دهان ماه بود
که گام سکوت را
بر گوش گامها         
پچپچه میکرد
بر لبانم
خطوط حامل
خط باریک نتهای باران بود
و چشم های بیقرار عابران
و گامهای هنوز 
که شور کوچهها را 
در اغوای کلمات 
بر اندام انگشتهای بیافق         میریخت
شب 
شیب لکههای پرغرور
دهان ماه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر