سه‌شنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۶


نام كتاب – به كي سلام كنم؟
نويسنده – سيمين دانشور
ناشر – انتشارات خوارزمي


به سوي روايت هاي نو


مجموعه داستان(( به كي سلام كنم؟)) سيمين دانشورمتشكل ازده داستان

است. داستان هايي كه برخي مشخصه هاي مشترك بين آنها هم به جهت

ساختارروايي وشخصيت پردازي وهم به جهت نوع رويكرد نويسنده به

جامعه وفرهنگ، آنها را دركنارهم قرارمي دهد. درعين حال وجود بر

خي عناصرو تكنيك هاي نو درمنش وظرفيت روايي داستان دربعضي

ازداستان هاي كتاب، اين مجموعه را ازويژگي متمايزكننده اي درميان

كتاب هاي داستان با توجه به زمان نگارش آن، برخوردار مي سازد.

وقوف نويسنده بر اوضاع اجتماعي جامعه ايران به لحاظ اخلاقي ،

سلوك رفتاري، آداب ورسم ها، مناسبات بينافردي و ... سبب گرديده تا

وي درانتخاب تم داستان وگسترش طرحي كه به ابعاد زندگي اجتماعي

- فرهنگي مي پردازد؛ توانائي متعهدانه اي را ازخود نشان دهد. ازحا

شيه روي ها وحاشيه پردازي هاي بي مورد درسيردرونمايه داستانهاي

مجموعه پرهيزنمايد ومخاطب را به سمت كشف خصلت ها وويژگيهاي

آن سوي رويدادهاي روايت شده هدايت كند.

تلاش نويسنده معطوف به عمل وكنش شخصيت هاي اين مجموعه است

تا مخاطب درخوانش خود، براي شكل دهي به فهم خود وتدوين اثر، به

مشاركت با نويسنده ي آن همت گمارد. درواقع يكي ازتوانائي هاي ارز

شمند نويسنده دراين مجموعه، كه به نظرراقم اين سطورقابل تاكيد است

رويكرد نويسنده درداستان ها، به فرايند تحول جامعه است. چه آن زمان

كه طرح داستاني وي درروستا وآبادي مي گذرد؛ وچه آن زمان كه به

ژرفكاوي مناسبات زندگي روزمره شهري مي پردازد.

نگاه وي به فرايند تحول درداستان ها دردوسوبربنياد موازنه اي خلاق

انجام مي شود. اگرچه داستان هاي اين مجموعه بطوركامل بربستراين

موازنه حركت نمي كنند. اما نكته به ياد ماندني دردوسوي برخي داستان

ها كه ازآن ياد كرديم؛ توجه ونگاه نويسنده به سلوك رفتاري واخلاقي ،

منش وعملكرد شخصيتي درروابط بينافردي واجتماعي شان، كنش هاي

عملي وباورهايي كه بنيان اين كنش ها مي باشند و... است ازيك سو؛ و

شناخت وآگاهي ازظرفيت هاي بديعي وتكنيكي داستان ازسوي ديگرمي

باشد. به گونه اي كه اين مجموعه تركيبي ازمنش هاي متفاوت روايتي

را درساختارخود جاي داده است.

توجه ورويكرد انتخابي اي كه درفرايند گسترش داستان ها، نويسنده به

آن متكي است، سوگيري داستان ها را به سمت نگاه مدرن درقلمرودا

ستان نويسي نشان مي دهد. به ويژه استفاده ازظرفيت هاي روايي دا

ستان، اين مشخصه را بيشتربازمي تاباند.

داستان هاي (( تيله شكسته))، (( چشم خفته))، (( به كي سلام كنم))،

(( يك سرويك بالين)) و (( سوترا)) ازاين جهت درخورتوجه هستند.

داستان (( تيله شكسته)) اززاويه ديد يكي ازاشخاص داستان، به رصد

رويداد ها مي نشيند وفضاي داستان را گسترش ني دهد. يكي ازخصو

صيات مدرن روايتي اين داستان، تركيب متداخل روايت هاي بيروني

داستان ازيك سو ومنش ذهني روايت ازسوي ديگراست. راوي كه به

صحنه پردازي داستان سرگرم است، با توجه به سن وسال وبافت مو

قعيتي درونمايه؛ روايتگرآرزوهاي ابتدايي، كودكانه وكوچك خود است؛

كه دوگونه روايت را به هم مي آميزد. تلاش خانم دانشور به جهت

ظرفيتي كه به ساختار روايي اين داستان مي بخشد، قابل تحسين

است. نشانه ها دررفتار وديالوگ ها وبرخي كلماتي كه بيان مي شود؛

تجربه هاي سنتي ومدرن را دركنارهم درپروسه فراروي به سمت مدر

نيسم نشان مي دهد.

وقتي كه اززبان راوي مي شنويم


به عوض(( كندن)) مي گفتند (( حفاري)) ص20


يا عده اي ازباستان شناسان كه براي حفاري آمده بودند، با فرهنگ و

آداب خودشان، كه درواقع حاصل نمادهاي مدرنييت بودند؛ وقتي راوي

داستان با آنها مواجه مي شود ومشاهده مي كند كه تعدادي ازآنها خانم ها

يي هستند كه كت وشلوارپوشيده اند و... مي گويد


بعدها فهميدم كه دوره ظهورحضرت نزديك است ص21


كاربرد زبان گفتاري راوي،كه گاه امروزي ست به گونه اي با تجربه ي

سنتي وي تلفيق يافته وبرهم منطبق مي گردد ودرفرايند عمل به آگاهي

او درمي آيد؛ كه چنين ساختارآگاهي اي را فراهم آوردن، توانايي ومعر

فت هنري مدرن نويسنده را به نمايش مي گذارد.

درونمايه اين داستان بازتاب يك روند تقابل وتعامل بين دوگونه سنت،

فكر،فرهنگ ومنش رفتاري ست.وازاينجاست كه مخاطب دراين داستان

فراروي ازسنت به مدرنييت را به حوزه ي آگاهي خود منتقل مي كند.

برخورداري اين داستان ازچاشني طنز مانند يكي دو داستان ديگركتاب،

لذت خواندن را براي خواننده افزايش مي دهد.

سايرداستان هايي كه به موازات ((تيله شكسته)) ازآن ها نام بردم، هر

يك به دليل منش روايتي شان، انعكاس كوشش نويسنده دررا ستاي فهم

مدرن ازموقعيت داستان است.

(( يك سرويك بالين)) بربنياد سرنوشت زنان درجامعه اي كه ازكمترين

حقوق برخوردارند، شكل مي گيرد. مناسبات بين زنان محورروايت دا

ستان است. مشخصه روايتي اين داستان، قصه درقصه گويي آن است.

(( چشم خفته)) برمبناي دو تك گويي استوارمي گردد، كه حجم بيشتر

داستان را به خود اختصاص مي دهد. پاساژ آخرداستان با ديالوگ ميان

دوراوي به پايان مي رسد. كل اين داستان بيانگرفرهنگ ومنش ريا و

دوگانگي شخصيتي درزندگي است. نويسنده به گزارش وتوصيف چنين

درونمايه اي نمي پردازد. تلاش دانشور معطوف به كنش راويان است

كه مخاطب ازوراي آن به شناخت ماهيت مناسبات پنهان شده درآن

سوي عمل شان، پي مي برد.

(( به كي سلام كنم)) روايت هاي پراكنده، نامنسجم وفاقد انتظام كوكب

سلطان است، ازطريق نقب به خاطره هاي دورونزديكش. اگرچه نو

يسنده نيزگاه براي چينش تمهيدات روايي كوكب سلطان حضورمي يابد

وي مي توانست براي جلوگيري ازخستگي خاطرخواننده، ازانبوهي روا

يت هاي پراكنده ي كوكب سلطان درچارچوب حفظ ويژگي هاي يك دا

ستان كوتاه، اندكي بكاهد.

(( سوترا)) كه آخرين داستان كتاب است؛ ازساختارمحكم بيان ولحن

روايي درگسترش فضاي داستان برخورداراست. ناخدا عبدل شخصيت

اصلي داستان است. دركنش روايتي وي ما به باورداشت هاوعلائم و

اسطوره هاي مردمي برمي خوريم، كه دراسامي وتركيب ها بيان شده

است.كه نماد وسمبل پديده هايي موهوم هستند،كه ريشه درذهنيات قومي

شان دارد. بافت روايي داستان كه بطورعمده درتك گويي ناخدا عبدل،

موجب گسترش فضاي داستان مي گردد؛ سلختارداستان را علاوه بر

كاركرد نماد شناسانه ومردم شناسانه آن به جهت درونمايه، به سمت

منش روايتي مدرن هدايت مي كند.

تك گويي ناخدا عبدل ازيك سو وگسترش فضاي داستان بربنياد كنش

روان شناختي اين روايت ازسوي ديگر، برتوانايي ساختارمدرن دا

ستان افزوده است.

يكي ازمشخصه هاي داستان مدرن، حتي اگر اززاويه ي يد سوم شخص

يا داناي كل روايت شود، كه البته درداستان هاي مدرن ظرفيت هاي روا

يي داستان بيشتر معطوف به زواياي ديد دروني – تك گويي ذهني ، اول

شخص و... - مي باشد، تاكيد وتوجه نويسنده بردنياي ذهني وكشف

ژرفاي دروني وروحي قهرمان ها واشخاص داستان است. درداستانهاي

مدرن روان – محوري يكي ازمؤلفه هاي اساسي درشناخت اين گونه

داستاني ست.

سيمين دانشوردربرخي ازداستان هاي مجموعه ي (( به كي سلام كنم؟))

نگاه وتلاش خودرا معطوف به بازآفريني داستان درشكلي كرده است،

كه حاصل آن تجربه هاي نوين درفرايند نوشتن با تكيه برزيبايي شناسي

مدرن بوده است.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

نقد كتاب خانم دانشوربا رويكرد مرن وكاملا زيبا بود. خسته نباشيد

ناشناس گفت...

سلام

نقدكتاب سيمين دانشور را خواندم

مثل هميشه پربارو عميق. كتاب را خوب

به جايگاه حقيقي اش بردي

ناشناس گفت...

جناب بيزارگيتي

نقد شما بسيارروشنگربود