شنبه، مهر ۱۷، ۱۳۹۵

صورت اناری



نگاهی به مجموعه شعر ((شب در قاه قاه اناری قاچ می خورد))
اثر مسعود بیزار گیتی                   چاپ 94                   انتشارات ارنواز

حسین نوروزی پور 
 


 تاریخ و شعر به هم چفت و بست محکمی دارند، به همانندی مادر و فرزند. شعر از دل تاریخ شکل گرفته و رها شده است. شعر اوج فرود آمدن رویاهایی است که از بنیان شناخت زندگی ریشه گرفته و گاه به واقعیت جهان آن قدر نزدیک است و گاه دور به دوری پهنای آسمان از زمین. شعر محصول آرزوها و ناکامی های بشری است و گاه بدل به پیوستی در دل جامعه می شود و گاه از جامعه پس زده می شود. شاعر با کلمات دنیایی از رویاها را نمایان می کند تا شکلی از تجلی فرایند تاریخ قوت گیرد و نگاه جامعه متحول شود. وقتی که فردوسی، خیام، حافظ، سعدی و مولانا سر مشق تاریخ شعر این مرز و بوم است، شاعری چقدر سخت می شود و گفتن و پنداشتن گفتن درباره ی رویاهایی که شعر است بیش از آن سخت می شود. درباره ی شعر سخن ها بسیار گفته شده، اما حقیقت شعر نهفته در هسته ای از رویاهایی است که بتواند در عین زیبایی بافت کلمات بتواند به جهان و تاریخ و فلسفه زیستن، نظری داشته باشد وگرنه شعر هوس پردازانه و شعر مدح و ستایش عشق خیالی چه سود که عشق واقعی در عرصه شعر نگاه به بنیان هستی است و طرح جهانی که آرمان های انسانی در آن موج زند وگرنه شاعری بس بیهودگی است در میان امواج کلمات.
با این مقدمه من به کار کرد شعر جناب بیزارگیتی نظری داشته ام چرا که ایشان در کارنامه درخشان خود کوشیده، صادق باشد به رویاهایش و کلمات را تا آنجا که توان داشته صیقل داده و با چشم هایی باز پیرامون را نگریسته و از صافی ذهن، زلالی شعر عبور یافته.
مسعود بیزار گیتی شاعری که در نقد ادبی کوشش گری است که سعی دارد ادبیات را در تحول زمان ارزیابی کند، او ذهن ایستا ندارد، مدام هوشمندانه سعی دارد تصویری جامع ازآنچه می داند، آشکار سازد با این دنیایی که سر می شود و مدام طرح پرسش هایی زایش پیدا می کند، پرسش انسان از خود در برابر وجدان اجتماعی، پرسش انسان از خود در برابر طبیعت، پس این انسان پرسش گر، شب را به انار متصل می کند و تصویر رویایی او از جهان کلمات، متنی می شود:

و اتفاق/ گاهی
صدای بی قوم و خویشی ست
که عاشق می شود
رگ و ریشه ی کوچه پسکوچه های شهر را
پله
پله
به کلمات می رسد
و شب در قاه قاه اناری
قاچ می خورد         صفحه 18     

آنچه که شاعر را دل مشغول رویاهایش می کند پشت تجربه ای است که شاعر زندگی را در تاریخ واکاوی کرده است و امید و آرزوی کودکان را درک نموده و نسل پیموده در تاریخ گذشته را نیز همچنان با همه ی نواقص و توش و توان رویاهایشان، و این طور می سراید:

به ارتفاع چکمه های سیاه نیست
کلمات
هنگامی که
بر جمجه ی بی جان خیابان ها
فرود می آید
رنگین
تا امتداد      میدان ها
و مادران
با چادرهای خیس از نگاه شان
پشت کلمات
وکودکان
تا شباهت بی قراری را
از سرو کول همین حرف ها
به قصه ی هزارو یک شب
تبدیل کنند
کشتی بی دریغ رویاها
بر امواج پنهان
و لبانی یکسر
آویزان بر کلمات
کلماتی یکسر
آویخته از لب ها                صفحه 69 

مسعود بیزار گیتی دل سوخته ای است که آهسته آهسته پارو کشیده بر دریای طوفانی زمان و امروز که با عناوین و محتوای آثارش رو به رو می شویم متوجه این نکته مهم هستیم که او کوشیده بازتاب روزگارش باشد با اوج و فرودهای خاص زندگی همراه با رویاها و کابوس های متعلق به خاطرات و تنومندی این درخت زندگی، شعر، باروری میوه هایی است که مزه ی آن ترش و شیرین توی هم است و این فرایند آفرینش است که از او انسانی می سازد مستقل به ذات اندیشه ورزی و رویاهایی که در فراق دوری انسان از آرمان شکل زایشی پیدا می کند و این زایش از انبوه کلمات در هم ریخته ای است از جهان بی قاعده و اصول اخلاق انسانی در یک ترتیب رسیدن به نفس لذت در جهان شبیه سازی شده و ماشینی زده و عصری که در آن با انگشت اشاره ای موجی از تلفات انسانی در نقطه ای شکل می گیرد و آدم ها تلنباری از گوشت و استخوان لهیده ای می شوند در هجوم گلوله ها و بمب ها: 

پنجره که می گشایم
صدای انفجار
در خطوط حامل رویاهایم
تعبیر می شود
و خاورمیانه
چقدر بی حوصله
بر دریاهایش
نت های بی قراری
تنظیم می کند
بر غبار نگاه کودکان
پرنده ها بی طاقت اند
و بر ارتفاع سقوط
داستان در خیال کوچک شان
در اتفاقی خونین
نبض انتظار را
در افقی مبهم
خاموش می کند               صفحه 79

و اگر شعر بیانی جز این که بتواند با تحت تاثیر قرار دادن مخاطب، جهان ذهنی را به تلفیق رویا و منطق زندگی ترکیب تازه ای ارائه شده دعوت دهد و کار کردی زیر پوستی در فرهنگ جامعه شکل گیرد، بی گمان در این حد می شود گفت بیزار گیتی فعال بوده  وتوانسته رنگ و جلایی از ذهن را مکتوب کند که نشانه ای از اندازه ای کوشش و تلاش او باشد:

قرار می گیرند
گاهی از صدای رنگ ها
دریچه ای بی زبان
به خیالی پنهان
 وگاه کلمات اند
تا جهان
سودای سرکش نگاه را
به چهار فصل
عاشق کند 

می شود با کمی چشم پوشی در آثار بیزار گیتی دریافت همان اندازه که سعی دارد فهم خود را از جهان برگوشه های نت جای دهد  سعی دارد موسیقی متن را حفظ کند و با این وصف از حالات موسیقیایی از ذهن اوست که سعی دارد در عین فراخواندن مخاطب خود به نزدیکی رویاهایش، از امواج فرح بخش موسیقی شعر که رگ های نازک نایی دارد، حفظ کند و این تناسب در آهنگ موسیقیایی و رویدادهای درون متن به هم اتصال خوش پیدا می کند و در شنیدن و خواندن شعر، کلمات ورز آمده و ریتم خاص خود را دارد و این از هنر شعر امروز است که از نیمای کوشش گر در عرصه ی شعر فارسی آغاز گشته و در این امواج مختلف هنوز، نو و سپید می باشد و در برابر حوادث روزگار شعر امروز، شعر ترکیب شده ای از تمامی دستاوردهایی از حرکت زبان و حجم و انباشتگی رویاهایی از زندگی امروز است که می تواند حضور خود را حفظ کند و با جهان امروز مرتبط باشد.

هیچ نظری موجود نیست: