یکشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۹۰

صدای پای...

خطوط عابران بی گذر
و سطرهای خسته ی مادران
به نگاهی
که از کوچه ها می گذرم
به ازدحام سکوت خیابان ها
و روزنامه ها
از شلیک الفبای سربی شان
باز می مانند

غروب
تردیدش را در صدایم می ریزد

شب بخیر
آقای شاندور پتوفی

هیچ نظری موجود نیست: