هوای سنگینی آوار می شود
وقتی صدای آبان
در عبور فصل
بیتوته می کند
بر هر چهار راه
و حافظه ی هر حرف
رمز تیک تاک عقربه ها می شود
به رویا شدن
هنگامی که هر راه بر نفس
مسدود می شود
و حجم اتفاق
در اندوه حنجره
آماس می کند
در ذهن پنجره های شهر
چگونه است روایت
وقتی درخت ها/ سوگوار
در دو سوی خیابان
شهادت نام ها و نشانه ها می شوند
خیمه بسته بر ستون سطرها
تا هر کلمه بوسه ای شود
بر اشک های وقت شناس
که خشک سالی پاییز را
رنگین کمان آوازمان شود