دوشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۶

چرتكه ي حرف ها



جايي

همين دوروبربايدها وشايدها

زمزمه هاي بي نام ونشان

ونگاه هاي گيج

منتظربمان


عقربه ها

خواب ديشبم را

درفصلي ديگر

مرورمي كنند


دريا

به موج هايش مي انديشد

تو

حرف هارا

به چرتكه مي گذاري

۲ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام

شعرت زیبا بود. امروزه آدم باید

قدم های خودش راهم چرتکه بزند,

سپس بردارد

ناشناس گفت...

سلام

ازشت لذت بردم . مفهوم سرشاري داشت