پنجشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۸۹

آقای رئیس جمهور . . .!

آقای احمدی نژاد رئیس جمهور ایران در مصاحبه ی لری کینگ مجری شبکه cnn درپاسخ به پرسشی در

خصوص نقض حقوق بشر در ایران ، گفت (( در آمریکا کارمندی به خاطر اظهارنظری بعد از پنجاه سال

از کارش اخراج می شود واو را برکنار می کنند ؛ اما در ایران چنین چیزی نیست . )) اگر چه آقای رئیس

جمهور امشب در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی دارند . اما به ایشان یک نمونه نقض فاحش این حقوق

را یادآور می شوم . شاید ایشان بتوانند پیگیر ی جهت استیفای حقوق بنده باشند . زیرا رئیس جمهور قبل از

 ایشان علیرغم پیگیری من ونامه ای که خطاب به جنای آقای خاتمی نوشته و در روزنامه ((آفتاب امروز))

شرح مفصل آن به چاپ رسیده بود؛ نتوانستند کاری انجام دهند . علیرغم این که به یکی از ساختمان های

ریاست جمهوری در دوران آقای خاتمی احضار نیز شده بودم . وماجراهای پس ازآن که همه ی نتایج منفی

بود . . . شرح مختصر تضییع اولیه ترین حقوق من به عنوان یکی نویسنده و روزنامه نگار : سال ها در

دانشگاه پیام نور- مرکز رشت شاغل بودم. روزی با یک تلفن برای پاسخگویی به . . . احضار شدم .

چند ماه بعد ؛ درست در زمان تبدیل وضعیت ؛ نهادهای حراستی وگزینشی دانشگاه ، با دوسطر نامه عذر

بنده را برای همیشه خواستند و از کابرکنارم کردند . تا اکنون هیچگونه تسویه حسابی نیز با من انجام ندادند .

هرگونه پیگیری من با بن بست مواجه می گردید . درحالی که مسئولیت های سنگینی در دانشگاه نیز

برعهده داشتم . مدارک همه ی مراتب بالا هم اکنون نیز موجود می باشد . جرم من تنها نوشتن آن هم در

قلمرو فرهنگ و ادبیات بود .

آقای رئیس جمهور ! بنده هیچ اظهارنظری نیز نکرده بودم ؛ تا چنین تنبیه سنگینی درحق من روا داشته شود .

 من یعنی خانواده ام ! ااگر درآمریکا براثر اظهار نظری کارمندی را اخراج می کنند؛ مرا بدون هیچگونه

 اظهار نظر اخراج کرده اند . یعنی کمترین حقوق شهروندی ام را از من دریغ داشته اند . یعنی به رتبه دوم

شهروندی نزول یافته ام . آیا این نقض حقوق صاحب این قلم نیست ؟! پس چه نامی می توان برآن گذاشت .

امید که آقای رئیس جمهور پس از بازگشت از سفر نیویورک همت گماشته به استیفای حقوق  اینجانب و

نظیر بنده توجهی بیشتر مبذول نمایند . نکته جالب این که ؛ رئیس و معاون پژوهشی کل دانشگاه پیام نور

ایران ؛ به دلیل شرکت اینجانب در کنگره ای بین المللی ؛ از من کتیا تقدیر به عمل آورده بودند ، که همه ی ا

ین مدارک نیز موجود می باشد ! آنگاه چطور حقوق اجتماعی من به این راحتی نقض می گردد؟! اگرچه

 بسیاری از رویدادهای در طول این روند را به دلیل اطاله ی کلام بیان نکرده و حذف نمودم. زیرا به فکر

هزینه ی آن بودم . باقی بماند برای بعد . . .

دوشنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۸۹

گفتگوی isna با من

در گفت و گو ها یی که گاه خبرنگاران با نویسندگان به عمل می آورند ؛ هنگامی که دریافت ها

مبتنی بر ضبط دقیق پاسخ ها نباشد ، برداشت هایی گاه شکل می گیرد ، که می تواند مفهوم سخن

یا عبارتی را تغییر دهد . و این مسئله در رسانه ها و خبر گزاری ها بارها ملاحظه گردیده است .

اگر چه این همه نافی زحماتی نیست که خبرنگاران این حوزه ها می کشند . به ویژه اگر حوزه ای

تخصصی ونظری باشد . با اینهمه دوستداران می توانند گفتگوی ایسنا را با من درخصوص ادبیات

با کلیک روی خبرگزاری ایسنا(isna ) مطالعه نمایند

شنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۹

ایسنا

«سطرهای هنوز» در 1200 نسخه منتشر شد

خبر انتشار کتاب جدیدم را در خبرگزاری دانشجویی ایران ( ایسنا ) ملا حظه نمائید

چهارشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۹

جلجتای رنج


                                                با یاد مادرم

بسنده می کنیم

به تماشای خاطره ات

وخش خش ممتد صلیب شانه هایت

که جلجتایش را می جست


به قضاوت عقربه ها

چشم می نهیم

ورق می زنیم

برگ برگ یادهامان را

وپت پت صدای مان را

تا خاموشی فتیله ها

عصب می شکنیم

دوشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۹

((سطرهای هنوز)) منتشر شد

به اطلاع آن دسته از عزیزانی که نسبت به انتشار کتاب جدیدم پیگیر بوده اند می رسانم، که کتاب

((سطرهای هنوز)) توسط نشر فرهنگ ایلیا منتشر شده است .

چهارشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۹

جوانان بي حال


واقعا عجيب است كه مسئولي درحد وزير يك نظام به راحتي وبدون تامل وانديشيدن برآنچه

برزبان جاري مي سازد ، گروه كثيري ازمردم را درمعرض نوعي اهانت قراردهد .

آقاي عبدالرضا شيخ الااسلامي ، صدر وزارت كار كه بر صندلي يكي از مهمترين وزارت

خانه هايي كه درحوزه ي اجتماعي واقتصادي مسئوليتي بس سنگين را برعهده دارد، بابيان

اين كه (( درحال حاضر اغلب بيكاران يا حال كاركردن ندارند يا . . . )) نگاهي كاملا غير

حرفه اي وبا عبارتي كه در ظرفيت اخلاقي كلام نمي گنجد،نسبت به خيل عظيم زحمتكشان

جامعه ي ما ، جفا روا داشته است .

شايسته نبود با اين همه زحمت وفشاري كه روي طبقه واقشار پايين دست وميانه ي جامعه

ما وجود دارد، با چنين ادبيات وشيوه ي كلامي نسنجيده اي سخن گفته شود.

آيا حداقل بخورونميري كه حاصل طاقت فرساترين شرايط كاري بخش تهيدست جامعه ي

ما است ، چگونه به دست مي آيد . اگركه حال كاركردن به قول آقاي وزيردرآنان نيست!

آيا آقاي وزيركار حقوق بيكاري به آن بخش عظيم بيكاراني كه دركلام خود آنان را موجود

اتي تنبل فرض نموده اند، پرداخت مي نمايد.

اي كاش آقاي وزيركارجوان ما از مشاورت هاي فرهنگي بيشتري بهره مند مي شدند، تا

با كلام احتمالا ناخواسته ي خويش خميدگي پشت زحمتكشان ميهن مان را مضاعف نمي

كردند .

دوشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۹

کتاب جدیدم


این هم تصویر روی جلد کتاب جدیدم ، که تاچند روز دیگر به همت 

انتشارات فرهنگ ایلیا چاپ و منتشر خواهد شد .

جمعه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۹

منتشرمی شود


بالاخره پس ازچندین ماه ( از سال گذشته ) مجوز کتاب جدیدم ( سطرهای هنوز) صادر

شد . این کتاب که توسط ناشرم ، فرهنگ ایلیا منتشر می شود؛ به زودی چاپ ودراختیار

علاقمندان قرارخواهد گرفت .

صاحب این قلم، کتاب های دیگری نیزدرنقدو مقالات ؛ داستان وشعرآماده ی چاپ دارد،

که درشرایطی بهتر،آنهارا به دست چاپ خواهد سپرد . البته اگرموقعیتی بهتر برای چاپ

ونشروخواندن فراهم آید



جمعه، تیر ۰۴، ۱۳۸۹

عقربه های خسته


گاهی یکی دو کلمه ی عاشقانه

هیچ سطری را

دربه در نمی کند


پنجره ای گشوده می شود

ونفس ها

درآسمان خلاصه می شوند


ازکوچه به خیابان می زنیم

با شگفتی دست هایمان

وخاطره ها را

درذهن خسته ی عقربه ها

مرور می کنیم

یکشنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۸۹

ژوزه ساراماگو درگذشت


روزگذشته ژوزه ساراماگو نویسنده ی مشهور پرتغالی درسن 87 سالگی درجزایرقناری اسپانیا درگذشتمرگ این نویسنده ی معروف که آوازه ی وی جهان را درنوردیده است، سبب گردید تا رئیس جمهور پرتغال( آنیبال کاواکو سیلوا) درپیامی اعلام نماید: ((ساراماگو یک نقطه مرجع درادبیات پهناورما محسوب می شود که نسل های آینده می باید آثاراورامطالعه کنند)) علاوه برآن دولت پرتغال به مناسبت درگذشت وی ، سه روز عزای عمومی اعلام کند
این برنده نوبل ادبی 1998 که خالق رمان (( انجیل به روایت عیسی مسیح )) می باشد؛ به دلیل ممانعت دولت حاکم پرتغال ازحضوراین رمان درجایزه ی ادبی اروپا ، کشورش را به مقصد لانزاروته ترک کرده وسال های آخر عمرش را با همسرش درآنجا زندگی کرد .
رمان (( کوری)) از جمله آثارمشهور ساراماگو است که درقالب نسخه ای سینمایی به هالیوود ورود پیدا کرده است . این رمان به فارسی نیز ترجمه شده است .
نکته ی قابل توجه این است که با توجه به مخالفت ساراماگو با عمل دولت حاکم پرتغال نسبت به جلوگیری ازحضور کتابش درجایزه اروپا وترک کشورش ؛ پس ازمرگ وی مقامات عالی پر تغال هریک به گونه ای ازوی به شایستگی یاد کرده اند . ای کاش درسرزمین ما نیز نسبت به نویسندگان وهنرمندانی که زندگی خود را درراه اعتلای فرهنگ بشری صرف نموده وهمه نوع مرارت وسختی را دراین راه به جان خریده اند؛ چه درگذشتگان و چه آنان که درحیات اند، برخو ردی توام با حفظ حقوق شهروندی و . . . صورت پذیرد . نه آن که به تخریب سنگ قبر و . . . که شایسته ی فرهنگ مان نیست ، بیانجامد .

پنجشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۹

ترجمه ی نقد کتاب هرتامولر

نقد کتاب (سرزمین گوجه های سبز)) ازهرتا مولر را به زبان آلمانی وانگلیسی مطالعه نمائید .
اگرچه ترجمه ها ممکن است خیلی دقیق نباشد . اما امکانی ست که گوگل ازمخاطبانش دریغ
نکرده است .

نوبل ادبی یا سیاسی



نقد کتاب : سرزمین گوجه های سبز 
مولف : هرتامولر(Herta Müller)
مترجم :غلامحسین میرزا صالح


هرتا مولر ازاقلیت های آلمانی – رومانیایی ست که درکشوررومانی متولد شده وپس از سال ها زندگی در این کشور، به آلمان مهاجرت کرده واکنون ساکن کشورآلمان است . وی مولف رمان (( سرزمین گوجه های سبز)) بوده ، که علاوه برکسب جایزه ی ادبی نوبل 2009، جوایز ایمپک دوبلین و کلایست آلمان را نیز به دلیل نگارش رمان فوق ، ازآن خود کرد.آیا(( سرزمین گوجه های سبز )) یک اثرسیاسی ست یا یک رمان ادبی؟ این پرسش از این جهت مهم است که نوبل ادبی تعلق یافته به این اثر؛ به کدام دلیل توسط کارشناسان نوبل سوئدی به هرتا مولر اهداء شده است؟!
نگارنده برآن است که جایزه ی نوبل ادبی ، طی سال های اخیر دستخوش رویکردهای سیاسی شده واهداءکنندگان آن ، ملاحظات کارشناسانه درحوزه ی ادبیات ، زبان شناسی ، نقد ادبی و . . . را به عنوان معیارهای اصلی انتخاب در بررسی آثارازکشورهای مختلف ، درنظرنمی گیرند.
بحث برسر(( سرزمین گوجه های سبز)) به عنوان یک مصداق دراین خصوص نیست . اگرچه این رمان نیز از همین جهت می تواند محل بحث و تامل قرارگیرد.
وقتی خوانش رمان (( سرزمین گوجه های سبز )) را به تاویل خودم به پایان رساندم؛ وازجهاتی ساختاررمان را با برخی ازرمان ها وداستان های نویسندگان میهن خودم وحتی داستان نویسان خارجی قیاس کردم ؛ تردیدم درخصوص انتخاب ها ومعیارهای انتخابی نوبل دهندگان افزایش یافت .
(( سرزمین گوجه های سبز )) روایت سیاه وتلخی ست که از زاویه ی دید اول شخص به ترسیم فضا ومحیط دو سه ده ی نیمه ی دوم قرن بیستم کشور رومانی می پردازد . دوران حکومت نیکلای چائوشسکو . کشوری که جزء اقماربلوک سوسیالیستی لقب یافته بود .
راوی داستان به گمان صاحب این قلم کسی جز بانوی نویسنده یعنی هرتامولر نیست . جای جای قطعات داستان ، چه آنجا که نویسنده با اتکاء به مجازهای زبانی ( یکی از ویژگی های نوشتارداستانی پسامدرن ) به بیانی شاعرانه توسل می جوید وبا تکراروتاکید روی برخی از واژه ها وترکیب ها ، آنها را به نمادی ازوضعیت اجتماعی آن دوران تبدیل می کند .
وچه آنجا که متن نوشتار ، تا حد یک قطعه گزارشی فرومی کاهد ، تا تیرگی ، فحشا ، فقرونا امنی اجتماعی دوران رهبری چائوشسکو را دررومانی منعکس کند .
مضمون رمان گرد پنج دانشجوی ازروستا به شهرآمده ومناسبات فی مابین آن هااست که به اجرادرآمده ورخدادهای مختلفی را درزمان های گوناگون که برآنان گذشته ، بازمی تاباند .
خط سیر اصلی داستان، انعکاس تصویری ازجامعه ی رومانی ست که مشحون از تلخی، تیر گی، فحشا، روابط ناهنجار، فقروفلاکت، ناامنی، مرگ ، تردید وبی اعتمادی ست.
راوی اصلی داستان (هرتامولر) ، لولا، ادگار، کورت وگئورگ بازیگزان اصلی صحنه ی این رمان هستند. اگرچه چهره هایی همچون سروان پجله ( وحتی به شکلی پجله ی سگ) ، ترزا ، مارگیت ویکی دونفردیگر، نقش آفرینی دررمان را برعهده دارند وازاشخاصی هستند که روند حوادث رمان را بردوش می کشند.
نگاه راوی اول شخص دراین رمان بربنیان کنش هایی شکل می گیرد که ازریزترین حرکت های اخلاقی– فردی تا نمادی ترین عمل اجتماعی- سیاسی برخوردار است .این فرایند روایی داستان خانم مولررا به یک رمان سیاسی تبدیل کرده است . صرفنظراز این که بانوی نویسنده، به دلیل آشنایی با مولفه های داستان پست مدرن ، توانسته است ازعهده ی اجرای این منش ا دبی برآید . اگرچه ازیک زاویه ی دید ومبتنی برتاویل خودش .
اما رمان سیاسی ست . وراقم این سطور براین عقیده است ؛ که نوبل ادبی (= سیاسی ) این رمان به دلیل رویکرد سیاسی آن، به وی تعلق یافته است .
دقت درخوانش (( سرزمین گوجه های سبز)) به ویژه پیش ازآن که صفحات کتاب یه نیمه بر سد؛ نشان می دهدکه راوی تیزبین ودقیق رمان، درجاهایی که داستان با اتکاء به روایت دیگراشخاص رمان همچون لولا و . . . به شیوه های روایتی گوناگون ادامه می یابد؛ چه ویژگی های مشترکی درروایت ها دیده می شود . این امرصاحب این قلم را به تامل جدی درخوانش کتاب واداشته بود . زیرا یک احساس بی شائبه و پردرنگ درمن تولید کرد ؛ تا از خود بپر سم که آیا این روایت هایی که به اشکال مختلف ازسوی راوی اصلی وسایرین روایت می شود ، همه ازطرف راوی اصلی درروایت های دیگران تولید نشده است .
این پرسش ازاین جهت شکل گرفته بود که نقاط مشابه درایدئولوژی وتیره بینی وسیاسیگری و . . . در روایت ها به قدری افزون وگسترده بود ؛ که مخاطب کتاب گمان می برد ، راوی ا صلی رمان ازدهان دیگران وبا لحن آنان نیزسخن می گوید .
این قلم درتایید ویا نفی وضعیت سیاسی – اجتماعی دهه های شصت تا نود جامعه ی رومانی هیچگونه موضعی اتخاذ نمی نماید . اشاره بالا تنها به جهت تبیین موضعگیری خاص سیاسی نویسنده دررمانش نسبت به بازتاب جامعه ی آن دوران رومانی ست که پیوند مستقیمی با اهدا ء نوبل دارد .

* *
فرایند تولید رمان پسامدرن مبتنی برپدیدار روایت ( = روایت ها) به مثابه هستنده (= هستنده های ) واقعی شکل می گیرد. کلان روایت ها ، واقعیت های بی چون و چرا ، حقیقت های مطلق ، دراین روند فاقد جایگاهند. دال ها ، جایگزین مدلولها می شوند . ونشانه ها ( حتی افر اط درکاربرد آنها ) ست که خواننده را به مشارکت درتولید ادبیت متن می کشاند .
داستان پسا مدرن ضدساخت وناپیوسته است . تن به انتظام نمی دهد . وتداعی ذهنی که کولاژ وار روایت ها را تکثیر می کند ، فضای ادبیات را تولید وشکل می دهد .
کنش روایت ها که به موازات هم فضای رمان را تحقق می بخشند ؛ یا نظام آواهایی که مدام یکدیگررا قطع کرده وبه هم می پیوندند ، تا اتمسفررمان شکل گیرد .
نسبی گرایی؛ چندپارگی؛ بی ثباتی هستی؛ تصادفی بودن زندگی؛ تکه تکه بودن ارزش ها؛ و عدم وحدت ویگانگی ، بنیان روایت های داستان پست مدرن است .
عنصرشخصیت ، یکی از مولفه ها وعناصرسازنده وشکل دهده ی متن داستانی ست . دراجر ای متن داستانی پست مدرن، شخصیت بسیارسیال است . نمی توان به آن اعتماد کرد. همچون ماهی دردست لغزنده است . باورهای متکثر؛ کنش های متفاوت ومتضاد؛ رویاهای بی پایان وکابوس وار، حیات شخصی وی را آکنده می کند .
هستی شناسی داستان پست مدرن ، مبین بحران هویت وی می باشد. این بحران ریشه درباور های ذهنی ورویاهای پرازکابوس وی دارد . جهان ذهنی وی که اساس شخصیت اونیزهست ،تکه تکه ده ومرکب ازحیات انسانی – شیئی – حیوانی ست .
ازاین جهت درداستان پست مدرن می توان مولفه هایی را استخراج کرد که مشترک با پدیده ی منش اسکیزوفرنیک درادبیات روانپزشکی ست .
گسیختگی درزبان ولحن؛ درروایت گری؛ درمقوله ی تفکروآگاهی؛درقلمرو هیجان وعواطف ؛ وهمچنین درمقوله ی رفتاروکنش های انسانی ، آن نقاط مشترکی است که عنصرشخصیت درداستان پسا مدرن را درکنار پدیده ی شخصیت اسکیزوفرنیک درادبیات روانپزشکی قرار می دهد.

* * *
یک نکته ی قابل تامل ومبهم که درواقع سویه ی پاسخگویی آن خانم هرتا مولر را نشانه می رود؛ اشاره ی وی درچند جای رمان به وضعیت شخصیت مادربزرگ راوی است . این نکته از جهت ادبیات روانپزشکی دارای اهمیت می باشد .
روایت نویسنده ازموقعیت مادربزرگ راوی، حاکی ازبیماری دمانس ( زوال عقل) یا آلزایمر می باشد. ازعلائم اصلی این بیماری؛ تحلیل رفتن ونابودی حافظه ی نزدیک ( البته با توجه به شدت وپیشرفت بیماری ) وگسترش آن ؛ همچنین عدم تشخیص اشخاص ، اشیاء ودرحقیقت گم کردن همه ی رابطه هاست. به طوری که چنین بیماری اگرازدرب خانه به بیرون رود؛ امکان پیداکردن خانه وبازگشت به محل سکونت برای وی وجود ندارد. اما توصیف وروایت نویسنده ازمادربزرگش درجایی نشان دهنده ی دچارشدن این شخصیت به این بیماری ست ؛تا حدی که راوی می گوید :

(( او دیگرکسی را نمی شناسد ))

یا درجایی دیگر از((بستن مادربزرگ به صندلی)) می گوید. که اینها همه نشانگر نوع وشدت بیماری مادربزرگ است . اما درجایی دیگرازکتاب نیز نویسنده این همه را با روایتی د یگر نقض می کند. زمانی که به نقل ازیکی از شخصیت ها روایت می کند:

(( مادربزرگ فرارمی کرد . . . بعد از تاریک شدن هوا به خانه بازمی گشت . مادرازاومی پرسید: توکجا بودی؟ مادربزرگ می گفت: درخانه ))

حتی دیالوگ فوق ، نشان دهنده تناقض بزرگی ست.
امکان این که شخصی با شدت این بیماری ازخانه فرارکند وبه راحتی هم به منزل خود برگر دد؛ درجستجوهای مطالعاتی صاحب این قلم درادبیات روانپزشکی، پیدا نشده است .
به گمانم خانم هرتامولر درهمان نظام فاقد ساختاروناپیوسته ی رمان پسامدرن که با عنایت به مولفه های پیش گفته؛ درروایت این شخصیت وهستی شناسی آن، دچارهمان ناهمسانی وچندتکه گی شده وادبیات روانپزشکی را درمتن داستانی اش با چالش مواجه ساخته است .
اگرچه این موضوع به جهت علامت شناسی ؛ اتیولوژی ؛ درمان شناسی وکلیت پدیده ی بیما ری برای علم روانپزشکی چندان غریبه ومبهم نمی باشد

شنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۸۹

غیاب ات


چشم می گردانم

دست می سایم

خش خش برگ ها را

درغیاب ات

رازی نهفته است


دست دراز می کنم / بی شاخه گلی

سرانگشتانم را اما

جهانی ست

که واژه های آن

با نگاه تو رونمایی می شوند


* * *

چشم می گیری

دست پنهان می کنی

گام هایت را

به کدام جاده می بخشی


این لبخند

ازسطرهایم نمی گریزد

اگرکه دلتنگی های روزانه

سنگین

برثانیه ها می تازد

دوشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۹

متانت بهار


زخمه که می زنم

پرده های زمان را

بی قراری نت ها

خلوت کوچه ها را می رباید

این دست ها

بی صدا که نمی مانند

واین درخت ها / عریان

سوگواران جهان اند



گاهی اما

برخطوط حامل

سکوتی کافی ست

تنفسی دیگر

تا بوم زمانه را

با نگاهی بیارایی

یا بررازچشمی درنگ کنی

که متانت بهاررا

درانگشتانت می ریزد

وآشوب دریا را

دردلت

جمعه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۹

رخوت سطرها


این دست آن دست

می رود و می آید

مگرماهی ای

ازدست آب بلغزد


چشم درچشم می نشانیم

نگاه دررویا

رخوت سطرها را

کدام حرف

چهارشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۹

مصاحبه

متاسفانه درگفتگوها ومصاحبه ها گاه دقت نظرکافی در آرایش وتنظیم درست برخی ترکیب ها و

ویرایش جمله ها صورت نمی گیرد ؛ واین منجر به گونه ای ضعف ساختار نوشتار می گردد ؛

که البته تجربه وظرافت در تنظیم ونگارش خبرنگار را می طلبد . مصاحبه ی خبرنگارفارس

با اینجانب در این لینک قابل مشاهده می باشد .

سه‌شنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۹

ازموطن باخ تا...

Johann Sebastian Bach
با یاد ناهید . م


هنوز نمی توانم خاطره ی روزی را که به جست و جوی آثار باخ ، هندل و . . . آواره ی بازارهای

مرکز شهر هانوفر آلمان بودم ازخاطربزدایم . هنوز زمان درازی نیست که از آن تاریخ می گذرد .

شاید چند ماه . اما آیا خاطره را را زمان قادراست محو کند . بعید می دانم .

درفروشگاهی بزرگ دردوطبقه که مرکز عرضه ی کتاب وسی.دی ودی.وی.دی های موسیقی وفیلم

رفتم . بخش مربوط به فیلم ها مشتریانی داشت . اما قسمتی که به عرضه ی آثارموسیقی کلاسیک مر

بوط می شد؛ چندان مشتری ی را به خود جلب نکرده بود . مجموعه ی کارهای باخ وهندل را مشاهده

کردم . اجراهای تصویری آثارشان . به دلیل گرانی قادربه ابتیاع شان نشدم . واکنون که به یاد می آورم

که قادر به خریدشان نبوده ام ؛ اندوهگین می شوم . ازفروشگاه زدم بیرون . اما ازجست وجویم دست

نکشیدم . به دلیل آنکه فکرمی کردم بتوانم نسخه هایی از اجراهای آثارشان را با قیمتی ارزانتربه دست

آورم . با همین فکربود که به فروشگاه بزرگ دیگری برخوردم که در قفسه های خود که به حراج شان

گذاشته بود و در بیرون از فروشگاه به عرضه ی دی وی دی های سینمایی وموسیقی پرداخته بود . بی

هیچ درنگی به سوی آن حراج واقعی شتافتم . ودر بخشی که مربوط به موسیقی بود ، چنان با اقتدار تسلط

یافتم ؛ که مبادا خریداری دیگرسررسد وآنچه را که نباید ، ازدست من به درآورد . چنان سریع به کاوش

پرداختم تا همه ی آن هیجان ها و احساس سیری ناپذیر به دست آوردن آثاری در این زمینه را مجاب نمایم.

وتوفیق حاصل شد. کارهایی ازباخ ، بتهوون ، موتسارت ، ویوالدی و . . . را باقیمتی اندک گرفتم .

انچه حیرت مرا برانگیخته بود؛ دونکته را دربرداشت : اول هنگام جستجو برای برداشتن دی وی دی ها

آن بخش کاملا خالی از خریداران بود . درحالی که در بخش فیلم ها وشاید آثار موسیقی پاپ ، خریدارانی

زیاد برای برداشتن دی وی دی ها با هم رقابت می کردند . نکته ی دوم اما تعجب بانوی فروشنده بود از

اینکه در میان آنهمه خریدار ؛ شاید تنها کسی بودم که به خرید اثارموسیقی کلاسیک غربی توجه کرده بودم

و او از هیجان موفقیت من آگاه شده بود واحترام متفکرانه ای را همراه تعجبش کرده بود. هرگز قادر نیستم

این بی توجهی شهروندانی را که شاید درموطن غولان ونوابغ موسیقی جهان که تمام هستی شان رادرراه

اعتلای روان بشری فدا نموده اند،ازیاد ببرم . باخ ،هندل،بتهوون هریک به گونه ای از ستون های محکم

موسیقی جهان هستند ؛ که چنین سرنوشتی را در موطن مدرن خود یافته اند .

به یاد می آورم ، زمانی را که پای پاسخگویی اجباری به پرسش یک روحانی دریکی از ساختمان های

خیابان پاستور نشسته بودم . برای آن که درخصوص حقوق اجتماعی من تصمیم گرفته شود . اگرچه از

پیش روشن بود که به عنوان شهروند درجه ی دو ازحقوق اجتماعی محروم هستم . یکی از سوال ها ی

پرسیده شده این بود که آیا موسیقی گوش می کنم ؟ وپاسخ من آری بود! پرسش بعدی که چه موسیقی ای؟

و من گفتم موسیقی مذهبی یوهان سباستیا ن باخ ؛ موسیقی کلیسایی ولفگانگ آماده ئوس موتسارت ؛ و

آثار وردی ! همین پاسخ بود وحذف من از دانشگاه وعمری درازرا دروادی سرگردانی به سربردن؟!

پنجشنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۸۹

گردهمایی شاعران گمنام جهان


درخبرها آمده بود که از 37 کشور جهان 51 شاعردعوت شده اند در همایشی سه روزه از28

فروردین ماه ، تحت عنوان نخستین همایش شاعران ایران وجهان؛ دقت در نام شاعران دعوت

شده ، حاکی ست که هیچ چهره ی شناخته شده و مطرحی را درمیان دعوت شدگان نمی توان

یافت . قابل توجه این که ازکشورهای دعوت شده ، شاعرانی بودند که آوازه ای درخور داشته

و می توانستند جزء اصلی دعوت شدگان باشند . تامل در نام کشورها نیز ، غیبت برخی از

کشورهای صاحب نام تر در عرصه ی ادبیات را نیزبه دیده می کشاند .

چگونگی تصمیم گیری در خصوص چنین همایشی از یک سو وصلاحیت کسانی در این رابطه

که کاملا تخصصی وارد شده اند،کمی قابل تامل است . حال مهمتر ازآن نگاه به شاعران کشور

خودمان می باشد ؛ که در این حیطه چگونه ارزیابی شده اند . حقیر که با چندین کتاب در سه دهه

فعالیت ادبی ، از طریق مطبوعات و آن هم درزمان نزدیک به همایش از موضوع با خبرشدم . به

گماتم برخی از دوستان دیگر نیز چنین وضعی داشته اند . اگرچه در یک جامعه ی مبتنی برتک

صدایی که حلقه ای محدود از طرفداران رادور هم گرد آورده است، نمی توان انتظاری جزاین داشت؛

اما آنچه مغفول می ماند واساسی ترین وجه مسئله است ؛ بازتاب چنین سیاستی ست ، که مصمم است

معرف فرهنگ ادبی میهن ما باشد !

جمعه، فروردین ۲۰، ۱۳۸۹


این هم لینک خبر انتشار چاپ دوم کتاب (( صداهای ریخته )) من . البته انعکاس خبرچاپ دوم کتاب من

درنشریات مجازی وکاغذی متعددی بوده که من به لینک کردن تنها دو خبر گزاری مهر ودنیای اقتصاد

اکتفا نموده ام.

پنجشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۹

ایوبانه


هی چشم می گشایم

به این کوچه

آن کلمه

به دهان و نگاهی که هنوز

می گویند

درراه است


هی صبرمی کنی

واین دست ها وحرف ها

چه ایوبانه

پنجشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۸

سین هشتم


دنبال سین هشتم

چشم های داغدارهمسران / فرزندان

با دستمال هایی خیس دردست

تا بدرقه ی هشتاد وهشت


دغدغه های اشک های ریخته

برسفره های هفت سین

درسال نو


دنبال سین هشتم

هیچ بوسه ای ازاین کلمه ها نمی روید

ونه بهاری

بر رؤیای خسته

هنوز نگاه های ملتهب

روی کرشمه ی قفل ها


دنبال سین هشتم

این دست ها خاموش اند

یه سطرها نمی رسند

درتقاطع صداها

کدام ترانه

× × ×

دنبال سین هشتم

پنجشنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۸۸

یادداشت های دیگران

نوشته ها ونقطه نظرهای دیگران(1 ، 2 )درباره آثارمن که درزمان های مختلف،مکتوب

شده است .متاسفانه نتواستم لینک همه ی آن ها را پیدا کنم . اما به مرور زمان که

به آن ها دست یافتم ،بر این لینک ها خواهم افزود .

چهارشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۸

ترجمه ی یک گفتگو


باکلیک روی ترجمه ، گفتگوی رسانه ی اینترنتی آینه ها بامسعود بیزارگیتی را که

به زبان انگلیسی ترجمه شده است، بخوانید . این گفتگو درخصوص نقش زنان در

نگارش داستان امروزاست ،که توسط سرکارخانم یکتا بانوی نویسنده ومنتقد با وی

انجام شده است .متن فارسی آن در لینک آینه ها قابل مشاهده می باشد.

صفحه ی ویکیپدیای من به سه زبان

امروزه در رسانه ی مجازی وسایت ها وسرورهایی که خدمات رایگان برای مخاطبان خود

جهت ارتقاء برنامه ها واهداف رسانه ای شان فراهم می نمایند ؛ تحولات شگفت انگیزی به

وقوع پیوسته است ، که هرمخاطب وکاربر دنیای مجازی را ، جدا ازاحساس لذت ویادگیری

ای که نصیبش می نماید ، متعجب می سازد . ونکته ی بسیارقابل تامل در این جهان متنوع

مجازی ، فراهم کردن محیطی ست که که مخاطب را درمعنای عام آن ، بی نیاز ازسایررسانه

ها می نماید . دلیل ورود به این سخن نرم افزارترجمه ای ست که اخیرا گوگل در اختیارکاربر

ان قرار داده است . اگر چه در این ترجمه ها ممکن است اشکالاتی وجود داشته باشد ، که

امکان ویرایش آن نیز فراهم است . من ترجمه ی صفحه ی خودم را در ویکیپدیا  به زبان

های انگلیسی ،آلمانی وفرانسوی  دراینجا برای مخاطب این پست جهت آگاهی لینک می کنم.

سه‌شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۸

کتاب هایم









تصاویرکتاب های فوق ، متعلق به کارنامه ی نوشتاری مسعود بیزارگیتی ست ، که

درسال های مختلف به چاپ رسیده است . اگرچه بسیاری ازمطالب این کتاب ها در

مطبوعات ومجله ها وجنگ های مختلف فرهنگی وادبی معاصر نیز پیشتر چاپ

شده است . هم اکنون بیزارگیتی کتاب هایی نیز درحوزه ی نقد ، داستا ن وشعرآماده

چاپ دارد . یکی از این کتاب ها به نام (( سطرهای هنوز))که از سوی انتشارات

فرهنگ ایلیا منتشر خواهد شد ، درانتظار صدور مجوز وزارت ارشاد مانده است .

شنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۸

مسعود بیزارگیتی درویکیپدیا

گردشی درویکیپدیا داشتم و خلاصه ی خودم را درآنجاجاگذاشتم . این هم پیوندش

جهت ملاحظه مخاطب محترم :ویکیپدیا

گاهی شکیبایی2

همیشه که عیدانه ما

برگ های سوخته ی بهار نبود

اگر چه

سپیدی زمستان

در چشم های ما نشست


برمی گردد

آن دست ها برمی گردند

و این کوچه ها و حرف های روزمره

یکشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۸

«سطرهاي هنوز» عنوان آخرين مجموعه اشعار مسعود بيزارگيتي

خبرایسنا درخصوص انتشارکتاب جدیدم :

((سطرهای هنوز )) عنوان آخرين مجموعه اشعار مسعود بيزارگيتي

سرويس: /فرهنگ و/ خبرگزاری ایسنا
کد خبر :56447
1388/12/9
13:51

خبرگزاري دانشجويان ايران - گيلان

آخرين مجموعه شعر مسعود بيزارگيتي شاعر گيلاني به زودي به چاپ خواهد رسيد.

مسعود بيزارگيتي شاعر،منتقد و روزنامه نگار گيلاني در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) - منطقه خزر اظهار داشت: كتاب «سطرهاي هنوز» پس از اخذ مجوز انتشار توسط انتشارات فرهنگ ايليا به زودي منتشر خواهد شد.

وي گفت: مجموعه اشعار «سطرهاي هنوز» شامل 130 صفحه خواهد بود و تركيبي از تاملات دروني من در حوزه هاي اجتماعي - فلسفي است.

اين شاعر و منتقد گيلاني افزود: اگرچه كتاب «سطرهاي هنوز» در برگيرنده تاملات دروني من در موضوعات اجتماعي است اما هر مخاطب از هر اثر هنري و فرهنگي برداشت هاي خود را از آن اثر خواهد داشت و تفسير يك اثر از زبان خالق آن چندان مثمرثمر نخواهد بود.

شايان ذكر است مسعود بيزارگيتي تاكنون آثاري همچون مجموعه شعرهاي نشان هاي بي جهت، لحظه ها و تامل، شكلي كه نام تو دارد، زبان گم شده و صداهاي ريخته ( اين اثر سال گذشته به چاپ دوم رسيد) را منتشر كرده است.

خبرفوق را با کلیک روی ترجمه ، به انگلیسی ملاحظه نمائید.

جمعه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۸

گاهی شکیبایی1


گاهی لبخند بزن

این همه حرف ها و

دست درجیب / بگذر

حاشیه های جهان را

پنجشنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۸

کتاب جدیدم

سکوت وننوشتن این چندروز وشاید این چند هفته راکه مصداق زبان به کام درکشیدن است؛

با این خبررقم می زنم که کتاب جدید من با عنوان (( سطرهای هنوز )) که مدتی ست به

ناشرکتاب هایم سپرده شده ؛ برای اخذ مجوزانتشار، گویا راهی اداره بررسی کتاب های

وزارت عالیه ی فرهنگ و ارشاد اسلامی گردیده است.اکنون باید دراین وانفسای فرهنگی

تنها به انتظارنشست چگونگی بررسی وزمان صدورمجوزرا!

یکشنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۸

یلدای ناگزیر


فردا شب یلداست.وهر ایرانی با آین شب تاریخی ، دمسازی خاص خود را دارد.

من هم در یلداگردی ام ، دوشعراز یلداسروده هایم را به یلدا می سپارم؛ با همان

حسی که دراین دو شعرنهفته است :



چشم های مان را می دزدیم

صدای مان را

پرده ها را می کشیم

مبادا

پنجره ای گشوده شود


تمام علف ها

بادو

خاک

بوی استخوان های هزارساله ی مرادارد


این یلدای ناگزیررا

برخاک خفته گان

ماه

رازی نهفته دارد

فانوس شب یلدا


صداها / که به هم نمی رسند

آینه ای کافی ست

رهگذران را

تا جهان

درتعویض برگ و بارش

آوازی

تازه کند

آغازی


فانوس مرادریغ نکنید

دلم

ازاین اتاق بی نقش و نگار

ماتم گرفته است

می خواهم

پرده ای ازحرف هایم

بیاویزم

سه‌شنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۸

پارادوکس ممیزی


دیداری داشتم با دوست داستان نویسی که سال هاست قصه می نویسد و چندین کتاب داستان

منتشرکرده است . یکی ازهم قلمان دیگر نیز حضورداشت . سخن از فرهنگ وادبیات و

ممیزی هایی بود که درامرنوشتن و انتشارکتاب ؛ مانعی جدی سرراه آفرینش های فرهنگی

درجامعه ی ما وجود دارد . مجموعه ای داستانی را به من نشان داد که ازنویسندگان مختلف

ایرانی بوده و به همت جوانی نویسنده پس از دریافت مجوزاز وزارت ارشاد منتشر شده بود .

همه ی نویسندگان آن مجموعه نوآمدگانی بودند در عرصه ی نوشتن داستان؛ به جز دوست

داستان نویس ما (م . ب) که چهره ای شناخته شده است .

دوست ما روایت می کرد که داسان کوتاهی که از وی در این مجموعه به چاپ رسیده است،

ازمجموعه ی داستانی است که برای دریافت مجوز مدت هاست که به وزارت ارشاد رفته ،

ودرممیزی وزارتخانه ، همین داستان چاپ شده دستورحذف دریافت کرده است ‍!

حیرت کردم! ازتفاوت زمان چاپ آن مجموعه و دستورحذف این داستان ازمجموعه داستان

دوست نویسنده ی ما؟! آیا مدیریت کردن فرهنگی درجامعه ای که تکثرصدا وجود دارد و

درحوزه ی فرهنگ نه تنها باید دیده شود ؛ بلکه باید به جهت تعالی فرهنگی وتوسعه ی

دمکراسی به شدت تقویت گردد ؛ با چنین پارادوکسی امکان پذیراست؟!

جمعه، آذر ۰۶، ۱۳۸۸

سطرهای هنوز

شاید این همه حرف

تصادفی بیش نیست

شاید این سکوت

واقتداراین کوچه ی خاموش


این برگ ها

که پائیزمرا

به عقربه ها می دهند

وتیک تاک انتظار

تنها دریچه ای ست


می خواهم این سطرها

درکنارهمین عبورومرورروزانه

کوچه پسکوچه های نزدیک

برگ هایش را / شماره کند

دوشنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۸

کتاب


دیروز ( م . د ) یکی از دوستان داستان نویسم ، برایم تعریف می کرد که دو مجموعه

داستانی را که برای چاپ به دو ناشرسپرده است ؛ توسط ممیزی ارشاد ایراد اصلاحی

زیادی برایش گرفته اند . یکی ازمجموعه ها که پانزده قصه را دربر می گیرد ؛ به تقریب

با حدود حذف ده قصه مواجه شده ؛ وآن دیگری که مجموعه سه قصه است ؛ با حذف یکی

واصلاح یک قصه ی دیگر روبرو گردیده است . درواقع برای دومجموعه داستان چیزی

نمی ماند تا منتشرشود ؟!

متعجبم که این همه ادعا درهفته ی کتاب وکتابخوانی را چگونه می توان با چنینی سیاستی

که در عرصه ی نشروجود دارد ؛ توجیه کرد . آیا این اهانت به شعورمخاطب نیست که

فرصت خوانش وقدرت تشخیص را از وی سلب نمائیم و به جای خوانندگان درمورد متن

یک کتاب ؛ یک تنه تصمیم گرفته ودرحوزه ی طریف فرهنگی قیم مآبانه برخورد نمائیم.

این گونه رفتارنه تنها به خلاقیت مولف درمقام آفرینشگرآسیب می رساند ؛ بلکه فرایند

خوانش مخاطب را به عنوان مشارکت در آفرینش هنری دچاراختلال می نماید . اگرچه این

سیاست فرهنگی سال هاست که به روند آفرینشگری ادبی صدمات جدی وارد می نماید!

جمعه، آبان ۲۹، ۱۳۸۸

این تقاطع


به تو نزدیکم

نزدیکترازخودت

چه کنم که باد

مجالی برانگشت ها نمی دهد

پریشان سری های پائیزی را

چقدرپشت سطرها

ماندن


واین چراغ توقف

آوازشاعران را

بربال های پرندگان / می کوچاند

یکشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۸

نت های پنهان


شاید کمی دیر باشد

این فصل ها را / ازبهارش

دوباره بیاغازی

اما

می شود تکه ای از این نگاه را

لای ثانیه هایت بپیچی

و عقربه ی رؤیایت را

برمدارچشم هایت / کوک کنی


آن سوتر ازپیراهنت

پرنده ی بی آوازی ست

که این صدا

قطره قطره برسطرهایش

نت می ریزد

سه‌شنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۸

Hannover

خش خش پائیزت را

در انگشتانم می ریزم

تا چراغ این کلمات را

برخطوط شبانه ام

روشن کند


این سو

فصل ها به هم ریخته اند

وصداها

راه شان را نمی یابند


می خواهم

درپائیزخانه ات

شاخه ها را سان ببینم

چرا که دربهاراتاق من / حتی

نسیمی بررؤیای این حرف ها

نمی وزد

چهارشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۸

ویژه نامه و...


درطول سه ماهی که از تعطیلی ویژه نامه ی هنروادبیات روزنامه ی آوای شمال

می گذرد ؛ تماس هایی چه با دفتر نشریه و چه با خود اینجانب به عنوان دبیر ویژه

نامه ازسوی خوانندگان این نشریه و همچنین برخی دوستان اهل قلم همکارنشریه

گرفته شد و ضمن اظهار تاسف از عدم انتشارآن ، خواستار نشرمجدد این ویژه نامه

به دلیل فضایی که درحوزه ی فرهنگی گشوده بود ودرنبود هیچگونه نشریه تخصصی

درسطح استان ، شده بودند . زیرا این عقیده مشترک دررویکرد شان وجود داشت که

به دلیل فقدان ویژه نامه های ادبی ، ویژه نامه هنروادبیات آوای شمال در استان گیلان

به خوبی می رفت که جای خود را درمیان روشنفکران واهالی قلم بازکند . حتی برخی

ازدوستان اهل قلم به گذشته ادبی گیلان و نشریات آن اشاره نموده و مقایسه ای را با

برخی نشریات مانند بازار نقش قلم و . . . به عمل آورده بودند.

همه ی این نظرها گویای عملکرد و رویکرد ویژه نامه ی آوای شمال بود که به چنین

بازخوردی انجامید . خود نگارنده نیز به عنوان دبیر این نشریه ازپیچ وخم های زیادی

برای نشرآن عبور می کرد ؛ اما با همه ی آن احوال ، به دلیل اثرگذاری نشریه واستفبال

به عمل آمده ازویژه نامه ، خرسند وبا تلاش بیشتر کاررا ادامه می داد . اما چه چاره که

تعطیلی نشریه دست خودش نبود!

با عنایت به این که هنوز برخی ازدوستان پیگیر انتشار چنین ویژه نامه ای از سوی بنده

می باشند و طی تماس های شان این خواست را مطرح نمودهد ؛ به آگاهی می رسانم که

طی مذاکره ای که با مدیر یک نشریه به عمل آمده بود وتوافقی حاصل گردیده بود برای

انتشار ویژه نامه ای مشابه ؛ به دلیل اعمال سلیقه ای که قرار بود انجام شود ؛ نگارنده

ضمن اعلام مخالفت از انتشارنشریه مربوطه انصراف داد . امیدوارم در شرایطی بهتر

ادامه ی کار را بتوانم دوباره آغاز نمایم . که دراین صورت به یقین به آگاهی اهالی قلم

و مخاطبان محترم خواهم رساند .

یکشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۸




این هم چند تصویر از پائیز که به رنگ دل این سرزمین است

جمعه، مهر ۲۴، ۱۳۸۸

درهمسایگی ات


ازدست های من می ریزد

برخطوط کوچه ها

فصل ها

مرزی درمیانه نیست

رشت

کاردیف

یاهانوفر

تا نگاهت روشن شود


درهمسایگی ات

با زمزمه ی پائیز / خلوت کرده بودم

وترنم شبانه ی برگ ها

که آوازحضورت را می جست

گلی که

برگ های نام تو

برخاطره ام می ریزد

شنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۸

این تقویم


گاهی این ثانیه ها می مانند

برگ ها را که ورق می زنی

می خواهد فصل ها باشد

یا دفترتقویمت

شاید عقربه هایی که کند می گذرند


لکنت این نت ها را

پرندگان چشم تو بیدارند

پنجشنبه، تیر ۰۴، ۱۳۸۸

اپیزود چهار

به معصومیت ندا آقاسلطان


چشم هایم می سوزد

این سوتر

ازخیابان ها که می گذرم

سطرسطربهار

بی قراری عقربه هایی ست

که خاک های خاطره ام را / می سترد


دلم گرفته است

وآسمان گریه ی تمام ستاره هایش را

امشب

درانگشتانم می ریزد


کمی درنگ کن

ندایی دیگر

درخطوط نیامده

3/4/1388

دوشنبه، تیر ۰۱، ۱۳۸۸

توقف انتشارنشریه


ازکلیه ی دوستان نویسنده ، منتقد ، شاعرومترجم که تا کنون در همکاری با ویژه ی فرهنگی

آوای شمال که به سردبیری مسعودبیزارگیتی منتشرمی شد ، مطلب ارسال نموده وهمکاری

داشته اند، ضمن تشکر؛ اعلام می دارم که این نشریه به دلیل بروز پاره ای مشکلات ومحدود

یت ها تا اطلاع ثانوی منتشرنمی گردد!

یکشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۸

گفتمان تغییر3

مشارکت قریب به هشتاد و پنج درصد در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که به جد

شگفت انگیز بوده ودر تاریخ کنش های اجتماعی سه دهه اخیر حیرت همگان را به همراه

داشته است ، ازجهات مختلف قابل بررسی ست . شگفت انگیزتر آنکه آرای شمارش شده

به نحوی تنظیم گردیده که برای مشارکت کنندگان مبهوت کننده بوده است . تا آنجا که به وا

کنش اجتماعی درمیان مردم منجر شد است . ودوروز پس از انتخابات همچنان درشهرهای

مختلف ایران هواداران جنبش اصلاح طلبی برای حقیقت یابی نتایج موضوع انتخابات دهم،

علیرغم حوادث خشونت بار رخ داده در برخی از شهرها وحاشیه های تاسف بارآن ، هم

چنا ن به فعالیت خود ادامه می دهند.

حجم مشارکت عظیم مردم درانتخابات دهم ریاست جمهوری ، بازخورد تجربه ای ست که

ازچهارسال حاکمیت بینش اجرایی آقای احمدی نژاد حاصل شده است . مقایسه ی حضور

ومشارکت مردم در دوره های دوانتخابات ریاست جمهوری نهم ودهم گواه ان ادعاست !

ازاین رو مبالغه نیست اگرحجم مشارکت را در راستای تحول درنگرش مردم وبه ویژه

نسل جوانترازیک سو وقشرها وصنوف مختلفی که به لحاظ حقوق اجتماعی شان درفشار

بوده اند ، ارزیابی کنیم .

دروضعیت موجود وروند پیش رو ، گفتمان تغیرتنها گزینه ی موجود برای اصلاح روش

ها وساختار بعضا کند وعقب مانده ،جهت توسعه درحوزه ای اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی

و . . . می باشد . ایجاد فضای مدارا به منظور پیشبرد امرگفتگو وشنیدن صداهای متفاوت

درجامعه ی ما ، نخستین وابندایی ترین اصل دمکراتیکی ست ، که قادراست ازیک سو از

بروز هرگونه خشونت ناشی ازتفاوت دیدگاه ومواضع پیشگیری نماید ؛ وازسوی دیگر این

تفاوت ها را در معرض نگاه ها وآرای مردم قراردهد. در صورتی که پایبندی به اصل

متکثربودن صداها برابر قانون پذیرفته شده وبه اندیشه و رای مردم حرمت گذاشته شود .

نه اینکه درانتخاباتی که هنوز شمارش آرا ادامه دارد برخی خبرگزاری ها به طورجهت

دار و ازپیش دانسته به اعلام پیروزی یک کاندیدا بپردازند ! آنها ازکجا پیروزی کاندیدای

خود را می دانستند ؟

جمعه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۸

یک پرسش!


دکتر کدخدایی عضو و سخنگوی شورای نگهبان روز پنجشنبه درخصوص سازوکار

نهاد شورای نگهبان برای بررسی تخریب های موثر انتخاباتی ، به منظور امکان

احتمالی ابطال برخی صندوق ها ، شکایت نامزدها ؛ گزارش ناظران صندوق ها و

بازرسان و همچنین گزارش های مردمی اعلام کرد .

موضوعی که سبب ایجاد دغدغه اذهان اجتماعی می گردد ، جانبدار رانه عمل کردن

احتمالی بررس ها در خصوص فوق می باشد . روشن است که ترکیب اعضاء شورای

نگهبان به کدام سوست . اتخاذ مواضع صریح و شفاف این نها د ناظر در مقاطع متفا

وت ، سمت و سوی این نهاد را به لحاظ مواضع سیاسی کاملا روشن نموده است . لذا

این پرسش تولید می شود که آیا با توجه به سخن سخنگوی محترم شورای نگهبان ،

بسترلازم برای نوع کارکرد جناحی از سخن فوق فراهم نمی شود ؟ پرسش مهمی ست

وقتی ترکیب هیات های اجرایی ونظارت را دردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری

یکدست می بینیم !

پنجشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۸

آیا امرنوشتن متضمن حقوق مادی نیست؟


متن زیر سرمقاله ی شماره ی جدید ویژه نامه ی روزنامه ی آوای شمال است که

توسط مسعودبیزارگیتی دبیراین ویژه نامه نوشته شده است .

نوشتن همچون هرفرایند اجرایی تولیدی ، یک عمل خلاق ؛ زمان بر؛ پرحاصل و . . .

است . حتی از زاویه ی دیدی خاص تر ، روندی ست پرتنش و خلاق که وجه تمایز

آن با دیگر جریان های تولیدی ، که سبب تشخص وبرجستگی اش می گردد ، تمرکز

روی تعامل وتقابل در پارادکس های ذهنی وعینی ؛ کشف و حل مجهولات ؛ ارتقای

سطح دانایی ومعرفت ؛ تدوین وطراحی برنامه ؛ رهجویی ورهگشایی به چشم اندازها

؛ تولید وتحول ساختارها ورفتارهای زیبایی شناختی و . . . می باشد .

ازاین رو نگاه وتوجه به مشاغل متعارف موجود در جریان های اجرایی کشور، که از

یک رابطه ی متقابل دریافت دستمزد در ازای دراختیارگذاشتن نیروی کاربرخوردار

است ، این ذهنیت را پدید می آورد که چرا درجامعه ی ما برای امرنوشتن وتولید آثار

فرهنگی که شکلی ازاجرای کاربوده وبه ارائه پدیدارهای فرهنگی وعرضه ی اجتما

عی آن به جامعه می پردازد ؛ نگاه مبتنی بر قائل شدن ساختارشغلی ازسوی مسئولین

و متولیان امر وجود ندارد ؛ و نویسندگان وسایر هنرمندان حوزه ی فرهنگ ، ادبیات

وهنر؛ چرا نباید از حداقل حقوق مادی اجتماعی که متضمن امنیت شغلی زندگی آنان

است، برخوردار باشند ؟ در حالی که این حداقل حقوق، از زمره ی بدیهی ترین واو

لیه ترین حقوق شهروندی افرادی ست که نوشتن را برای ادامه ی حیات خود برگزیده

اند .

البته نباید این نکته را مغفول گذاشت که طی چند سال اخیر به ویژه ازدوران کابینه ی

هشتم به این سو، توجه روی بخشی اندک ازحقوق یاد شده ( بیمه کردن نویسندگان و

هنرمندان ) سبب ایجاد امنیت خاطری هر چند کوچک برای مولفان گردیده است ؛ اما

در مقایسه ی با دیگر مشاغل ( که از حقوق ومزایای مختلف برخوردار می باشند )

نمی توان از آن به عنوان فراهم آوری مقدماتی یاد کرد که حداقل های زندگی مادی ا

ین قشر را تامین نماید . با عنایت به وضعیت اقتصادی موجود و اینکه نویسندگان و

هنرمندان میهن ما نیز، از زمره شهروندان همین جامعه هستند، ودر کوران دشواری

های زندگی مادی همچون دیگر اقشار اجتماعی قرار دارند؛ شایسته است مسئولان به

ویژه در این مقطع که درمعرض انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری قرار گرفته ا

ند؛ توجهی ویژه ، شفاف و اثربخش به موضوع حقوق مادی نویسندگان جهت فراهم آو

ری امنیت خاطر برای زندگی شان داشته باشند . به یادداشته باشیم که امر نوشتن وآفر

ینش معنوی نیز جزء مشاغل متضمن حقوق مادی می باشد .

چهارشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۸

شماره جدید ویژه هنروادبیات


شماره جدید ( 18/3/1388) ویژه هنروادبیات روزنامه ی آوای شمال منتشرگردید . این

ویژه نامه که به دبیری مسعود بیزارگیتی انتشارمی یابد ؛ در شماره جدید خود آثاری را

درزمینه ی شعر ، داستان ، نقد ، ترجمه و . . . به چاپ رسانده است . در شماره جدید

این نشریه آثاری از نویسندگان و شاعران زیر به چاپ رسیده است :

فرامرز سه دهی ؛ تقی خاوری ؛ مهدی رضازاده ؛ بهزاد موسایی ؛ محمدتقی مرتاض

هجری ؛ عباس گلستانی ؛ غلامرضا مرادی ؛ رباب محب ؛ مسعودبیزارگیتی ؛ محمود

فلکی ؛ سهندفردی ؛ مینا عارفی دوست ؛ زهراکشتکار؛ لیلا نیرومند ؛ نرگس مقدسیان ؛

فاطمه مقدم ؛ مژگان فدوی ؛ زینب سوسن ؛پرویزفکرآزاد ؛ و همچنین آثاری ازکاترینا

فروستنسون ؛ ریچارد ویلبر ؛ وسایر مطالب هنری و ادبی

سه‌شنبه، خرداد ۱۹، ۱۳۸۸

گفتمان تغییر2


در مناظره ی تلویزیونی (= ضد مناظره ) طرفین وارد برخی مقولات شدند که بیشتربوی پرونده

سازی ؛ افشاگری و . . . ازآن استشمام می گردید . وکاملا مشخص بود که حجم بالای پرونده ساز

ی ها وسویه های آن متوجه چه طیف و به چه قصدی طراحی ، تدوین وارائه گردیده بود . و در

حقیقت فضای مناظره ، به میدان پرچالشی برای نائل شده به قدرت تبیل شده بود.

یکی از مؤلفه هایی که گرایش موسوم به اصلاح طلبی باید ( تاکید می کنم باید ) به حذف و امحاء

آن بکوشد ، همین مسئله ی امنیتی نمودن وپرونده سازی برای شهروند مخالفی است که تنها اتها

مش می تواند ؛ دگراندیشی ومنش انتقادی وی نسبت به امورجاری باشد . کاندیدای اصلاحات باید

متوجه باشد که با ارائه شعارها وبرنامه های مبتنی بر رعایت قانون گرایی و حقوق شهروندی ،

نسبت به جذب آرای مردم اقدام می نماید . وهنگامی که بر کرسی ریاست جمهوری تکیه می زند،

موظف به رعایت حقوق همین مردم و دفاع بی قیدوشرط از دادخواهی شان می باشد . حتی اگر

شهروند مربوطه همچون نماینده خود نیندیشد و شهره به متفاوت نگری باشد .

دگراندیشی ومتفاوت نگری متفاوت نگری در امور مختلف حیات اجتماعی ، همواره اززمره ی

مسائلی بوده که درمقاطع مختلف طی چندین سال اخیر، موانع ومشکلاتی را از سوی قدرت برای

صاحبان آراء انتقادی به وجود آورده است .تا حدی که آنا ازکمترین و اولیه ترین حقوق اجتماعی

شان محروم گردیده اند . با نهایت تاسف این امر دردوران کابینه موسوم به اصلاحات نیز اتفاق

افتاده است . نمونه ی روشن موضوع یادشده مربوط است به پرونده ی صاحب این قلم و مسائلی

که بروی گذشت . که نتیجه ی آن برخورداری از شدیدترین محرومیت های اجتماعی بود . و نمو

نه های بیشماردیگری که ازهرگونه حقوق اجتماعی محروم گردیده اند .

ازاین روست که دردوره دهم انتخابات ریاست جمهوری ، کاندیدای اصلاحات باید تغییررا نه آنگو

نه که دردوران خاتمی ( که با اعلام تدارکاتچی بودن رافع مسئولیت می گردید ) مطمح نظر قرار

داد؛ بلکه درشرایط جدید با اتکاء به پشتوانه ی عظیم آراء ،سازوکاری اجتماعی – قانونی طراحی

گردد، که ضامن حقوق شهروندی دگراندیشان بوده و هیچ گونه توجیهی برای عدم تلاش جهت

تحقق حقوق یاد شده وجود نداشته باشد .

اصل قانون گرایی وعمل به آن از یک سو و پذیرش تکثروچندصدایی شدن فضای اجتماعی نیز از

سوی دیگر، می تواند بهترین راهکار برای اجرا و نظارت بر چگونگی اجرای صحیح در تامین

حقوق شهروندی باشد.حذف رانت خواری و خویشاوندسالاری ؛ حذف هرگونه تبعیض و باند بازی

؛ نگاه یکسان به حقوق بین شهروندان با هرایده ،مرام و قومیتی وحذف هرگونه ارجح شمردن در

شرایط یکسان؛ لحاظ کردن توانمندی ، لیاقت و تجربه وتخصص به عنوان اساس وبنیان رعایت

حقوق شهروندی؛ و . . . از زمره ی عواملی ست که می تواند به تحقق حقوق یاد شده کمک نماید

واساس یک رابطه ی سازنده و توام با اعتماد بین مردم و قدرت باشد . همچنین به شکل گیری

نگاه مدرن در زندگی اجتماعی وفرهنگی یاری رسانده ؛ به تثبیت پایه های مدنییت در تحولات

اجتماعی بیینجامد . انگاه می توان از عملیاتی شده گفتمان تغییر در شرایط جدید سخن بیشترگفت.

یکشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۸

گفتمان تغییر1



تحولات سال های اخیر در جهان به ویژه آمدن باراک حسین اوباما وتغییرگفتمان سیاسی وی در

عرصه ی دیپلماسی ( با تاکید بر سخنان اخیر وی در سفرش به مصر ) وهمچنین فضای ایجاد

شده در میهن ما پس از روی کارآمدن دولت نهم به ریاست محمود احمدی نژاد ، که متاسفانه به

استیلای بی چون و چرای تک آوایی منتهی گردید ؛ ضرورت ایجاد یک گفتمان را با ماهیتی

متناسب با عصرحاضر در پی داشت . اگرچه هر گروه و جریان سیاسی تلقی و برداشت خاص

خود را از این پارادایم ارائه می نماید ودر دوجهان متفاوت مدرن و توسعه یافته از یک سو و

نیز کشورهای توسعه نیافته و بازداشته شده از نظر تکامل اجتماعی از سوی دیگر؛ ماهیت

گفتمان تغییر تفاوت هایی را داراست ؛ اما مولفه ی مشترک موجود که بر وجود یک رشته آزاد

یهای مدنی در سطوح مختلف تاکید دارد و به خصوص کشورهای توسعه نیافته که سابقه استبداد

و سانسور و خودسانسوری را در طی سده ها تجربه کرده اند ، گفتمان تغییر را باید به عنوان

یک فرایندی که می تواند به تامین منافع مردم انجامیده و همانان را در مقاطع مختلف تاریخی

به حضور حماسی درمیدان ها بکشاند ، محترم شمرده ونه تنها به تدوین آن در برنامه ها وشعار

های شان بپردازند ؛ بالاترومهمترازآن باید نسبت به عملی کردن ونظارت بر اجرا وبازخورد

اجتماعی آن پیگیرانه بکوشند .

مناقشات تلویزیونی اخیر(نه مناظره) طی چندروزاخیردرایران فضایی را دامن زد که به طرز

عجیبی اقشارمتفاوت اجتماعی را چه به لحاط جنس وسن و چه به لحاظ تیپ شناسی اجتماعی

وارد میدان ساسی – اجتماعی نمود ( ای کاش بازدارندگی های سیاسی – اجتماعی حذف می

شد تا همیشه این نشاط وشور اجتماعی را شاهد بودیم ) به ویژه اگر به این حضوربه عنوان

یک پشتوانه ی جدی نگریسته شود نه تبلیغاتی و تاریخ مصرف دار . امری که پس از به قدرت

رسیدن خاتمی ، به عنوان یک رابطه ی متقابلا سازنده به فراموشی سپرده شد .

ضرورت ایجاد تغییردرشرایط کلی جامعه ما وتدوین پارادایمی که قادرباشد به مبارزه با گفتمان

سنتی درعرصه ی عمل و نظر بپردازد ؛ شرایطی را فراهم کرده است که حامیان وهواداران

این دو رویکرد به شدت درحال فعالیت به نفع کاندیدای مورد نظرخود می باشند. اگرچه به دلیل

نامتکامل بودن موقعیت اجتماعی ما ، گاه برخورد های خشن و غیرمدنی در تمامی گروه ها نیز

گزارش می شود .همچنین وقتی در مناقشه ی تلویزیونی به چالش هایی برمی خوریم که لیدرجر

یان مربوطه همه قواعد حقوقی و اخلاقی را زیر پامی نهد ؛ طبیعی ست که درسطحی پایین تر

نیز شاهد چالش هایی از نوع دیگر هم باشیم .

(( اگرزباغ رعیت ملک خورد سیبی / برآورند غلامان وی درخت ازبیخ ))

کسب قدرت وحفظ آن در جوامع توسعه نیافته ، به دلیل ضعف تاریخی دمکراسی واستیلای بی

چون و چرای تک صدایی در محیط اجتماعی – فرهنگی ؛ به استفاده از هر روشی برای نیل به

مقصود منجر می شود .

کاندیداهای اصلاح طلب باتوجه به تاکیدشان به حقوق بشر و حقوق شهروندی در برنامه های

شان ( با تاکید بر رادیکال تر بودن برنامه های مهدی کروبی ) توانستند بخش قابل توجهی از

نیروهای اجتماعی را پیرامون شعارها و برنامه های شان گرد آورند . ایجاد یک فضای بازو

شفاف برای پیشبرد برنامه ها به منظور تامین منافع مردم ، شعار بسیارمردم پسند وپرجذبه ای

است ؛ البته اگر به عوامفریبی و پوپولیسم گرفتار نیاید ! کاندیدای اصلاح طلب پیروز درانتخا

بات باید به این موضوع بیاندیشد که فردای پیروزی باید گزارش عملکرد خود را به مردم بدهد

ورابطه ی خود رابا مردم به بوته ی فراموشی نسپرد ! به ویژه آن که برنامه ای رادیکال تر و

دمکراتیک تر را برای جذب آرای مردم ارائه دده است ! رعایت بنیان های یک گفتمان دمکرا

تیک و عملی کردن آن با استفاده از کلیه ی امکانات و لوازم قانونی با اتکاء به پشتوانه ی مردم

آن فرایندی ست که قادر است ؛ اصل تغییر را در جوامع توسعه نیافته به آرزویی نزدیک وقابل

دسترس تبدیل می سازد.

رسوایی های مال اخیر در انگلستان که به تلفات گسترده در کابینه ی آقای گوردون براون ونیز

مجلس عوام این کشورمنجرگردیده ، حاصل زنده بودن فضای دمکراسی در این کشور است .

این اتفاق نمونه ای گویا ازنظارت مردم به واسطه ی رسانه های قدرتمند و احزاب سیاسی ای

است که درعرصه ی سیاسی با رعایت قواعد بازی به مسابقه می پردازند .