سه‌شنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۷

ابرهای تکه تکه


این ابرهای تکه تکه / بر زبان

که خاموش می گذرد

صدای مرا

نگاه های بی مجال

که بر لنگه های پنجره ها

تاب می خورند


این صداها

که در ماراتن شان

به سطرها نمی رسند

کدام حنجره

اشک های در گلو را

تشییع می کند

۱ نظر:

ناشناس گفت...

خسته نباشی . وصف حال ما بود