دوشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۶

دراين گرگ وميش



به حضورت

به صدايت

اگر/ پناه مي برم

به تجسم رؤيايت / حتي

ازگرگ وميش نگاه هاست

حرف ها


بعد ازكمي تامل

برسطرهايي كه نخواهد آمد

مي تواني

پرهاي پروازشان را بچيني

اما پروازشان را / فقط

درخاطرمروركن

باقي را به دست باد

كه درهمسايگي ماست

به جا بگذار


مراقب باش

سايه ات

تورا تنها نمي گذارد

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام

این شعرتان فوقالعاده ست,آقای بیزارگیتی.تعبیرگرگ ومیش نگاه ها
دروضعیت امروز ما کاربرد عالی دارد
ازخواندن این شعرلذن بردم
وبلاگ خوبی دارید.موفق باشید

ناشناس گفت...

استاد پرهاي ماريخته شده است

وفقط خاطره ي پرواز براي مان

باقي مانده.ازشعرشمالذت بردم

احساس ميكنم زندگي ما درنااميدي

وبه ناگزيري ميگذرد