دوشنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۶

وجدان اخلاقي

اگرسجاياي انساني ثمره محيط است
پس بايد محيط را انساني كرد
كارل ماركس (Karl Marx)

روز گذشته درخبرها اينگونه منعكس شده بود ، كه براثردوعمليات انتحاري دركشور

عراق ، بيش از يكصد كشته ونيز به همان ميزان مجروح ، حاصل اين عمليا ت بوده

است . اگرچه شنيدن چنين خبرهايي ، چندان غريب نمي نمايد . زيرا طي ساليان اخير

به كرات درجست و جو هاي خبري ، دركشورهاي مختلف به ويژه درحوزه ي خاور

ميانه ، چنين اخبارغم انگيزي گوش را به شدت مي آزارد وهرچه نفرين را نثارپديد

آورندگان چنين آشوبي غيرانساني مي نمايد .

اما درخبري كه ازآن ياد شد ، نكته اي تامل برانگيز وجود داشت ،كه نمي توان ازكنار

آن به سادگي برگذشت وبه عمق يك جنايت غيرانساني توجه نكرد. حتما ازخود مي پر

سيد ، كشته شدن بيش از يكصد انسان وبه همان اندازه مجروح شدن انسان هايي ديگر

بديهي ست كه جنايتي غيرقابل بخشش ومتاثر كننده است . آري ، چنين است . اما نكته

مهمي كه نبايد مغفول واقع شود ؛ شيوه ي به اجرا گذاشتن چنين جنايتي ست ، كه به

اين وسيله وبا برنامه اي ازپيش تعيين شده ، چنين كشتاري رخ داده است .

تروريست ها با استفاده ازدو نفراززن هايي كه معلول ذهني بوده وبه عقب ماندگي

ذهني دچارشده بودند ، وهيچ شناخت وآگاهي ازكاري كه انجام مي دادند ، نداشتند

بهره برده وبا كنترل ازراه دور، درمسيري پررفت و آمد دردومنطقه ي مختلف

انبوهي ازمواد منفجره را با حاملان آن منفجركرده واين حادثه را رقم زده اند .

حال نكته اينجاست كه اين فجايع وبلواي موجود كه به گونه اي صفحات نه تنها

منطقه ، بلكه جهان را رقم مي زند ، معلول چه عواملي ست؟ چنين جنايت هايي كه

در كشورهاي مختلف جهان شاهد بروزآن هستيم ، ريشه درچه عواملي دارد ؟

بي ثباتي جهان و مغلوب شدن اخلاق انساني درمقابل خصلت شرات وي را دركجا

بايد جست؟

بديهي ست كه سرمايه ي جهاني كه درشركت ها وكمپاني هاي بزرگ غارتگرگرد

هم آمده اند ، براي تامين سودهاي نجومي خود وبهره كشي هاي ملي وبين المللي از

هيچگونه تلاشي رويگردان نيستند . چنين روشي براي انباشت سرمايه ها وسودآوري

سرشارموضوعيتي تاريخي داشته وروش هاي دست يابي وكسب منافع بيشتر، همواره

منجربه زيرپانهادن اوليه ترين اصول اخلاق انساني ووجدان اجتماعي شده است .

دراينجاست كه درپس حوادث يادشده ، مي بايست جاي پاي منافع طبقاتي قدرت هايي

را جست ، كه براي حفظ واستحكام پايه هاي قدرت خود وخانواده ي شان ، دراستفاده

ازهرگونه تلاشي دريغ نمي ورزند . وهرگئنه اخلاق انساني ووجدان اجتماعي را

قرباني مطامع خودخواهانه وطبقاتي خود مي كنند .درمحيط اجتماعي به ايجاد شرايطي

مي پردازند ، تا اختلاف ، كينه توزي ، حسادت ، نيرنگ وريا ؛ جايگزين دوستي ،

محبت ، مساعدت وكمك به همنوع گردد . دراين صورت است كه به قول انديشمند

شهير كارل ماركس انسان تحت تاثير شرايط واوضاع واحوال به شرارت مي پردازد .

وبه خصوص همين شرايط واوضاع واحوال است كه روحيه ي شخص را شكل مي

دهد . به عبارتي ديگر سيماي اخلاقي انسان دررابطه ي با تاثيري ست كه محيط ،

شرايط عيني وروابط اجتماعي براو مي گذارد .

آيا جهان به قدر كافي زخمي شده ازچنگال هاي ديو آزمند وددمنش سرمايه ومالكان

بي رحم آن نيست ، كه به ورطه ي خشونت ، كشتارونابودي كشيده مي شود .

آيا زمان آن فرانرسيده است كه كمي به اخلاق انساني واجتماعي به مفهوم تاريخي آن

انديشيده شود ؛ وآدميان آستين بالا زده ، دربسيجي همگاني رخت صلح برجهان پوشند

تا تكرار چنين حوادثي را كه به آساني از دوانسان معلول ذهني بهره برده وفجايعي

سهمگين را رقم زنند،شاهد نباشيم. پس وجدان هاي انساني كجاست ؟

۵ نظر:

ناشناس گفت...

درود فراوان

ناشناس گفت...

جهان روبه نابودي وويراني ست . كه در

واقع حاصل عملكرد نظام سرمايه داري

تنها با كمك مردم بايد پاكسازي حسابي

درجهان انجام گيرد

ناشناس گفت...

با درود فراوان

يادداشت تان مرا تحت تاثيرقرارداد

ناشناس گفت...

دراين قرن پراز اضطراب ، بايد به فكر

ترويج صلح بود . خسته نباشيد.

ناشناس گفت...

استاد مقاله تان سرشارازتعهدانسانی بود