شنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۵

بامسعود بيزارگيتي مي باشد www. aineha.com متن زيرمربوط به گفتكوي سايت


سوال) تعريف شماا ززنانه نويسي ومشخصه هاي آن چيست ؟


جواب) زن به دليل اقتدارومؤلفيت مردانه درسده هاي طولاني پس ازرنسانس اراده وعمل خودرا

براساس موقعيت هاي آگاهي يابنده درقلمرواجتماعي كه درابتدا بيشترازجنس سياست وحقوق اجتما

عي بوده معطوف به هنجارشكني وساختارشكني حاكم نموده كه درطول زمان خودآگاهي رشديابنده

وي درهمزماني باتحولات اجتماعي- اقتصادي ورشد فرهنگي درعرصه هاي فرهنگ وهنردريكي

دوسده اخيرنيزنمود مي يابد.

ازآغازعصرنوسنگي ميانه كه شكاروگردآوري خوراك جاي خودرابه كشاورزي ( = كشاورزي با

خيش به جاي كج بيل ) داد تابه امروزكه قريب به هشت هزارسال مي گذرد سركوبي وستم برزن

همچنان استمراردارد. فرايند جنبش كسب حقوق فردي واجتماعي زنان كه درطول سده هاي پس از

رنسانس كه بطورعمده دراروپاوآمريكابوجودآمده وموفق به تثبيت وايجاد قوانين ونهادهايي شده اند

كه به تحقق مطالبات آنان انجاميده بي ترديد تلاش زناني چون فلوراتريستان درفرانسه كلارازتكين

وروزا لوكزامبورگ درآلمان الكساندرا كولنتاي درشوروي ژوزفين باتلردرانگلستان وبسياري ديگر

درپيدايي ورشد جنبش دفاع ازحقوق زنان درهمه عرصه هاميسربوده است.

همين مبارزات سبب گرديده كه درقرن نوزدهم بسياري اززنان درحوزه هاي مختلف به چهره هايي

سرشناس تبديل شوند. درقلمروهنرچهره هايي چون روزابنوردرفرانسه ادمونيالويس درامريكا در

ادبيات ژرژساند درفرانسه جرج اليوت درانگلستان و..... به قول آندره ي ميشل شاخص تمامي اين

تلاش هاازسوي زنان در همه ي قلمروهاي فعاليت ودرتمامي كشورها درمفهوم پرسناليست شرافت

زن نهفته است.

ازاينجاست كه امروزه زنان روزگارما درادبيات درهرنقطه ي اين جهان درراستاي دفاع ازآن

مشخصه هاي پرسنا ل خود كه ساليان بسيارتحت سلطه ي نرينگي قرارداشت وازهمين منظراين

تمايزها واقتدارنرينه مورد تحليل كساني چون ژاك لاكان و لوس ايريگاراي و....قرار مي گرفت

نويسنده زن امروزبراي ماديت بخشيدن به صداوروايت خودكه ازاساسي ترين مشخصه هاي زبان

نوشتاري وي مي باشد بايدازوضعيت سوژه گي خودكه به قول ايريگاراي وضعيتي ناسازه گون

بوده ودراين وضعيت محكوم به استفاده ازروايت مردانه هستند ( چراكه ايريگاراي براين عقيده

است كه به دليل فقدان نمادوساطت نزد جنس زن كه جنس نرينه ازآن برخورداراست پس وي فاقد

وساطت لازم براي تعالي خود مي باشد ) يعني قادربه عينيت بخشي به خود نبوده ودرروايت مردا

نه مي توانند عينيت يابند.

اگرچه آناليزوتحليل نوشتارزنانه وادبيت متون آنان برمبناي اندام شناختي مادگي- نرينگي وسپس

ايجادهويت برپايه ي آن خود محل تامل وترديدوتحليل مي باشد. زيراتنزل نقش فكروخردمندي

انسان مدرن با ويژگي برنامه ريزي زايائي تخيل آفرينش خلاقانه و.... درتبيين هويتي تاحد غرا

يزبدوي كه ازسوي ساختارهاي زيرقشري مغزوبه دورازكورتكس( = پيچيده ترين وعالي ترين

نشانه ي تكامل ماده ) كنترل مي شود چشم بستن برتوانائي هاوقدرت آفرينند گي انسان معاصر

مي باشد.

نوشتارزنانه بايد جنس احساس زنانه زيستن رادرخود بازتاب دهد. بايد به امحاء سروري امر

تخيلي مردانه پرداخته وچراغ تخيل خودراروشن كند تانمادهاي زنانه تولد يابند. بايد صداهايي

كه ازآن برمي خيزد ودرجان روايت مي نشيند همچون صداي روزمره آ نان ازلطافت سرشارو

بربنيان هيجانات زن استوارباشد. تا معنايي كه دراين روايت افاده مي گردد رنگ وبو ومشخصه

جنس زن نويسنده راباخود بهمراه داشته باشد. معناي روايت توليد شده بايددربافت موقعيتي اي

قرارگيرد كه زبان ونماد آن به لمس درآيد. ازاين جنس نوشتاردرقلمروداستان وشعرطي دودهه

اخير روندي آغازوادامه يافته است كه برآن است تاهستي ي به ظهوررسيده اش را ادامه دهد.

دراين حوزه تلاشي پيگيرهست واميدواركننده. اماخودآگاهي نويسنده وشاعرزن امروزكه درعر

صه ي اد



بيات وهنرباوربه ظهورموجود يت خوددارد دركنارمطالبات زنان كه درعرصه هاي

زيست محيطي- اجتماعي- حقوقي و... پيگيرآن مي باشند چشم اندازي فعال وگسترش يابنده را

نويد ميدهد.

سؤال ) كدام نويسنده يانويسندگان خارجي راداراي توان زنانه نويسي مي بينيد؟


جواب ) مي توان ازناتالياگينزبورگ- گراتزيادلدا- لوس ايريگاراي- ژولياكريستواو..... نام

برد.


سؤال ) آياجنسيت رادرتوان زنانه نويسي عامل اصلي مي دانيد؟ به اين معني كه

نويسنده نمي تواند زنانه نويس باشد؟


جواب ) زبان دركنش مداوم خود درجستجوي بازيابي وبازنمايي سوژه است. من كه هستم؟

رابطه ام باخودم وبابيرون ازخودم چگونه است؟ آثارادبي با ويژگي هاي خاص خود همواره

فرد رادرفرايندجدال وكشمكش باخودوبيرون ازخود باديگران قرارمي دهد سنتزاين كنش باز

يابي موقعيت هويتي فردونيزجنسيت كنشگراست. توليد آواهاوبروزكنش هاي هيجاني- احساسي

دردنياي مسلط وبرتري طلب مردانه نويسي جهت كشف هويتي بطورتاريخي سركوب شده ا

ست كه هميشه زيرسلطه آواي مردانه قرارداشته است.

بديهي است كه جنسيت زن به صدايش- هيجانات- افعال وكنش ها يش رنگ جنسيت را مي

بخشد. تاجهان خودرابازيابد ودرفش هويتش رابرافرازد. دراين فرايند زن تنهادرسطح انعكا

س غرايزاوليه خوددرنوشتارمتوقف نمي ماند تابه تقابل امرمادگي/ نرينگي بپردازد. بلكه او

مي كوشد تخيل وخردجنسيتي رادربازيابي هويتي- موقعيتي مشخصه نوشتاركند.


سؤال ) باتجربه ئي كه درمطالعه بيشتررمان هاوداستان كوتاهاي منتشرشده

سال هاي اخيرداريد نقش زنان رادرنگارش ادبيات معاصرچگونه مي بينيد؟


جواب ) طي دودهه اخير گرايش نيرومندي درقلمرو داستان ونيزدرحوزه شعر توسط زنان

نويسنده بوجودآمده كه حضوري جدي ودرخشان دارند. بخشي ازادبيات معاصرمابه جد تو

سط زنان نويسنده منعكس مي شود. ادبيات تاليف شده توسط زنان بااتكا به شناخت موقعيت

جنسي وفردي شان مي باشد. نويسنده زن معاصرايراني آگاهي ويژه اي ازموقعيت خود در

پرتوايستارفمينيسم كسب كرده است. ازاين جهت اونه به تقابل بامردانه نويسي برخاسته بلكه

تلاش وي درسال هاي اخيردرراستاي بازنمودن امرنوشتارمبتني برجنسيت وهويت زنانه

است كه بدون شك اثرگذاري هاي جنبش زنانه نويسي جهان رادراين خصوص بايد ملحوظ

داشت. واين خود يكي ازمشخصه هاي مدرنيت است.

هیچ نظری موجود نیست: