سه‌شنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۵

حرف نخستين



هرچه آينه را مي پايم

ديري ست

آسمان خودم

پيدا نيست


آيا منم

وضوح سايه اي

يا

شبحي ازحضورمنجمد


ازكنج پنجره

يا قاب ناتمام اش

به كدام سو/ خيره شوم را

استخاره مي كنم


مشتي پرنده

مشتي حرف هاي عطرزده

مشتي خاكسترامروز

درخاطره هاي مرورشده

زينت رؤياها


ازكدام كلمه شروع كنم

درهواي سنگين ابرها


گريستن را

فرصتي اگرباشد/ شايد

حرف نخستين

هیچ نظری موجود نیست: