شنبه، فروردین ۰۶، ۱۴۰۱

 

شعر

رویای بی‌دریغ شکفتن 

بر مسیر تنگنای جهان

و دوردست منظره‌اش

شکوه لبخندی

تا در خلوت خاموشت

بر اندام فصل‌ها

تازه شوی


دردا

که رقص بی شکوه ابلیس مست اما

بر صف اشک‌های در اسارت

تا جهان

سیلان استغاثه‌ی بی‌پایان باشد

تقدیر برگ‌های بریده‌ی پاییزی

بر انحنای خمیده‌ی روزگار


هیچ نظری موجود نیست: