یکشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۸

نت های پنهان


شاید کمی دیر باشد

این فصل ها را / ازبهارش

دوباره بیاغازی

اما

می شود تکه ای از این نگاه را

لای ثانیه هایت بپیچی

و عقربه ی رؤیایت را

برمدارچشم هایت / کوک کنی


آن سوتر ازپیراهنت

پرنده ی بی آوازی ست

که این صدا

قطره قطره برسطرهایش

نت می ریزد

۲ نظر:

ناشناس گفت...

یک عاشقانه ی مدرن و زیبا

یوسفی گفت...

باسلام
این نتها راپرنده ها به آوازتبدیل می کنند