دوشنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۶

(( استالینگراد ))



روز شنبه فیلمی ازتلویزیون ایران پخش شد، به نام (( استالینگراد )). داستان

این فیلم انعکاس رویدادی است که درجنگ دوم جهانی پیش آمده و همچنین

عوارض وتبعات آن.

به نظرمی رسد تلاش سناریست این فیلم، متوجه روابط وویژگی های تیپیک

تعدادی ازپرسوناژ هایی ست که دریک واحد عملیاتی آلمانی گرد هم آمدند،

که درابتدا بیش ازچهارصد نفربودند وبراثرنبرد بین طرفین متخاصم، یعنی

آلمان وشوروی به چند ده نفرتقلیل می یابند. که درپایان به چند نفرمی رسند.

مناسبات بین سربازان هم رده با ویژ گی های متمایز وهمچنین روابط بین

بعضی ازپرسوناژها با فرماندهان شان.

این فیلم توسط فیلمسازی آلمانی کارگردانی شده. فیلمنامه وفیلم جدید بوده و

فضایی متفاوت ترازفیلم (( نبرد استالینگراد )) را که ازفیلم های معروف

دوره اتحاد جماهیرشوروی بوده که برحیات جنگی ومصائب آن درپنج سال

جنگ جهانی دوم متمرکزمی باشد، ارائه می کند.

نگاه موجود دراین فیلم برگستره ای عام تروبا تمرکزبرفداکاری های مردم

شوروی؛ همبستگی عالی شان درنبرد؛ ایثاروجانفشانی مثال زدنی شان و...

تاثیردارد. همچنین برخرابی ها وویرانی های جنگ که حاصل ددمنشی های

نازیسم وفاشیسم وهیتلرنژادپرست می باشد.

درفیلم (( استالینگراد)) اما توجه کارگردان بیشتربرزمینه افکارومناسبات

عاطفی – شخصیتی تعدادی ازچهره های یک واحد عملیاتی ارتش آلمان

متمرکزمی شود. تلاش فیلم نامه نویس وکارگردان، معطوف به واکاوی و

بازنمائی درون پرسوناژهاست. پرسوناژهایی که براثرشناخت حاصل از

تجربه شان، درگیرتناقض ها وتضادهایی می باشند؛ که گاه قادربه حل آن

نبوده وبه خودکشی رومی آورند. مانند سربازی که درصحنه ای ازفیلم

وقتی هفت تیرفرمانده اش براثراختلاف، به سوی وی نشانه می رود، اعلام

می کند که اوبیش ازدوسال است که مرده است، وبا خودکشی به زندگی خود

خاتمه می بخشد.ویا چالش ایجاد شده بین ستوان فرمانده با مقام مافوق خودش

که سروان بود؛ واین چالش بربنیاد واقعیت های جنگ بنا شده بود،که سروان

فرمانده تنها اطاعت کورکورانه زیردستان رامی خواست که با مقاومت ستو

ان روبرو می شود واین خود به دوئلی می انجامد، که به مرگ سروان فرما

نده منتهی می گردد.

یا شخصیت سرجوخه، که آگاه ازتناقض وتضاد درفرایند رویدادها بوده و

تجربه ی وی نیزاین تناقض رادرسکوتش ونوع رابطه اش با دوستش نشان

می دهد، اما برخلاف دوستش که زمینه های تشخیص وشناخت واقعیت هادر

وی پدید آمده ورشد می کند وبه انتخاب راهی مصممش می گرداند، ودرمخا

لفت با عملکردهای فرمانده هانش بروزمی یابد، اواما با نهادی کردن منشی

محافظه کارانه ومنفعلانه، به این نوع زندگی ی توام با سکوتش ادامه میدهد.

درهمین واحد عملیاتی نیزازطرف دیگربا منش شخصیتی ای آشنا می شویم

که مصلوب الاختیاربوده ومانند انسان های هیپنوزشده که آگاهانه تن به چنین

روندی داده است، تابع بی چون وچرای تفکرنازیستی می شود. وهیتلرراهمه

چیزمی داند، تا نیازهای جاه طلبانه اش را مجاب کند.

نماهای برجسته وزیبائی درفیلم به دیده می نشست ، که مانند تصاویر بدون

شرح،بازگوی عمیق ترین تجربه های روانی ودرعین حال گفتاربیرونی بوده

است. مانند صحنه ای ازقرارگرفتن چند نیروی متخاصم درمقابل هم درلحظه

ای ازآتش بس برای جمع کردن زخمی های شان، که یکی اندکی نان رابه آن

دیگری تعارف می کند وآن دیگری اندکی گوشت را به این یک می دهد.

عالی ترین مفاهیم انسانی واوج همبستگی عاطفی رامی توان دراین نما جست

نمای پایانی فیلم فارغ ازنیازبه توضیح است. فقط باید با چشم جان به دیدن آن

نشست. واقعگرائی موجود دراین نما، مرا به یاد برخی از نقاشی های

کته کلویتس، هنرمند چاپگروپیکره سازانساندوست مشهورمی اندازد. وی به

عنوان یک هنرمند برجسته درسده بیستم، آثاری پس ازجنگ آفرید، که حاوی

اعتراض علیه مناسبات غیرانسانی حاکم برجامعه آلمان می باشد. وی استادی

متبحردربازنمائی حالات عاطفی فرد وروان شناسی توده های محروم می با

شد.


نگارش – 12/1/86

۵ نظر:

ناشناس گفت...

فیلم را دیدم.بسیارقشنگ بود

نگاه شما هم خوب بود

ناشناس گفت...

فیلم جالبی بود.مرابه یاد فیلم

نبرداستالینگراد انداخت

ناشناس گفت...

motaasefane forsat nabud film ra bebinam vali neveshteye shoma ra khandam,besiyar ziba bud.
ba tahsakor , moaffagh bashid
naghmeh...!

ناشناس گفت...

نقد هنری فشنگی بود

ناشناس گفت...

مطلب راجع به فاستالینگراد

جالب بود.به یاد گذشته هاافتادم