دوشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۶

بنزين وسايرماجرا



برنج فروشي رفته بودم. كيسه هاي برنج را كه دركنارهم جاخوش كرده

بودند،وبرخي بااتيكت بودند و برخي هم بي اتيكت، نگاه مي كردم.قيمت

برنج را پرسيدم. كمي افزايش نسبت به چند روزگذشته داشت. صاحب

مغازه ازبس با خست جواب حرف ها را مي داد، مي ترسيدم كه ازش

بپرسم چرا اينقدرگران؟ با اينحال پرسيدم. آن هم بعد از كلي گله گذاري

ومقدمه چيني ، يك توجيه جالب برايم آورد. كه دهنم را بست. گفت كه

من يك وانت برنج را كه ازشهرستان برايم مي آوردند، ده هزارتومان

كرايه مي دادم. اما اين دفعه راننده وانت، هفده هزارتومان ازمن گرفت.

آيا من مابه التفاوت اين پرداخت را چطوري بايد جبران كنم؟ نبايد روي

برنج بكشم.؟ شما جاي من باشيد چكارمي كنيد؟

زبان به كام دركشيده ، برگشتم. پاسخي نداشتم. واقعيت راگفته بود. به

ياد سخن دوستي افتادم كه كارش تعميرمشعل هاي موتورخانه است. او

مي گفت كه، من وقتي با سرويس آژانس يا هرخودروي كرايه ي ديگر

كه به محل كارمشتري خودم مي روم، افزايش نرخ پرداختي ام را،روي

دستمزد خودم مي كشم. واين سيكل گراني درقلمرو بازارهمينطورادامه

مي يابد. آنوقت ما افزايش قيمت ها رامنكر مي شويم . يا درصورت پذ

يرش آن، دستوري مي خواهيم نسبت به كاهش آن اقدام كنيم. وسپس بگو

ئيم كه نرخ تورم ما افزايش نيافته است؟!

اگرچه درچرخه ي اقتصاد كشور، بنزين ممكن است، شاخصي براي

صعود تورم مورد محاسبه قرارنگيرد، وعواملي همچون سياست هاي

انبساطي پولي ومالي، رشد نقدينگي وغيره معيارارزيابي نرخ تورم با

شد. اما دراين گردونه كه با زندگي روزمره مردم، رايطاي مستقيم و

درونزاد دارد، افزايش افسارگسيخته قيمت هاي كالاهاي اساسي،براي

مردم نشانه ي چه چيزي جزنرخ تورم مي تواند بوده باشد؟ كمي واقع

بيني وصداقت مي تواند بارسنگين تحميل شده برشانه هاي نحيف مردم

را، سبك ترنمايد


۱ نظر:

ناشناس گفت...

اتفاقا سرهرمغازه وكوجه وخياباني
اين بحث ها هست