یکشنبه، دی ۲۷، ۱۳۹۴

از حضور محو


بر شانه ی حرف ها
صف به صف می گذرم
دخیل بر کلمه ای
که نیست در ترسیم تن اش

چیزی در جان واج ها
بر نیمکت صبوری ست
و در غربت پیرامون
جلوتر از نگاه ها
اطراف دست های ساکت

هیچ نظری موجود نیست: