبان ديگرنمي تواند سخن بگويد ؟

رسانه امروزروزنه اي است براي ورود به دنياي اطلاعات . وحجم وگستره ي آن به

حدي وسيع وسنگين است ؛ كه با تعطيلي يك يا دو ويا تعداد بيشتري ازنشريا ت ، امكان

جلوگيري ازاين مدخل ورودي امكان ناپذير است . تنها مسير ورودي ها تعويض خواهد

شد . واين ممانعت ها و سخت گيري هاي متعصبانه ، به تجربه نشان داده است ، كه به

عطشناكي دانستن خواهد افزود و جستجو گري را دركسب روش هاي دانستن ، درجهان

گسترده نرم افزاري اطلاعات ، بيشتركرده وبر سرعت آن خواهد افزود.

عدم تحمل صداي ديگران در قلمرو اجتماعي وفرهنگي ، وبرنامه ريزي دريك مسيرتك

خطي وتك صدايي ، و همچنين گوش سپردن به صداي خود ولذت وافر از آن بردن ،

نشانه پيشرفت فرهنگي وپيشبرد برنامه ها نيست . تنها در كنارصداي ديگري درنقد

صداي خود ومجادلات في مابين است كه سره ها از ناسره ها تشخيص داده مي شود

وقدرت دريافت ودرك وتحليل مخاطب فزوني مي گيرد وقادر است كه به انتخاب درست

دست يابد . محروم كردن ديگرا ن ازانعكاس صداي شان ، به محبوبيت همان ديگران در

نزد مخابان نخواهد انجاميد ؟

چهارشنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۶

كلاه گشاد

بادها به هزارزبان

دست هاي مرا / مي شويند

پنجره ها را كه مي گشايم

و باران

برصدايم مي ريزد


كدام مرثيه را

در رقص برگ ها

كوكي / تازه كنم

اين نت هاي بي قرار

منتظركدام رهگذرند

هيچ ستاره اي

پنجره هاي اين كوچه را

روشن نمي كند


در كوچه پسكوچه ي اين سطرها

ايستگاهي نيست

عابران صبح

كلاه / برسر

با عينك هاي دودي

وجهان

رنگين كمان صداها

دوشنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۶

وجدان اخلاقي

اگرسجاياي انساني ثمره محيط است
پس بايد محيط را انساني كرد
كارل ماركس (Karl Marx)

روز گذشته درخبرها اينگونه منعكس شده بود ، كه براثردوعمليات انتحاري دركشور

عراق ، بيش از يكصد كشته ونيز به همان ميزان مجروح ، حاصل اين عمليا ت بوده

است . اگرچه شنيدن چنين خبرهايي ، چندان غريب نمي نمايد . زيرا طي ساليان اخير

به كرات درجست و جو هاي خبري ، دركشورهاي مختلف به ويژه درحوزه ي خاور

ميانه ، چنين اخبارغم انگيزي گوش را به شدت مي آزارد وهرچه نفرين را نثارپديد

آورندگان چنين آشوبي غيرانساني مي نمايد .

اما درخبري كه ازآن ياد شد ، نكته اي تامل برانگيز وجود داشت ،كه نمي توان ازكنار

آن به سادگي برگذشت وبه عمق يك جنايت غيرانساني توجه نكرد. حتما ازخود مي پر

سيد ، كشته شدن بيش از يكصد انسان وبه همان اندازه مجروح شدن انسان هايي ديگر

بديهي ست كه جنايتي غيرقابل بخشش ومتاثر كننده است . آري ، چنين است . اما نكته

مهمي كه نبايد مغفول واقع شود ؛ شيوه ي به اجرا گذاشتن چنين جنايتي ست ، كه به

اين وسيله وبا برنامه اي ازپيش تعيين شده ، چنين كشتاري رخ داده است .

تروريست ها با استفاده ازدو نفراززن هايي كه معلول ذهني بوده وبه عقب ماندگي

ذهني دچارشده بودند ، وهيچ شناخت وآگاهي ازكاري كه انجام مي دادند ، نداشتند

بهره برده وبا كنترل ازراه دور، درمسيري پررفت و آمد دردومنطقه ي مختلف

انبوهي ازمواد منفجره را با حاملان آن منفجركرده واين حادثه را رقم زده اند .

حال نكته اينجاست كه اين فجايع وبلواي موجود كه به گونه اي صفحات نه تنها

منطقه ، بلكه جهان را رقم مي زند ، معلول چه عواملي ست؟ چنين جنايت هايي كه

در كشورهاي مختلف جهان شاهد بروزآن هستيم ، ريشه درچه عواملي دارد ؟

بي ثباتي جهان و مغلوب شدن اخلاق انساني درمقابل خصلت شرات وي را دركجا

بايد جست؟

بديهي ست كه سرمايه ي جهاني كه درشركت ها وكمپاني هاي بزرگ غارتگرگرد

هم آمده اند ، براي تامين سودهاي نجومي خود وبهره كشي هاي ملي وبين المللي از

هيچگونه تلاشي رويگردان نيستند . چنين روشي براي انباشت سرمايه ها وسودآوري

سرشارموضوعيتي تاريخي داشته وروش هاي دست يابي وكسب منافع بيشتر، همواره

منجربه زيرپانهادن اوليه ترين اصول اخلاق انساني ووجدان اجتماعي شده است .

دراينجاست كه درپس حوادث يادشده ، مي بايست جاي پاي منافع طبقاتي قدرت هايي

را جست ، كه براي حفظ واستحكام پايه هاي قدرت خود وخانواده ي شان ، دراستفاده

ازهرگونه تلاشي دريغ نمي ورزند . وهرگئنه اخلاق انساني ووجدان اجتماعي را

قرباني مطامع خودخواهانه وطبقاتي خود مي كنند .درمحيط اجتماعي به ايجاد شرايطي

مي پردازند ، تا اختلاف ، كينه توزي ، حسادت ، نيرنگ وريا ؛ جايگزين دوستي ،

محبت ، مساعدت وكمك به همنوع گردد . دراين صورت است كه به قول انديشمند

شهير كارل ماركس انسان تحت تاثير شرايط واوضاع واحوال به شرارت مي پردازد .

وبه خصوص همين شرايط واوضاع واحوال است كه روحيه ي شخص را شكل مي

دهد . به عبارتي ديگر سيماي اخلاقي انسان دررابطه ي با تاثيري ست كه محيط ،

شرايط عيني وروابط اجتماعي براو مي گذارد .

آيا جهان به قدر كافي زخمي شده ازچنگال هاي ديو آزمند وددمنش سرمايه ومالكان

بي رحم آن نيست ، كه به ورطه ي خشونت ، كشتارونابودي كشيده مي شود .

آيا زمان آن فرانرسيده است كه كمي به اخلاق انساني واجتماعي به مفهوم تاريخي آن

انديشيده شود ؛ وآدميان آستين بالا زده ، دربسيجي همگاني رخت صلح برجهان پوشند

تا تكرار چنين حوادثي را كه به آساني از دوانسان معلول ذهني بهره برده وفجايعي

سهمگين را رقم زنند،شاهد نباشيم. پس وجدان هاي انساني كجاست ؟

یکشنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۶

انتخابات وموقعيت

انتخابات هشتمين دوره ي پارلمان ايران در حالي درشرف برگزاري ست ، كه

اوضاع اجتماعي واقتصادي كشور ازثبات مناسبي برخوردار نيست . به ويژه

مردم به لحاظ اقتصادي به شدت تحت فشارهستند . دولت متاسفانه درطول كمتر

ازسه سال كاركرد خود ، برنامه موفقي براي مديريت ، نظم بخشي وتوسعه و

رشد اقتصادي كه درزندگي مردم ملموس باشد ، ارائه نداده است . نرخ بالاي

تورم كه ملموس ترين حالت خود را درزندگي روزمره مردم محقق مي سازد

كه گراني ها وافزايش سرسام آورنرخ هاي موجود ما يحتاج عمومي وضروري

زندگي مردم ، اصلي ترين نشانه ي وضعيت اقتصادي مردم است .

ازطرف ديگراوضاع اجتماعي وفرهنگي جامعه به سمتي پيش مي رود، كه حتي

اعتراض برخي ازمسئولين را به خصوص درپارلمان درآورده است . ايجاد محد

وديت ها در كنش هاي صنفي – سياسي براي قشرهاي مختلف جامعه مانند دانش

جويان ، زنان ، نويسندگان وروزنامه نگاران ، كارگران ؛ كه به محض فعاليت

درراستاي كسب حقوق صنفي شان ، دچارتحديد وتهديد مي شوند، ازاين زمره

است . آخرين اقدام عملي حكومت دراين راستا كه نشان ازعدم تحمل وكمي ظر

فيتش مي باشد ، لغو امتيازنمودن نشريه ي زنان است .

اما درقلمرو كنشگري هاي سياسي درموقعيت انتخاباتي ، كه درواقع يكي از

ميدان هاي اصلي ست كه مي توان مظاهردموكراسي را درآن به نمايش گذاشت

درشرايط فعلي وآنگونه كه عملكردهاي هيات اجرايي دربدو فعاليت هاي شان از

خود نشان داده اند، با سياست هاي تدوين شده دولت نهم ، رقيب را ازگردونه خا

رج ساخته اند . وچنان فضاي تنگ ومحدودي را رقم زده اند كه به واكنش جدي

تحليلگران وليدرهاي موسوم به اصلاح طلب انجاميده است .

درهرجامعه اي ، به ويژه جوامعي كه داراي بحران درحوزه هاي مختلف مي با

شد، دواصل رقابت درموقعيت هاي انتخاباتي ومشاركت درعرصه هاي اجتماعي

ازسوي مردم، نشان دهنده وجود حداقلي ازآزادي هاي مدني دراين عرصه ها

مي باشد ، كه تامين كننده منافع مردم درقدرت انتخاب شان ازيك سو، بي آنكه

ازآقا بالا سربرخوردار باشند ؛ و رعايت اصل رقابت پذيري ، جهت درمعرض

آزمون مردم قرار گرفتن مي باشد . دراين صورت است كه فشارهاي گوناگوني

كه مردم درعرصه هاي مختلف متحمل مي شوند ، با شكل دادن به سرنوشت

خود ازطريق مشاركت فعال شان وناظر بودن به تامين منافع شان ازسوي كساني

كه برگزيده مستقيم خودشان دريك رقابت دموكراتيك وبا حقوق برابرمي باشند ،

مي توان ازگسترش موج بحران جلوگيري كرد وتحولات جامعه رانيز به سمتي

هدايت نمود كه آراي مردم پشتوانه آن بوده وهزينه آن را پذيرا گشته اند. دراين

صورت است كه دموكراسي تعميق يافته وبه حقوق حقه قشرهاي مختلف جامعه

برمبناي قانون احترام گذاشته مي شود. ظرفيت حاكميت درتعامل با مردم ساخته

شده وافزايش مي يابد . چنين فرايندي تنها وتنها باميدان دادن آزادانه به مشاركت

مردم وايجادامكان رقابت عادلانه به منظورفراهم ساختن مقدمات انتخاب اصلح

مهيا مي شود

جمعه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۶

گسترش امكانات بلاگر


به تازگي سرور بلاگر( بلاگ اسپات دات كام ) نسبت به افزودن امكاناتي به

زبان فارسي ،اقدام نموده است .اين اقدام كه درخورتقدير وتحسين مي باشد

سبب گسترش توجه به اين سرور خارجي ازيك سو ، وامكان استفاده ي

بيشترفارسي زبانان از اين ظرفيت مي شود . لذا من خود به عنوان يك

نويسنده ، كه ازاين سروربهره مي برم ، مراتب قدرداني خود را ازتوجه و

عنايت بلاگر به زبان فارسي وحيطه ي نفوذ وقدرت اثرگذار آن ، اعلام

داشته واميدوارم ، همچنان شاهد اين توجه نسبت به زبان فارسي وگسترش

حوزه ي كاربردي آن دراين سرور باشيم

شنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۶

اين زمستان



حلق آويز اين همه كلمات

و سكوت

چون معشوقه اي جاودان

كه نگاه شاعر را / مي ربايد


بر تخته بند صداها

ميخ مي كوبم

ناگزيري زمستان را


آواز گمشده ام را

در بال هاي كدام پرنده

بجويم

جمعه، دی ۲۸، ۱۳۸۶

مسابقه ياد قلم
مسيح علي نژاد فعال روزنامه نگار ووبلاگ نويس ، به تازگي به مناسبت
درگذشت يكي ازهمكاارن قديمي روزنامه نگارش مرحوم مهران قاسمي ،
مسابقه اي را تحت عنوان ياد قلم تدارك ديده كه درموضوع انتخابات و
حقوق شهروندي مي باشد . علاقمندان به اين مسابقه مي توانند به وبلاگ
مسيح مراجعه نموده وازچگونگي برگزاري آن اطلاع حاصل نمايند

سه‌شنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۶

غروبي سنگين



اين نگاه هاي كم سو

اشك هاي شان را

پاي كدام فصل

بي دريغ / گريسته اند


ضرب باران / برپنجره ها

تسليتي ست

تا تنهائي ام را

آگهي كنم


واين باد

كه نجواي خاطره ها را

كند مي گذرد

غروبي سنگين

برترانه ها / مي پاشد

یکشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۶


ترانه خوان انقلابي گيلك درگذشت



امروز به من خبردادند كه احمد عاشورپورخواننده آرمانگراي ترانه هاي گيلكي درگذشت .

خواننده اي كه ترانه هايش ريشه درمناسبات زندگي مردم گيلك واميدها وآرزوهايشان

داشت ونگاه مردم گرايانه ، ترقيخواهانه وفولكلوريكش درترانه هايش به خوبي منعكس شده

است ، مخاطبان زيادي را ازهرگروه ازمردم مجذوب آثارش كرده بود . به ويژه قشرروشنفكر

جامعه ما توجه خاصي به ترانه هاي وي نشان مي داد . آثار وي درهرخانواده گيلك زبان

موجود است . وي درترانه هايش آرزوها وآمال مردم را منعكس مي كرد وبه بيان شادي ها و

غم هاي شان مي پرداخت . هيچ شنونده موسيقي گيلك زبان نيست كه ترانه هاي بياد ماندني

چون خروسخوان ، جمعه بازار، جان مريم وبسياري ديگر ازاجراهاي معروف اورا در خاطر

نداشته باشد . بي گمان احمد عاشورپوربه عنوان يكي ازخوانندگان فولكلورگيلاني كه آرمانگرا

ونسبت به مردم متعهدبوده ، هرگز ازياد مردم وبه ويژه علاقمندان به ترانه هايش نخواهد رفت

يادش جاودان باد

جمعه، دی ۱۴، ۱۳۸۶


آندره ريوازآهنگساران ونوازندگان برجسته ومشهوردنياست ، كه ايرلندي ست . وي بسياري ازآثارآهنگسازان برجسته دنيا رادرسبك هاي مختلف به رهبري خودش اجرا كرده است . يكي ازجذاب ترين وديدني ترين كارهاي وي، اثري است تحت عنوان زندگي دردوبلين
كه اجراي وي دراركستري كه خود رهبري مي كند، به نمايش مي نهد . پيشنهاد مي كنم آن دسته ازعزيزاني كه با كارهاي وي آشنايي ندارند، حتما به استقبال اين اثربروند . اخيرا ايميلي ازآندره ريوبه مناسبت سال جديد ميلادي دريافت نمودم، كه درخصوص كارش نيز
اطلاع رساني كرده است . ترجيح دادم كه به آگاهي ديگرمخاطبان نيزكه مشتاق آگاهي درزمينه اجراي كارهاي ايشان مي باشد،برسانم


HAPPY NEW YEAR masood bizargiti !HAPPY NEW YEAR
masood bizargiti !

What a start to the new year: a brand new world tour! With “Romantic Vienna Nights” André Rieu, his Johann Strauss Orchestra and his entire crew tour the globe. Never before has an artist taken such a gigantic stage set-up with him on his tour. The kick-off of the World Stadium Tour was given in Toronto and it was a sweeping success! It met with nothing but praise! There is the life-size replica of Sissi’s castle in Vienna, Schönbrunn Palace, as a stage set-up, a golden coach drawn by 6 white horses, 80 Vienna Debutantes, the world-famous Vienna State Opera Ballet, and a lot more! Waltzes by Strauss and Léhar and melodies by Stolz, performed by The Platinum Tenors, Carmen Monarcha, Carla Maffioletti, Mirusia Louwerse, Suzan Erens and the Johann Strauss Orchestra and Choir. And all that on a never-seen-before, super-size stage. Definitely something not to be missed! So, for exact dates hurry to http://www.andrerieu.com/ and straight away order tickets for any of the concerts in Düsseldorf (LTU Arena), Leipzig (Festwiese), Amsterdam (Amsterdam ArenA), Brussels (King Baudouin Stadium), Melbourne (Telstra Dome), Sydney (Telstra Stadium), Brisbane (Suncorp Stadium) or Adelaide (AAMI Stadium). We all hope to meet you at one of these concerts. Australia, already now, is wildly enthusiastic about “Romantic Vienna nights” coming. André Rieu is bringing Vienna to his admirers’ doorstep. After awarding his DVD’s platinum status, Australia is now falling for this world stadium tour. And here’s a piece of hot news: there are plans to set up Schönbrunn Castle in New York CENTRAL PARK as well!!! Of course, you will be among the first to be informed via our newsletter and via http://www.andrerieu.com/ if these plans become more substantial. Again, it is with great pleasure that we look back on a marvellous and exciting musical year. Through our guestbook we have enjoyed all your messages and we hope you will continue to send them with the same degree of enthusiasm. Just one more task for us to perform:
we wish you a healthy, loving and musical year.

چهارشنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۶



اكبررادي درگذشت


بهزاد موسايي غروب با من تماس گرفت وبا اندوهي جانگداز، خبردرگذشت

اكبررادي را داد .اكبررادي مرد بزرگ نمايش نامه نويسي ايران .به شدت

متاثرشدم. مردان بزرگ عرصه ي فرهنگ وهنرما يكايك دروطن شان ،

غريبانه به انتظارضربه اي مي نشينند كه بر كوبه ي دروارد مي آيد .

اكبر رادي نمايش نامه نويس بزرگ ميهن مان امروز صبح با زندگي ،

براي هميشه وداع كرد . وياران خود را تنها گذاشت . هنوز بسياري از

دوستداران وي بي خبرند . وقتي دوست نويسنده ام بهزاد موسايي ساعاتي

قبل به من زنگ زد، با خود انديشيدم كه براي با خبرشدن اهل فرهنگ و

هنر، بهتراست كه خبرش را درپستي منتشرنمايم .

روحش قرين آرامش باد وآرزوي شكيبايي براي بازماندگانش

یکشنبه، دی ۰۲، ۱۳۸۶

تحديد ي ديگر


پيگيروضعيت كتاب جديديم ازسوي ناشركه بودم ، به وي تاكيد كردم كه در

يكي ازصفحات كتاب ، مشخصات وب مرا نيزبگذارد.همچون كتاب قبلي ام

كتاب كه ازچاپ خارج شد ، با كمال تعجب مشاهده كردم كه اين كارعملي

نشد. وقتي با ناشرصحبت كرده وعلت را جويا شدم؛ تاكيد داشت كه بخشنامه

ازسوي وزارت ارشاد صادر شده كه نشاني هاي وب سايت هايي را كه در

وزارت خانه نسبت به ثبت نام خود اقدام نكرده اند، ازدرج دركتاب شان

ممنوع مي باشند .

درراستاي ايجاد محدوديت هاي فرهنگي ، اين هم نوعي مداخله درقلمرو

خصوصي ترين شان مي باشد. وب سايت كه دفترچه خاطرات شخصي

دارنده اش مي باشد ، ازنگاه متوليان فرهنگي بايد تاخصوصي ترين لايه

هآيش را دراختيار قرار دهد تا بتواند همان خصوصي ترين حس خود را

پس ازكسب مجوز در اختيارمخاطب بگذارد . به هرجهت گويا چاره اي

نيست . يك بار شعر يا اشعاري سانسور مي كنند ودستور حذف آن را از

كتابت صادر مي كنند ؛ چنان كه نسبت به كتاب قبي ام اين كاررا كردند.

....يك بارممنوعيت دردرج نشاني وب سايت را اعمال مي كنند . يكبار

شنبه، دی ۰۱، ۱۳۸۶


ادامه سطرها



صدايت را / غربال كن

دريا

واژه هايش را

كف كرده است


اين دست ها به سوي پنجره

حرف هاي تازه

درگلودارند

ادامه سطرهاي درزمان

واين پرنده

كه آوازش

دربال هاي بي رمقش

مي لرزد

جفتش را گم كرده است


شنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۶

پنجاه وسه ترانه عاشقانه
شمس لنگرودي
انتشارات آهنگ ديگر


گذري وتاملي


استعاره ها وكنايه ها كهنه اند
وقتي كه ازتوسخن مي شودگفت

تامل برلحن وخطوط يكدست وخطي كتاب پنجاه وسه ترانه ي عاشقانه

شمس لنگرودي ، به بازتوليد ذهنيتي درمخاطب مي انجامد، كه ازيك

سو فرايند كاركردي زبان شاعررا درطول چند كتاب شعرش از رفتار

تشنگي تا كتاب مورد بررسي ، درساختاروموقعيتي تك صدايي نشان

مي دهدكه مبتني برتصويرپردازي ها ورمزگان احاله شده به ابژه هاي

غيرزباني ست . چارچوبي كه شاعر، اگرچه درعاشقانه هايش احساس

بي نيازي ازساخت هاي تصويري مركب ازالگوهاي مستعمل وكليشه

شده مي نمايد؛ وبه همين جهت دركتاب فوق ، روند روايتگري را بر

مي گزيند كه عناصرحسي را دركنارخيال ورزي هاي شاعرانه ،

بنيان نوشتارخود كند؛ اما باز درفضاي توليد شده اثر ؛ شاعرناگزيربه

همان تركيب سازي هاي تصويري با استفاده ازتمهيدات متناسب روي

مي آورد. زيرا الزام خلق اثرهنري (= شعر) ، كنشگري بربنيان آشنا

يي زدايي اززبان نرم مي باشد، كه تخيل يكي ازاركان اصلي اين كنش

گري ست.

اماتعامل وتقابل درمناسبات دروني زبان درقطعات كتاب ، به جهت مو

قعيت شناسي فضاي كلي اشعار، اجرايي ازروابط عناصرزيبايي شنا

ختي را درساختاري كلي نشان مي دهد ، كه مخاطب را به سويه ي

ديگرفرا مي خواند. وآن پارادوكس منش شعري شمس لنگرودي با

رويكرد وموقعيتي ازشعرامروز است كه ازدهه ي هفتاد به اين سو،

درگستره اي وسيع تر موجوديت خود را اعلام داشته است . مؤلفه ها،

عوامل واسباب اين رويكرد ، بطورعمده بربنياد فرم ومناسبات دروني

زبان بنا نهاده شده است.ازهمين روموقعيتي بحراني را درشعرمعاصر

دامن زده كه درخورتوجه ودقت مي باشد.

نگارنده بحثي را درهمين زمينه درگذشته، تحت عنوان بحران موقعيت

درمجله ي گيله وا ويژه ي هنروانديشه به نگارش درآورده است.

اگرچه نقيضه ي ياد شده فاقد ايراد است.زيرا دوجريان ورويكردهنري

درعرصه ي شعر، با توجه به شناخت موقعيت تاريخي وفرهنگي جا

معه به موازات هم به خلق آثارشان مي پردازند .

دركتاب پنجاه وسه ترانه عاشقانه شاعرمنش روايتي اي را براي بيان

ايده آل ها ونگاه غنايي خود برمي گزيند، كه ريشه درآرمان وعواطف

عاشقانه اش دارد . اميدها ، ترديدها، آرزوها وخيالهاي رنگين شاعر،

درلحني تغزلي روايت مي شود. اما تمركز وتوجه سراينده بردوري از

كليشه هاي تصويري شعر،ونگاه معطوف شده به لحن روايي، قطعاتي

را دركتاب جاي داده، كه مركب ازعبارت ها وتركيب هاي ساده است

كه پشتوانه ي كنش زباني آن براي خلق موقعيت هنري بسيارنارساست

نمونه هايي چند ازاين دست اشعار

سپاسگزارم درخت گلابي
كه به شكل دلم درآمدي،
چه تنها بودم

يا

براي ستايش تو
همين كلمات روزمره كافي است
همين كه كجا مي روي، دلتنگم

براي ستايش تو
همين گل وسنگريزه كافي ست
تاازتوبتي سازم

يا

امشب
درياها سياه اند
بادزمزمه گرسياه است
پرنده وگيلاس سياه اند
دل من روشن است
توخواهي آمد

روندخلق سطرها دراشعاراين كتاب كه ازوحدت موضوعي برخوردار

است وتنها يك صدارا برمي تابد، ازويژگي حسي ، مؤلفه اي مي سازد

كه درخوانش شعرها وگوش سپردن به اين ويژگي، موسيقي لحن شعر

را توليد مي كند.

مخاطب هنگامي كه به وضعيت دروني شعريا شكل ذهني آن، پس از

قرائت يك يا چند باره اش ارجاع مي شود، طنين نيرومند مفهوم شعر

را حس مي كند. فارغ ازهرگونه تنش وتقابلي كه به وي فرصت گشتن

درتاويل ها وتعابيرزاده شده ازروابط متقابل زبان شعررا اعطا نمايد.

به باوراين قلم شمس لنگرودي درچند دهه كارشعر، به ويژه دردهه ي

شصت ازچهره هاي جدي ومطرح بوده است.نگاه اودرعرصه ي شعر

وانطباق آن با موقعيت تاريخي – فرهنگي جامعه ي ما، مؤيد اين كلام

است.

طي مدتي به تقريب يك دهه( دهه هفتاد) شمس شعررا درپستويي نهان

كرده يا فتيله ي خلق آن را پايين كشيده بود؛ كه ازاواخراين دهه، شعله

آن را يواش يواش برمي افروزد . اندكي تامل برساختارزبان ومنش

عمومي لحن جريان روبه رشد شعردو دهه ي اخيركه درتوازي با

رويكرد لحن تثبيت شده ي شعرمعاصر، به نشرآثارخود مي پردازد؛

ومهمترازآن، كشف لايه هاي دروني وپيچ اندرپيچ مناسبات في ما

بين زبان وبهاء دادن به زاينده بودن اين مناسبات درهنجارشكني از

زبان متعارف درساختارهاي متفاوت كاركردي آن،قادراست جاني تازه

برشعله هاي برافروخته شده ي شعرشمس بدمد .

صداهاي ريخته منتشرشد

كتاب صداهاي ريخته كه دربرگيرنده تعدادي ازاشعارجديد
مسعود بيزارگيتي مي باشد ،دريكصدوسي صفحه توسط
انتشارات فرهنگ ايليا چاپ ومنتشرشده است

دوشنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۶

من مخالف عقيده شما هستم ، اما حاضرم جانم را بدهم تا شما بتوانيد آزادانه نظرتان را بيان كنيد
ولتر


شانزدهم آذر، نوزدهم آذر



شانزدهم آذرماه يادآوريك مقطع وحركت تحول طلبانه است كه منشاء آن از

دانشگاه بوده وتا به امروزمهرو نشان خود را درسمت بخشيدن وآگاهي دادن

نسبت به حقوق وتكاليف آنان كه هويت اين روز تاريخي را همواره پاس دا

شته وبراي نيل به اهداف انساني خود، ازهيچ كوششي دريغ نكرده ونمي نما

يند، بجا گذاشته است.

نوزدهم آذر نيز روزي تاريخي درجهان به شمار مي رود. روزي كه كه در

حافظه ي جهان ، يادآورتصويب اعلاميه ي جهاني حقوق بشردرسال يكهزار

ونهصدو چهل وهشت درسازمان ملل متحد مي باشد. اعلاميه اي كه درسي

ماده وچند ميثاق بين المللي درابعاد سياسي ، مدني ، اقتصادي وغيره ، دولت

هاي عضو را موظف به رعايت ، تامين ودفاع ازحقوق مشروع وقانوني و

بشري شهروندان خود مي نمايد. اكنون كه كميسيون حقوق بشرسازمان ملل

تبديل به شوراي حقوق بشرگرديده ؛ دراين سالروزشايسته است كه اين نهاد

بين المللي حقوق بشر، با تدبير وتامل بيشترنسبت به نقض حقوق بشردر

چهارگوشه ي جهان پيگيرتر بوده ودرانجام تكليف حقوقي وجهاني خود

مؤثرترعمل نمايد.

آقاي حداد عادل رئيس مجلس هفتم، كه اكثريت نمايندگان آن را جريان

راست كه موسوم به اصولگرايان مي باشد، تشكيل مي دهد ؛ درديدار

خود با دانشجويان ، ازشانزده آذر ياد كرده وبا اشاره به سخنان نمايندگان

جريان هاي دانشجويي كه با وي ديدار داشتند، مي گويد

وقتي اين سخنان را گوش مي كردم خدارا شكركردم كه دركشوروجامعه اي

زندگي ميكنم كه دانشجويان دانشگاه راحت وبي رودربايستي حرف شان را

مي زنند؛ اعتراض،انتقاد ومطالبه مي كنند.اين يك ارزش است وبايد قدردان

آن باشيم. به هيچ وجه ازاين موضوع ناراحت نيستم كه كسي اين گونه حرف

خود را بزند. اين همان چيزي است كه ما درانقلاب مي خواستيم.

آقاي حدادعادل

داشتن چنين نگاهي به وضعيت وحقوق صنفي دانشجويان بد نيست ، اما آيا

اين تنها حقايق موجود است. جناب حداد، عدالت ووظيفه ي نمايندگي كه

ازسوي مردم بردوش تان نهاده شده حكم مي كند كه پيگير آنچه بردانش

جويان ، كه برابر اعتقاد شما ، انتقاد، اعتراض ومطالبه مي نمايند وبا

مشكلات مختلف مواجه مي شوند، باشيد. درطول اين دوسال واندي آيا

براي دانشجويان منتقد ومطالبه گر، كه به چيزي جز حقوق صنفي و

قانوني شان نمي انديشيده اند، وبراي برخي ازآنان پرونده تشكيل شده

وبه كميته هاي انضباطي دانشگاه ها فراخوانده شدند ونيز آنان كه به

دانش جويان ستاره دار معروف گرديده وعواقب مطالباتشان را متحمل

شده اند وغيره ، چه حركتي جهت دفاع ازحقوق آنان به عمل آورده ايد

شايسته است كمي درعمل وبه عنوان تكليف نمايندگي واقع بينانه ترنسبت

صنف دانشجويان وحتي صنوف وقشرهاي ديگرجامعه ، كه تحت فشارهاي

گوناگوني هستند، برخورد به عمل آيد.

ماه آذردوروز به ياد ماندني وتاريخي را درعرصه ي ملي وجهاني، كه هر

دوروزدرتاريخ معطوف به حقوق انساني مي باشد، درخود ثبت كرده است.

اين مناسبت ها را گرامي بداريم وبا رويكردي مترقيانه ونوترازدستاوردهاي

آن حفاظت كنيم

یکشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۶

برخي ازدوستان واهالي قلم كه نسبت به حقيرلطف داشته وخواننده و

پيگيرنوشتارهاي اين قلم هستند ، سراغ كتاب يا كتاب هاي جديدم را

مي گيرند . لذا بدينوسيله به آگاهي اين دوستان مي رسانم ، كه به گفته

ناشركتابم اميد كه كتاب (( صداهاي ريخته )) درصورت روبرونشدن

با مانعي خاص ، طي چند روز آينده وارد بازار كتاب شود
با تشكرمجدد ازدوستان

چهارشنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۶

انتظار



پرده را كنارمي زني

چشم برافق

اين جاده هاي بي حساب وكتاب

حساب كه پس نمي دهند


برقاب پنجره

نقش مي زني

درانتظاركدام صدا

اين موجها

التهاب شان را

به ساحل / مي بخشند

شنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۶

!تورم انتظاري


تركيب فوق كه عنوان اين يادداشت است ، متعلق به آقاي احمدي نژاد

رئيس جمهوراست . منش رئيس دولت نهم ، ايجاد موقعيت تعليقي و

اعلام غيرمترقبه يك خبرويا يك پيام است . اين منش دررفتاروعملكرد

سياسي وي كاملا مشهود است. گويا ايشان معتقد به وضعيت غافلگيري

هستند . اين روش درحوزه عملكردي مبتني برنگاه برپيامد واثرگذاري

ناگهاني است. وريشه دركنش هاي هيجاني – عاطفي دارد.

كاربرد اصطلاح تورم انتظاري ازسوي رئيس دولت نهم معطوف است

به اوضاع اقتصادي ، سياسي جامعه ومنتسب است به نيروها وجريان

هاي داخلي ، كه ازديد وي به تحريك شرايطي دست مي زنند، تا حالت

تورم انتظاري را در مردم ايجاد كنند. واقعيت اين است كه دولت نهم در

موقعيت هاي دشواري كه گاه قرار مي گيرد، دم دستي ترين ابزاري كه

بتوان به فرافكني وضعيت نسبت به آن پرداخت ، چسبيدن به گريبان

كساني است كه اززمره ي منتقدين حاكميت مي باشند . وانداختن توپ

به زمين آنهاست.

درحالي كه نيم نگاهي به زندگي مردم واوضاع اقتصادي كه مردم در

زندگي ي روزمره شان تجربه مي كنند، گواه وضعيتي است ، كه نافي

خوشبيني هاي رمانتيك برخي مسئولين دولتي ، مثل وزيراموراقتصادي

ودارايي ست. كه موقعيت اقتصادي ايران را خوب وروبه صعود مي

بيند. درحالي كه كارشناسان اقتصادي با ارائه تحليل ها ومستند به ارقام

وآمارخلاف اين نظر را دارند. حتي برخي ازمسئولين ونمايندگان مجلس

نيزاين نطررا كه اوضاع اقتصادي خوب وروبه تصاعد است را قبول

ندارند. عجيب است كه خوب بودن وضعيت اقتصادي كشور درشرايطي

ازسوي وزيراقتصاد ودارايي اعلام مي شود كه نرخ تورم ازسوي بانك

مركزي هيجده درصد اعلام شده است . اگرچه بنا به گفته ي كارشناسان

بسياربيشترازاين است. وبه گفته ي برخي نمايندگان مجلس نرخ تورم به

بيست وچهار درصد مي رسد. حجم نقدينگي كه يكي ازعوامل ايجاد

تورم مي باشد، تا پايان مهرماه به رقمي بالغ بريكصدوچهل وپنج هزار

ميليارد تومان مي رسد.همچنين درچند روز اخير بورس تجربه غمناكي

را پشت سرگذاشته است. بازار بورس كه بهترين نماد ونشانه ي اقتصاد

كشور است، دردوروز پياپي شكست درواگذاري سهام دوشركت بزرگ

دولتي ، يعني فولاد مباركه وايرالكو را تجربه كرده است.

درآمد نجومي حاصل ازفروش نفت كه درطول دوسال اخير، رقمي

بالغ بريكصدوهشتاد ميليارد دلار را وارد كشور كرده است، چه تاثيري

بروضعيت معيشتي مردم بجا گذاشته است. وضعيت مسكن با اين همه

تصميم ها وواكنش هاي مسئولين منتج به چه نتيجه اي شده است . حال

خريد مسكن يا اجاره بهاي آن

به راستي آيا نگاه انتقادي به تصميمات وبرنامه هاي دولت و انطباق

آنها با شرايط وموقعيت موجود اجتماعي وبررسي ي خوشبيني هاي

رمانتيك برخي ازمسئولين ، كه بيشتربه درد ادبيات هنري مي خورد،

تحريك مردم وايجاد موقعيت تورم انتظاري درآنان مي باشد؟

شنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۶

اين صداي بي هنگام



اين لنگه هاي ناهنگام

به كدام دست

سلام گفت

پنجره ها را ببند

درضجه هاي باد

چه وقت هواخوري


اين صدا

تلنگركدام شعر

خواب ترانه

مستي مي بخشد


كفش هايت را

جفت كن

درباد بي شكيب

اين در

خيال گشودن را

درخواب

تعبيرمي كند
درپستي كه تحت عنوان فرار به جلو نوشتم ، وپس ازيكي دوروزبه كامنت

هايي كه عزيزان برايم گذاشتند ، نظر انداختم ؛ به اظهارنظري برخوردم

كه حاكي ازجديت ونگاه ژرف وتاريخي يكي ازكامنت گذاران نازنين بود

ايشان محبت كردند وضمن اظهارلطف نسبت به شعراينجانب دراستقبال از

بيست وپنجم نوامبرروز جهاني حذف خشونت عليه زنان ، توضيحي دراين

خصوص مبني برتاريخچه پيدايش اين روز وچگونگي نام گذاري آن وهم

چنين سال تصويب اين روز تاريخي درسازمان ملل متحد نوشتند كه همه

علاقه مندان را دعوت به مطالعه اين نظر درپست فرار به جلو مي نمايم
.

چهارشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۶

فرار به جلو


عجيب است كه داستان دشمن يابي را درجامعه بحران زده ي ما حد و

مرزي نيست . به ويژه زماني كه جامعه درموقعيت بحران قرار بگيرد

هنوزاتهام كودتاي رسانه اي كه توسط برخي ازمسئولين و نزديكان

رئيس دولت نهم، به برخي مطبوعات منتقد وديدگاه هاي انتقادي شان

نسبت به قلمرو اجرايي حاكميت، وارد شده ، ازاذهان بيرون نرفته و

افكاراجتماعي را به خود مشغول كرده ؛ كه تازه ترين اتهام ديگراز

سوي سخنگوي دولت نهم، چون ردايي مخملين برتن منتقدين پوشانده

شده است.

براندازي نرم وانقلاب رنگين ومخملين ، توسط جريان هايي درداخل

كشور،اززمره اتهامات جديدي است كه طنين آن درجامعه پيچيده است

آيا وجود يك گفتمان انتقادي درجامعه درموقعيت هاي متفاوت زماني،

چه آنگاه كه جامعه درشرايط بحران به سرمي برد؛وچه آنگاه كه رنگ

آرامش مي پذيرد. چه آنگاه كه به فرصت هاي انتخاباتي نزديك مي

شود ؛ وچه آن زمان كه هيچ گونه كنش رقابتي سياسي درعرصه ي

انتخاباتي وجود ندارد ؛ بايد درقالب توهم دشمن يابي اندازه گيري شود

تا رقيب سياسي به هربهايي ازگردونه خارج گردد! آيا اين نشانه ي

عقب ماندگي جامعه ما دراعطاي فرصت به ديگران براي انديشيدن ،

آفريدن وبيان كردن نيست؟

تازه نيم نگاه به تحولات اجتماعي درقلمرو مسائل صنفي ، كه اززمره

مسائل مبتلابه جامعه ماست وكنش هاي اجتماعي پيرامون آن كه به

منظورتحقق خواسته هاي صنفي مي باشد وگاه بازخوردي نامناسب از

سوي قدرت دريافت مي كند ، چه فرصتي را بازمي يابد تا درانديشه

يافتن روزنه اي براي راه اندازي انقلاب مخملين باشد. يعني فرصت

انتقادي كوچك حتي بايد ازمنتقد سلب گردد؟ چرا كه مبادا به براندازي

نرم متهم نشود. آيا دراين موقعيت بحران ، كه دولت بايد بايك برنامه

ريزي درست به فكراين كنش هاي معترضانه ( جنبش زنان ، دانش

جويان ، اعتراض هاي كارگري ، مسائل مربوط به مطبوعات و...)

كه همه وهمه درچارچوب كنش هاي صنفي طبقه بندي مي شود،باشد

قدم به جلو گذاشته وبه جاي پاسخگويي ، وارد منازعه اي مي شود كه

خود مسئولين دررده هاي مختلف ودرعرصه هاي مختلف حاكميتي ،

نسبت به اين موضع دولت ، واكنش نشان داده اند.

تنها كمي تدبيرعميق تروواقعگرايي نوين را اگرجايگزين رمانتيسيم

موجود نماييم ؛ مي توان گامي درراه ارتقاء توسعه اجتماعي به پيش

نهاد. دل خوش كردن به شعارهايي كه مدتي طولاني ازتاريخ آنها مي

گذرد وبي توجهي يا كم توجهي به معضلات عديده ي مردم ، كه درآن

غرق مي شوند؛غفلتي تاريخي را درپي خواهد داشت، كه تاريخ هرگز

از آن نخواهد گذشت

دوشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۶

به استقبال بيست وپنجم نوامبر


نام من



جرم من چه بود


آرزوي بادباني سفيد

برقايقي كه

رؤياهاي مرا گرداگرد جهان

برافراشته / مي رفت

وبرگهواره ي كودكي

هجاي بلند عشق را

لبخند مي زد


گيسوي بلندم آيا

تا نسيم

عطرآرامشش را

برواژه هاي بغض كرده

دستي باشد

تا پرندگان شاد

ازدهان شاعران

پروازكنند


شايد چيدن ماه بود

تا كمي روشن ترشود

پنجره هاي به خواب رفته


برلكنت صدايت

نام مرا

چراغي بيافروز

چهارشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۶



تصويرمسعود بيزارگيتي درطرح بالا ، كارگرافيكي روي جلد

شماره 37 مجله آينه ها نخستين مجله ادبي اينترنتي ايران است

جمعه، آبان ۱۸، ۱۳۸۶


دنباله ي كدام صدا



نيمي ستاره ي پنهان

فروخورده / بغض منتظر

نيمي نگاه آويزان

ازمصراع هاي شعرمن

مگربالي گشوده شود

وتكه اي عشق

دست درازكند


سرانگشتان تو

ماه را

دردلواپسي كدام رؤياها مي جويد


اين فصل

خستگي صدايم را

درخاموش ترين عقربه هاي مضطرب

به باد مي دهد


اين كلمه هاي سنگين

دنباله ي كدام صداست


قطارانتظار

دركدام ايستگاه بايد

توقف كند

اين صداهاي لرزان

چشم هاي پنهان

درپشت پنجره

شكوفه هاي فروردين را

درخطوط دستان شان

استخاره مي كنند

چهارشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۶

خاطره ها



چقدرشبيه بال هاي بي گذرنامه ي اين پرنده است

نت هاي شكسته ي اين ساز

بي گام هاي منضبط


ازسطرها كه مي گذري

حرف به حرف

رؤياي كودكي ات را

دركوله پشتي ات بگذار

اين خيابان هاي مهاجر

براي هيچ عابري

كلاه برنمي دارند

وچشم هاي آن سوي ويترين

تنها

براي ورق زدن خستگي هايت

چشمك مي زنند


كمي پايين تر

تمام كه مي شوي

خاطره هايت

تورا

مرورمي كنند

یکشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۶

سخني ازسرتامل



وقتي با ناشركتابم پيرامون دغدغه هاي فرهنگي موجود صحبت مي كردم و

ازكاهش حجم كتاب خواني وكتاب خري وبالاخره دشواري هاي موجود در

صدور مجوزونشركتاب گفتگو داشتيم ؛ اشاره اي داشت به اينكه درسال گذ

شته كه كتاب نشان هاي بي جهت من را منتشركرده بود وبرابرمقررات همه

ساله كه مرسوم است نسخه هايي ازكتاب را دونهادواداره كل كه يكي شوراي

شهراست و ديگري اداره كل ارشاد اسلامي ، خريداري مي نمايند ؛ تا ازاين

طريق تعاملي فعال را با ناشركتاب يا نويسنده داشته باشند.

اما درخصوص كتاب ياد شده ، ناشراظهارداشت نه ارشاد ونه شوراي شهر

اين كتاب را ازمن خريداري نكردند. واين مسئله براي من بسيارعجيب آمد!

زيرا كتابي كه مجوزنشردريافت مي نمايد ، دليلي براي عدم خريد آن توسط

دو نهاد ياد شده وجود ندارد . چه دليل و توجيهي پشت اين موضوع هست؟

در حالي كه همين دو سا زمان ياد شده چه بسا برخي كتاب ها را با تيراژي

بالاتر وهزينه اي بيشتر به هردليلي ممكن است خريده باشند . يا بر اساس

مثلا را بطه اي ممكن است، صا حب كتابي ، پس ازفروش يك نوبت كتاب

خود ، همان كتاب را درزماني ديگربا يك درخواست مجدد براي فروش به

شورا ارائه نمايد! اما چطور كتاب من كه توسط ناشربه شورا ارائه شده و

چاپ نخست نيز بوده است ، براي يك بار هم خريداري نشود! دليل آن چه

مي تواند باشد؟ آيا كتاب من ازنظر شان به عنوان كتاب درجه ي دوم تلقي

گرديده ؟ همچون تلقي من به عنوان شهروند درجه ي دوم كه به محروميت

من ازكارمنجرشده است. يا دليل ديگري پس عدم خريد كتاب من وجود دارد؟

نكته جالب آن كه چند بارتلاش نمودم تا با تلفن همراه يكي ازاين اعضاء شورا

تماس حاصل نموده تا مسئله را جويا شوم ؛ اما به نظرمي رسد چون شماره

حقير براي اين عضومحترم شوراي شهر كه به نمايندگي ازمردم درشورا

حضوردارند، آشنا نبود ؛ ازپاسخگويي اجتناب ورزيدند.

!چاره چيست؟ شهروند درجه ي دوم؛ كتاب درجه ي دوم منتشرميكند ديگر

اينطورنيست؟

شنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۶


تصويرمسعود بيزارگيتي وهوشنگ ابتهاج(ه.الف.سايه ) شاعربزرگ معاصر
درعكس بالا در جلسه اي درخانه ي فرهنگ گيلان

سه‌شنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۶

انحصارطلبي فرهنگي



ديروز كه يكي از روزنامه هاي اصلاح طلبان را مي خواندم ، مواجه شدم با

خبري مبني براينكه دركنگره اي كه به مناسبت بزرگداشت يكي ازقله هاي

ادب پارسي وعرفاني يعني مولوي برگزار شده بود ، ازقرائت مقاله عبدالكريم

سروش ممانعت به عمل آورده بودند. واين مسئله براي برخي كه داعيه دمكرا

سي را دارند ، گران آمده وسبب گرديده بود تا واكنش نشان دهند . اي كاش

و اي كاش چنين احساس تعهدي را نه فقط در برهه اي ازتاريخ كه تنها به

منافع خويش وكسب قدرت مي انديشيم ، بلكه مسئولانه ودربرابرهرگونه ظلم

فرهنگي كه روا داشته مي شود ، ازخود نشان دهيم . با پديده اي كه نام دمكرا

سي فرهنگي را برخود دارد ، برخورد انحصارطلبانه نداشته باشيم .

واقعيت اين است كه با خواندن خبرممانعت ازقرائت مقاله سروش دركنگره

بزرگداشت مولوي ، به ياد شركت خود دركنگره بين المللي بزرگداشت نيما

يوشيج افتادم كه توسط سازمان يونسكو برگزار گرديده بود ومن هم بنا به

دعوت يونسكو درآن كنگره شركت نموده ، مقاله اي را ارائه دادم ومورد

پذيرش قرار گرفت ودر كنگره حضور يافتم ؛ اما نكته جالب اين بود كه ازقرا

مقاله من نيز ممانعت به عمل آمده بود وآنطور كه خود فهميدم ، دليل آن نيز

اعلام بررس مقاله با اين توجيه بود كه روش شناسي مقالهمن مبتني برروش

تاريخي – ديالكتيكي است . اگرچه عزيزان سازمان يونسكو نسبت به انتشار

مقاله من دركتابي كه به همين مناسبت منتشر نمودند ، همت كردند وبه نوعي

با ديدگاه انحصارطلبانه ي بررس مقاله مقابله كردند.اما اين همه ،رويدادهايي

ست كه تاريخ درجلوي چشم انديشمندان وسياستمداران مي گذارد. بايد آموخت

تصويرجلد بالا متعلق به كتاب جديد مسعود بيزارگيتي ست كه تاچند روز آينده


توسط ناشر كتاب فرهنگ ايليا وارد بازار كتاب خواهد شد . اين كتاب ششمين


كتاب منتشر شده وي مي باشد . سه كتاب ديگراودرزمينه ي نقد ومقالات وداستان


ونيز شعرآماده چاپ است

جمعه، آبان ۰۴، ۱۳۸۶


ماجراي كافه كتاب ها



طي چند روز اخير ، چند كافه كتابي كه در تهران فعاليت مي كردند وتعداد

شان هم ازانگشتان يك دست تجاوز نمي كرد ، به دستور اداره اماكن نيروي

انتظامي تعطيل گرديد. علت تعطيلي هم تداخل صنفي ذكر شده است . درحا

لي كه بسياري ازمراكزتفريحي مانند استخرها وباشگاه هاي ورزشي و...در

چارچوب فعاليت هاي تخصصي خود به عرضه ي مواد خوراكي و آشاميدني

مي پردازند ؛ وبا هيچگونه برخورد ازنوع تداخل صنفي مواجه نمي گردند.

كافه كتاب ها نيز، يكي ازاصلي ترين ويژگي هاي كاركردي شان ، ارائه

كتاب به كساني است كه فاقد قدرت خريد كتاب بوده ودرنتيجه با نوشيدن

يك فنجان چاي يا قهوه ساعتي را به مطالعه درآنجا اختصاص مي دهد .

يا نويسندگان وهنرمندان با حضور درچنين پاتوق هاي فرهنگي اي فرصت

ديدار با يكديگر را به دست مي آورند .

نگاه به چنين مراكزي با عملكرد وصف شده ،آيا جز به رونق وافزايش مطا

لعه وبه طريقي بهتر انديشيدن مي انجامد ؟ آيا جزاين است كه سطح سرانه

كتاب خواني افزايش يافته وبه بهبودي هرچه بيشترمطالعه مي انجامد. مخا

لفت با چهار پنج كافه كتاب ، مخالفت با رشد كتاب خواني وتوسعه فرهنگي

به شمار نمي رود . هرچند اگر تاثير آن ناچيز وكوچك باشد. تعطيلي وپلمب

اين كافه كتاب ها با خود چه پيامي را به همراه خواهد داشت؟

سه‌شنبه، آبان ۰۱، ۱۳۸۶




پلاگاردهاي سرخ



همواره در فواصل بين دو سال تحصيلي دانش جويان وفضاي به وجود آمده حاصل از

اين تعطيلي در دانش گاه ، نوعي رخوت وسكون گريبان گير فعاليت هاي صنفي دانش

جويان مي گردد وبدينطريق چراغ حركت هاي شان كه بر مدارحقوق قانوني شان به

چرخش درمي آيد ، كم سو مي گردد . اما با شروع سال تحصيلي استارت توجه به حقوق

صنفي وقانوني شان زده شده وبه فضاي دانش گاه دركنار فرايند تحصيلي؛به دليل فعاليت

هاي اجتماعي دانش جويان ، روح تازه اي دميده مي شود . به ويژه وقوع رويداد خاص

نيز مي تواند محرك مضاعفي براي چنين فعاليتي باشد .

اساسا محيط وفضاي دانش گاه با توجه به پيشينه ي آن در ايران ،با فعاليت هاي اجتماعي

سياسي وفرهنگي ، نشاط خويش را باز مي يابد و به تحكيم مناسبات خردورزانه ومنطقي

ميان دانش جويا منجرمي شود .

اززماني كه محمود احمدي نژاد رئيس كابينه نهم براي شروع ترم تحصيلي دانشگاه ، با

گزينشي خاص درميان دانش جويان حاضرشد وبرخلاف سياست وي كه در دانش گاه

كلمبيا به تبليغ آن پرداخت ، دردانشگاه ايرا ن حاضربه پذيرايي ازدانش جويان منتقد خود

نگرديد ؛ درحالي كه دانش گاه متعلق به همين دانش جويان مي باشد . دانش جوياني در

طيف هاي مختلف سياسي وبا گفتمان هاي مختلف . تابه امروز رويداهاي مختلفي را در

دانش گاه هاي كشورشاهد بوده ايم . كه به تقريب مي توان همه ي اين رويدادها را زير

پرچم دفاع ازحقوق صنفي شان تحليل وارزيابي نمود.

آخرين حركت دانش جويي مربوط به تجمعي است كه دردانش گاه پلي تكنيك درروزسي

مهر ماه صورت گرفت . تجمعي كه با حضورنيروهاي نظامي بوده وبا كنترل همراه بود

دونكته دراين تجمع قابل توجه بوده ونگاه هر تحليل گري را به خود معطوف مي نمايد .

نكته اول سربرآوردن گفتماني درميان دانش جويان است ، كه اگرچه داراي پيشينه بوده و

غريب نيست ، دردست داشتن پلاگاردهاي سرخ با مواضعي كه مبتني برانديشه هاي سو

سياليستي است . پارادايمي كه دركنارسايرپارادايم ها به نقطه ي اشتراك صنفي معطوف

است . طيف هاي متفاوت سياسي با شعاري واحد كه چشم انداز اين شعارها حقوق صنفي

شان را هدف مي گيرد. يعني يك نقطه ي مشترك كه همان شعارصنفي ست مي تواند اين

طيف ها را دريك نقطه مجموع نمايد . اما دراين ميان به دليل وجود فضاي امنيتي وسيا

سي اي كه سبب نگراني دانشجويا برخي ارطيف ها گرديده و منافع تحصيلي شان را در

خطر مي بينند ؛ اين حركت مي تواند به اختلافاتي درداخل اين طيف ها بيا نجامد كه در

واقع فضاي حاكم بردانش گاه از يك سوونگراني هاي دانش جويان كه ناشي ازنوعي نگاه

مبتني بر تامين منافع فردي است ازسوي ديگر، به پيدائي اختلاف و اجتناب از ديگري

منجرگردد. چنان كه آنگونه كه دراخبارتجمع دانش جويي دانشگاه اميركبيردرروزدوشنبه

بازتاب يافته بود ؛ برخورد جريان راست دانش جويي وانجمن اسلامي نسبت به پلاگارد

هاي جريان چپ ، ازنوع برخوردهايي بود كه ظرفيت اين تشكل را نسبت به فعاليت هاي

طيف ديگر بسيارپايين نشان مي داد . و اين موضوع نشانگرآن است كه بايد ياد گرفت

كه چگونه دركنارهم بود وچطور با بيماري انحصارطلبي با يد مبارزه كرد ومحدوده ي

دفاع ازحقوق صنفي ورهبري طلبي را نبايد با روش ومنش استيلا طلبي به پيش برد .

متاسفانه درجوامع توسعه نيافته ، به دليل عدم وجود احزاب قوي با پشتوانه ي نظري و

مردمي قوي ازيك سو ، وعدم وجود دموكراسي كه ظرفيت سازي ها را افزايش بخشيده

وچگونه با مدارا دركنارهم زيستن را با گفتمان هاي مختلف آموزش دهد ، ازسوي ديگر

فضا ومحيط را براي تدوين فعاليت ها دشوارمي سازد
.

شنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۶

كارسياه



دستمزد سه شيفت كاردرهفته را ، هميشه پايان آخرين شيفت كه ساعت

چهاربامداد بود ، پرداخت مي كرد. منتظرمي ماند تا وسايل به دقت شست

وشو شوند ؛ كف مغازه با تركيب اسيد وپودروآب به خوبي شسته شود تا

هرگونه لكه هاي چربي ازكف مغازه محو شود . بعد دستمزدها را پرداخت

مي كرد. با اينكه مي شد نظافت را روز بعد ، كركره مغازه كه بالا ميرفت

وقبل ازاينكه مشتري ها سربرسند ، انجام داد. وسواس داشت. يك شب سر

نظافت كف زمين بحث مان شد. مي گفت كف زمين بايد برق بزند. همولا

يتي ما هم بود. فكرمي كردم كه همولايتي ها بيشتربايد هواي همديگررا

داشته باشند. ساعت نزديك چهارصبح بود. تازه كاررا تمام كرده بوديم ،

كه بي توجهي درتميزكردن كف مغازه را گوشزد كرد. چاره اي نداشتيم.

درهفته دو سه شيفت كاربد نبود. سه شيفت درهفته نود پوند دست ما را

مي گرفت. پانزده پوندش صرف بليط قطارمي شد. راه خانه تا ايستگاه

قطاررا هميشه پياده مي رفتم. اينطوري درهفته شش پوند بابت بليط

اتوبوس نمي دادم. صرفه جويي خوبي بود. سرساعت بايد ايستگاه مي

رسيدي. قطارها توقف شان بسياركوتاه بود. منتظرهيچكس نمي ماندند.

بليط مرا كه ديد ( بليط رفت وبرگشت بود) اشاره اي به نقطه اي درواگن

جلوتركرد ، تاجايم را عوض كنم. منظورش را فهميدم. بلند شدم. درواگني

ديگرنشستم ومراقب تابلوهاي ايستگاه بودم . چند دهكده وشهركوچك را برا

ي رسيدن به محل كارم ، بايد رد مي كردم. نشانه هايي را اطراف ايستگاه

شهري كه پياده مي شدم، درنظرمي گرفتم. تا موقع پياده شدن دچاراشتباه

نشوم. دستي به پشتم خورد. برگشتم. مامورقطاربود. بازهم اشاره به دور

مي كرد. منظورش اين بود كه نبايد درآن كوپه باشم. متوجه دستپاچگي من

شد. بلند شدم به كوپه ديگري بروم. دستم را گرفت واشاره به نشستن كرد.

گفت مهم نيست. سرووضع آدم هاي آن كوپه، شيك ومرتب بود. احساس

كردم كه بليط من بايد مربوط به كوپه ديگري باشد.

قطاردرايستگاهي توقف كرد. تابلو را نگاه كردم. اسمش چندان آشنا نبود.

ساعتم را نگاه كردم. زمان مسافت هم برايم غريب بود. احساس كردم

بايد تاكنون مي رسيدم. قطارشروع به حركت كرد. نمي دانستم بايد چه

كاركنم. آيا پياده شوم. بروم. نمي دانستم. مامورقطارهم رفته بود. دستپا

چه شدم. چنين اتفاقي برايم نيفتاده بود. با مسيرها ومنطقه ها هم خيلي

آشنا نبودم هنوزداغي بحث من وصاحبكارم سرتميزي مغازه سرد نشده

بود. اين مسئله بيشترنگرانم كرد. دوروبرم را مي پائيدم شايد مامورقطار

را دوباره ببينم. اگرازمحل كارم ردشده باشم، خيلي بد مي شد. نه تنها

سگرمه هاي درهم رفته صاحبكاررا بايد تحمل مي كردم.دوتا شاگرد قديمي

مغازه هم مدعي بودند. چون توكارشان هميشه احساس استاد شاگردي دا

شتند. قطاركه توقف كرد بدون معطلي پريدم پائين. ازماموري كه درايست

گاه درست درمجاورت درب قطارايستاده بود، سوال كردم. حاليم كرد كه

ازآن شهرگذشتم. بليطم را نشان ندادم. چون براي برگشت شبانه نگهش دا

شتم. به اوفهماندم كه من حتما بايد برگردم. اشاره به صندلي انتظاردرايست

گاه كرد وگفت چند دقيقه ديگرقطارمي رسد. احساس كرده بودم كه زمان

كمي طولاني شده. اگرچه تا آنوقت ده دوازده شيفت درمغازه كاركرده

بودم. نفهميدم چطورتابلوي ايستگاه به چشمم نيامد .



ساعت چهارونيم صبح بود كه به ايستگاه قطاررسيدم. هوا تاريك بود. سر

ماي باد برچشم هاي خسته من شلاق مي زد. روي نيمكت نشستم. خلوت

بود. نه مسافري بود ونه مامورقطار. تجربه ي روزهاي قبل به من ياد داده

بود كه حدود نيم ساعتي بايد منتظربمانم. توان راه رفتن نداشتم. ازمغازه تا

ايستگاه به زحمت پياده خودم را مي رساندم. پاها وكمرم نه توان حركت دا

شتند ونه ايستادن. روي نيمكت ايستگاه درازكشيدم. چشم هايم اززورسرما

به خواب نمي رفت. سوزسرماي سحرگاهي درتمام تنم دويده بود. بدتراز

همه وقتي به ياد پياده شدن ازقطارورفتن به طرف خانه كه مي افتادم ، به

شدت منزجر مي شدم. چون با حالي كه داشتم ،توان حتي چند قدم برداشتن

درمن نبود.درحالي كه با پاي پياده تا به خانه برسم، كمي بيشترازنيم ساعت

طول مي كشيد. آن وقت صبح هم كه هنوزهوا تاريك بود ، اتوبوس ها شر

وع به كارنمي كردند.

وقتي دستمزد سه روزرا به من پرداخت ، به چشم هاي من زل رد وگفت

(( پنجشنبه نيا ، فقط جمعه وشنبه ))

خيلي كوتاه وجدي گفت. كمي مكث كردم. برايم عجيب بود. نه فقط ازحر

في كه زد. همولايتي من نبود كه دستمزدم را پرداخت مي كرد. شريكش

بود. آن هم سال ها پيش ازايران آمده بود.

هردوموضوع براي من كمي مشكوك بود. گفتم

(( تازه مي خواستم كه شيفتم را درهفته اضافه تركنيد. يكي ازروزهاي
سبك ترهم من سركارباشم. ))

خنديد. نگاهش را كمي با مكث به طرف من كرد

(( حالا پنجشنبه چون خبري نيست ، شما نيا ))

حرفي نزدم . درسكوتم جا خوردنم را احساس كرد. قادرنبودم موضوع به

اين سادگي را حل كنم. وقتي فاميلم ازطريق زنش پيغام شريك همولايتي ام

را به من داده بود ، اول متوجه نشده بودم. به من گفته بود

(( فعلا سركارنروم. چون بچه ها گفتند پليس ها گيرميدن. چون كارگرها
سياه كارمي كنند. بهش بگيد فعلا نياد ))

يك روز شد ، هميشه. بازبيكاري شروع شده بود. كارگرسياه ، سياهكاري

بود. داستان چيزديگربود. چون سه تا كارگرشيفتي ديگرهم سياه كارمي كر

دند. وقتي فاميلم به زنش گفت

(( بيزينس است ديگه. كاريش نميشه كرد ))

فهميدم كارسياه ، سياهكاري هم دارد. راست مي گفت. وقتي همين بيزينس

حاشيه نشينم كرد ، تابغض انباشته شده ام يك دفعه بتركد ، تازه داشتم سر

درمي آوردم
.

پنجشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۶




بعد ازاينكه نوبل ادبي امسال دردستان قدرتمند بانويي از

بريتانيا قرارگرفت ، كه متولد كرمانشاه خودمان بود ؛ و

توانست مردان ميدان ادبيات را درحاشيه بگذارد ونام دور

يس لسينگ هشتاد وهشت ساله را نه تنها درخيابان هاي

مشهورلندن ، بلكه درچارگوشه ي جهان بدرخشاند ؛ جايزه

بوكرامسال نيزبه بانويي چهل وپنج ساله ازدوبلين ايرلند

تعلق گرفت ، تا ازيك سوبرفرازادبيات جهان اقتدارزنان

مؤلف را به رخ كشد ، وازسوي ديگردوچهره ادبيات را از

كشوربريتانيا ، درزمره برندگان اين جوايزارزشمند قراردهد

آن انرايت ، رمان نويس ايرلندي كه به خاطررمان گردهم

آمدن، جايزه بوكرامسال را نصيب خود كرد
.

دوشنبه، مهر ۲۳، ۱۳۸۶

خبرانتشاركتاب جديد


كتاب جديد مسعود بيزارگيتي ، كه مجوز نشرآن صادرگرديده ، به

زودي منتشرمي شود . اين كتاب هم اكنون مراحل چاپ را طي مي

نمايد .نام اين كتاب كه دربرگيرنده بخشي ازاشعارجديد مي باشد ،

صداهاي ريخته است كه توسط نشرفرهنگ ايليا منتشرمي شود

The suppressed noises (صداهاي ريخته )

علاوه برآن سه كتاب ديگرتوسط نويسنده آماده براي انتشاراست

يك مجموعه داستان به نام آن سوترازصداي خط خورده

يك كتاب درنقدها ومقالات به نام درنگي برزبان (( اثر ))

وكتاب شعري ديگركه هنوز نامي براي آن برنگزيده ام
آقاي احمدي نژاد رئيس جمهور، پس از سخنراني دردانشگاه كلمبيا كه ازآزا

دي ويك رشته مقولات متعلق به فرهنگ ومسائل اجتماعي سخن رانده بود و

حتي دعوت ازاساتيد ودانشجويان براي شركت درهريك ازدانشگاهها به عمل

آورده بود ، تا فضاي آزاد را تجربه نمايند وبا كيفيت ونوع تعامل آزادانه در

دانشگاه هاي ايران آشنا شوند وشركت درمجمع عمومي سازمان ملل ، به

كشور بازگشت ، تاسال تحصيلي جديد دانشجويان با حضور وي ، آغازش را

رسميت بخشد . ازآن زمان تاكنون اتفاقاتي درگوشه وكنارافتاده وبازتاب نوع

تعاملي ست كه رئيس جمهور به آن اعتقاد دارد . حضورآقاي احمدي نژاد در

دانشگاه درميان جمع اساتيد ودانشجويان گزينش شده وجلوگيري ازحضور

سايردانشجويان منتقد وي كه براي پرسش ازاو خواستارحضور بودند، تا به

برخي ازپرسش ها ازجنس سخناني كه وي دردانشگاه كلمبيا ايراد كرده بود،

پاسخ دهد؟ كه البته مانع حضور انبوهي ازاين دانشجويان گرديدند . وآقاي

رئيس جمهور براي عدم مواجهه با منتقدانش دردانشگاه ، راه شان راكج

كرده ، مسيري ديگررا براي خروج انتخاب مي نمايند. اين يك واقعه بود ؛

آن هم درشروع سال تحصيلي ؛ آن هم درست پس ازسخنراني دردانشگاه

كلمبيا !

چند روزي پس ازآن حكم داستان نويس جوان كشورمان ازسوي دادگاه صادر

مي شودوادبيات نيزمحكوم مي گردد. باعنايت به اينكه ادبيات گزارش صرف

آنچه درواقع مي گذرد نيست. ويعقوب يادعلي محكوم مي گردد.

چندروز بعد عمادالدين باقي فعال حقوق بشرورئيس انجمن دفاع اززندانيان ،

پس ازاحضار، بازداشت وبه اتهام اقدام عليه امنيت مليروانه زندان مي شود

ويا احضاردوفعال حقوق زنان به دادگاه، به نام هاي طلعت تقي نيا ومنصوره

شجاعي درروزهاي اخير ؛ آيا مفهوم تعامل وفضاي آزادي كه آقاي رئيس

جمهورازآن تعبيرمي نمايد درذكرچنين مصاديقي جاي مي گيرد؟

آيا ايجاد ظرفيت براي گسترش گفتمان انتقادي ودفاع ازحقوق هرگونه تشكل

وصنفي كه جهت تحقق منافع وحقوق شان تلاش مي نمايند ، تازه آنهم درچار

چوب صراحت قانون اساسي ، ازجمله وظايف رئيس جمهور نيست؟ وبه

گفتاروي دردانشگاه كلمبيا معناي حقيقي اش را نمي بخشد؟ بهترنيست كمي

بيانديشيم؟
!

سه‌شنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۶

محاكمه ي ادبيات



يعقوب يادعلي داستان نويس ، كه كتاب هاي حالت ها در حياط و آداب

بيقراري دركارنامه ي وي هست ، خلاصه حكم محكوميت خود را ازشعبه
شعبه 104 دادگاه كيفري ياسوج دريافت كرد.به گفته وكيل وي آقاي صالح

نيكبخت ، يعقوب ياد علي به اتهام نشر اكاذ يب درداستان هست ونيست

به استناد بندهاي دوم ونهم ماده 6 قانون مطبوعات وتبصره 2 الحاقي همين

قانون ، به يك سال زندان محكوم شده است. البته درحكم صادره توسط قا

ضي ذكرگرديده ، به علت جوان بودن متهم ونداشتن سابقه كيفري ، نه ماه

ازاين يك سال به مدت دو سال تعليق ، مشروط براينكه وي چهار مقاله حد

اقل دريك صفحه دريكي ازنشريات محلي استان كهكيلويه وبويراحمد هر

شش ماه يك بار چاپ كرده ودو نسخه آن را براي دادگاه ارسال نمايد .

پرسشي كه مطرح مي شود اين است كه تاكيد رئيس قوه قضائيه ، مبني

برزندان زدايي وتعيين حداقل مجازات براي كساني كه درمعرض اتهام

قرار مي گيرند ؛ آن هم چنين اتهام هايي كه پرسش برانگيز است، چه

جايگاهي دارد. ازطرف ديگر ومهمتر اينكه آيا بهتر نبود تا قاضي صادر

كننده حكم ، باپديده ادبيات ودراينجا داستان ، كه مقوله اي متفاوت ازساير

سوژه هاي قضايي ست،با استفاده ازكساني كه دراين رشته داراي تخصص

هستند مشورت به عمل مي آورد ، وسپس اقدام مي كرد.

آقاي قاضي

جهان ادبيات ،نه جهان روزمره گي ها ست. وزبان آن نيز نه زبا ن حقيقي

ناپايدار وزودگذر. جهان ادبيات علاوه برآن كه ازدالا تو درتو وپيچ اندر

پيچ تخيل خلاق آفريننده ي آن مي گذرد ؛ بلكه زبان ادبيات نيز ، نه زبان

گذران روزمره وفاقد هويت ؛ بلكه زبان مجا زهاست . وزبان مجازها ،

زباني ست كه برقطعيت ها حكم نمي كند؛ بلكه برمدارنسبيت ها مي چرخد.

وازهمين روست كه عنصرتاويل درادبيات راه مي گشايدوبه تعداد مخاطب

تاويل گرزاده مي شود. براين اساس چگونه مي توان با پديده ي ادبيات ،

همچون ساير پديده هاي روزمره وحقيقي كه بر بنيان هويت شفاف وقطعي

شده قرار گرفته اند برخورد كرد؟ درواقع حكم يعقوب يادعلي ، حكمي

بي سابقه براي ادبيات است.

دوشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۶

توهم يا واقعيت



گاه آدم حيرت زده ومتعجب مي شود ، وقتي سخناني را مي شنود، كه هيچ

انطباقي با واقعيت نداشته ونمي توان درمحاسبه حقاقيق برپايه ي مدارك و

فاكت موجود تناسبي براي آن قائل شد.

مسعود ميركاظمي ، وزيربازرگاني دولت نهم ،ديروزدرخصوص وضعيت

بازارو نرخ كالاها اظهاركرد ((امسال خوشبختانه بازار آرام وموج گراني

كمتر پديداربود )) .

به نظرشما اين سخن عجيب نيست . درحالي كه به گواه اسناد ، رسانه ها

ومهمترازهمه حضور ملموس مردم دربازارها وهنگام تهيه ي مايحتاج

عمومي شان ، پرواضح است كه نرخ رشد تورم وگراني هاي بيدادگرانه

هردم افزايش مي يابد ؛ چطوروزيربازرگاني به خود اجازه مي دهد ، كه

چنين آشكارچشم برواقعيات ببندد. آيا چنين سخني تنها حاوي جنبه تبليغي

براي دولت نيست؟ آنچه كه عيان است ، چه حاجت به بيان است .

جدا ازگزارش رسانه ها وكارشناسان اقتصادي كه هراز چند گاه بررسي

هاي شان درخصوص وضعيت اقتصادي ومعيشتي مردم ، دررسانه ها

منعكس مي شود ؛ آخرين گزارش بانك مركزي كه مربوط به قيمت كالاها

درمرداد ماه است ، ازافزايش قيمت كالاها دراين ماه نسبت به سال گذشته

حكايت مي كند. براساس اين گزارش ، قيمت خوراكي ها ووآشاميدني ها

نسبت به سال گذشته 4/22 درصد افزايش يافته است. پوشاك وكفش

حدود13 درصد افزايش داشته است .

حال پرسش اين است ،اگردركشوري ديگرمسئولي قادربه پيگيري وتحقق

بر نامه اش نباشد،خود را درچه وضعيتي قرار مي دهد!آيا همچنان به ميز

وزارت مي چسبد ، وچشم بسته به واقعيت براي چند صباحي نفع مسئول

بودن را برمنافع مردم ترجيح مي دهد؟ به گمانم حقايق دست كم آنچه ما

گاه درخبرها ورسانه ها شاهد بوده ايم ؛ پاسخي ديگربه ما مي دهد !

یکشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۶

رسانه، روزنه اي براي عبور



رسانه دردنياي امروز، كليدي ست براي گشودن . رمزگشايي ابهام ها و

بغرنجي ها . عبور ازسدها وموانعي كه به اراده ايجاد مي شود ، تا آن

روزنه اي كه ازآن نام برديم ، به انسداد گرفتارآيد .

هنوزگرماي سخنان دومسئول كابينه نهم درخصوص رسانه به سردي نگرا

ئيده ، كه يكي ازآن دو، درسخني تازه ، به كشف كودتاي رسانه اي نائل

گرديده است . آقاي صفارهرندي وزيرفرهنگ وارشاد اسلامي وآقاي علي

اكبرجوانفكردومسئولي بودند كه به تازگي درخصوص رسانه اظهار نظر

فرمودند . يكي ازكودتاي خزنده گفته بود وديگري ازكودتاي رسانه اي .

دراقدامي جديد آقاي علي اكبرجوانفكرمشاوررسانه اي رئيس كابينه نهم

درميزگرد بررسي تعامل دولت ورسانه ها ، ازتخريب وتضعيف سخن

مي گويد كه درنظروي به ساقط كردن تعبيرمي شود وساقطكردن هم

ازديد ايشان يعني كودتا . وبه تعبيرمن سنتزحرف هاي ايشان ، يعني

مسدود كردن راه هاي انديشه وبيان.

عجيب است كه دولت قدرت وظرفيت تعامل با رسانه هاي منتقد را تا

حد مظنون شدن به طرف مقابل يعني هرگونه رسانه را، درخود به شدت

كاهش داده وتاب تحمل ازكف نهاده است .

اگررسانه اي درخطوط تعيين شده ازسوي قدرت ، حركت كند ، وبه

تاييد وتشويق هرآنچه به قدرت مربوط مي شود ، عنايت داشته باشد ، نه

تنها موضوع نقد وانتقاد درجامعه منتفي خواهد بود ، بلكه هرچه ريشه ي

خلاقيت ونوآوري درهرعرصه اي خواهد خشكيد . وتا زماني كه حاكمان

درحوزه ي قدرت،ازسرترس ازنقادي عملكردهاي شان توسط انديشه وران

دررسانه ها و... تنها به انسداد راه هاي انتقادي بيانديشند ، دستاورشان نيز

جز هدايت انديشه ها ونگاه ها به سمت روزنه هاي حتي كوچك وخردي كه

ازمسيري ديگر مي آيد ، نخواهد بود. آن هم درجهان ارتباطي امروز، كه

ازهرسو مخاطب را به سمت خويش فرا مي خواند .

بي مجوز




برهرچشمي كه خط مي كشي

نگاه ها كه نمي زخمند


دل خوش مي كني

كه چشم ها را / يكايك

به خط داري


اما خطوط ديدن را

با كدام شكل

ترسيم مي كني


اين نگاه

براي گذر/ نامه نمي خواهد

شنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۶

درخبرها آمده بودكه ناصرزرافشان وكيل قتل هاي زنجيره اي كه گويا به تازگي سفري به آلمان داشته ودركنگره قاضيان آلمان نيز
حضوريافته وسخنراني كرده است ؛ جايزه ي حقوق بشر را ازسوي اتحاديه ي قاضيان آلمان دريافت كرده است . ناصرزرافشان كه
وكيل وفعال حقوق بشرمي باشد ، درآلمان با كهلررئيس جمهوروگويا با مقامات وزارت امورخارجه آلمان نيزديداروگفتگو كرده است

سه‌شنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۶


شعرزير كه حاصل ديدن صحنه گلوله باران پدر وفرزندي فلسطيني

است كه شش سال پيش توسط اشغالگران اسرائيلي ، درگوشه ديوار

به رگباربسته شده وبدون دراختيارداشتن هرگونه وسيله دفاعي درراه

ميهن شان جا باختند ؛ دركتابم به نام شكلي كه نام تودارد ، درهمان

سال به چاپ رسيد . روزگذشته درششمين سالگرد اين تيرباران نا

جوانمردانه ، شايسته ديدم تا با انتشارآن دراين پست ، يادشان را

گرامي بدارم
.نام آن قهرمان شهيد،محمد الدوره بود


كودكان جهان


-آخرچرا هيچ پرنده اي

ازآسمان آتش وآهن نمي گذرد

من دلم گرفته است

مي خواهم اين ابرهاي سياه را

گريه كنم

شايد صدايي ازآن سوي جهان / بشنوم

چقدربايد منتظربمانم پدر!


چنين گفت :

كودكي كه آغوش پدررا

براي خوابي طولاني برگزيده بود

وگهواره لرزان نگاه پدر

برشتك خون آرزوهايش

كه جهان را رنگين ساخته بود


خوابيده اي خاموش

اما درياها سرودشان را

درچشم هاي ما / نشانده اند

ومن ترانه هاي به لب برنيامده ام را

پروازمي دهم

با خاطره هايي دور

برصورمي نشانم واژه واژه هايم را

برصيدا

وبرگورتو فرزندم !


من شمع شاعران جهان را

.... ،سياه ،سفيد

درشب تنهائي ات

روشن مي كنم


خاموش باش

تمامي كهكشان خاموش مي شود

اما فروغ صدايت

درنگاه عميق صدايت

جهان را برمي آشوبد :

آخر-

چرا هيچ پرنده اي

ازآسمان آتش وآهن

نمي گذرد

من دلم گرفته است