پنجشنبه، دی ۲۶، ۱۳۸۷

آن سوی نگاه

گاهی ترانه ای آوارمی شود

این لبان سوخته را

دریغ

این حرف ها / که از کنار صدایت

خاموش می گذرند


عطرگلی کوچک

دربرگ برگ نفس هایت

وصبحدم

که نام تو

با هرشبنمی

برنگاه من

می ریزد

۲ نظر:

ناشناس گفت...

جناب بیزارگیتی

زبان تغزلی این شعربطرزعجیبی اثرگذار

است . یک عاشقانه اجتماعی

ناشناس گفت...

سلام .شعرزیبایی بود . منتظرکتاب جدیدتان هستم.