چهارشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۵

تجمع معلمان به دليل عدم پاسخگويي مسئولان مربوطه،وارد پنجمين مرحله

خود شد، كه بي سابقه است. ازاين جهت كه برمدارخواسته هاي به حق وقانو

ني شان، وجهت تحقق اين مطالبات، باشكوه ترين همبستگي را ازخود به نما

يش گذاشتند. لايحه مديريت خدمات كشوري، خواسته اي كه هنوزنمايندگان

شان قادربه حل آن نگشته اند. به همين جهت، روزسه شنبه معلمان تجمعي

پانزده هزارنفري را درراستاي مواضع پيشين خود، درمقابل پارلمان برگز

اركردند.اين تجمع به طورهمزمان درتهران ودرمراكزاستان ها درمحل ادا

رات برگزارشد. بنا به اظهارسخنگوي معلمان، درخواست معلمان مذاكره در

شرايط يرابراست. هم به لحاظ انتخاب مكان مذاكره وهم به جهت ابرازنظر

ات. معلمان اعلام كردند ازآنجا كه پس ازبرگزاري سه تجمع بزرگ واعتر

اض آميزبه نتيجه نرسيده اند، صبح روزپنجشنبه كلاس هاي درس راتعطيل

كرده ودوباره مقابل مجلس تجمع خواهند كرد.
برگزاري نمايشگاه كتاب كه همه ساله درمحل نمايشگاه بين المللي برگزار

مي شد،اما امسال بنا به تصميم مسئولان،دوپاره شده ومحل برگزاري ناشران

داخلي ازناشران خارجي جداشده است، فارغ ازمشكلاتي همچون عدم وجود

يا كمبود پاركينگ درنمايشگاه جديد؛ افزايش حجم ترافيك؛ و... بي توجهي به

وقت؛ هزينه؛ رفت وآمد و...بازديد كنندگان است،كه درنظرمسئولان برگزار

كننده مغفول مانده است.

اين حركت ناظربراثرگزاري غيرمستقيم روي منافع ناشران نيزمي باشد. از

همين روبسياري ازتشكل هاي نشر، تصميم برتحريم نمايشگاه وعدم ثبت نام

براي شركت درنمايشگاه كتاب گرفته اند.

شايسته است، مسئولان برگزاري نمايشگاه، پيش اززمان برگزاري، همه جا

نبه وازتمام زوايا وهمچنين با استفاده ازنظركارشناسان كه خود ناشران و

تشكل هاي مربوطه شان مي باشد، نسبت به چگونگي برگزاري اقدام نمايند.

نمايشگاه كتاب وچگونگي كاركرد آن، بازتابي است ازمنش وشخصيت فر

هنگي واخلاقي ما.

هشتم مارس برابربا هفدهم اسفند مصادف با روزجهاني زن است. بازداشت

وزنداني شدن تعدادي اززنان كه روزيكشنبه، تجمعي آرام را درمقابل دادگاه

انقلاب تهران برگزاركردند، نگراني هايي را دامن زده است.

درهمين رابطه سازمان عفوبين الملل خواهان آزادي دستگيرشدگان شده است

ايرن خان، دبيركل سازمان عفوبين الملل دراين باره گفته است كه

(( ما ازاين جهت كه امكان دارد افراد بازداشت شده را تا روزهشتم مارس-

روزجهاني زن – دربازداشت نگه دارند، نگرانيم.

اميد كه تا پيش ازآن روزشاهد آزادي شان باشيم
.

سه‌شنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۵

سهراب سليماني، مديركل زندان هاي استان تهران،درگفت وگو باخبرگزاري

ايلنا ازانجام تحقيقات وشروع بازجويي ها ازسي وسه زن بازداشت شده در

تجمع مقابل دادگاه انقلاب خبرداد وگفت (( بازپرس درحال انجام تجقيقات در

مورد زنان بازداشت شده درتجمع مقابل دادگاه انقلاب است وپس ازانجام

تحقيقات دراين مورد تصميم گيري مي كند. البته كارتحقيقات درمورد اين پر

ونده تازه شروع شده است. ))

ازسوي ديگر، با توجه به اينكه تعدادي ازبازداشت شدگان تجمع روزيكشنبه

زنان روزنامه نگاربودند، به همين دليل انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران

قرارشد موضوع بازداشت شدگان را پيگيري وبراي آزادي آنان تلاش نمايد.

بدرالسادات مفيدي، دبيرانجمن صنفي روزنامه نگاران ايران گفت

(( درميان بازداشت شدگان چند تن ازروزنامه نگاران زن عضو انجمن هم

حضور دارند كه درآن شرايط تصميم برآن شد كه به سرعت وضعيت تك تك

بازداشت شدگان پيگيري شود ))

خبرگزاري ايلنا اسامي زنان بازداشت شده تجمع روزيكشنبه مقابل دادگاه ا

نقلاب را كه هم اكنون دربند دويست ونه زندان اوين بسرمي برند، به شرح

زيراعلام كرد. دراين تجمع شادي صدر، پرستودوكوهكي، ژيلا بني يعقوب،

آسيه اميني، محبوبه عباسقلي زاده، مريم حسين خواه، نيلوفرگلكار، جلوه جوا

هري، زينب پيغمبرزاده، ساغرلقايي، مريم ميرزا، خديجه مقدم، محبوبه

حسين زاده، زارا امجديان، ساقي لقايي، سارا لقماني، مهنازمحمدي، ناهيد

كشاورز، سارا ايمانيان، نسرين افضلي، فخري شادفر، مريم شادفر، طلعت

تقي نيا، فاطمه گوارايي، مينو مرتاضي، سميه فريد، سوسن طهماسبي، آزاده

فرقاني، پروين اردلان، نوشين احمدي خراساني،النازانصاري،شهلا انتساري

ناهيد جعفري وپرستوسرمدي بازداشت شدند وتاكنون هم( عصريكشنبه) اجا

زه برقراري تماس كوتاه تلفني با خانواده هاي خود را به دست نياوردند.

من فرارسيدن روزجهاني زن را پيشا پيش يه اين زنان تبريك مي گويم.
آن سوترازنگاه ها



اگرچه آمدنت

چشم ها را

به برف نشانده است

درجاده هاي پرشكيب


پرسه زنان/ همچنان

با عقربه ها مي رويم / مي آييم

نگاه ها

پوست مي اندازند

ورگ هاي مان را

ازدوست داشتن

پرمي كنيم

دوشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۵

تجمع روزگذشته زنان درمقابل دادگاه انقلاب ،به دستورمعاون امنيتي دادستان
منجربه دستگيري تعداد 32 نفرازبانوان گرديد. اگرچه مقام قضايي تعداد بازداشت
شدگان را8 نفراعلام كردند،اما ماموران اداره اماكن نيروي انتظامي فهرست 32
نفره بازداشت شدگان را به خانواده هاي آنان ارائه كردند. خبرنگارايسنا مطلع
شد كه بازداشت شدگان ديروزهم اكنون درزندان اوين به سرمي برند
)) تلاش وهياهوي كفرواستكبار، امروزمتوجه دستگاه تعليم وتربيت كشور

شده ومزدورانش با فريادهاي مزورانه اسلام خواهي، با سوءاستفاده ازلا

يحه مديريت ومسائل معيشتي ورفاهي، حقوق ودستمزد وسوالات آزمون

ضمن خدمت فرهنگيان، قصد آن دارند كه نيات پليد خود را درسطح مدارس

ودربين فرهنگيان فرهيخته جاري كنند.))

مطلب بالا بخشي ازاعلاميه كانون تربيت اسلامي،يكي ازتشكل هاي فرهنگ

يان اصولگرا است كه محمود فرشيدي وزيرآموزش وپرورش،تا قبل ازتصد

ي پست وزارت، دبيركل آن بود، كه درمقابل تجمع هزاران نفري فرهنگيان

دردوازدهم اسفند درميدان بهارستان مقابل پارلمان صادرشد.

نكته جالب اين است كه چطوربه جاي پاسخگويي به مطالبات قانوني اين قشر

عظيم، به اتهام افكني وبرچسب مزدوربودن به همكاران شان مي زنند. ساده

ترين راه براي خاتمه بخشيدن به يك حركت صنفي. كنشي كه حول مطالبات

صنفي شكل گرفته ومسئولان ناتوان ازپاسخگويي بوده وبرحجم مطالبات مي

افزايند. آيا شكل اصولي ومنطقي طرح خواست ها به شيوه اي مسالمت آميز

توسط هرتشكلي درهرموضوعي به معناي مزدوربودن بايد تعبيرگردد.

عجيب ترآنكه بيست تن ازنمايندگان مجلس درمقابل اين تجمع بيشازده هزار

نفري ، جلوي پارلمان به تماشا ايستاده وهيچ گونه واكنشي جهت روشنگري

ازخود نشان نمي دهند. حالتي مصلوب الاختيارمانند كه هيچ پاسخي برايش

نمي توان يافت.

معلمان قشري شريف وزحمتكش هستند، كه اساس تعليم وتربيت فرزندانمان

برتلاش آگاهانه آنان بنا شده است. تحقق مطالبات آنان، يعني كمك وحمايت

ازفرزندانمان؛ يعني ايجاد آرامش درجامعه؛ درتربيت وآموزش؛ درپرورش

نسل هاي آينده و...

بايد به شخصيت وحقوق فردي واجتماعي شان احترام گذاشت. بايد مطالبات

شان را شناخت وبه شيوه ي اصولي پاسخ گفت. انفعال وعدم پاسخگويي مسو

لان نسبت به اين مطالبات به حق صنفي، وبرچسب مزدورانه زدن به آن، با

هد ف صرف نظر كردن ازحقوق قانوني شان، ممكن است به شعله ورتركر

دن اين حركت بيانجامد.

فعالان جنبش زنان به مناسبت هشتم مارس روزجهاني زن، طي بيانيه اي اعتر

اض خود را نسبت به برخورد با فعالان زن، اعلام كرده اند. آنها اعلام داشته ا

ند كه درروز سيزدهم اسفند، تجمعي را درمقابل دادگاه انقلاب برگزاركرده و

نسبت به هرگونه برخورد قضايي وامنيتي با فعاليت هاي مدني ومبارزات مسا

لمت آميز زنان براي احقاق حقوق شان اعتراض خواهند كرد.

چهارشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۵

يك صدا



اين دايره هاي بي دريغ

كه مرا و

تورا

درحضوربي انقطاعش

به نفس نفس/ مي اندازد


به خش خش برگ ها

دل مبند

رنگ آسمان

با باد

هم نواست

دوشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۵


مختصري درباره ي حقوق بشر
The Brief a Bout Human Rights


وظيفه ي نگارش منشوربين المللي حقوق بشردرسال هزارونهصدوچهل وپنج به عهده

كميسيون حقوق بشرگذاشته شده بود كه به مثابه نهاد تابع شوراي اقتصادي واجتماعي

ايجاد شده بود. خود اين شورا نيزازنهادهاي اصلي سازمان ملل متحد محسوب مي شد.

دردهم دسامبرهزارونهصدوچهل وهشت اعلاميه جهاني حقوق بشرنگارش يافتومورد

تصويب مجمع عمومي سازمان ملل متحد قرارگرفت.

اعلاميه جهاني حقوق بشرمشتمل بردودسته كاركرد هستند.

دسته اول به حقوق مدني وسياسي مربوط مي شود. مانند حق حيات؛ آزادي وامنيت

شخصي؛ نبودن بردگي وشكنجه؛ برابري درمقابل قانون؛ درامان بودن ازدستگيري و

حبس يا تبعيد خودسرانه؛ حق دادرسي منصفانه؛ حق مالكيت؛ مشاركت سياسي؛ حق

ازدواج؛ آزادي هاي اساسي انديشه، وجدان ودين، عقيده وبيان؛ آزادي تشكيل مجامع و

جمعيت هاي مسالمت آميز؛ حق شركت دراداره ي اموركشور، مستقيما يا به وساطت

نمايندگاني كه آزادانه انتخاب شده باشند.

دسته ي دوم حقوق اقتصادي، اجتماعي وفرهنگي را دربرمي گيرد. مانند حق كار؛حق

مزد مساوي درمقابل كارمساوي؛ حق ايجاد اتحاديه ها وپيوستن به آنها؛ حق سطح زند

گي مناسب؛ حق آموزش وپرورش؛ حق مشاركت آزادانه درحيات فرهنگي.

درواقع حقوق يادشده دربالا، شايستگي همه انسان ها را بطور ذاتي دربرخورداري از

آن حقوق، فارغ ازنژاد، رنگ پوست، زبان و… دربرميگيرد.

دوپيمان بين المللي حقوق اقتصادي، اجتماعي وفرهنگي ونيز حقوق مدني وسياسي كه

مكمل اعلاميه بوده اند ومحتواي مقررات اعلاميه جهاني حقوق بشررا مشخص مي

ساختند درشانزدهم دسامبرهزارونهصد وشصت وشش درمجمع عمومي سازمان ملل

به تصويب رسيدند. تصويب اين دوپيمان حاكي ازاين بود كه جامعه ي بين المللي در

مورد تدابيرلازم براي تحقق عملي آن ها به توافق رسيده است .

پيمان هاي مذكوربرخلاف اعلاميه ي جهاني كه ازنظر حقوقي الزام آورنبودند، قرار

دادهايي هستند كه براي دولت هاي امضاء كننده شان ازنطرحقوقي الزام آورند.ودولت

ها ملزم به اجراي آئين نامه پيمان ها وارائه ي گزارش هاي ادواري درباره ي نحوه

برآوردن تعهدات مندرج درآنها مي باشند. اين دوپيمان درسال هزارونهصد وهفتاد و

شش به اجرا گذاشته شدند.

اكنون كه مدتي است كميسيون حقوق بشرسازمان ملل متحد با نام شوراي حقوق بشر

به فعاليت خود ادامه مي دهد، وارزش واعتبارونقش وكاركرد آن همچون شوراي

امنيت سازمان ملل متحد ارتقاء يافته وقدرت اجرائي ي بيشتري كسب كرده است؛

لازم است اين شورا درخصوص نقض حقوق بشردرسطح جهان، چه دركشورهاي

پيشرفته كه مدعي رعايت حقوق بشرهستند وچه دركشورهاي توسعه نيافته واستبدادي

برخورد فعالانه تروبه دورازشائبه هاي سياسي داشته باشد.درپايان اين يادداشت برخي

ازمواد كه بيشتربه حقوق مدني، سياسي اعلاميه مربوط مي شود، ذكرمي گردد.


ماده ي يك

تمام افراد بشرآزاد زاده مي شوند وازلحاظ حيثيت وكرامت وحقوق با هم برابرند. همه
گي داراي عقل ووجدان هستند وبايد با يكديگربا روحيه ي برادرانه رفتاركنند.

ماده ي سه

هرفردي حق زندگي،آزادي وامنيت شخصي دارد.

ماده ي پنج

هيچ كس نبايد شكنجه شود يا تحت مجازات يا رفتاري ظالمانه،ضدانساني يا تحقيرآميز
قرارگيرد.

ماده ي هفت

همه دربرابرقانون مساوي هستند وحق دارند بي هيچ تبعيضي ازحمايت يكسان قانون
برخوردارشوند. همه حق دارند درمقابل هرتبعيضي كه ناقض اعلاميه ي حاضرباشد،
وبرضد هرتحريكي كه براي چنين تبعيضي به عمل آيد، ازحمايت يكسان قانون بهره
مند گردند.

ماده ي هشت

دربرابراعمالي كه به حقوق اساسي فرد تجاوزكنند- حقوقي كه قانون اساسي يا قوانين
ديگربراي اوبه رسميت شناخته است- هرشخصي حق مراجعه ي مؤثربه دادگا ه هاي
ملي صالح را دارد.

ماده ي نه

هيچ كس را نبايد خود سرانه توقيف، حبس يا تبعيد كرد.

ماده ي دوازده

نبايد درزندگي خصوصي، امورخانوادگي، اقامت گاه يا مكاتبات هيچ كس مداخله هاي
خود سرانه صورت گيرد يا به شرافت وآبرو وشهرت كسي حمله شود. دربرابرچنين
مداخله ها وحمله هايي، برخورداري ازقانون، حق هرشخصي است.

ماده ي سيزده

(1) هرشخصي حق دارد درداخل هركشورآزادانه رفت وآمد كند واقامت گاه خود را برگزيند.
(2) هرشخصي حق دارد هركشوري، ازجمله كشورخود را ترك كند يا به كشور
خويش بازگردد.

ماده ي چهارده

(1)دربرابرشكنجه،تعقيب وآزار،هرشخصي حق درخواست پناهندگي وبرخورداري
ازپناهندگي دركشورهاي ديگررادارد.
(2) درموردي كه تعقيب واقعا دراثرجرم عمومي وغيرسياسي يا دراثراعمالي مخا
لف با هدف ها واصول ملل متحد باشد، نمي توان به اين حق استناد كرد

ماده ي پانزده

(1) هرفردي حق دارد كه تابعيتي داشته باشد
(2) هيچ كس را نبايد خودسرانه ازتابعيت خويش، ياازحق تابعيت محروم كرد.

ماده ي هيجده

هرشخصي حق دارد ازآزادي انديشه، وجدان ودين بهره مند شود. اين حق مستلزم آزا
دي تغييردين يا اعتقاد وهمچنين آزادي اظهاردين يا اعتقاد، درقالب آموزش ديني، عبا
دت ها واجراي آيين ها ومراسم ديني، به تنهايي يا به صورت جمعي، به طورخصو
صي يا عمومي است.

ماده ي نوزده

هرفردي حق آزادي عقيده وبيان دارد واين حق مستلزم آن است كه كسي ازداشتن عقا
يد خود بيم ونگراني نداشته باشد ودركسب ودريافت وانتشاراطلاعات وافكاربه تمام و
سايل ممكن بيان وبدون ملاحظات مرزي آزاد باشد.

ماده ي بيست

(1) هرشخصي حق دارد ازآزادي تشكيل اجتماعات، مجامع وانجمن هاي مسالمت آميزبهره مند گردد
(2) هيچ كس را نبايد به شركت درهيچ اجتماعي مجبوركرد.

جمعه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۵






به بهانه تجمع سه هزارمعلم درمقابل پارلمان



تشكل هاي مدني، زماني كه براساس يك اصول وروش منطقي شكل مي گيرند واهداف وانگيزه

ها،درراهبرد هاي شان مشخص وقابل وصول بوده وازطريق فعاليت مبتني برخرد جمعي ورعا

يت سانتراليسم دمكراتيك محقق مي گردد، درجوامع استواربراقتداريك صدا وفاقد ظرفيت براي

رقابت درعرصه ي مبارزات سياسي- پارلملني- حزبي كه عمده وقتي رقيبي به پيروزي مي ر

سد، طرف مقابل را ازقلمروخدمات اجرايي خارج مي سازد وتا زمان پايان دوره حاكميت خود

ازانديشه هاي متكثرموجود استفاده نمي كند؛ كسب حقوق اجتماعي ازطريق كنش فردي امكان

پذيرنمي گردد. اما وقتي كه اين كنش ازراه يك ساختارجمعي مشخص (= تشكل هاي صنفي)

حول برنامه ومنافع تبيين شده انجام مي گيرد؛ قدرت مسلط به راحتي قادربه برخورد وامحاء

آن به جهت انعكاس وسيع اجتماعي ازيك طرف واساسا مسالمت جويانه بودن طرح درخواست

صنفي ازطرف ديگرنخواهد بود. درطول سال هاي اخير، مبارزات صنفي جهت دفاع ازحقوق

تضييع شده به تدريج وبه شكلي خود پو درحال تحقق است. نگاهي به گزارش هاوآمارروزنامه

ها به خوبي گواه اين امراست.

فشارهاي همه جانبه درزندگي، كه وحشت وناامني رابه گونه اي درخانواده ها درسطوح پايين

دامن مي زند ونگراني ازادامه حيات وتضمين يك زندگي حداقلي را درآنها به وجود مي آورد،

عامل اصلي اين حركت هاي اصلاحي است. درطول يكي دوسال اخيرنمود اين حركت هاي

صنفي بازتاب بيشتري يافته است.

تجمعات وكنش هاي خودپوي كارگران كارخانجات وشركت هاي مختلف ( كه درواقع فاقد تشكل

هاي صنفي مستقل بوده واين خود ناقض مقاوله نامه هاي بين المللي قانون كارمي باشد ) جهت

كسب حقوق صنفي شان درسراسركشور كه گاه هفته ها وماه ها به طول مي انجامد واستفاده از

راه هاي مسالمت آميزبراي تحقق آن يكي ازاين نمونه ها مي باشد. اين حركت ها درواقع مورد

تاييد بخشي ازمسئولين اجرايي وبه ويژه بخشي ازنمايندگان مجلس نيزمي باشد، كه درنطق هاي

پيش ازدستورشان منعكس شده است. صراحت مواضع وشعارهاي كارگران كه بطورعمده حول

تامين حقوق مادي وتشكل صنفي شان مي باشد، مانع ازطرح هرگونه شعارانحرافي بوده است.

اخيرا تجمع معلمان درتهران نيزكه درخواست شان تصويب هرچه سريعترلايحه مديريت خد ما

ت كشوري مي باشد( كه دولت نهم با تلاش بسياردرصدد بازپس گيري آن ازمجلس بود) مي با

شد؛ انعكاس وسيعي داشته است.اين تجمع درچند نوبت صورت گرفته كه آخرين مرحله آن روز

چهارشنبه دوم اسفند سال جاري؛ با شركت سه هزارنفرازآنان درخياباني به نام مردم بود. كه در

نوع خود يك حركت بي سابقه ازسال هشتاد به اين سووبا برنامه اي كاملا مشخص ومسالمت آ-

ميزبوده است. يكي ازويژگي هاي كاملا متمايزاين تجمع، شركت وحضوربانوان معلم درآن بوده

است. حس همدردي معلمان تهراني براي همكاران خود كه ازشهرستان ها آمده بودند وبا جمع

كردن پول براي پذيرائي شان ازهيچ گونه تلاشي دريغ نورزيدند، گوياي صداقتي ست كه دراين

همبستگي زيباي صنفي وجود داشت. اين حركت وجنبش خرد اصلاحي، مي تواند قدرت را به

انديشه وادارد وبه جاي استفاده ازابزارهاي انتظامي- امنيتي جهت جلوگيري ازآن، توجه شان

را به درخواست ها ومطالبات قانوني آن ها معطوف نمايد. فرايند بازانديشي وايجاد فضايي دمو

كراتيك وگسترش حضورمردم درعرصه، جهت تحقق مطالبات شان واستفاده ازابزارها وروش

هايي مسالمت آميز، قادراست حاكميت را درهرجامعه اي نسبت به اين كنش، به انديشه واداشته

وسمت وسوي سياست ها را هرچه بيشتربه طرف منافع اجتماعي- صنفي سوق دهد. فرايند هاي

دمكراتيك درجهان معاصر، تنها وتنها با ارج وارزش قائل شدن براي حضورمردم به عنوان ا

ساس حاكميت ومشاركت آنها درروند تصميم گيري مي تواند نظمي دمكراتيك وهمبستگي اي

اجتماعي درسطح كلان را درمواقع لازم به دنبال داشته باشد.

گزارش عليرضا هاشمي دبيركل سازمان معلمان ايران با روزنامه اعتماد ملي، درخصوص

فعاليت هاي فرهنگيان واين تجمع شنيدني ست. وي مي گويد

فعاليت هاي فرهنگيان دراين هشت، نه سال گذشته فرازونشيب هاي فراواني داشته است.درسال

هشتادپس ازتجمع وسيع معلمان وبه دليل شرايط موجودآن زمان كه اوج توسعه سياسي دركشور

بود توجه كوچكي به معلمان شد. پس ازآن به دليل فشارهاي فراوان حركت معلمان دچارافت

شديدي درسال هشتاد ويك شد. درسال هشتاد ودو فعاليت ها درشكل جديدي آغازشد وبحث هاي

ارتقاي شغلي درسال هشتاد وسه مطرح شد. ازسال هشتاد وچهاربي توجهي خاصي به معلمان

مي شود. مسئولان شرطي شده اند. طوري كه انگارفقط درصورتي كه معلمان اعتراض كنند به

آنها توجه مي شود.

وي درخصوص علت تجمع معلمان مي گويد

وعده هاي دولت نهم ومجلس كه درهنگام راي اعتماد وزيردرسال هشتاد وجهارعنوان شد هنوز

اجرايي نشده است. انتظارما اين بود كه دربحث نظام هماهنگ پرداخت اين مسئله حل شود اما

آن طوركه به نظرمي رسد سال هشتاد وشش هم اجرا نمي شود. با اين اوصاف معلمان راهي

جزاعتراض ندارند.

سه‌شنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۵

تاملات



كامه ها

به كدام سو

تا رازجهان

ورق نخورد

اين عقربه ها

به روي خود

تف نمي كنند


فعلا

گلدان نگاه را

آب مي دهيم

به تماشاي لب هاي مان

دوشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۵

نقد كتاب
نام كتاب ، سمت تاريك كلمات
نويسنده حسين سناپور
ناشر نشرچشمه

سويه ي روشن روايت


يك


داستان (( خواب مژه هات)) به لحاظ درونمايه،انعكاس زندگي ميان فردي روشنفكري

با همه عوارض وتبعاتش كه محصول فضاي مدرن سامانه شهري ست، مي باشد. سا

ختارشكل دهنده ي درونمايه ي فوق، روايت اول شخص داستان است كه درمونولوگي

بلند، كه به تدوين وشكل دهي داستان مي پردازد. مخاطب راوي درحالتي ازحضورو

غياب به سرمي برد. مكان داستان مشخص است وزمان آن نيز.اما روايت راوي،زمان

را به دست مخاطب مي سپارد. زمان داستان اگرچه لحظات خواب را به نمايش مي

گذارد ومخاطب آن را به ساعات شب ارجاع مي دهد. اما درتك گوئي راوي، مخاطب

اسيرتوقف زمان كه عين يك قطعه عكس ازدوربين، زمان درآن ثبت ومتوقف مي شود

نيست.پندارراوي كه به گذشته ارجاع مي دهد،وقايع لحظات مختلف را تجسم مي بخشد

زمان را درخوانش مخاطب ازاسكان شبانه اش خارج مي سازد.مخاطب با پروازپندار

راوي پرمي كشد ودرمسيروزش آن، به اين سووآن سومي رود ودرديالوگ كوتاه پايان

داستان، به اسكان شبانه اش بازمي گردد. لحن راوي، ويژگي ومنش شخصيت روشن

فكرجامعه ي بحران زده ي امروزرا داراست. شخصيتي كه اگربربسترنگرش وتلقي

هاي متداول زندگي ارزيابي شود، توفان انتقاد را برمي انگيزد. وفشارها را بروي

مضاعف مي كند. فشارازسوي قشرهايي ازجامعه ازيك طرف، خانواده ازطرف ديگر

ودغدغه هاوتنش هاي ناشي ازتعهد ومسئوليت ازهمه مهمتر.

درداستان مدرن امروز، مخاطب درپي بازيابي نتيجه اي ازپيش تعيين شده نيست. دا

ستان را درخوانش خود به سامان نمي رساند تاراهي پيش پاي وي گشوده شود. آن هم

درداستان كوتاه.

درداستان ((خواب مژههاي)) نويسنده تجربه ي زيست زماني خودرا، كه انعكاسي از

فرايند بحران زاي جامعه ي ماست، ودرمناسبات بين فردي بازتاب مي يابد، درتلفيق

با نوع روايت كه متناسب با درونمايه ي داستان شكل مي گيرد؛ سامان مي بخشد.

پل ريكورفيلسوف فرانسوي ونظريه پردازبرجسته هرمنوتيك ادبي مي گويد (( زمان

تا آن حد امري بشري مي شود كه به تقليد ازطرز كاريك روايت (داستان) سازماندهي

شود؛ روايت نيز، به نوبه خود تا آن حد با معناست كه ويژگي هاي تجربه ي زماني را

به تصويركشد.))

حسين سنا پوردر((خواب مژه هات)) معناي روايت را درزيست زماني راوي جست و

جوكرده است.


دو


داستان ((خيابان نيمه شب)) را نويسنده ازبيرون روايت مي كند، اما درروايت بيروني

نويسنده، تشابه ساختارروايتي وي درتركيب جملات با گفتارمرد خواب زده داستان كه

براثرزنگ تلفن ناشناسي درنيمه شب بيدارمي شود وبه ديالوگ با وي مي پردازد، كا

ملا مشهود است، نويسنده با روايت توصيفي وشخصيت داستان درگفتگو با مخاطب

خود(= شخصيت ديگرداستان)

به نظرمي رسد نويسنده تجربه دروني خود را به شيوه سوم شخص روايت مي كند،

كه گاه اين تشابه درلحن ها ديده مي شود. فضاي اين داستان به وضوح نشان دهنده ي

بحران زندگي مدرنشهري آست، كه آدم ها را با تنهائي شان يگانه مي كند ودردغدغه

هاي ذهني شان رها. دراين داستان نيز، رابطه بين فردي، شكل دهنده ي روابت ها و

طرح داستان است. نويسنده درگريزميان ديالوگ دوشخصيت داستان، داستاني ديگراز

زندگي يكي ازشخصيت ها را طرح كرده وبه شيوه داستان درداستان، عملكرد متن را

گسترش مي بخشد. انگيزه ي وي ازاين روش تداخلي، ايجاد فضايي تعليقي ست، تامخا

طب درخوانش خود، آن فضا را تجربه كند. وبي آنكه به نتيجه ي مشخصي ازهويت

شخصيت زن داستان دست يابد، درمشغله هاي ذهني ايجاد شده حاصل ازعملكرد متن،

درجست وجوي پرسش تعليقي خود باشد، كه پاسخي تاويلي دارد.


سه


((داستان كابوس بيداري)) درراستاي همان درونمايه اي است كه ازخصوصيت هاي

اصلي اين مجموعه بوده وعملكرد شخصيت هاوروابط شان رادراشكال تعاملي وتقابلي

اش تشكيل مي دهد كه مبتني برتصميم هاي ناپايداروبي ثبات زندگي ملال آورشهري

ست وآن خود نتيجه ي گونه اي بحران درزندگي امروز. انتخاب زاويه ديد دروني،كه

درپرتوآن نويسنده زمان را درذهن خود( زمان دروني) ودرواقعه اي كه درحقيقت كا

بوس بيداري وي مي باشد، ودرزمان بيداري اتفاق مي افتد، تلفيق شده با هم اززبان

راوي اول شخص بيان مي كند.

درداستان نو، استفاده وكاربرد روايت هايي كه اززاويه ديد دروني (اول شخص، تك

گويي هاي دروني مستقيم يا غيرمستقيم، جريان سيال ذهن) برخوردارند، ناشي ازنوع

زندگي توام با اضطراب،دلشوره، بهم ريختگي وهرج ومرج دنياي مدرن،ماشيني شدن

زيست شهري، توجه بيش ازحد به احوالات فردي وتمركزبرجهان توليد شده ازذهن

است كه نسبتي كم با واقعيت ها دارد. براي مخاطب امروزنيزچنين داستان هايي جاذ

به هايي رادرپي دارد. تنش ها، اختلافات، خشونت ها، تعامل هاي يك سويه، تقابلهاي

يك سويه وانتفاع شخصي( ازنوع لذت جويي) و... درجهان به شدت مادي شده ي امر

وز، مدام نگاه مخاطب را به خود معطوف مي دارد. واين يك ايستارعيني فرهنگي و

رواني ست كه درقلمروذهن مخاطب حضورمي يابد.


جهار


پس زمينه طنزداستان(( باتوحرف مي زنم، باتو))كه صراحت تم آن به لحاظ اجتماعي

ودرتركيب با چاشني طنزآميزراوي، ازخودويژگي اي دراين مجموعه برخورداراست

كه به لحاظ ساختارروايتي وعملكرد رسانشي متن با سايرداستان هاي مجموعه تفاوت

دارد. استيلاي رسانه ي تصويري درجامعه خسته وملول امروزي، كه اذهان اجتماعي

را احاطه كرده است؛ ازطريق ورود شخصيت داستان به خانه كه هنوزكفش هاراازپا

درنياورده،كنترل تلويزيون راازجاكفشي برمي دارد واول درپي تصويرزنده تلويزيون

مي رود، به خوبي نمايش داده مي شود. اگرچه اين عمل وي با انگيزه ي مشخصي

صورت مي گيرد. يا پيام اخلاقي كه به شيوه ي غيرمستقيم دراين داستان مستتربوده و

اززبان شخصيت داستان روايت مي شود، عملكرد رسانشي آن راتعيين مي كند. علير

غم اينكه نويسنده فارغ ازاين عملكرد، ممكن است تنها به چگونگي روايت آن مي اند

يشيده است. ساختارروايتي داستان، مبتني برتك گويي شخص بدون حضورمخاطب

است ازيكسو؛ وحضورراوي سوم شخص كه با توصيف خود، زمينه وفضاي بيروني

متن را گسترش مي دهد، ازطرف ديگرمي باشد. همان رابطه بينافردي، اساس تبيين

رفتار، عملكرد ونگاه انسان ها به يكديگراست. بافت روايتي وعنصرزمان دراين دا

ستان برخلاف داستان هاي قبلي، درتوازي با درونمايه ي آن ازفضايي كلاسيك وبيرو

ني برخورداراست.


پنج


تم داستان(( دلم سنگين، زبانم تلخ)) همچون داستان چهارم كتاب ازچنان وضوحي بر

خورداراست، كه مخاطب درحواشي زندگي خود بطورروزمره با آن برخورد مي كند

نويسنده باحجم سنگيني ازديالوگ بين دوشخصيت داستان كه گاه تكراري وكمي خاطر

خواننده را مي آزارد، فضايي تعليقي را ايجاد مي كند، براي كشف اينكه يكي ازاين

شخصيت ها ازروان پريشي رنج مي برد ودرحل موضوعي ساده ناتوان مانده است

يك طرح داستاني ساده با ساختاروسبك روايتي كلاسيك.


شش


داستان (( بگذارهمين طورادامه پيدا كند)) روايت ذهن راوي ست كه درتك گويي

بلندش بارؤيا تركيب مي شود. زندگي خصوصي يك زوج- همان رابطه بينافردي كه

اساس همه داستان هاي مجموعه برآن بنا شده است – بربستربحران زندگي شهري و

خصلت تيپيك پرسوناژداستان، مؤلفه هاي اساسي كنش روايتي داستان است. ساختار

متن كه به انعكاس تجربه ي امروزي اين نوع زندگي اشاره دارد، به شيوه ي اول

شخص( من- راوي) سامان مي يابد. يكي ازويژگي هاي اين داستان، تبحرنويسنده در

هويت بخشي هنري به كنش روايتي راوي ست، كه قادراست مخاطب را درپيوند گاه

زندگي – هنر قراردهد. مخاطب درخوانش خود، اسيرتكنيك روايتي نويسنده نمي شود

زيرا نگاه معطوف به زندگي بحران زده جامعه ما درقلمروي خاص، نويسنده را قادر

ساخته تا عنصرروايت را درتعامل با درونمايه داستان به سنتزبيان هنري ارتقاء بخشد


هفت


داستان (( بركه ي من)) بيان نوستالوژيك شخصيتي ست كه رؤيا وواقعيت را توامان

روايت مي كند. گفتارراوي ازمؤثره اي عاطفي برخورداراست وهمين سبب دلنشيني

روايت اش مي شود.اگرچه نمي توان اين داستان را به لحاظ موقعيت ساختاري دركنار

داستان هايي كه پيشترازآن سخن گفتيم، قرارداد. اماقرابت آن به جهت روايت شناسي

داستان هاي اين مجموعه ازيك سو وانتخاب درونمايه هايي كه نگاه نويسنده را به خود

معطوف داشته است، ((بركه ي من)) را متوازن با سايرداستان هاي اين كتاب نموده

است.


هشت


درداستان(( خانه بايد خانه باشد)) ما با مشخصه هاي دوشخصيت داستان كه به جست

وجوي خانه هستند، اززبان راوي كه خود يكي ازهمين شخصيت هاست، آشنا ميشويم

نويسنده ازهشت داستان اين كتاب، صريح ترين ويژگي هاي شخصيت داستانش را در

همين قصه، درمركزنگاه مخاطب قرارمي دهد. دوشخصيت با دوجنسيت متفاوت كه

نمادي ازدوچهره ي روشنفكرشهري هستند. چه آنجا كه راوي ( من- راوي ) روايت

مي كند ( توصيف دروني). وچه آنجا كه روايت وي ازمنظرتوصيف بيروني برخور

داراست.درونمايه داستان بيانگرمنش شخصيتي- رواني ازدوشخصيت است كه درگير

ذهنيات دروني خود درزندگي مصرفي شهري بوده ودرفراشدي ازتكراروروزمره گي

به تدريج به سمت نوعي بي حوصله گي، بي قراري، ذهن گرايي، ايده آل گرايي بي

اصول و... سوق مي يابند. نوعي نگاه آرمان جويانه مبتني برتوهم. زيرا آن چه درپي

آنند، به آن دست نمي يابند. اين فراشد درساختارشخصيتي شان را درگفتارهاي زير

مي توان مشاهده كرد:


زن نقاش (( اصلا اين ها چيست كه من كشيدم))
زن نقاش (( اين ها مرا به وحشت مي اندازد))
زن نقاش (( ما خودمان نمونه يي ازشكل وقاعده ايم. مگرنه؟))
مرد نويسنده (( آره. شايد بهتربود نبوديم))
زن نقاش(( من ازخودم به اندازه كافي ترسيده ام. توديگربيشترازاين نترسانم))


دنياي بي قاعده ي منطقي، كه به وحشت وترس دروني منتهي مي شود. درواقع دربي

قاعده گي شان، خود را نمونه اي ازشكل وقاعده مي پندارند. كه مرد نويسنده نيزمي

پذيرد. اما ازوحشت پشت آن پذيرش آگاه است.


نه


مجموعه داستان (( سمت تاريك كلمات)) به جهت تم شناسي وسنجه درونمايه ي آن،

انعكاس فرايندي اززندگي ست، كه به سمت تنش ها، تفاوت ها، ايده آل گرايي ها،

منش هاي امروزين كه حاصل بحران زندگي شهري ست واثرات خود را درشكل

يابي ويژگي هاي تيپيك برجا مي گذارد، ودرحقيقت پارادكس ذهنيت وواقعيت عيني

ست، درحركت است. اگرچه كتاب پاره اي ازروندهاي جاري حيات را درذهن مخا

طب به چالش مي كشد. اما براين باورم كه درزندگي روزمره ما، پرچالش ترين بخش

زندگي را كه ازامورشخصي وخانوادگي تفكيك ناپذيراست، منعكس مي كند.

تسلط نويسنده برعنصرروايي داستان وفهم تعامل اين اساسي ترين وجه بيان با عنصر

زمان، برمنش هنري اين مجموعه افزوده وكتاب را به سمت روشن كلمات هدايت نمو

ده است.


شنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۵

رد پا



جهان/ آن نيست

كه اززرورق صداها مي شنوي

نه پلك زدني

تا آوازديگري

ازپس عقربه ها

به گوش نشيند


فانوس نگاه ات را

اگردرمسيرتوفان

فتيله بالا مي كشي

ازكناررودخانه/ عبوركن

تا رد پاي تورا

دريا

موجي شود

جمعه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۵


فعاليت سايت بازتاب ازنظروزارت ارشاد وبنا به استناد آئين نامه اي موسوم به

(( سامان دهي فعاليت پايگاه هاي اطلاع رساني)) ممنوع وغيرقانوني اعلام شد

آنگونه كه دراخبارمنعكس گرديد، اين اطلاعيه كه باسربرگ وزارت ارشاد وبد

ون شماره وتاريخ است، علت غيرقانوني بودن سايت ياد شده را، ارتكاب اقداما

تي چون تفرقه افكني، خدشه به مباني نظام،القاي بد بيني ونااميدي نسبت به كار

آمدي نظام، توهين به اشخاص ونشراكاذيب وچيزهاي ديگرذكركرده است.

اگرسويه ي انتقادي يك نشريه، سايت،وبلاگ و...ازمواضع وتحليل هايش حذف

گردد؛ چه چيزي باقي مي ماند، جزمجيزگفتن. كف مباني آزادي بيان وانديشه،

دروجود فضاي تنفسي اي به مشام مي رسد، كه نگرنده به اجتماع قادرباشد، با

اعتماد به نفس وبا اتكاء به انديشه مستقل وآزاد خود، مسائل مبتلابه جامعه را

مطرح وتحليل نمايد. به يقين يك سويه يا شايد بهتراست گفته شود، مركزاين گو

نه مسايل، قدرت وكاركرد آن درجامعه است. اگرنتوان به نقد ساختارقدرت و

عملكرد آن نشست، كه هدف جزاصلاح وترميم نيست، چگونه مي توان دم از

دمكراسي وتوسعه زد.

هرگونه اقدام نسبت به تعطيلي، ممنوعيت وغيرقانوني اعلام نمودن سايت،

وبلاگ و... با هرانديشه اي كه درچهارچوب قانون اساسي مبادرت به فعاليت

مي نمايند، نقض ابتدائي ترين حقوق مندرج درهمان قانون وعدم رعايت مفاد

مندرج دراعلاميه حقوق بشرمي باشد، كه مدافع حقوق فردي واجتماعي انسان

هاست. آيا نتايج ادامه اين روند به شايعه سازي ها، زمزمه هاي پنهاني و.....

منتهي نخواهد شد؟

سه‌شنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۵

آراء شكننده


غلامحسين الهام رئيس دفتررئيس جمهور، روزسه شنبه بيست وچهارم بهمن

ماه هشتادوپنج جهت كسب راي اعتماد، توسط رئيس جمهوربه پارلمان معر

في مي شود؛ تا نطرنمايندگان را براي تكيه بروزارت دادگستري، جلب نمايد

نمايندگان نيزبا انداختن يكصدوسي راي موافق به گلدان، درمقابل يك

صدويك راي مخالف وبيست وسه راي ممتنع، نظرشان را نسبت به وزارت

اين وزيرجوان اعلام مي كنند.

با توجه به گرايش غالب اصولگرايي درمجلس شوراي اسلامي، كه ازطرفدا

ران وحاميان جدي دولت نهم مي باشند، كسب تعداد يكصدوسي وچهارراي

براي رفتن به كاخ دادگستري، ازميان مجموع دويست وپنجاه وچهار راي

اگراشتباه نكنم) به گلدان ريخته شده،حكايت ازنگاه نه چندان رضايت بخش)

پارلمان به عملكرد وزيرجديد دادگستري دارد.

اميد است كه وزيرجديد، اگرچه درسوابق سياسي خود، دركلام ودرعمل و

اتخاذ مواضع، همنوايي باجناح راست رادارد، دروزارت خانه اي كه نماد

آن ، ترازوي انصاف وعدالت است، ودرگذشته خود، به ويژه درقلمرومر

بوط به مطبوعات وفرهنگ، عملكردي انتقاد آميزرا به جا گذاشته است؛

نسبت به نوسازي نگاه ها وتغييرروش ها ومنش ها، متناسب با نگاه نوين

تربه جامعه فرهنگي اقدام نمايد. پرسش اينجاست كه آيا راي اعتماد پايين

مجلس به آقاي الهام، هشداري نسبت به مواضع گذشته وي مي باشد؟

آقاي وزيرجوان با اتخاذ راهبردهاي آتي خود دروزارت خانه دادگستري

مي تواند درعمل به پرسش فوق پاسخ دهد
.

دوشنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۸۵

عشق



دستم را بگير

كورمال كورمال

مي دانم

هزارپرنده

درقدم هاي توست


دستم را اما

اگراين راه تلخ را

درنگ نمي خواهي


نه بوسه اي

برلبان اين جهان

ونگاهي نه

تنها به انتظاري

تاپل خميده ي زمان

اين دست ها را

تازه كند

پنجشنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۵

نوشته زيرپاسخ مسعود بيزارگيتي به اقتراحي است كه درشماره17
اسفند85 مجله(نقدنو) دررابطه باسانسوردرايران چاپ شده است




سانسوروقدرت


وقتي كتاب (( لحظه ها وتامل)) من چندين سال گذشته براي دريافت مجوز

ازسوي ناشربه اداره ي مميزي سپرده شد، بنا به گفته ناشر( آرست ) به تا

كيد ازوي درخواست كپي شناسنامه مؤلف را نمودند.آيااين عملكرد معطوف

به نگاه امنيتي درقلمروفرهنگ نيست؟ يا جديد ترين ( پنجمين ) كتاب من

(( نشان هاي بي جهت )) با دومورد سانسور، آن هم پس ازچندين ماه اجازه

نشرگرفت. كه يك موردآن تقديم شعري به ناصرزرافشان بود، كه به كل سا

نسورشد. ومورد ديگرتقديم نامه شعري به بانوي خبرنگاري شجاع كه نامش

را محفوظ مي دارم. آن نيزبه زيورسانسورآراسته گرديد.

سانسورفرايندي اجرايي ست كه فاقد پشتوانه ي منطقي بوده ومبتني برولونتا

ريسم (= اراده فردي) ست؛ كه قادربه ادراك تعامل درفضاي چند بعدي وپو

ليفونيك ( = چندصدايي ) نمي باشد. رابطه اي يك سويه است كه جامعه ي

مبتني برمؤلفه هاي سنت،به جهت دفاع ازحقوق،روش ها،گرايش ها،منشها

وسايرويژگي هاي قدرت، آن را به شكل عمودي ديكته مي كند. وازچنان

پايه هاي به ظاهرمستحكم وقانوني شده اي برخورداراست، كه درفضايي

توتاليتر، نه تنها هرگونه فرصتي را براي برتابيدن صداي مخاطب ازوي

سلب مي كند، بلكه ازهرگونه شك ذهني نيزممانعت به عمل مي آورد.

سانسورمجموعه اي تدوين شده مبتني بر(( هركاري بخواهيم ،مي كنيم ))

است. (( مي خواهمش،دستورش را مي دهم)). اراده، جاي عقل رامي گيرد.

اراده، قانون را به حاشيه مي راند. قانون آن است كه من تفسيرمي كنم. قد

علم كردن ذهنيت فردي درمقابل خردجمعي. واين ازبطن جامعه اي برمي

خيزد كه فرهنگ آن سده هاست براساس تقابل، تفكيك واختلاف درهويت

طبقاتي بنا شده است. شكل ديروزين فرهنگ طبقاتي، كه هنوزبه اصلاح و

تجدد فراروي نكرده است.

كارل ماركس انديشه وربزرگ مي گويد((آيا حقيقت را بايد صرفا آن چيزي

دانست كه حكومت حكم مي كند، به نحوي كه پژوهش چون عنصري زائد و

مزاحم به آن اضافه مي شود))

اگرحاكميت عمود برمردم است ونگاه آن به فرهنگ وادبيات، نه چاقوي تيز

خرد كه به ژرفكاوي پديده ها، ماهيت شناسي آن ها وتبيين وجوه مشترك و

متفاوت شان مي پردازد، بلكه قيچي كند خودسرانگي ست كه تنها به منافع

تنگ انحصارگرانه مي انديشد وبه استيلاي صداي يگانه ي خود دل خوش

مي دارد، ومست ازازرايحه ي آن، گوش ها وچشم ها رابرهرچه آوازهاي

ديگر مي بندد، سنتزش آن خواهد بود كه تنها به قدرت بي اصول خود پناه

مي برد، وآن صدا يا صداهاي ديگررا ازساحت علنييت به گردونه اي هدا

يت مي كند، كه به پچپچه وزمزمه تعبيرمي شود. سانسوردرفرايند تحققش،

به نفي خود مي نشيند. دراين راستا، سانسوربه صداهاي ديگرجهت مي

بخشد.واين جهت بخشي درواقع مسيرآگاهي رادرفرايندي اجتماعي به اشكال

مختلف نهادينه مي كند. ونفي سانسوردرروند تحققش حكمي تاريخي ميگردد

وجود سانسوردرهرشكل خود،تنها به يك عدم امكان براي ديگري درعرصه

فرهنگ، هنروادبيات محدود نمي شود. بلكه فرايندي ست كه به مجازات اند

يشه منتج مي گردد.ايجاد شرايطي ارعابي ست،تا هنرمند خلاق دربازخورد

عملش، آن باشد، كه خود به خود ديكته مي كند. وديكته كردن خود، يعني

مصلوب الاختياركردن آزادي آفرينش. روند تهي شده گي به جهت رسيدن

به مرحله ي انطباقي. مهارظرفيت هاي تخصصي شده واعزام تدريجي آن

به سوي نابودي، وذهن سپردن به روزمره گي هاي قدرتپسند.

اين نگاه دريك جامعه مبتني برتك صدايي،سانسوررا به سنجه درآورده است

اگرچه امروزسنت زده ترين جامعه را هم نمي توان ازدستاوردهاي جهاني

شده ي فرهنگ مدرن به دوردانست.گاه برخي سنت ها ومؤلفه هاي فرهنگ

مدرن درجوامع درحال توسعه، به گونه اي ممزوج شده اند، كه امكان هرگو

نه تفكيكي را سلب مي كنند. اما به يقين، با توجه به رشد وتوسعه درقلمرو

مناسبات اقتصادي ( نيروهاي مولده،تكنولوژي ابزاروبرنامه ريزي،فرهنگ

توليد و000 ) درفرايند تاريخي اش ودرجه پيشرفت يا توقف معرفت علمي،

فضاي سياسي و000 ميتوان فضاي مسلط اجتماعي را درداده ها وعلائم

موجودش تبيين كرد0

درجامعه دمكراتيك كه ازيك سوفضاي سياسي براي شنيدن صداها وگرايش

هاي متنوع ومتكثرمهيا بوده واحزاب،نهادها وتشكلهاي مدني،بدون استيلاي

هرگونه اراده ي فردي برفرازسرشان، درچهارچوبي معين ودرپرتوقانوني

منتظم به تبيين برنامه هاي شان براي مخاطب مي پردازند؛ وازسوي ديگر

جريان آزاد اطلاع رساني وتكنولوژي پيشرفته نرم افزاري آن چنان ظرفيت

گسترده اي رادراين فرايند تدارك ديده است، جنس سانسوروممنوعيت،نه از

جنس سانسوروحذف جامعه مبتني برتسلط مؤلفه هاي سنت زده است0 در

جامعه ي يادشده،تعامل ورفتارمبتني برقانون، اصل پذيرفته شده ي رابطه

بين مردم وقدرت حاكم است0 اشكال متنوع فعاليت هاي فرهنگي وسياسي

درپرتواين رفتارشكل مي گيرد0 اخلاقيات منطقي وروش اصولي تعامل،

بنياد كنش فرهنگي ست0دراينجا اگرچه به قول ماركس (( سانسورنقدي

است كه درانحصارحكومت قرارمي گيرد)) اما همين حكومت امكان اند

يشيدن، ترديد روا داشتن وپرسش كردن را نيزبه مخاطب خود اعطا ميكند0

تا با صدايي رسا وبدون ارعاب قدرت را به اجراي تكليف خود وادارسازد0

زيرا الزامات معرفت تاريخي، حكومت را به اين عرصه كشانده است0 ترد

يدي نيست كه هرجامعه اي،ممنوعيت ها وخط قرمزهايي رابه جهت حرمت

گذاري به افكارعمومي، آيين ها و 000 درقانون مدون خود پيش بيني مي

كند واين درهمه جوامع با ساختارهاي متفاوت وجود دارد0 اما موضوع سا

نسوروجهي متفاوت را با اين گونه خطوط قرمزداراست0


یکشنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۵

پرويزياحقي درگذشت


پندارانسان ها،آن گاه كه درچالش ونبرد عظيم با روزمره گي هاي زندگي قرار

مي گيرند؛ براي مدد رساند ن به روح وروان شان، وفرارازدرماندگي وخسته

گي كدورت آورمتداول، به جهان پررمزوراز هنروادبيات پناه مي برند. حتي

اگرصاحب هرحرفه اي به جزآن چه با دنياي خيال واحساس شان ارتباط پيدا

مي كند، باشند.

قدرت اثرگذاري هنروادبيات به قدري است، كه چون سايه همواره همراه لحظه

هاي انسان بوده وبرتوانائي وي براي انطباق برزندگي پراسترس امروزميافزا

يد.

حال اگرآفرينندگان آسمان فيروزه گون خيال كه جهاني زيبا وعاشق را بنيان

مي نهند وانسان را دروادي آن به گردشي خاطره انگيزمي برند؛ خود اگراز

اين ديرمكافات رخت بربندند؛ برسرپندارآدمي كه ازدريچه سرانگشتان نيرو

مند سحرانگيزآنان، جهان عاشق را تجربه مي كند؛ مي زيد؛ چه خواهد آمد

پرويزصديقي پارسي معروف به پرويزياحقي، نوازنده برجسته ومشهورويو

لون درصبح جمعه سيزدهم بهمن ماه درسن هفتاد سالگي درگذشت. سال هاي

گذشته برما، ساليان ازدست دادن ماندگاران هنروادبيات بود.اين زمانه بي رحم

وپرشقاوت، هرآنچه زيباست مي ربايد. كسرايي ( بامرگي غريب )، شاملو،

احمد محمود، به آذين، گلشيري، عمران صلاحي و... هريك چهره درخشان

عرصه بي كران هنروادبيات، كه عمري پررنج درپس كرامت دستان شان

نهفته است.

پرويزياحقي خواهرزاده حسين ياحقي، آموزش ويولون را نزد دائي خود آغاز

كرد وسپس ازابوالحسن صبا توشه برگرفت. درهمان زمان وي به تعليم سه تار

نيزمشغول بود. قطعات زيباي ويولون وي دربرنامه (( گل ها)) نام وجايگاه او

را به عنوان چهره اي تاثيرگذاردرموسيقي اصيل ايران تثبيت كرد. بنا به اخبار

منتشره وداع وي با زندگي درمهجوريت وعزلت بوده است. كه براي جامعه فر

هنگي ما تاسف بسياررا به همراه دارد. گمان نمي كنم كه كسي آهنگ ( اميد دل

من كجايي) را كه با صداي بنان اجرا كرده بود، فراموش كرده باشد.ازوي چند

اثرتك نوازي وهمنوازي ازجمله طوبي ورازونياز و... منتشرشده است. هم

چنين يكصد ساعت اثرمنتشرنشده ازاين نوازنده چيره دست وجود دارد كه قرار

است به تدريج منتشرشود. شاد روان بديع زاده درباره اين هنرمند خلاق گفته

(( طبيعت هرچند سال ويا جند قرن يك باربه درست كردن آدم هايي خارق العا

ده دست مي زند، پرويزياحقي يكي ازآن آدم هاست)) يلدش گرامي باد.

جمعه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۵

سه نفرازفعالان مدافع حقوق زنان كه روزشنبه هفتم بهمن ماه به مدت بيست وچهار

ساعت درفرودگاه بين المللي امام خميني بازداشت شده بودند، آزاد شدند. منصوره

شجاعي، فرنازسيفي وطلعت تقي نيا كه به منظورشركت دريك دوره آموزش روزنامه

نگاري عازم هند بودند، بازداشت گرديدند.

فدراسيون بين المللي حقوق بشر، سازمان جهاني عليه شكنجه ودوسازمان جهاني ديده

باني براي پشتيباني وحفاظت ازمدافعان حقوق بشر، طي اطلاعيه مشتركي نگراني

عميق خودرا ازتشديد حملات عليه مدافعان حقوق بشردرايران اعلام داشتند.دوسازمان

جهاني ديده باني دربيانيه خود به بازذاشت اخيرسه نفرروزنامه نگارفعال حقوق زنان

به اسامي فوق اشاره كرده وخواهان پايان دادن فوري به اقدامات قضايي عليه آنان شد.

پنجشنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۵

تنها نگاهي



اين صدا

به نت هاي چوبي جهان

عادت ندارد


شايد

نگاهي كافي ست

تا ورق هاي صبورم را

درزخم صدايم

به سوگ بنشانم


پائين ترها

ورود ممنوع است را

پارك نكن

چهارشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۵

ديالوگ وواقعگرايي




خاتمي با شركت درگفت وگوي مجمع جهاني اقتصاد درداووس سوئيس كه سي وهفت سال

پيش توسط كلاوس شواب،يكي ازانديشه وران اقتصادي اروپا دردهكده اي درسوئيس بنيان

گذاري شد، درراستاي سياست هاي صلح طلبانه ومدارا جويانه خود، سخنراني كرد.وجهان

را به آرامش، اعتدال وگفتگو فراخواند. آنگونه كه دراخبارمنعكس شد، مضمون سخنراني

وي سبب توجه حاضران درمجمع گرديد. به ويژه چهره سيد محمد خاتمي رئيس جمهور

سابق ايران ورئيس مركزبين المللي گفتگوي تمدن ها وراهبرجنبش اصلاح طلبي ايران در

كنارجان كري مسيحي كاتوليك وسناتوردموكرات ازايالت ماساچوست آمريكاورقيب جورج

بوش درانتخابات رياست جمهوري سه سال گذشته، ديده شود؛ ديالوگ، تعامل وتسامح در

عرصه بين المللي معنايي ويژه مي يابد. هردوچهره مخالف سياست هاي جنگ افروزانه

رئيس جمهورايالات متحده مي باشند. هردو نفربرحقيقت نگري دردنياي امروزتاكيد دارند،

هردونفربرتغييردرلحن گفتگوها تاكيد كرده ومعتقد به انعطاف پذيري درروش ها وكنارگذا

شتن تعصبات هستند.

اين ديدارهرچند ناپايداروموقتي،اگرچه با برنامه ريزي ازپيش تعيين شده همراه نبوده است

اما نگاه به جهان ومنافع ملي كشورها براساس واقع بيني ومبتني برديالوگ وظرفيت گستر

ده گفتگوهاي دوجانبه؛ كه قادراست واقعيت هاي زيادي را به عرضه درآورد وبسياري از

سوء تفاهم ها، يكجانبه نگري ها وتعصب هاي خام را درعرصه بين المللي،به حاشيه رانده

وازاين طريق تعامل وتسامح را درفضايي دموكراتيك ومبتني برحقوق برابرسامان بخشد؛

حاوي نكاتي ارزشمند است.

اي كاش درچهارچوب همين نگرش، كه ديالوگ وگفتگو، مبناي واقع بيني ها وراهيابي ها

به جهانحقيقت مي شود؛ شرايطي فراهم مي شد تا هشت سال پيش؛كلينتون وخاتمي درراهر

وهاي مجمع عمومي سازمان ملل؛ چنين ديالوگي را برقرارمي كردند.به ويژه وقتي خاتمي

ازديواربلند بي اعتمادي بين دوكشورسخن مي گويد، اما تاكيد مي كند كه(( اگرچه دردولت

كلينتون توجهات جدي به اين موضوع شد واعتراف به رفتار ناهنجارپنجاه سال گذشته با ا

يران مثبت بود... ))

يا اينكه درديدارتابستان سال جاري ازآمريكا نيز، با توجه به علاقمندي جيمي كارتررئيس

جمهوراسبق ايالات متحده، جهت ديداربا خاتمي، اين ديدارنيزميسرنگرديد. نبايد ازياد برد

كه زمان هرلحظه اش گوهرگرانبهايي درخود نهفته دارد.

جهان كه با همه خشونت هاي موجود آن ( جنگ، نژاد پرستي، ناديده انگاشتن حقوق اقليت

هاي قومي، تبعيض نسبت به حقوق زنان، تضييع حقوق بشرو... ) به سمت تشكيل دهكده

اي واحد پيش روي مي كند، مي توان با حفظ برخي خودويژگي ها، سنن وآداب و... .. فر

هنگي، مشاركتي فعال دراين مناسبات داشت وبراي امحاي فضاي خشونت، تبعيض ويك

جانبه گرايي، ازهرگونه تلاشي هرچند اندك، كه تكليفي انساني ودرراستاي دفاع ازحقوق

همه انسان ها فارغ ازرنگ ونژادو جنسيت است، دريغ نورزيد.

سه‌شنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۵

فيلتر




اينكه چقدرطول مي كشد

ازكودكي تا كهنسالي ات

كه گاه

چشم به هم زدني ست

تا اين چراغ / سبزشود

يا خود

درازاي هزاره اي


هي ضربدر

ضربدر

دركنج قاب تصوير

(( يعني كه باطل شده ست))

...يا دسترسي به


اين حرف

با سازديگران

اما

شعله مي كشد


اين مشترك

كه محترمش مي كنيد

ناممكن است

اين سطرهاي مانده درراه را

بي چشم

بگذرد

دوشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۵

نشانه هاي هشدار




با اتخاذ راهبرد جديد رئيس جمهورايالات متحده درمنطقه خاورميانه كه نوك اين برنامه

به سمت ايران نشانه گيري شده است،ودرست معكوس گزارش كميته بيكر- هميلتون مي

باشد؛ سمت وسوي ديپلماسي آمريكا را درخاورميانه وارد فازجديدي كرده است.

دراين راستا، نگراني هايي درسطح ملي وبين المللي دامن زده شده وفعالان سياسي واند

يشمندان داخل وخارج كشور، رايزني ها وهشدارهايي را مطرح كرده اند.

آرايش سياسي- نظامي ايالات متحده به گونه اي طراحي شده كه بيشترتحليل ها آن را

تهديدي جدي عليه ايران وامكان بوجود آمدن برخورد نظامي پيش بيني مي كنند.درسطح

بين المللي، عمق اين گمانه زني ها به حدي بوده است كه تعدادي از چهره هاي شاخص

كنگره آمريكا با شتاب اقدام به تهيه طرحي كردند تا رئيس جمهورايالات متحده را ازتها

جم نظامي به ايران بازدارند. يا تعدادي نخبگان جهان همچون هارولد پينترنويسنده بريتا

نيايي برنده جايزه نوبل ، رمزي كلارك دادستان سابق آمريكا ، اسقف تومان گامبلتون،

هوارد زين تاريخ دان، جورج كالوي نماينده پارلمان انگليس و دنيس هاليدي معاون سا

بق دبيركل سازمان ملل متحد ازاين بابت اظهار نگراني كرده اند. آنان درنامه اي به جو

رج بوش ودبيركل سازمان ملل چنين آورده اند (( ازگزارش هايي كه ازيك سال پيش از

فرماندهي مركزي پنتاگون وفرماندهي استراتژيك مطرح شده است، اهدافي براي حمله

انتخاب شده، اسلحه مورد نيازبه منطقه ارسال شده، اقدامات پشتيباني براي حمله انجام

شده است. ممكن است كه دراين تهاجم هزاران نفرازمردم ايران قرباني شوند. ما اكنون

بايد براي پيشگيري ازاين حمله تحرك داشته باشيم. ))

درسطح ملي نيز، مسئولان سابق وهمچنين فعلي حاكميت به اشكال گوناگون ( چه از

ازطريق برگزازي جلسات، چه درنمازجمعه و...) نسبت به تهديد آمريكا هشدارهاي

جدي اي را دراين خصوص مطرح كرده اند.

آرايش جديد نظامي ايالات متحده درخليج فارس، حمله يگان هلي برد دراربيل عراق

به كنسولگري ايران، افزايش قريب به بيست ودوهزارنيروي نظامي جديد درعراق

جهت كمك به نيروهاي قديمي، تحريم هاي مالي ايجاد شده وادامه داركه توسط معاون

خزانه داري آمريكا به منظورتحريم بانك سپه پيگيري مي شود، دستورجلسه اخيرشورا

ي همكاري خليج فارس دررياض، كه ايران موضوع محوري آن بوده است، اعلام اين

كه گروه هاي شبه نظامي عراقي توسط ايران تجهيزمي شوند ازسوي زلماي خليل زاد

واين گزاره اززبان خانم كاندوليزا رايس سكاندارسياست خارجي بوش، مبني براين كه

(( همه منطقه باايران مشكل دارند)) كه درواقع معنايي جزتدوين سناريويي جديد براي

تهاجم به ايران ندارد، همه وهمه سيگنال هايي است، كه درعلت يابي هشدارها مي تواند

مؤثرباشد.

آقاي احمدي نژاد رئيس جمهوردرجلسه تقديم بودجه سال آينده به مجلس درخصوص تها

جم آمريكا به ايران گفته است(( جنگ؟ اين ها حرف است)) يا درگفتگوبا شبكه دوم سيما

گفته است (( اصلا نگران كشورنيستند؛ آمريكا به ايران حمله نمي كند، درآمريكا عقلايي

هستند كه به بوش چنين اجازه اي نمي دهند. ))

هنگامي كه آمريكا وانگليس تهاجم نظامي به عراق را آغازكرده بودند؛ بالاترين نهاد بين

المللي يعني شوراي امنيت سازمان ملل متحد، با اين تهاجم مخالفت ورزيده بود. حتي بر

خي ازكشورهاي اروپائي مانند فرانسه نسبت به اين تهاجم موضعگيري كرده ومخالفت

قاطع خود را با اين حمله اعلام كرده بودند. اما آمريكا قواعد بين المللي رازيرپا گذاشت.

به عبارت ديگرآمريكا به دليل عدم دستيابي به آنچه درپي آن بود وگزارش هانس بليكس

بازرس وقت نيزادعاي وي را تاييد نمي كرد، بوش براي دفاع ازحيثيت خود وبه دليل

قرارگرفتن درشرايط آچمزي وكيش ومات به زير صفحه شطرنج زد. ترديدي نيست كه

اهداف دورتري دراستراتژي ايالات متحده نهفته بود.

چطور مي توان عليرغم اين همه هشدارها كه حتي اذهان مردم را كه جسته گريخته پي

جوي اخبارها ازطريق رسانه ها نيزمي باشند، مشوش كرده است،واين هشدارها ازسوي

ازسوي نخبگان وصا حب نظران ملي وبين المللي مطرح شده ونگاه ها را درمنطقه به

به خود معطوف نموده است، اين تحركات را تنها (( حرف)) تلقي كرده و آن را تحليل

اشتباه خواند. اميد كه سخنان رئيس جمهوردراشتباه خواندن تحليل تهاجم آمريكا به ايران

درست بوده باشد وجغد جنگ سايه ي شوم خود را برفرازميهن مان نگسترد. اما اتخاذ

ديپلملسي فعال درسطح منطقه وجهان براي بازدارندگي ايالات متحده وچرخش سياستها

به سمت تقويت ديالوگ براساس معيارهاي بين المللي پذيرفته شده ، مي تواند خطر را

ازميهن مان دورنمايد. همچنين يازانديشي درسياست ها، عملكردها وگفتارهايي كه در

اين شرايط بحراني مي تواند به تحريك طرف مقابل بيانجامد، وبه جاي تقويت تعامل و

دستيابي به تدوين مباني يك ديالوگ منطقي به تقابل كشيده شود، امري حياتي ست.

...





مي خواهم صداي تورا

درخاك گلداني بنشانم

ودرحس گنگ وجود

نه چيزي نمي بينم

چيزي نمي شنوم


نمي دانم نگاهي هست

كجا هستم


ازحس صدايت

آغازمي شوم

حرف به حرف


پائيزدرصداي تو/ سبزشد

وماه ازشرم

شبانه هارا

وانهاد


امشب

خاطره ها را تا دوردست

ورق زدم


آنسوتر

صدايي منتظر/ نگاهي

ودوماهي بي قرار

درمنظومه‌‌ً تنهائي ام

جمعه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۵

بي تابي ها 4



آسمان را با خود مي برم

تا برپيشاني قبرها

ستاره اي بنشانم


چراغ ها مرده اند

كليدها را نزنيد

جيب هاي تان هنوز

سرشارآوازهاي سفيداست

چهارشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۵

اگرزباغ رعيت ملك خورد سيبي
برآورند غلامان وي درخت ازبيخ



سياستمداران وحاكماني كه قدرت را دردست داشته ورابطه ي آن ها با مردم رابطه

اي عمودي است؛ گاه درتحليل هاي شان ازمفرداتي استفاده مي كنند، كه سبب شان

نزول مي گردد. درحالي كه اقتضاي پست ومقام سياسي، ادبيات سياسي مخصوص

است، تا سرمشق والگوبراي مديران پايين تردرساختارقدرت باشد. اگرجزاين باشد

مصداق بيت زيرخواهد بود:

اگرزباغ رعيت ملك خورد سيبي
برآورند غلامان وي درخت ازبيخ

محمود احمدي نژاد رئيس دولت نهم، هنگام تقديم لايحه بودجه سال آينده به مجلس،

عبارتي به كاربرد كه درآن يك واژه چنان بي تابانه خود نمايي مي كرد، كه درشان

رئيس دولت نهم نبوده وبيشترمتعلق به ادبيات پوپولاريستي مي باشد. وي گفت

(( من امروزمي بينم افرادي با جعل خبرقصد كدورت سازي وفاصله انگيزي( ميان

دولت ومجلس) دارند. اينها ((خناساني)) هستند كه نمي خواهند كشورپيشرفت كند))

درفرهنگ لغات واژه (( خناس)) شيطان،اهريمن، ديوسركش، بدكار، شيطان صفت

آمده است.

مي توان گمان برد كه اشاره رئيس جمهوربه خبرنگاران ومنتقدان برنامه اجرائي

وي مي باشد. برنامه اي كه درسه سطح سياسي- فرهنگي-اقتصادي،نه تنهااعتراض

منتقدان بيرون ازحاكميت را برانگيخته،بلكه نمايندگان مجلس نيزكه درساختارقدرت

حضوردارند، واكنش انتقادي جدي نسبت به سطوح ياد شده ازخود نشان داده اند.

حتي نمايندگاني ازفراكسيون موسوم به اصولگرايان كه منتقد جدي سياست هاي

رئيس دولت نهم مي باشند واخيرا نيززمزمه انشعاب ازفراكسيون ياد شده شنيده مي

شود كه به سمت تشكيل گروهي تحت عنوان فراكسيون اصولگرايان خلاق گام بردا

شته اند.

براساس تعريف فوق ازواژه (( خناس)) بديهي است كه آنان كه بدين صفت ازسوي

رئيس جمهورمتصف شده اند؛ بايد با طينتي اهريمني، ازپيش به طراحي توطئه اي

انديشيده باشند،كه با برنامه به اجراي عملياتي مشغول شده،كه درسخن رئيس جمهو

ربه مانع تراشي سرراه پيشرفت كشورتوصيف گرديده است.

آقاي رئيس جمهور، آيا منتقدان سياست هاي اجرائي جنابعالي كه ازففد امكانات در

رنج اند ودربيان آزاد انديشه انتقادي خود گاه هراسان، ودررديف كردن سخن شان،

هرگونه خودسانسوري را برخويشتن خويش روا مي دارند؛ تا مبادا خاطرمسئولي

آزرده شود؛ شايسته چنين توصيفي ازسوي جنابعالي مي باشند كه صاحب قدرت

هستيد؟ آيا رواست كه حتي توان شنيدن سخني، كه معطوف به منافع ملي ودرراستا

ي پيشرفت وتوسعه كشوراست، به صرف سويه ي انتقادي آن برنتابيده شود وبا

چنين توصيفي، مرزآزادي بيان مخدوش گردد. اگرچه ازويژگي جوامع درحال تو

سعه ودرحال گذاراست كه چنين چالشي را بازمي تاباند. اما نظارت وانعكاس آنچه

درجامعه مي گذرد ازسوي ركن چهارم، به منزله دريچه اطمينان مردم وذهن اند

يشنده وپرسشگرجامعه، قدرت را مهاركرده وبه انديشيدن وبازخواني كردن آنچه

انديشيده شده دعوت مي نمايد. به همين دليل ودقيقا به جهت نظارت مطبوعات كه

ازسوي ذهن اجتماعي نمايندگي مي شوند؛ جلوي انحراف قدرت گرفته مي شود.

براساس ماده ي 19 اعلاميه ي جهاني حقوق بشر، هرفردي حق آزادي عقيده و

بيان دارد واين حق مستلزم آن است كه كسي ازداشتن عقايد خود بيم ونگراني ندا

شته باشد ودركسب ودريافت وانتشاراطلاعات وافكار، به تمام وسايل ممكن بيان

وبدون ملاحظات مرزي آزاد باشد.

تنها دريك جامعه دموكراتيك است كه حقوق مندرج درماده فوق، ضمانت اجرايي

مي يابد. وتنها رسانه هاي مستقل وآزاد هستند كه قادرند تا به آزادي اطلاعات و

افكاررا كسب وبه تمام وسايل ممكن انتشاردهند. رسانه هاي آزاد ومستقل، واسطه

مردم ومسئولان قدرت هستند، اگراين واسطه گي برمبناي فضايي دموكراتيك شكل

بگيرد؛ نظارت مردم نيزتامين شده وحكومت نيزپاسخگويي را برخود تكليف خواهد

دانست وانگشت اتهام به سوي منتقدين درازنخواهد

سه‌شنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۵

سطردربدر



دنبال اين سطرهاي دربدر

دربدرمي شوي


هميشه مگر

آن سوترازچند تكه پاره حرف

صدايي فرياد مي كشد

كه پرده ها را مي كشي


پنجره را به بند

كه زمزمه بي هنگام برگ ها

نگاه ات را

لومي دهد

یکشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۵

كلمه



اين واژه هاي سمج

كه رنگ به رخسارندارند

چرا لج مي كنند

كه رودخانه/ خلاصه

نفس هاي آخرش را

به دريا مي ريزد


سكوت

نگاهي ست

كه بررودها پارو مي زند

تا باد

ازكدام سووزد

به كدام كرانه


چشم هارا

به اشاره سكوت

به خط مي كنم

حالا رد همه ي اين ها چه مي شود

عقربه ها

سربسته مي روند

شنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۵

كمي فاصله



به رؤياگردي كودكي هايم

دركه مي گشايم

اين باران بي موسم را

مي رهم

كه رد همه صداها را

تاريك مي كند


هاشوراين آفتاب بي رمق

پرده كه مي كشم

ازجوهرشعرهاي من

مي چكد


ناگزيري دوست داشتن را

برف كه مي باريد

دسته گلي بخشيدم

وروزهاي تقويم را

رفته گرمحله

جاروكشي ديرينه بود


سايه هايم را ول مي كنم

باداباد

خواب كودكي ها

سرپناه شبانه اي ست

كه روزرا

روشن مي كند

جمعه، دی ۲۹، ۱۳۸۵

رمانتيسيسم واتوپياي عدالت گرايي



رئيس جمهور، دوباردرسخنان خود درمقاطع مختلف،نكته اي تامل برانگيزورمانتيك را ابراز

كرد، كه درمحافل روشنفكري اعم ازدولتيان ومجلسيان وروشنفكران خارج ازساختارحاكميت

سبب انتقاد ازوي گرديد. يك باربحث ظرفيت ايران براي افزايش جمعيت تامرز120 ميليون

نفر،كه انتقادات بسياري را درسطوح گوناگون برسخنان وي معطوف نمود.وبارديگرموضوع

ظرفيت كشوربراي تغذيه 300 ميليون نفرجمعيت ايران . كه بازتاب اين سخن نيز، طيف و

سيعي ازروشنفكران تا حاكمان را به انديشه واداست وموضع انتقادي شان را برانگيخت.

عملكردهاي محمود احمدي نژاد درطول يك ونيم سال اخير، ازنامه نگاري هاي وي به سران

برخي كشورهاي جهان گرفته تا شعارهاي عدالت خواهانه سردادن درعرصه هاي ملي وجها

ني، بدون توجه به ظرفيت ها وامكانات، چه تصويري ازاين عملكرد به لحاظ اجتماعي وسيا

سي منعكس مي كند. قدم هاي برداشته شده وي دراين راستا، به ويژه درقلمرو داخلي، به لحا

ظ حل معضلات ومشكلات عديده اي كه درمسايل مبرم وروزمره اقتصادي سياسي، فرهنگي

كه مردم ما به شدت درگيرآن هستند، چه نتايجي را دربرداشته است؟

سخنگوي وي غلامحسين الهام نيز، كه الگوي رفتاري رئيس خودرا درعرصه ي عمل اجتما

عي ملاك موضعگيري ها واظهارنظرهاي خود قرارمي دهد، به لحاظ قالب شناسي رفتاري

به شدت متاثرازنوع نگرش ورفتاروي مي باشد. بدين معنا كه ايشان درسخن گفتن، درمنش

درنوع نگرش به مسائل وارائه راه حل، درشعارهاي عدالت خواهانه سردادن و... ازالگوي

ياد شده پيروي مي كند. دراينجا سخن من معطوف به ارزش گذاري رفتاري نيست. بلكه در

يكدستي نگرش ها واتوپياي عدالت خواهانه است كه ازمنشاء رمانتيسيسم برمي خيزد. بيان

احساس فردي آنچه آرزو مي شود. وعدم وجود انطباق بين آرزو، گفته ها وواقعيت، سنتزي

را پديد مي آورد؛ كه يك پارادوكس واقعي است. پس آنگاه كه توان درحل مشكل درمي ماند؛

فرافكني وسوءظن درتوهم توطئه پيش مي آيد

سخنگوي دولت درتازه ترين اظهارات خود درنشست هفتگي با خبرنگاران، با فرافكني اي

ديگر، بحث هاي گراني اخيررا كه دامنه اي طولاني دارد(( سازمان يافته ))خوانده وازبرخي

افراد بدون اشاره به ماهيت آنها، خواست كه باعث التهاب بازارنشوند.

وي با ارائه مشتي آماردرصدد اثبات اين نكته برمي آيد كه تلاش دولت درپائين آوردن نرخ

تورم درنگاهي كلان مثبت بوده است.وي با اشاره به تلاش دولت دركنترل وپايين آوردن نرخ

تورم مي گويد (( متاسفانه با وجود اقدامات دولت، برخي با اقدامات سياسي وايجاد التهاب مي

خواهند به صورت رواني دربازارتاثيربگذارند وباعث افزايش قيمت ها شوند. آن ها دائم تبليغ

مي كنند كه گراني وجود دارد ومي خواهند مردم را ازدولت نااميد كنند))

جالب است كه سخنگوي دولت پاسخ دهد چطورمي توان با تبليغ وايجاد التهاب آن هم درشرا

يطي كه همه امكانات دردست دولت است ومنتقدين فاقد امكان مي باشند، التهاب رواني دربا

زارايجاد كرد وباعث افزايش قيمت ها شد. آيا اساسا تبليغ موجد افزايش قيمت شده والتهاب

رواني ايجاد مي كند؟ آيا جاي مشكلات ساختاري، حجم نقدينگي، مباحث پولي، برنامه ريزي

و... دراين نگاه پوپوليستي كجاست؟

جاي پرسش است كه غلامحسين الهام به عنوان سخنگوي دولت، كه دركابينه نهم حضوري

فعال دارد، هرگزدرخلوتش به خود نهيب زده است كه اندكي ازفرصت خود را درميان مردم

بگذراند وازاوضاع جاري درعرصه ي عينيت جامعه با خبرشود ومعضلات زندگي مردم را

لمس كند. تا شايد اثرات حرف هاي مردم، درتعامل با آنان درقلمروزندگي عيني، سبب شود

تا اندكي ازپوسته ي ذهني تحليل ها وآمارهايي كه ازسوي وي ارائه مي شود وفرسنگ ها با

واقعيت زندگي جاري مردم فاصله دارد، ترك برداشته ومحتواي تحليل هاي وي هرچه بيشتر

با واقعيت قرين گردد.

آيا اين هاله ي ذهني تحليل ها اين قدرسخت وغيرقابل نفوذ است،كه فرياد اعتراض نمايند گان

مجلس، ائمه جمعه، كارشناسان و... قادربه رخنه دراين ارزيابي هاي رمانتيك نيست؟وهرقدر

زمان مي گذرد اين گراني هاي كمرشكن، اقشارضعيف جامعه را ازهستي ساقط مي كند. پا

سخگوي اين ناهنجاري ها چه كسي جزدولت است؟

چنين نگاه وعملكردي كه واقعيت ها را درنورديده ودراتوپياي عدالت خواهانه سامان مي يابد

معطوف به كدام جهت است.

مدام شعارعدالت خواهانه سردادن، بدون توجه به روندهاي موجود وواقعي زندگي اقتصادي

واجتماعي مردم، وبي آنكه برنامه اي كارشناسي شده درحوزه هاي مربوطه تدوين گردد ؛ چه

نتايجي جزآنچه كه هشدارهمه را برانگيخته دربرخواهد داشت.

بيداد گراني درقلمروتامين نيازهاي اوليه زندگي مردم ودربخش مسكن،طي ماه هاي اخير؛چه

تدبيري تا كنون براي رفع جدي اين معضل ازسوي دولت، جزفرافكني ومتهم كردن ديگران،

به عمل آورده است؟

آيا پاسخ هاي وزراي مربوطه( بازرگاني ومسكن) قادربه قانع كردن مردم ونمايندگان پارلمان

بوده است؟ چرا دولت با تعويض مسئولان وبه كارگيري كارشناسان ومسئولاني كارآمدتروبا

برنامه علمي، نسبت به حل عاجل اين معضلات اقدامي به عمل نمي آورد؟ آيا با قحط الرجال

روبروئيم؟

درحالي كه ملت ايران، به ويژه طبقات فقيروفرودست جامعه ما، چالشي عظيم را با فقر،

بيكاري، تبعيض، گراني و... پنجه درپنجه افكنده اند، تشكيل صندوق دوميليارد دلاري در

سفررئيس جمهوربه آمريكاي لاتين، براي نبرد با نظام ليبراليستي آمريكا،كدام گره ازمشكلات

ملت ايران را مي گشايد؟ درحالي كه سرمايه ملت ايران حاتم بخشي مي شود.

درشرايطي كه لايحه بودجه 86 توسط دولت با تاخيرهنوزبه مجلس ارائه نشده است،اين سفر

به كشورهاي آمريكاي لاتين برپايه كدام ضرورت تاريخي صورت مي گيرد وچگونه قابل تو

جيه است.

آيا دررفتارشناسي سياسي، چنين سياست هايي كه هرازچند گاه ازسوي برخي مسئولان ياد

شده اتخاذ مي گردد؛ بازتاب نگاهي رمانتيك وعدالت خواهانه با هاله اي ازاتوپيسم نيست؟

سه‌شنبه، دی ۲۶، ۱۳۸۵

مرثيه

براي محمد مختاري



مي روي

تا اشك هاي نريخته ات را

درچشمان غروب

بخواني


بيرون اما

باراني ست

چراغ هاي درگذر

سوگوارند


چشم هاي ات

بي قراري ترانه ها

ودلت

درپياده روي خيابان ها

دركوچه پسكوچه هاي شهر

آينه ي صداها


مي خوابي

واضطراب جهان را

درمنظومه تنهائي ام

تكرارمي كني

یکشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۵

دموكراسي فرهنگي



سياست هاي فرهنگي دولت محمود احمدي نژاد رئيس جمهوركه توسط وزارت خانه فرهنگ

وارشاد اسلامي تدوين واجرا مي شود؛ دريك سال ونيم ازعملكرد اجرائي اين دولت، درحوزه

توليد ونشرآثارفرهنگي، درعرصه رسانه ها وكتاب، آثارمثبتي ازخود منعكس نكرده است.اين

موضوع درقلمروسياست بررسي وصدورمجوزكتاب ، چنان آلوده به تنگ نظري وتعصب

جناحي شده است، كه طي يك سال اخير، باعث اعتراض نويسندگان ومترجمان گرديده است .

سياست هاي سختگيرانه وبه دورازعقلانيت منطقي درحوزه بررسي جزء به جزء كتاب هاي

درانتظاردريافت مجوزمانده ، كه گاه به ماه ها وسال ها كشيده مي شود ( نگارنده اين سطور

نيزماه ها براي دريافت مجوزكتاب خود كه توسط ناشراقدام شده بود به صف كشيده شدم ) از

يك سوودستوراين وزارت خانه مبني بردريافت مجدد مجوزكتاب هاي چاپ شده دردوران

هشت سال حاكميت موسوم به اصلاحات كه تلاش هاي مثبت وسازنده اي درراه آزادي نشرو

چاپ كتاب صورت گرفته بود، براي تجديد چاپ ازسوي ديگر؛ واكنش شديد مؤلفان را درپي

داشته است. به گونه اي كه تعدادي ازآنان دراعتراض به عملكرد فرهنگي اين وزارت خانه ،

ازادامه كاربراي چاپ آثارشان انصراف داده وتا حصول شرايط بازفرهنگي وآزادي درحوزه

تاليف وچاپ آثارشان، ازپيگيري براي درخواست مجوزامتناع ورزيده اند. بسيلري ازناشران

نيز، ازانبوه كتاب هاي درنوبت مانده شان براي دريافت مجوزچاپ گله مند بوده وبه كرات

اعتراض هاي شان را دراشكال مختلف بيان داشته اند.

آيا سياست هاي محدود كننده فرهنگي درراستاي توسعه برنامه هاي فرهنگي دولت نهم قلمداد

مي شود؟ آيا اعمال سلطه فكري تك خطي وتك صدايي؛نافي تنوع طلبي فرهنگي وتكثرصداها

دراين راستا نيست؟ دموكراسي فرهنگي دراين حيطه به چه معناست؟ آيا خط به خط بررسي

كردن نوشته ها به ويژه درحوزه ادبيات، وايرادهاي غيركارشناسانه وانحصارطلبانه واردآور

دن برنوشته ها،سبب خشكاندن خلاقيت نويسندگان وپاشاندن بذرنااميدي براي ادامه كاروايجاد

فضاي انفعال فرهنگي نمي شود؟ آيا اين عملكرد سوگيري به سمتي نيست كه به ايجاد خودسا

نسوري تحميلي توسط نويسنده منتهي گردد؟ تا نويسنده دريك بستراضطرابي، ذهن خود را

معطوف به ايجاد محدوديت نمايد؛ تا ازپس دريافت مجوزبرآيد. معناي ديگرش اين است كه

نويسنده به تقابل دروني با انديشه ومعتقدات خود برخيزد ورسمي را بنيان نهد كه خود با آن

به مبارزه برخاسته است. پارادكسي كه ظرفيت دروني نوشتن وگفتن درآزادي را نابود مي

سازد.

درهمين راستا وبراساس اعمال چنين محدوديت هايي كه دراين دوره ازعملكرد فرهنگي شا

هد آن هستيم، سه سازمان فرهنگي- حقوقي بين المللي كه درراستاي دفاع ازحقوق ناشران و

مؤلفان ودفاع ازآزادي بيان ونشرفعاليت مي كنند،خطاب به محمود احمدي نژاد رئيس جمهور

نامه اي مشترك را انتشارمي دهند.

سازمان بين المللي ماده 19 كنوانسيون حقوق بشر، سازمان lpa وانجمن pen درنامه خود،

به صراحت خواستاربرطرف شدن وضعيتي شدند كه ازسوي وزارت خانه فرهنگي دولت نهم

درحوزه نشربه وجود آمده است. اين سازمان ها ازمشهورترين مراكزبين المللي هستند كه از

حقوق ناشران درسطح بين المللي دفاع مي كنند.

سازمان lpa كه درسال 1896 درپازيس تاسيس شد، نمايندگي صنعت نشردرسراسرجهان و

همچنين مسئوليت اتحاديه ناشران تخصصي ومنطقه اي در66 كشورجهان را برعهده دارد.

انجمن بين المللي pen درسال 1921 درلندن تاسيس شد وامروز138 مركزدربيش از100

كشورجهان دايركرده است ويكي ازسازمان هاي مشاورسازمان ملل به شمارمي رود.

تقويت ودفاع ازآزادي نشر، تقويت خواندن ونوشتن، دفاع ازحقوق مؤلفان وناشران وخلق و

توزيع كتاب درآزادي كامل ازجمله ابتدائي ترين اهدافي است كه اين سازمان ها درطول سا

ل ها تلاش وپيگيري دنبال كرده اند.

سازمان بين المللي ماده 19 نيزسازماني حقوق بشري است كه به طورمشخص درزمينه تقو

يت ودفاع ازآزادي بيان ونشراطلاعات درسراسر جهان فعاليت مي كند.

اين سازمان ها ضمن اعلام نگراني شديد خود ازوضعيت دست اندركاران نشروكتاب در

بخشي ازنامه خود خطاب به رئيس جمهورآورده اند كه

(( ما درك مي كنيم كه درايران مجوزها بعد ازبررسي وحذف نكاتي همچون مسائل ضد اسلا

مي، غيراخلاقي وغيرقابل قبول ازنظرسياسي صادرمي شود. اما اين نكته را نيزمتوجه شده ا

يم كه طبق شرايطي كه وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي درزمينه نشروتوزيع كتاب به وجود

آورده است، ناشران ومؤلفان بايد ماه ها منتظردريافت مجوزبراي كتاب هاي شان بمانند كه

بيشترشامل رمان ها وكتاب هاي سياسي مي شود. وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي درحال

حاضرحتي كتاب هايي را كه قبلا مجوزدريافت كرده اند براي چاپ مجدد ملزم به دريافت

مجوزكرده است. اين وضعيت منجربه اين شده است كه برخي از نويسندگان ايراني كه ديد

گاه هاي شان با دولت منطبق نيست دچارموانعي شده اند ومجبورند آثارشان را درخارج از

ايران وحتي دراينترنت منتشركنند.))
يلداي جهان



مشتي پرنده

بي واژه حضور

مشتي صداي/ بي خنده


جهان

تكرارنتي بي فرجام

كه به جست وجوي آشيانه اش

ورق مي زند

خطوط عقربه ها را

وثانيه هايش را

به شعرهاي من

مي ريزد


اين برف پرشكيب

يلداي كدام قصه را

تسبيح شبانه مي زند

شنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۵

كمي آسمان آبي



بايد بروم

بركوبه نكوبيد

مي دانم


اين جاپاها

صداي فردا را

درخطوط شب هاي شان

نقش مي زنند

مي زدند

كمي صبركن

نوبت به نوبت

اين جوجه ها

با هرنسيمي ازجانب بهار

تخم هاي شان

ترك مي خورد


فردا كه دربال هاي توپرزد

كمي آسمان آبي

براي حنجره ام كافي ست

كمي باران

براي جاپاهاي فراموش شده

پنجشنبه، دی ۲۱، ۱۳۸۵

بازهم فرافكني



يك عادت ويك رسم درجامعه ما بتدريج درحال نهادينه شدن است.اينكه وقتي درمقابل پديده اي

بحران زا يا مشكلي كه حل آن نيازبه نگرشهاي كارشناسانه فارغ ازتعصب دارد ومنافع ملي

درآن نهفته است؛ قرارمي گيريم، وتوان برون رفت ازآن را درخود نمي يابيم؛ به جاي شعار

دادن ودرخواست كمك ازنظرات فني واتكاء به مساعدت هاي فكري كه ارائه مي شود، جهت

برون رفت ازآن معضل، نفس مشكل را به گردن ديگري مي اندازيم. تا اندكي ازفشارها كا

سته وبارخود را سبك نمائيم. آيا اين يك منش ونگاه غيرروشمند وپوپوليستي نيست؟ هدف

ازاين فرافكني ونسبت اتهام به منتقدان داخلي زدن وريشه مشكلات را به گذشته ودولت هاي

پيشين احاله دادن، چيست؟

معضل بحران زاي اقتصادي ما، اقشاروطبقات فقيروحتي متوسط الحال جامعه مارا به شكل

طاقت فرسايي به خود مشغول داشته ومردم را ازخروسخوان تا شغالخوان، دربدردرگيرلقمه

اي نان مي كند. درآمدها وهزينه ها هيچ تناسبي با هم ندارند. اوليه ترين مواد مورد نيازروزا

نه مردم بايد با گرانترين قيمت ها تهيه شود.واقعيت موجود جامعه ماست كه به هيچ وسيله اي

قابل انكارنيست!

عجيب است كه رئيس جمهوراحمدي نژاد درنشست هيات دولت مورخ 20/10/85 درسخنان

خود نسبت به اين افزايش قيمت ها وگراني هاي وحشتناك موجود مي گويد

(( اين افزايش قيمت ها داراي زمينه ها وزيشه هاي اقتصادي وبعضا سياسي است كه به دو

لت جديد به ارث رسيده است))

جالب اينكه آقاي احمدي نژاد اعتراف به افزايش قيمت ها كرده است؛ زيرا درگذشته آن را مر

دود دانسته وبه گونه اي محصول شيطنت رسانه ها. سياسي كردن واقعيت اقتصادي جامعه و

فرافكني آن نسبت به منتقدان، كليد حل معضلات اقتصادي است؟

آقاي رئيس جمهور، كمي با سعه صدربيشتروتوجه به نظرات كارشناسانه منتقدان درقلمرو

هاي مربوطه، به حل معضلات اجتماعي مساعدت بيشتري نمائيد. اين قلمرو مي تواند متعلق

به فرايندهاي اقتصادي، سياسي وفرهنگي باشد. دريك جامعه مدرن به جاي كوبيدن برطبل

تك صدايي ومسدود كردن صداي ديگران؛ ضرورت هاي تاريخي ايجاب مي كند كه منظومه

صداها دريك سمفوني شنيده شود.زيرا همه اين صداها ناظربرتامين منافع ملي واجتماعي ست

چهارشنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۵

گوجه وخيارهم سنكوپ است



مردن كه بهانه نمي خواهد

يا خاطره

يا هرچيزديگر

مي تواند ناقوس ورود يا خروج باشد

(( حالا هرچه فكركني))


گوجه وخيارهم / عين سنكوپ است

كه مردن را درچرتكه زندگي

محاسبه مي كند

من كه هرروزجسد خيالم را

دراستكان استكان دغدغه هايم

نوش مي كنم


مردن كه بهانه نمي خواهد

وراه رفتن هم

زنده بودن نيست


مي خواهم اين طرح را

براي آقاي رئيس جمهور

لينك كنم

سه‌شنبه، دی ۱۹، ۱۳۸۵

وجدان ورياست




درسيستم بوروكراسي ايران، بويژه درسطوح مسئوليت هاي بالايي ومياني، يك مديرپس از

كسب مسئوليت، درقالب وفضايي قرارمي گيرد، كه هويتي جديد براي اش رقم زده مي شود.

براين اساس، اين مديردرتعامل خود با پيرامون كه مي تواند همكاران اداري وي يا مراجعان

كاري بيرون ازساختاراداره باشد، دچارنوعي دگرگوني دررفتار، روابط وطرزبيان مي شود.

كسب اين هويت جديد، اساس دگرگوني درقلمرو رفتاروگفتاروي را تشكيل مي دهد. پس ازگذ

شت مدت زماني ازكارمديريا رئيس، احساس خوشايند بودن مديريت، فرايندي ذهني يا قالبي

ذهني را دروي تدوين مي كند، كه مادامالعمربودن اين پست را دربازتاب بيروني رفتاروي،

بويژه با ارباب رجوع، درگمان نقش مي زند. درحالي كه واقعيت جزاين است. ميزقادرنيست

وفادارتام وتمام ابدي براي آقاي رئيس باشد.البته نسبيت اين نگاه نبايد مغفول بماند.

ماجراي ايران خودرودردوسال اخير، حكايتي بس شنيدني ست. به دنبال ايجاد حريق درپژو

405 به خاطرشيلنگ بنزين وباك خودرو، كه منجربه فوت ودرگذشت بسياري ازهموطنان

محترم شده وخانواده ها را داغدار نموده، تا مدتها مسئولين اين سازمان را به خود نمي آورد

پس ازماه ها، كه با اعتراض شديد مردم وبرخي مسئولين همراه بوده، مسئولين ايران خودرو

واداربه پاسخگويي مي شدند وتوجيهاتي را دردفاع ازعملكرد خود مطرح مي كردند. دراين

فرايند آتش سوزي دوساله پژو405 شركت ايران خودرو، كه اشكال مربوط به كاركرد فني

اين شركت بوده، هيچ يك ازمسئولان بخاطراين حوادث دلخراش كه به مرگ ده ها نفرازدارند

گان خودروانجاميده، نه تنها ازكارخود استعفا نداده، حتي ازكوچكترين عذرخواهي از مردم

دريغ ورزيده اند.

رئيس پليس راهنمايي ورانندگي نيروي انتظامي مي گفت(( آتش سوزي 125 خودروازابتداي

سال جاري تا كنون موجب كشته ومجروح شدن 300 تن ا زهموطنان شده است. وي اعلام

كرد : براساس اعلام آتش نشاني درطول 6 ماه سال 85 ، 700 خودرودرتهران آتش گرفته

كه 70 درصد اين آتش سوزي ها مربوط به توليدات ايران خودرو بوده است. وي درادامه

مي گويد: براساس آمارراهنمايي ورانندگي نيزتصادفات منجربه آتش سوزي 125 دستگاه

خودروازابتداي سال جاري تا كنون درجاده هاي كشورموجب كشته ومجروح شدن 300 تن

ازهموطنان شده است كه محصولات ايران خودروبيشترين آتش سوزي ها خودروها را در

جاده هاي كشوربه خود اختصاص داده اند وآمارها نشان مي دهد ازاين رقم 40 درصد مرگ

براثرحريق خودروها، مربوط به پژوهاي 405 بوده است.

آيا اين آمارواقعي نشانگرچه وضعيتي ازتوليد اين خودروي شركت ايران خودرواست؟ آيا

اگردردنياي مدرن وجوامع پيشرفته صنعتي،چنين اتفاقي تنها براي تعداد محدودي ازخودروها

كه ازانگشتان يك دست هم تجاوزنكند وحتي به مرگ سرنشين يا راننده هم منجرنشود، رخ

مي داد،مسئول يا مسئولين مربوطه همچنان پشت ميزمي نشستند وبه لوازم رياست خود محكم

مي چسبيدند؟

چه كسي پاسخگوي خانواده هاي ازدست رفته براثرچنين حوادث دلخراشي هست؟چرا پرونده

حوادث دردناك روشن وتبيين نمي شود؟ بي كفايت وغيركارشناس كه مسبب چنين حوادثي آن

هم درطول دوسال اخيرمي باشند، به مردم معرفي نشده وتكليف شان مشخص نمي شود؟

آيا قوه قضائيه يا دادستاني نبايد دراين حوزه به عنوان مدعي العموم وارد عمل شود ؟

ميزرياست درايران چه خاصيت سحرانگيزوشگفت آوري دارد
!

یکشنبه، دی ۱۷، ۱۳۸۵

شمارش تارها



هرگامي كه به كوچه مي دهي

يا جاده هارا

با خاطره ها ي ات

نقش مي زني

حرفي به الفباي كلمه ممنوع / اضافه مي شود

ونگاه ها درتلاقي وقتي ديگر

مسيرباد را

دنبال مي كنند


چاره اي نيست

پشت تابلوي ايست

توقف كن

خاطره ها را به گنجه ها بسپار

وهرصبح

تارهاي تنيده ي تازه را

درخاطر/ مروركن

شنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۵

گزينش وسرنوشت آدمي




وقتي كه بحث گزينش براي تبديل وضعيت كاركنان مطرح مي شد، لرزه براندام بچه ها

مي افتاد. چون مي دانستند كه ازفيلترهسته هاي گزينش نمي شود به راحتي گذشت. پرسش

ها وسؤالاتي كه درگزينش ها مطرح مي شود، كمترارتباطي با تعهد وتخصص پيدا مي كند

يك كارمند يا مسئول بايد درحد متاله، آگاهي ديني داشته باشد، تا ازصافي گزينش بگذرد .

درغيراين صورت بايد با التهاب واضطراب منتظرنتيجه باشد.

وقتي آقاي احمد سالك دبيرهيات عالي گزينش ازاحياي گزيتش درگفتگوي بعد ازخبرشبكه

دوم سيما سخن مي گفت، يادآورآنچه دردانشگاه پيام نوربعد ازسالها كار، برمن وسايرهمكا

رانم گذشت، بود. مرارت هايي كه نتايجي بس مخرب براي بسياري ازكاركنان زحمتكش و

خدوم ومتخصص داشت.

نكته اي جالب كه آقاي سالك به آن اشاره كردند،وبراي من درآن زمان مبهم بودونه ازسوي

حراست دانشگاه ونه گزينش آن ونه حتي هيات مركزي گزينش وزارت علوم وهيات عالي

گزينش، مستقردرنهاد رياست جمهوري كه توفيق احضاردرهمه اين ادارات را داشته ام و

ازلطف نتايج آن نيزبهره مندشدم.كه ساقط شدن ازهستي وازهرگونه حقوقي محروم گرديدن

بود وعواقب همه اينها هم اكنون زندگي دروني خانواده را به جد نشانه رفته است، برايم تو

ضيح داده نشده وتبيين نگرديده بود،اين مضمون بود كه مسايل امنيتي وسياسي فرددرحيطه

كارحراست هاست.عبارت آقاي احمد سالك چنين بود كه((اگرمسائل شخص سياسي، امنيتي

باشد، مربوط به حراست هاست. واگرتخلفات باشد، مراكزرسيدگي به تخلفات اداري به آن

رسيدگي مي كنند))

اگراشتباه نكنم روزچهارشنبه 13 يا پنجشنبه 14/10/85 اين سخنان را ازطريق گفتگوي

بعد ازخبرشبكه دو شاهد بودم.

وبرمن مشخص گرديد كه حيطه رسيدگي به پرونده من سياسي- امنيتي بوده است، كه منجر

به تضييع همه حقوق من گرديد.زيرا اينجانب هيچگونه گزارش تخلف درپرونده اداري خود

نداشتم. وحتي نامه اينجانب به آقاي خاتمي رئيس جمهوروقت،كه متعاقب آن به احضاراينجا

نب به يكي ازساختمان هاي رياست جمهوري ( هيات عالي) درآن زمان منتهي گرديده ودر

درپرسش وپاسخي كه ازسوي يك روحاني به عمل آمد؛ جاي خالي هرگونه پرسش درمورد

تعهد، تخصص، كارايي، اخلاق، رفتاراداري، هوشياري وذكاوت كاري، قدرت پيش بيني

چشم اندازكاري و...درآن خالي بود؛اما پرسش هايي درزمينه هاي سياسي، اجتماعي وديني

فراوان مطرح مي شد.برخي پرسش ها كه طرح آن را دراينجا جايز نمي دانم. يا درحين پر

سش وپاسخ، كپي گرفتن ازروي جلد كتابهايم وبرخي صفحات داخل آن ها بود. كه مي شد

نتيجه را ازپيش، پيش بيني نمود. ودرپايان نيز، تعهد ارائه هيچگونه پاسخ كتبي مبني بررد

يا قبول شدن را نمي پذيرفتند، وبه كلماتي چند پشت تلفن، وقتي پيگيرمي شدي، بسنده كرده

ومردود شدن يا قبول شدن را اعلام مي كردند. البته شايد قبول شدن، پاسخي كتبي به همراه

داشت. آن وقت توبايد با دست خالي(= دست ازپا درازتر) براي زن وبچه ات خبرببري! و

نكته جالب تراينكه هنگامي كه فرزندت ازتو مي پرسد، بابا اخراج يعني چه؟ اآن هم با آن

معصوميت كودكانه اش.درمي ماني كه چه پاسخ دهي! يعني درقدوقامت سليقه آنان كه خود

را ازما بهتروشهروند درجه يك مي دانند، نبودي! يا اينكه ازنان خوردن افتادن وبايد ازگر

سنگي و هرگونه حقوق اجتماعي ديگرازاين پس محروم شوي! و...

همه اين كه گفتم دردوران اصلاحات بود. نامه من هم درروزنامه (( آفتاب امروز)) كه بعد

به محاق توقيف رفت، به چاپ رسيده بود. وقتي كه محققين گزينش يا حراست ها چنان در

جزئيات زندگي خصوصي تووارد مي شوند؛البته به هنگام تحقيق، تا هرطور شده، نكته اي

به زعم خود منفي را كشف كنند وهمان ملاك ومعيارقضاوت شان باشد، تا به راحتي مهر

مردود شدن براي ابد برپيشاني زندگي توحك شود. البته قصدم به هيچ وجه تعميم تام وتمام

نيست. ازاينجاست كه تازه تنش درزندگي داخلي آغازمي شود، كه مي تواند سرازجاهايي

باريك دربياورد.

محققي كه درتحقيقات محلي، پرسشهايي ازاين دست را مطرح مي كرد 1- آيا وي ويدئو

نگاه مي كند؟ 2- كتاب هاي اين آقا ازنظرما روسي!؟ است. و... خيلي جالب است. كه

البته به عقل ناقص من يعني كمونيست وروس زده بودن و...

وهمه اين ها فيلتري است كه درمراحل گزينش بايد ازآن بگذري! تا ببيني آيا قادرهستي

ازجارچوب طراحي شده شان عبوركني يانه. چارچوب خودشان كه فراترازقانون وحقوق

شهروندي ست. كه البته مانند سال هاي گذشته، به راحتي مي توان با اندكي مطالعه براي

حفظ كردن برخي موارد وگذاشتن ريشي وتسبيحي دانه درشت دردست گرفتن؛ ازاين فيلتر

عبوركرد. وآنگاه به عنوان يك شهروند مطيع كه درمترو معيارگزينش گنجيدهاي، قادربه

تامين حقوق زندگي خود خواهي بود. جالب آنكه آنچه برمن گذشت، درشرايطي بود كه نامه

تشويق آميزوتوام با قدرداني رياست كل دانشگاه ونيزمعاون پژوهشي كل دانشگاه را به

دليل شركت دركنگره بين المللي بزرگداشت نيما، كه ازسوي سازمان علمي- تربيتي- فر

هنگي يونسكودرايران برگزارشده بود واينجانب نيزبه جهت ارائه مقاله جزء د عوت شده

گان بودم، درسوابق كاري خود داشتم. كه همه اين مدارك موجود است.

آيا احياء مجدد گزينش، با آن سوابقي كه حتي مسئولين ونمايندگان مجلس درآن دوران ونيز

هم اكنون معترض عملكرد آن مي باشند؛ قادراست چارچوبي را طراحي كند، كه درآن حقو

ق شهروندي افراد، فارغ ازسليقه گزينش گران وآراء فردي شان،مطابق با قانون وبرمبناي

مقبوليت اجتماعي باشد؟

آقاي انصاري راد نماينده ورئيس كميسيون اصل نود مجلس ششم، به نكته جالبي اشاره مي

كند. وي مي گويد (( گزينش دردوره هايي كه درسال هاي قبل انجام شده خاطرات خوشي

بجا نگذاشته وزمينه را براي تبعيض واعمال سليقه هاي خاص بازگذاشته ومحدوديت هايي

درورود عامه مردم به عرصه هايي كه حق آنهاست، بوجود آورده است.)) وي مي گويد

(( آنچه مهم است آن است كه همه افراد كشوربدانند كه درچارچوب قانون عمل كنندوتخلف

ازقانون مستلزم پيگرد وتعقيب است وهيچ كس دركشوردربرابرقانون نمي تواند بايستد و

آن را بدون پيگرد نقض كند. قانون البته بايد دردرجه نخست تامين كننده مصالح ملي ودر

عين حال مورد توافق عموم ملت باشد. ))

يا شهريارمشيري نماينده مجلس مي گويد(( هرچه گزينش را سخت ترگرفته اند، متا سفانه

ازآن طرف خروجي اش بدتربوده است. به عبارتي آدم هايي كه اهل ريا هستند، با رياكاري

مي تواند ازفيلترهاي گزينش رد شوند ولي افرادي كه ريا نمي كنند وآدم هاي دورنگ ودو

رو نيستند، پشت اين فيلترها مي مانند.)) وي درادامه مي گويد (( فيلترهاي گزينش تنها قاد

رند ظواهررا بررسي كنند وكسي نمي تواند با طن افراد را بررسي كند وتنها ازخداوند

چنين كاري ممكن است.)) به گفته وي آنچه كه نظام گزينش دركشورما بعدازانقلاب توسعه

داده وعمل كرده است، متاسفانه ريا پروري ومنافق پروري بوده است.

دراين راستا بايد اذعان كرد كه تقديرانسان ايراني كه دردستگاه هاي دولتي اشتغال دارند،

به گونه اي با مسئله گزينش، دوباره پيوند مي خورد، كه برونداد رواني آن، التهاب ها و

اضطراب ها وگاه آشفتگي هايي درزندگي ست.وفلش اين آشفتگيها به كدام سمت سوگيري

مي كند!

پنجشنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۵

نقدكتاب :درآستانه
شاعر: احمدشاملو

((درآستانه))

برسنجه زمان


زاده شدن با شعر، حقيقت هنري حيات شاملوست. حضورقاطع بي تخفيف درموسيقي

حيات؛ اجتماع متناسب زندگي با همه تضادها ويا همآ وائي ها يش وتحقق رؤياي انسا

ني بودن زندگي، كه دغدغه مستمرومداوم شاعردرقالب من يا ماي اوست. زيرا كه در

فلسفه زيبائي شناختي شاعر، انسان زاده شدن تجسد وظيفه است وانسان ، دشواري

وظيفه.لذت هنري درآثاراحمد شاملودردوره هاي متفاوت سرايش،ريشه درعشق شاعر

به انسان دارد. انسان نه به مفهوم مجرد و دست نايا فتني؛ نه! بلكه به مفهوم انسان

زميني ومادي كه درقالب زمان ومكان مي گنجد؛انساني كه درپروسه بغرنج تاريخمند

ي حيات بسرمي برد وغفلت را نه درزندگي فردي ونه درحيات اجتماعي برنمي تابد.

انسان هيئت پرشكوه ماست؛ واستحاله من به سوي ما، براي دوام حيات وجهان وتاريخ

گاه اين انسان مخاطب فردي ست دراوج عاشقانه هاي شاعروگاه مخاطبي اجتماعي كه

درمفهوم عام بشرتجلي مي يابد وحماسه مي سازد.

(( درآستانه )) شاملو، درامتداد حيات ادبي شاعر، دوويژگي را برمي تاباند. ازسويي

شاعرهمچنان درگيردغدغه هاي ذهني جامعه وانسان است؛كه ازفلسفه زيبائي شناختي

اوناشي مي شود، كه همچون گذشته خطوط اصلي آثارشاعررا مشخص مي كند. شاعر

تجربه عيني وذهني زندگي را دروني عواطف، تفكروحافظه خود كرده وبا تجربه اي

برآمده ازدرون كه مادي شده است، به استقبال همان جامعه مي روداساس آفرينش هاي

شاملو، قرارگرفتن دردرون وبرون حوادث درمقياس وسيع،مناسبات انسانهادرگستره

عام، هستي و... مي باشد. حركت انديشگي شاعردرمجردترين واستعاري ترين شعرها

يش، تاريخ وبشررا همچون دوعنصرمادي شعردرساخت عمقي خود وبه شكلي رازآ

ميزپنهان نموده است. درك انسجام ساختارذهني شعرشاملودراشكال عمودي وافقي آن،

بدون توجه به دريافت هاي انديشگي شاعروحركت مفهومي آن، ناممكن است. اگرچه

اين تاريخ مندي واستفاده ازتمهيدات مجازهاي زبان براي روايت بيرون گاه به قطعه

نثرهايي زيبا انجاميده است

شاعرخوداززاده شدنش مي گويد وتعهدي كه درپي آن مي آيد.وحتي زاده شدن وتعهدي

كه همزمان تولد مي يابند :


من به هيات ((ما)) زاده شدم
به هيات پرشكوه انسان
تادربهارگياه به تماشاي رنگين كمان پروانه بنشينم
غروركوه را دريابم وهيبت دريا را بشنوم
تا شريطه خودرا بشناسم وجهان را به قدرهمت وفرصت خويش
معنا دهم


وگاه اين رسالت انساني؛ اين بودن دردل تاريخ وجهان را ازمنظرانسان نگريستن،بيان

سنگين ورازگونه مي طلبد. بياني عام وفارغ ازهرگونه موانع مادي موجود؛ چه درحو

زه زمان وچه درقلمرومكان :


حجم قيرين نه دركجائي
نادركجائي وبي درزماني.


و :


لب را با لب
دراين سكوت
دراين خاموشي ي گويا
گوياترازهرآن چه شگفت انگيزتركرامت آدمي به شماراست
دررشته بي انتهاي معجزتي كه اوست...


وگاه اين ظلمات مطلق نابينايي واحساس مرگ زاي تنهايي با حجم سنگين ومخوفش،

شاعررا به جست وجووامي دارد. جستجوي كسي؛ جستجوي آن حقيقت مدام؛ حقيقت

عشق :


وآن گاه
اخساس سرانگشتان نيازكسي را جستن
درزمان ومكان
به مهرباني

(( _ من هم اين جا هستم! ))


ودراين ميان چه قرابت ژرفي ميان شاعرازيك سووشاعراني چون پابلونرودا وگارسيا

لوركا ازسوي ديگربرقرارمي گردد.به ويژه وقتي به عاشقانه هاي اجتماعي شان توجه

شود.

شاملوشاعردرگيري هاي اجتماعي- تاريخي است.وروايت شعرهاي اوبه تاريخ ومعني

شناسي تاريخي ارجاع مي شود.وهمه تمهيدات زبان شناختي وي بطورغالب درخدمت

همين معني شناسي است. ازديگرسوشاعربا حركت درقلمرو زبان شعر، درآفرينش

مفردات وتركيب هاي تصويري ونيزنحو شعر، همچون گذشته كاركردهاي مجازي

زبان شعررا متوازي با حركت هاي اجتماعي- تاريخي زندگي مي كند.

استعاره هاي شعرشاملودرخدمت موقعيت هاي اجتماعي وحركت هاي تاريخي ست.

دركتاب (( درآستانه )) ما همين توازي ونيزروايت شعري را مشاهده مي كنيم. نمونه

هاي زيادي مي توان به عنوان مصداق ارائه كرد. حتي درشعري مجرد وموجز چون

(( طبيعت بي جان )) اين توازي تصويري- تاريخي مشاهده مي شود:


دسته ي كاغذ
برميز
درنخستين نگاه آفتاب


كتابي مبهم و
سيگاري خاكسترشده كنارفنجان چاي ازياد رفته


بحثي ممنوع
درذهن


كه درنمادي ترين حالت، ازوضعيتي اجتماعي سخن مي گويد.

همچنين شاملوبا استفاده ازتناسب درحركت هاي آوايي وصوتي، سعي درحفظ ويژگي

فرديت يافته شعرخود، يعني موسيقي كلام را دارد. اين تناسب هم درساخت معنايي

سطرهاي شعرهست وهم درصورت ظاهري كلام :


حجم قيرين نه دركجائي،
نادركجائي وبي درزماني.


شاملودركتاب ياد شده، گاه ازمنطق شعربه منطق نثرگذركرده ودرساخت زبان وهم

چنين معني شناسي، اين قاعده را به شعرش تحميل مي كند :


ما نيزروزگاري
لحظه ئي سالي قرني هزاره ئي ازاين پيش ترك
هم دراين جاي ايستاده بوديم،
براين سياره براين خاك
درمجالي تنگ – هم ازاين دست-
درحريرظلمات، دركتان آفتاب
درايوان گسترده مهتاب
.... ....


وگاه به تندي ازكناراضافات كلامي گذشتن همچون سطورزير :


سربه سرسرتاسردرسراسردشت
راه به پايان برده اند
گدايان بياباني


اگرچه واضح است شاعردرپي ايجاد تناسب وهماهنگي واجي- آوايي بوده است، اما

به منظورايجازكلام مي توان واژه(( سرتاسر))را بي هيچ آسيب درساختارنحوومضمو

ن سطروبند شعرحذف كرد. زندگي درجهان واژه ها بدون توجه به عناصري كه ازبير

ون برشعرتحميل مي شود، به شاعرقدرتي مي بخشد كه قادراست گاه درارائه تصاوير

شعر، چنان درجزئيات اشياء فرو رود كه با جزء جزء آن ها ومناسبات مكشوفه بين

شان رابطه برقرارنمايد وازقدرت توصيفي فشرده ودرعين حال همه جانبه اي برخور

دارگردد :


ازله له سوزان باد سام
تا لاه لاه بي امان سوززمستاني


كه درعين حال تناسب موسيقايي موجود درواژه هاي (( له له )) و(( لاه لاه)) به لحاظ

سبك شناسي زبان شعرهاي شاملوقابل توجه است.

ويا :


اي زنجيرخواب گسسته به آوازپاي ره گذري خوش سگال


كه چنين قدرت توصيفي اي دراشعارسايركتاب هاي شاعرنيزبه چشم مي آيد.

(( درآستانه )) تجلي ميلاد ومرگ، رازوارگي حيات وحضورهمچنان نيرومند فلسفه

زندگي شاعراست. وي هنوزنه به پروازكه به تداوم پروازمي انديشد :


آن احساس عميق امان، دراين پيرانه سر
كه هنوز
پروازدرتداوم است
هم ازآن گونه كزآغاز :


اگرچه نتوان حتي غريوخود را نيزشنيد.اما داوري هست؛ داوري كه تا جاودان جاويد

ان، خاطره ات را درگذرگاه ادوار، داوري خواهد كرد.

اما شاملوبا وجود حضورقاطع خود به لحاظ سبك شناسي شعري، طي چند دهه درشعر

معاصرايران، با انتشار((درآستانه)) ازيك سوتثبيت موقعيت زبان وسبك شعرخود را

اعلام كرده، بدون اينكه هيچگونه مؤلفه ي جديدي برحركت زبان شناختي شعرخود بيا

فزايد. اگرچه تعدادي ازشعرهاي اين كتاب مي توانست با گزينش وپيرايشي بايسته تر

انتشاريابد، ويكدستي سروده ها را ضمانت نمايد. ازسوي ديگربا عنايت به قرائت هاي

متنوع شعرمعاصرايران، به ويژه دردهه هفتاد كه دركنارقرائت شعرسپيد، ملزومات

جديدتري را درقلمروآفرينش هنري مطرح مي نمايد، كه بطورعمده درحوزه كاركرد

زبان وارجاع پذيري دروني (= زبان شناختي) هست، قرائت شعرسپيد با مشخصات

بياني وسبكي اشعاراحمد شاملواگرچه هنوزحياتي نيرومند دارد، اما به لحاظ تاريخي و

رشد تحولات هنري به سرانجام خود نزديك مي شود.

چهارشنبه، دی ۱۳، ۱۳۸۵

...



نمي خواهم اين جاده تمام شود

به نقطه اي برسم

به آينه اي مبهم


به صداي آن سوي نگاهت

عادت كرده ام

تا ستاره هارا

يكا يك

با حرف ها آشنا كنم


دراين قطارمي نشينم

نگاه ها درجان ثانيه ها مي دوند

درخيال رنگ ها مي نشينم

ونگاهم را

ازفصل ها مي گيرم

سه‌شنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۵

...پسا


كمي ساعت مانده

به سكوت

وجهان

درهمين عبورومرور

چراغ ها

ورق مي خورد


عقربه ها

پشت همين توقف ممنوع ها

گيرپاچ مي كنند

وعابران

آينه دردست

درمشايعت تصويرشان

ازساعت ها

مي گريزند


كمي خواب ها مانده

به بيداري

وكابوس ها

اوراق پراكنده را

درباد

جا گذاشتند

دوشنبه، دی ۱۱، ۱۳۸۵

...فرافكني


سخنان غلامحسين الهام سخنگوي دولت نهم درخصوص منتقدان ومخالفان در

مصاحبه خبرنگاران با وي كه هرازچند گاهي تيترمطبوعات را به خود اختصاص

مي دهد، نشان ازچه وضعيتي است؟ درهرمرحله ازموقعيت بحراني درجامعه به

لحاظ اقتصادي- سياسي وفرهنگي، گاه چنين موضعگيري هايي ( مبني برسنگ

اندازي مخالفان ومنتقدان دولت نهم دراجراي برنامه هاي شان) ازسوي محمود

احمدي نژاد رئيس دولت نهم وسخنگوي دولت ورئيس دفتروي ابرازمي شود. مثل

بحث گراني افسارگسيخته كه صداي مردم وهمه مسئولين درجه يك كشوررا درآور

ده بود. اما رئيس دولت و به تبعيت ازوي رئيس دفتراو گراني را دريك فرافكني

عجيب، حاصل شيطنت روزنامه نگاران وشلوغ انداختن مطبوعات دانستند.اما پس

ازمدتي به دليل گسترش دامنه اعتراضات درخصوص گراني ،مجبوربه پذيرش گرا

ني افسارگسيخته شدند.

رئيس دولت نهم دركرمانشاه درخصوص عده اي سخن راند كه براي شكست دولت

نهم برنامه دارند. رئيس دفتروي نيزاعلام كرد كه((عده اي به دنبال ناكارامد كردن

دولت هستند؛ عده اي كه ازمردم شكست خورده اند و سعي مي كنند براي دولت

مشكلاتي ايجاد كنند و... آنها سعي مي كنند دربرابراراده عمومي بايستند و براي

دولت مشكل ايجاد كنند))

وي درادامه با بيان اينكه كساني كه نتوانسته اند آراي مردم را كسب كنند به دنبال

نقشه براي خنثي كردن اثرات اين آرا هستند، گفت (( اقدامات اين افراد مانند كف

روي آب است وبه وسيله ملت جواب داده مي شود ))

جهت صحبت هردورئيس معطوف به منتقدان ومخالفان سياسي مي باشد. ودرشرا

يط خاص كه دولت با بحران هايي روبرومي شود، چوب شان را برسرمخالفان سيا

سي فرود مي آورند. عجيب است كه قوه مجريه با همه امكانات دراختيارخود وهما

هنگي بين سه قوه به لحاظ خط مشي سياسي ( اگرچه درپارلمان گرايش هاي متفا

وتي نيز درهمان جبهه موسوم به اصولگرايان درعرصه هاي سياسي- اقتصادي و

فرهنگي وجود دارد كه درطول ماههاي اخيردرسخنراني ها ومواضعي كه نسبت به

بعضي ازسياست هاي دولت اتخاذ مي شود، شفاف وگويا است) در شرايط خاص

كه قرارمي گيرد آنچنان ازمخالفان سياسي سخن مي گويد،كه گويا جبهه اي بزرگ

با امكانات وسيع درپي تخريب برنامه ها وعملكردهاي شان نزد مردم مي باشند.در

حالي كه خود بهترازهمه مي دانند كه مخالفان ومنتقدان سياسي مصلوب الامكانات

هستند. وبعد ازتعطيلي به اصطلاح موقت دهها نشريه متعلق به منتقدان دولت اعم

ازروزنامه، هفته نامه، ماهنامه و... كه تا كنون ازمحاق توقيف درنيامده اند، جز

دوسه روزنامه كه آنهم مصداق (( آسه بروآسه بيا... )) عمل مي كنند، چيزي در

اختيار ندارند. حتي تشكيلاتي چون جبهه مشاركت يا سازمان مجاهدين انقلاب اسلا

مي به عنوان مثال كه اززمره تشكيلات قانوني مي باشند، ازداشتن حتي يك ارگان

سازماني كه به تبليغ برنامه هاي خود اختصاص دهند، محروم مي باشند. سخن از

فعاليت احزاب چپ نيست؛ كه امكان چنين فعاليتي وجود ندارد. رسانه عمومي نيز

كه دربست دراختيارقدرت حاكم است. پس چطور مخالفان با برنامه ريزي سعي در

مقابله با اراده عمومي دارند وبراي شكست دولت نهم برنامه ريزي مي نمايند؟!

آنهم با محدوديتي كه اعمال مي شود. آيا مبارزه درعرصه ارائه برنامه هاي حزبي

جهت توسعه ملي وكسب قدرت كه ازويژ گي هاي جوامع مدرن است، مقابله با ارا

ده عمومي محسوب مي شود؟

پس ازيك سال واندي اجراي برنامه هاي سياسي –فرمنگي واقتصادي توسط دولت

نهم، اين عملكرد درقلمروهايي سبب بحران درحوزه اقتصادي وانسداد روزنه هاي

آگاهي درحوزه سياسي- فرهمنگي شده است. درچنين شرايطي چگونه مي توان

چنين فرافكني اي را نسبت به منتقدان سياسي دولت اعمال كرد.درخصوص صدور

مجوزچاپ ونشركتاب ويا تجديد چاپ كتاب هاي منتشرشده درگذشته، سياست هاي

سختگيرانه وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي، موجب اعتراض نويسندگان وناشران

شده است. حذف وسانسورهاي اعمال شده توسط بررس هاي كتاب، برخي ازنو-

يسند گان را ازادامه چاپ كارهاي شان بازداشته وموجي ازياس ودلسردي را در

ميان روشنفكران نويسنده،بخاطرعدم وجود فضاي لازم براي نوشتن بوجود آورده

است. برخورد انضباطي با دانش جوياني كه درتشكل هاي دانش جويي فعاليت دا

شته ومنتقد سياست هاي فرهنگي وسياسي دولت مي باشند. كه مشهوربه دانش

جويان ستاره دارمي باشند كه منجربه محروميت شان ازتحصيل گشته وفراتر از

آن اتهام غيراخلاقي وناموسي را نيزمتوجه آنان ساخته اند، آن هم ازسوي وزير

علوم. يا مسئولين نشريات دانش جويي كه به كميته انضباطي فراخوانده شده ومو

رد ارزيابي قرارمي گيرند.

وتازه ترين اقدام درزمينه نظارت وكنترل مجاري اطلاع رساني، تصويب آئين نامه

11 ماده اي ساماندهي فعاليت پايگاه هاي اطلاع رساني وسايت هاي اينترنتي ايرا

ني در25 مرداد ماه درهيات دولت است. پيشنهاد دهنده اين طرح كه با هدف كنترل

مجاري اطلاع رساني دنياي مجازي صورت گرفته،وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي

است.

اين مصوبه ازديدگاه حقوقدانان مورد بررسي قرارگرفته ومغايرت آن را با حقوق

شهروندي وقانون اساسي متذكر شدند. به عنوان نمونه كامبيزنوروزي حقوقدان

مي گويد(( اين آئين نامه بسيارسختگيرانه ترازمصوبه شورا تنظيم شده است. نو

يسند گان آئين نامه آنچنان نگاهي سخت به موضوع داشته كه حتي (( ايجاد حدا

كثرسهولت درارائه خدمات اينترنتي به عموم مردم )) را كه درمصوبه شورا آمده

است، حذف كردند يعني حتي دركلام نيزحق را ازميان برداشتند ))

وي سپس مي گويد(( ايجاد سايت ووبلاگ نيازمند مجوز نيست. درهيچ جاي دنيا

نيزايجاد وتاسيس سايت ويا وبلاگ حتي اگرثبت هم شود اما پديد آورندگان آنها

كنترل نمي شوند.)) وي درادامه مي گويد(( مقررات مورد نظروزارت ارشاد ،

آزادي را به خطرمي اندازد، به عنوان مثال وبلاگ مانند دفترچه شخصي است كه

نويسنده روي ميز گذاشته تا هر كس دوست داشت آن را مطالعه كند. اما قرار

نيست نوشته هاي دفترچه يادداشت نيز با سلايق خواننده مطابقت داشته باشد ))

يا اصلاحيه قانون انتخابات كه اخيرا درمجلس تصويب گرديده است. مجلس هفتم

دراصلاح يك بند ازقانون انتخابات، دوشرط را براي كانديداتوري پارلمان تصويب

كرده است: 1- دارا بودن مدرك كارشناسي ارشد 2- داشتن 5 سال سابقه كاراجرا

يي مطابق با قانون استخدام كشوري. پرسش اينجاست آيا ارائه چنين طرح غيركار

شناسانه اي دايره انتخاب شوندگان وانتخاب كنندگان را به شده محدود نمي كند.

چند درصد شهروندان درسراسركشور داراي مدرك كارشناسي ارشد مي باشند. به

روايتي پنج درصد.آيا اين مصوبه رواج مدرك گرايي بدون محتوا را دامن نمي زند

آيا داشتن مدرك كارشناسي ارشد به تنهايي عاملي براي خلاق بودن ، با تجربه بو

دن، نوآوربودن، افق ديد وسيع داشتن، برنامه ها را درترازي علمي چيدن، و....

مي باشد. يا 5 سال سابقه كاراجرائي داشتن؟! جالب آنكه نمايندگان درمصوبه خود

نمايندگان هفت دوره مجلس را ازاين قانون مستثني كرده وشمول مصوبه خودرا

درباره خودشان نمي پسندند! چه تبعيض آشكاري!

آيا اين است رعايت حقوق شهروندي؟ واحترام گذاشتن به مشاركت شان درتصميم

گيري ها و تصميم سازي ها؟!

آيا ايجاد چنين محدوديت هايي، سختگيري دربررسي وصدورمجوزبراي چاپ كتاب

وايجاد فضاي سرد فرهنگي،اعمال فشاربردانش جويان بخاطرفعاليتهاي اجتماعي

وانتقادي ومحروم كردن شان ازتحصيل، اعمال نظارت وكنترل برفرايند هاي اطلاع

رساني مجازي كه اشكالي بس پيچيده را درخود دارد.و...مغايربا حقوق مسلم شهر

وندي دردوران معاصرنيست مغايربا كمترين حقوق اجتماعي يعني آزادي انديشه و

بيان؟

سخنگوي دولت به اعتبارچه آماري ازسوس اراده عمومي سخن مي گويد. به –

اعتبارشركت كنندگان درانتخابات؟آيادرصد آراي اختصاص يافته به طيف طرفداران

دولت نهم جند درصد تعداد شركت كنندگان بوده اند؟ آراي خاموش، آراي مخالفان

اين گرايش چند درصد بوده است؟

دراين صورت مي توان ازاراده عمومي اي سخن گفت كه درتلقي سخنگوي دولت

نهم نهفته است؟

پذيرش يا عدم پذيرش يك برنامه براي اداره يك كشوربايد درفضايي آزاد وفارغ از

هرگونه محدوديت، توسط راي آزاد مردم تحقق يابد.