جمعه، مهر ۰۵، ۱۳۹۲

کلام سوم


وقتی کلمات

از سکوتم نردبان می شود

و خاکسترم

از دهان های شعله شعله

افروخته می شوند


بازی همین است

میدان های

با هوی و های که قاطی می شوند

و سنگ ها

که خون بر تشنگی شان

خم می شود


و بازی می شود

روز

از سر و کول شب

آفتاب می زند

روی شانه های

همین صلیب ها

هیچ نظری موجود نیست: