جمعه، آبان ۱۴، ۱۳۸۹

فیلتر

مدتی ست که وبم فیلتر شده . به یاد یکی از شعرهایم افتادم که در کتابم (( صداهای ریخته )) نیز
آمده . بی مناسبت ندیدم که آن شعررا در زیر بیاورم . تلاش کردم این شعر را درفیس بوک به
اشتراک بگذارم ؛ اما موفق نشدم . حال هر که توانست، مشترکش کند!

این که چقدر طول می کشد

ازکودکی تا کهنسالی ات

که گاه

چشم به هم زدنی ست

تا این چراغ / سبز شود

یا خود

درازای هزاره ای


هی ضربدر

        ضربدر

درکنج قاب تصویر

(( یعنی که باطل شده است ))

یا دسترسی به . . .


این حرف

با ساز دیگران

اما

شعله می کشد


این مشترک

که محترمش می کنید

نا ممکن است

این سطرهای مانده در راه را

بی چشم

بگذرد

پنجشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۹

معیاررتبه بندی اهالی قلم

به تازگی مطلبی خوانده بودم از یکی از مسئولان وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی در خصوص

رتبه بندی تعدادی از شاعران ونویسندگان و همچنین متناسب با آن ، در نظر گرفتن حقوق و احتمالن

مزایایی که شامل این رتبه بندی می شود .

خوب اقدامی اساسی ست در صورتی که بر مبنای جنبه های حرفه ای ، تخصصی وصنفی مبتنی

باشد ؛ و ازهرگونه رویکرد ایدئولوژیک وجناحی نیز مبرا بوده باشد .

متاسفانه من نمیدانم که شرایط وملاک و معیار انتخاب نویسندگان وشاعران بر چه اساسی استوار

می باشد ونحوه گزینش این هنرمندان چگونه است . زیرا هیچگونه اطلاع رسانی درست وکافی

دراین زمینه انجام نمی پذیرد وپیشبرد نحوه ی انجام این کار غیرشفاف وبا ابهام مواجه است .

از آنجا که منافع این امر متعلق به قشر وصنف نویسندگان وشاعران می باشد؛ بدیهی ست که

فرایند اجرای این کارنیز می بایست در وهله ی اول منطبق با ماهیت کار که فرهنگی ست نه

سیاسی یا ایدئولوژیک ؛ بوده باشد . وبه دور هرگونه نگاه جناحی و . . . انجام پذیرد . دروهله

باید این کاربا هماهنگی ومشاورت صنف نویسندگان وشاعران به اجرا درآید . درغیر این

صورت رعایت حقوق واقعی آفرینندگان آثار ادبی ، به دشواری می تواند میسر باشد .

صاحب این قلم از پس قریب به سه دهه کارهنوز از ابتدایی ترین حقوق فرهنگی که ازجمله

بدیهی ترین حقوق مان می باشد محروم است . که البته همچو من بسیارند . برای نمونه بن

کارت الکترونیکی کتاب که همه ساله از سوی متولیان فرهنگی در همه استان ها توزیع

می گردد ؛ اما هرگز به دست مان نمی رسد . علیرغم همه ی اعتراض های مان .

خوب این چه نگاهی ست که در پس چنین حرکت های فرهنگی در سطح اجرایی ست؟ من

که صاحب هشت کتاب وبسیار نوشتارها در مطبوعات سراسری هستم و . . . ؛ چگونه

حق دریافت چنین کالای فرهنگی را ندارم ؛ اما یک کارمند اداری ارشاد می تواند از چنین

حقی برخوردار باشد . نکند همان داستان شهروند درجه ی یک و دو است که در تمام جاها

به سراغمان می آید .

جالب این است که نه تنها در این رتبه بندی ها علیرغم سال ها کار فکری و فرهنگی ، حقی

برای مان قائل نمی شوند ؛ بلکه از داشته های مان نیز،به عنوان کمترین حقوق اجتماعی ، که

همان کار کردن می باشد ، سلب حقوق می کنند .

امیدوارم که در مرحله ی بعدی رتبه بندی های فرهنگی ؛ معیارها و ملاک های متولیان فرهنگی

به طور شفاف به جامعه اهل فرهنگ عرضه گردد و جز با مشورت وتایید صنف اهل قلم ؛که

فارغ از سیاست بازی ها و جناح گرایی و . . . است و زودن هرگونه ابهام در این فرایند اجرایی

همه ی اهالی قلم به حقوق حقه ی خود نائل شوند .

پنجشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۸۹

آقای رئیس جمهور . . .!

آقای احمدی نژاد رئیس جمهور ایران در مصاحبه ی لری کینگ مجری شبکه cnn درپاسخ به پرسشی در

خصوص نقض حقوق بشر در ایران ، گفت (( در آمریکا کارمندی به خاطر اظهارنظری بعد از پنجاه سال

از کارش اخراج می شود واو را برکنار می کنند ؛ اما در ایران چنین چیزی نیست . )) اگر چه آقای رئیس

جمهور امشب در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی دارند . اما به ایشان یک نمونه نقض فاحش این حقوق

را یادآور می شوم . شاید ایشان بتوانند پیگیر ی جهت استیفای حقوق بنده باشند . زیرا رئیس جمهور قبل از

 ایشان علیرغم پیگیری من ونامه ای که خطاب به جنای آقای خاتمی نوشته و در روزنامه ((آفتاب امروز))

شرح مفصل آن به چاپ رسیده بود؛ نتوانستند کاری انجام دهند . علیرغم این که به یکی از ساختمان های

ریاست جمهوری در دوران آقای خاتمی احضار نیز شده بودم . وماجراهای پس ازآن که همه ی نتایج منفی

بود . . . شرح مختصر تضییع اولیه ترین حقوق من به عنوان یکی نویسنده و روزنامه نگار : سال ها در

دانشگاه پیام نور- مرکز رشت شاغل بودم. روزی با یک تلفن برای پاسخگویی به . . . احضار شدم .

چند ماه بعد ؛ درست در زمان تبدیل وضعیت ؛ نهادهای حراستی وگزینشی دانشگاه ، با دوسطر نامه عذر

بنده را برای همیشه خواستند و از کابرکنارم کردند . تا اکنون هیچگونه تسویه حسابی نیز با من انجام ندادند .

هرگونه پیگیری من با بن بست مواجه می گردید . درحالی که مسئولیت های سنگینی در دانشگاه نیز

برعهده داشتم . مدارک همه ی مراتب بالا هم اکنون نیز موجود می باشد . جرم من تنها نوشتن آن هم در

قلمرو فرهنگ و ادبیات بود .

آقای رئیس جمهور ! بنده هیچ اظهارنظری نیز نکرده بودم ؛ تا چنین تنبیه سنگینی درحق من روا داشته شود .

 من یعنی خانواده ام ! ااگر درآمریکا براثر اظهار نظری کارمندی را اخراج می کنند؛ مرا بدون هیچگونه

 اظهار نظر اخراج کرده اند . یعنی کمترین حقوق شهروندی ام را از من دریغ داشته اند . یعنی به رتبه دوم

شهروندی نزول یافته ام . آیا این نقض حقوق صاحب این قلم نیست ؟! پس چه نامی می توان برآن گذاشت .

امید که آقای رئیس جمهور پس از بازگشت از سفر نیویورک همت گماشته به استیفای حقوق  اینجانب و

نظیر بنده توجهی بیشتر مبذول نمایند . نکته جالب این که ؛ رئیس و معاون پژوهشی کل دانشگاه پیام نور

ایران ؛ به دلیل شرکت اینجانب در کنگره ای بین المللی ؛ از من کتیا تقدیر به عمل آورده بودند ، که همه ی ا

ین مدارک نیز موجود می باشد ! آنگاه چطور حقوق اجتماعی من به این راحتی نقض می گردد؟! اگرچه

 بسیاری از رویدادهای در طول این روند را به دلیل اطاله ی کلام بیان نکرده و حذف نمودم. زیرا به فکر

هزینه ی آن بودم . باقی بماند برای بعد . . .

دوشنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۸۹

گفتگوی isna با من

در گفت و گو ها یی که گاه خبرنگاران با نویسندگان به عمل می آورند ؛ هنگامی که دریافت ها

مبتنی بر ضبط دقیق پاسخ ها نباشد ، برداشت هایی گاه شکل می گیرد ، که می تواند مفهوم سخن

یا عبارتی را تغییر دهد . و این مسئله در رسانه ها و خبر گزاری ها بارها ملاحظه گردیده است .

اگر چه این همه نافی زحماتی نیست که خبرنگاران این حوزه ها می کشند . به ویژه اگر حوزه ای

تخصصی ونظری باشد . با اینهمه دوستداران می توانند گفتگوی ایسنا را با من درخصوص ادبیات

با کلیک روی خبرگزاری ایسنا(isna ) مطالعه نمایند

شنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۹

ایسنا

«سطرهای هنوز» در 1200 نسخه منتشر شد

خبر انتشار کتاب جدیدم را در خبرگزاری دانشجویی ایران ( ایسنا ) ملا حظه نمائید

چهارشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۹

جلجتای رنج


                                                با یاد مادرم

بسنده می کنیم

به تماشای خاطره ات

وخش خش ممتد صلیب شانه هایت

که جلجتایش را می جست


به قضاوت عقربه ها

چشم می نهیم

ورق می زنیم

برگ برگ یادهامان را

وپت پت صدای مان را

تا خاموشی فتیله ها

عصب می شکنیم

دوشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۹

((سطرهای هنوز)) منتشر شد

به اطلاع آن دسته از عزیزانی که نسبت به انتشار کتاب جدیدم پیگیر بوده اند می رسانم، که کتاب

((سطرهای هنوز)) توسط نشر فرهنگ ایلیا منتشر شده است .

چهارشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۹

جوانان بي حال


واقعا عجيب است كه مسئولي درحد وزير يك نظام به راحتي وبدون تامل وانديشيدن برآنچه

برزبان جاري مي سازد ، گروه كثيري ازمردم را درمعرض نوعي اهانت قراردهد .

آقاي عبدالرضا شيخ الااسلامي ، صدر وزارت كار كه بر صندلي يكي از مهمترين وزارت

خانه هايي كه درحوزه ي اجتماعي واقتصادي مسئوليتي بس سنگين را برعهده دارد، بابيان

اين كه (( درحال حاضر اغلب بيكاران يا حال كاركردن ندارند يا . . . )) نگاهي كاملا غير

حرفه اي وبا عبارتي كه در ظرفيت اخلاقي كلام نمي گنجد،نسبت به خيل عظيم زحمتكشان

جامعه ي ما ، جفا روا داشته است .

شايسته نبود با اين همه زحمت وفشاري كه روي طبقه واقشار پايين دست وميانه ي جامعه

ما وجود دارد، با چنين ادبيات وشيوه ي كلامي نسنجيده اي سخن گفته شود.

آيا حداقل بخورونميري كه حاصل طاقت فرساترين شرايط كاري بخش تهيدست جامعه ي

ما است ، چگونه به دست مي آيد . اگركه حال كاركردن به قول آقاي وزيردرآنان نيست!

آيا آقاي وزيركار حقوق بيكاري به آن بخش عظيم بيكاراني كه دركلام خود آنان را موجود

اتي تنبل فرض نموده اند، پرداخت مي نمايد.

اي كاش آقاي وزيركارجوان ما از مشاورت هاي فرهنگي بيشتري بهره مند مي شدند، تا

با كلام احتمالا ناخواسته ي خويش خميدگي پشت زحمتكشان ميهن مان را مضاعف نمي

كردند .

دوشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۹

کتاب جدیدم


این هم تصویر روی جلد کتاب جدیدم ، که تاچند روز دیگر به همت 

انتشارات فرهنگ ایلیا چاپ و منتشر خواهد شد .

جمعه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۹

منتشرمی شود


بالاخره پس ازچندین ماه ( از سال گذشته ) مجوز کتاب جدیدم ( سطرهای هنوز) صادر

شد . این کتاب که توسط ناشرم ، فرهنگ ایلیا منتشر می شود؛ به زودی چاپ ودراختیار

علاقمندان قرارخواهد گرفت .

صاحب این قلم، کتاب های دیگری نیزدرنقدو مقالات ؛ داستان وشعرآماده ی چاپ دارد،

که درشرایطی بهتر،آنهارا به دست چاپ خواهد سپرد . البته اگرموقعیتی بهتر برای چاپ

ونشروخواندن فراهم آید



جمعه، تیر ۰۴، ۱۳۸۹

عقربه های خسته


گاهی یکی دو کلمه ی عاشقانه

هیچ سطری را

دربه در نمی کند


پنجره ای گشوده می شود

ونفس ها

درآسمان خلاصه می شوند


ازکوچه به خیابان می زنیم

با شگفتی دست هایمان

وخاطره ها را

درذهن خسته ی عقربه ها

مرور می کنیم

یکشنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۸۹

ژوزه ساراماگو درگذشت


روزگذشته ژوزه ساراماگو نویسنده ی مشهور پرتغالی درسن 87 سالگی درجزایرقناری اسپانیا درگذشتمرگ این نویسنده ی معروف که آوازه ی وی جهان را درنوردیده است، سبب گردید تا رئیس جمهور پرتغال( آنیبال کاواکو سیلوا) درپیامی اعلام نماید: ((ساراماگو یک نقطه مرجع درادبیات پهناورما محسوب می شود که نسل های آینده می باید آثاراورامطالعه کنند)) علاوه برآن دولت پرتغال به مناسبت درگذشت وی ، سه روز عزای عمومی اعلام کند
این برنده نوبل ادبی 1998 که خالق رمان (( انجیل به روایت عیسی مسیح )) می باشد؛ به دلیل ممانعت دولت حاکم پرتغال ازحضوراین رمان درجایزه ی ادبی اروپا ، کشورش را به مقصد لانزاروته ترک کرده وسال های آخر عمرش را با همسرش درآنجا زندگی کرد .
رمان (( کوری)) از جمله آثارمشهور ساراماگو است که درقالب نسخه ای سینمایی به هالیوود ورود پیدا کرده است . این رمان به فارسی نیز ترجمه شده است .
نکته ی قابل توجه این است که با توجه به مخالفت ساراماگو با عمل دولت حاکم پرتغال نسبت به جلوگیری ازحضور کتابش درجایزه اروپا وترک کشورش ؛ پس ازمرگ وی مقامات عالی پر تغال هریک به گونه ای ازوی به شایستگی یاد کرده اند . ای کاش درسرزمین ما نیز نسبت به نویسندگان وهنرمندانی که زندگی خود را درراه اعتلای فرهنگ بشری صرف نموده وهمه نوع مرارت وسختی را دراین راه به جان خریده اند؛ چه درگذشتگان و چه آنان که درحیات اند، برخو ردی توام با حفظ حقوق شهروندی و . . . صورت پذیرد . نه آن که به تخریب سنگ قبر و . . . که شایسته ی فرهنگ مان نیست ، بیانجامد .

پنجشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۹

ترجمه ی نقد کتاب هرتامولر

نقد کتاب (سرزمین گوجه های سبز)) ازهرتا مولر را به زبان آلمانی وانگلیسی مطالعه نمائید .
اگرچه ترجمه ها ممکن است خیلی دقیق نباشد . اما امکانی ست که گوگل ازمخاطبانش دریغ
نکرده است .

نوبل ادبی یا سیاسی



نقد کتاب : سرزمین گوجه های سبز 
مولف : هرتامولر(Herta Müller)
مترجم :غلامحسین میرزا صالح


هرتا مولر ازاقلیت های آلمانی – رومانیایی ست که درکشوررومانی متولد شده وپس از سال ها زندگی در این کشور، به آلمان مهاجرت کرده واکنون ساکن کشورآلمان است . وی مولف رمان (( سرزمین گوجه های سبز)) بوده ، که علاوه برکسب جایزه ی ادبی نوبل 2009، جوایز ایمپک دوبلین و کلایست آلمان را نیز به دلیل نگارش رمان فوق ، ازآن خود کرد.آیا(( سرزمین گوجه های سبز )) یک اثرسیاسی ست یا یک رمان ادبی؟ این پرسش از این جهت مهم است که نوبل ادبی تعلق یافته به این اثر؛ به کدام دلیل توسط کارشناسان نوبل سوئدی به هرتا مولر اهداء شده است؟!
نگارنده برآن است که جایزه ی نوبل ادبی ، طی سال های اخیر دستخوش رویکردهای سیاسی شده واهداءکنندگان آن ، ملاحظات کارشناسانه درحوزه ی ادبیات ، زبان شناسی ، نقد ادبی و . . . را به عنوان معیارهای اصلی انتخاب در بررسی آثارازکشورهای مختلف ، درنظرنمی گیرند.
بحث برسر(( سرزمین گوجه های سبز)) به عنوان یک مصداق دراین خصوص نیست . اگرچه این رمان نیز از همین جهت می تواند محل بحث و تامل قرارگیرد.
وقتی خوانش رمان (( سرزمین گوجه های سبز )) را به تاویل خودم به پایان رساندم؛ وازجهاتی ساختاررمان را با برخی ازرمان ها وداستان های نویسندگان میهن خودم وحتی داستان نویسان خارجی قیاس کردم ؛ تردیدم درخصوص انتخاب ها ومعیارهای انتخابی نوبل دهندگان افزایش یافت .
(( سرزمین گوجه های سبز )) روایت سیاه وتلخی ست که از زاویه ی دید اول شخص به ترسیم فضا ومحیط دو سه ده ی نیمه ی دوم قرن بیستم کشور رومانی می پردازد . دوران حکومت نیکلای چائوشسکو . کشوری که جزء اقماربلوک سوسیالیستی لقب یافته بود .
راوی داستان به گمان صاحب این قلم کسی جز بانوی نویسنده یعنی هرتامولر نیست . جای جای قطعات داستان ، چه آنجا که نویسنده با اتکاء به مجازهای زبانی ( یکی از ویژگی های نوشتارداستانی پسامدرن ) به بیانی شاعرانه توسل می جوید وبا تکراروتاکید روی برخی از واژه ها وترکیب ها ، آنها را به نمادی ازوضعیت اجتماعی آن دوران تبدیل می کند .
وچه آنجا که متن نوشتار ، تا حد یک قطعه گزارشی فرومی کاهد ، تا تیرگی ، فحشا ، فقرونا امنی اجتماعی دوران رهبری چائوشسکو را دررومانی منعکس کند .
مضمون رمان گرد پنج دانشجوی ازروستا به شهرآمده ومناسبات فی مابین آن هااست که به اجرادرآمده ورخدادهای مختلفی را درزمان های گوناگون که برآنان گذشته ، بازمی تاباند .
خط سیر اصلی داستان، انعکاس تصویری ازجامعه ی رومانی ست که مشحون از تلخی، تیر گی، فحشا، روابط ناهنجار، فقروفلاکت، ناامنی، مرگ ، تردید وبی اعتمادی ست.
راوی اصلی داستان (هرتامولر) ، لولا، ادگار، کورت وگئورگ بازیگزان اصلی صحنه ی این رمان هستند. اگرچه چهره هایی همچون سروان پجله ( وحتی به شکلی پجله ی سگ) ، ترزا ، مارگیت ویکی دونفردیگر، نقش آفرینی دررمان را برعهده دارند وازاشخاصی هستند که روند حوادث رمان را بردوش می کشند.
نگاه راوی اول شخص دراین رمان بربنیان کنش هایی شکل می گیرد که ازریزترین حرکت های اخلاقی– فردی تا نمادی ترین عمل اجتماعی- سیاسی برخوردار است .این فرایند روایی داستان خانم مولررا به یک رمان سیاسی تبدیل کرده است . صرفنظراز این که بانوی نویسنده، به دلیل آشنایی با مولفه های داستان پست مدرن ، توانسته است ازعهده ی اجرای این منش ا دبی برآید . اگرچه ازیک زاویه ی دید ومبتنی برتاویل خودش .
اما رمان سیاسی ست . وراقم این سطور براین عقیده است ؛ که نوبل ادبی (= سیاسی ) این رمان به دلیل رویکرد سیاسی آن، به وی تعلق یافته است .
دقت درخوانش (( سرزمین گوجه های سبز)) به ویژه پیش ازآن که صفحات کتاب یه نیمه بر سد؛ نشان می دهدکه راوی تیزبین ودقیق رمان، درجاهایی که داستان با اتکاء به روایت دیگراشخاص رمان همچون لولا و . . . به شیوه های روایتی گوناگون ادامه می یابد؛ چه ویژگی های مشترکی درروایت ها دیده می شود . این امرصاحب این قلم را به تامل جدی درخوانش کتاب واداشته بود . زیرا یک احساس بی شائبه و پردرنگ درمن تولید کرد ؛ تا از خود بپر سم که آیا این روایت هایی که به اشکال مختلف ازسوی راوی اصلی وسایرین روایت می شود ، همه ازطرف راوی اصلی درروایت های دیگران تولید نشده است .
این پرسش ازاین جهت شکل گرفته بود که نقاط مشابه درایدئولوژی وتیره بینی وسیاسیگری و . . . در روایت ها به قدری افزون وگسترده بود ؛ که مخاطب کتاب گمان می برد ، راوی ا صلی رمان ازدهان دیگران وبا لحن آنان نیزسخن می گوید .
این قلم درتایید ویا نفی وضعیت سیاسی – اجتماعی دهه های شصت تا نود جامعه ی رومانی هیچگونه موضعی اتخاذ نمی نماید . اشاره بالا تنها به جهت تبیین موضعگیری خاص سیاسی نویسنده دررمانش نسبت به بازتاب جامعه ی آن دوران رومانی ست که پیوند مستقیمی با اهدا ء نوبل دارد .

* *
فرایند تولید رمان پسامدرن مبتنی برپدیدار روایت ( = روایت ها) به مثابه هستنده (= هستنده های ) واقعی شکل می گیرد. کلان روایت ها ، واقعیت های بی چون و چرا ، حقیقت های مطلق ، دراین روند فاقد جایگاهند. دال ها ، جایگزین مدلولها می شوند . ونشانه ها ( حتی افر اط درکاربرد آنها ) ست که خواننده را به مشارکت درتولید ادبیت متن می کشاند .
داستان پسا مدرن ضدساخت وناپیوسته است . تن به انتظام نمی دهد . وتداعی ذهنی که کولاژ وار روایت ها را تکثیر می کند ، فضای ادبیات را تولید وشکل می دهد .
کنش روایت ها که به موازات هم فضای رمان را تحقق می بخشند ؛ یا نظام آواهایی که مدام یکدیگررا قطع کرده وبه هم می پیوندند ، تا اتمسفررمان شکل گیرد .
نسبی گرایی؛ چندپارگی؛ بی ثباتی هستی؛ تصادفی بودن زندگی؛ تکه تکه بودن ارزش ها؛ و عدم وحدت ویگانگی ، بنیان روایت های داستان پست مدرن است .
عنصرشخصیت ، یکی از مولفه ها وعناصرسازنده وشکل دهده ی متن داستانی ست . دراجر ای متن داستانی پست مدرن، شخصیت بسیارسیال است . نمی توان به آن اعتماد کرد. همچون ماهی دردست لغزنده است . باورهای متکثر؛ کنش های متفاوت ومتضاد؛ رویاهای بی پایان وکابوس وار، حیات شخصی وی را آکنده می کند .
هستی شناسی داستان پست مدرن ، مبین بحران هویت وی می باشد. این بحران ریشه درباور های ذهنی ورویاهای پرازکابوس وی دارد . جهان ذهنی وی که اساس شخصیت اونیزهست ،تکه تکه ده ومرکب ازحیات انسانی – شیئی – حیوانی ست .
ازاین جهت درداستان پست مدرن می توان مولفه هایی را استخراج کرد که مشترک با پدیده ی منش اسکیزوفرنیک درادبیات روانپزشکی ست .
گسیختگی درزبان ولحن؛ درروایت گری؛ درمقوله ی تفکروآگاهی؛درقلمرو هیجان وعواطف ؛ وهمچنین درمقوله ی رفتاروکنش های انسانی ، آن نقاط مشترکی است که عنصرشخصیت درداستان پسا مدرن را درکنار پدیده ی شخصیت اسکیزوفرنیک درادبیات روانپزشکی قرار می دهد.

* * *
یک نکته ی قابل تامل ومبهم که درواقع سویه ی پاسخگویی آن خانم هرتا مولر را نشانه می رود؛ اشاره ی وی درچند جای رمان به وضعیت شخصیت مادربزرگ راوی است . این نکته از جهت ادبیات روانپزشکی دارای اهمیت می باشد .
روایت نویسنده ازموقعیت مادربزرگ راوی، حاکی ازبیماری دمانس ( زوال عقل) یا آلزایمر می باشد. ازعلائم اصلی این بیماری؛ تحلیل رفتن ونابودی حافظه ی نزدیک ( البته با توجه به شدت وپیشرفت بیماری ) وگسترش آن ؛ همچنین عدم تشخیص اشخاص ، اشیاء ودرحقیقت گم کردن همه ی رابطه هاست. به طوری که چنین بیماری اگرازدرب خانه به بیرون رود؛ امکان پیداکردن خانه وبازگشت به محل سکونت برای وی وجود ندارد. اما توصیف وروایت نویسنده ازمادربزرگش درجایی نشان دهنده ی دچارشدن این شخصیت به این بیماری ست ؛تا حدی که راوی می گوید :

(( او دیگرکسی را نمی شناسد ))

یا درجایی دیگر از((بستن مادربزرگ به صندلی)) می گوید. که اینها همه نشانگر نوع وشدت بیماری مادربزرگ است . اما درجایی دیگرازکتاب نیز نویسنده این همه را با روایتی د یگر نقض می کند. زمانی که به نقل ازیکی از شخصیت ها روایت می کند:

(( مادربزرگ فرارمی کرد . . . بعد از تاریک شدن هوا به خانه بازمی گشت . مادرازاومی پرسید: توکجا بودی؟ مادربزرگ می گفت: درخانه ))

حتی دیالوگ فوق ، نشان دهنده تناقض بزرگی ست.
امکان این که شخصی با شدت این بیماری ازخانه فرارکند وبه راحتی هم به منزل خود برگر دد؛ درجستجوهای مطالعاتی صاحب این قلم درادبیات روانپزشکی، پیدا نشده است .
به گمانم خانم هرتامولر درهمان نظام فاقد ساختاروناپیوسته ی رمان پسامدرن که با عنایت به مولفه های پیش گفته؛ درروایت این شخصیت وهستی شناسی آن، دچارهمان ناهمسانی وچندتکه گی شده وادبیات روانپزشکی را درمتن داستانی اش با چالش مواجه ساخته است .
اگرچه این موضوع به جهت علامت شناسی ؛ اتیولوژی ؛ درمان شناسی وکلیت پدیده ی بیما ری برای علم روانپزشکی چندان غریبه ومبهم نمی باشد

شنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۸۹

غیاب ات


چشم می گردانم

دست می سایم

خش خش برگ ها را

درغیاب ات

رازی نهفته است


دست دراز می کنم / بی شاخه گلی

سرانگشتانم را اما

جهانی ست

که واژه های آن

با نگاه تو رونمایی می شوند


* * *

چشم می گیری

دست پنهان می کنی

گام هایت را

به کدام جاده می بخشی


این لبخند

ازسطرهایم نمی گریزد

اگرکه دلتنگی های روزانه

سنگین

برثانیه ها می تازد

دوشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۹

متانت بهار


زخمه که می زنم

پرده های زمان را

بی قراری نت ها

خلوت کوچه ها را می رباید

این دست ها

بی صدا که نمی مانند

واین درخت ها / عریان

سوگواران جهان اند



گاهی اما

برخطوط حامل

سکوتی کافی ست

تنفسی دیگر

تا بوم زمانه را

با نگاهی بیارایی

یا بررازچشمی درنگ کنی

که متانت بهاررا

درانگشتانت می ریزد

وآشوب دریا را

دردلت

جمعه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۹

رخوت سطرها


این دست آن دست

می رود و می آید

مگرماهی ای

ازدست آب بلغزد


چشم درچشم می نشانیم

نگاه دررویا

رخوت سطرها را

کدام حرف

چهارشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۹

مصاحبه

متاسفانه درگفتگوها ومصاحبه ها گاه دقت نظرکافی در آرایش وتنظیم درست برخی ترکیب ها و

ویرایش جمله ها صورت نمی گیرد ؛ واین منجر به گونه ای ضعف ساختار نوشتار می گردد ؛

که البته تجربه وظرافت در تنظیم ونگارش خبرنگار را می طلبد . مصاحبه ی خبرنگارفارس

با اینجانب در این لینک قابل مشاهده می باشد .

سه‌شنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۹

ازموطن باخ تا...

Johann Sebastian Bach
با یاد ناهید . م


هنوز نمی توانم خاطره ی روزی را که به جست و جوی آثار باخ ، هندل و . . . آواره ی بازارهای

مرکز شهر هانوفر آلمان بودم ازخاطربزدایم . هنوز زمان درازی نیست که از آن تاریخ می گذرد .

شاید چند ماه . اما آیا خاطره را را زمان قادراست محو کند . بعید می دانم .

درفروشگاهی بزرگ دردوطبقه که مرکز عرضه ی کتاب وسی.دی ودی.وی.دی های موسیقی وفیلم

رفتم . بخش مربوط به فیلم ها مشتریانی داشت . اما قسمتی که به عرضه ی آثارموسیقی کلاسیک مر

بوط می شد؛ چندان مشتری ی را به خود جلب نکرده بود . مجموعه ی کارهای باخ وهندل را مشاهده

کردم . اجراهای تصویری آثارشان . به دلیل گرانی قادربه ابتیاع شان نشدم . واکنون که به یاد می آورم

که قادر به خریدشان نبوده ام ؛ اندوهگین می شوم . ازفروشگاه زدم بیرون . اما ازجست وجویم دست

نکشیدم . به دلیل آنکه فکرمی کردم بتوانم نسخه هایی از اجراهای آثارشان را با قیمتی ارزانتربه دست

آورم . با همین فکربود که به فروشگاه بزرگ دیگری برخوردم که در قفسه های خود که به حراج شان

گذاشته بود و در بیرون از فروشگاه به عرضه ی دی وی دی های سینمایی وموسیقی پرداخته بود . بی

هیچ درنگی به سوی آن حراج واقعی شتافتم . ودر بخشی که مربوط به موسیقی بود ، چنان با اقتدار تسلط

یافتم ؛ که مبادا خریداری دیگرسررسد وآنچه را که نباید ، ازدست من به درآورد . چنان سریع به کاوش

پرداختم تا همه ی آن هیجان ها و احساس سیری ناپذیر به دست آوردن آثاری در این زمینه را مجاب نمایم.

وتوفیق حاصل شد. کارهایی ازباخ ، بتهوون ، موتسارت ، ویوالدی و . . . را باقیمتی اندک گرفتم .

انچه حیرت مرا برانگیخته بود؛ دونکته را دربرداشت : اول هنگام جستجو برای برداشتن دی وی دی ها

آن بخش کاملا خالی از خریداران بود . درحالی که در بخش فیلم ها وشاید آثار موسیقی پاپ ، خریدارانی

زیاد برای برداشتن دی وی دی ها با هم رقابت می کردند . نکته ی دوم اما تعجب بانوی فروشنده بود از

اینکه در میان آنهمه خریدار ؛ شاید تنها کسی بودم که به خرید اثارموسیقی کلاسیک غربی توجه کرده بودم

و او از هیجان موفقیت من آگاه شده بود واحترام متفکرانه ای را همراه تعجبش کرده بود. هرگز قادر نیستم

این بی توجهی شهروندانی را که شاید درموطن غولان ونوابغ موسیقی جهان که تمام هستی شان رادرراه

اعتلای روان بشری فدا نموده اند،ازیاد ببرم . باخ ،هندل،بتهوون هریک به گونه ای از ستون های محکم

موسیقی جهان هستند ؛ که چنین سرنوشتی را در موطن مدرن خود یافته اند .

به یاد می آورم ، زمانی را که پای پاسخگویی اجباری به پرسش یک روحانی دریکی از ساختمان های

خیابان پاستور نشسته بودم . برای آن که درخصوص حقوق اجتماعی من تصمیم گرفته شود . اگرچه از

پیش روشن بود که به عنوان شهروند درجه ی دو ازحقوق اجتماعی محروم هستم . یکی از سوال ها ی

پرسیده شده این بود که آیا موسیقی گوش می کنم ؟ وپاسخ من آری بود! پرسش بعدی که چه موسیقی ای؟

و من گفتم موسیقی مذهبی یوهان سباستیا ن باخ ؛ موسیقی کلیسایی ولفگانگ آماده ئوس موتسارت ؛ و

آثار وردی ! همین پاسخ بود وحذف من از دانشگاه وعمری درازرا دروادی سرگردانی به سربردن؟!

پنجشنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۸۹

گردهمایی شاعران گمنام جهان


درخبرها آمده بود که از 37 کشور جهان 51 شاعردعوت شده اند در همایشی سه روزه از28

فروردین ماه ، تحت عنوان نخستین همایش شاعران ایران وجهان؛ دقت در نام شاعران دعوت

شده ، حاکی ست که هیچ چهره ی شناخته شده و مطرحی را درمیان دعوت شدگان نمی توان

یافت . قابل توجه این که ازکشورهای دعوت شده ، شاعرانی بودند که آوازه ای درخور داشته

و می توانستند جزء اصلی دعوت شدگان باشند . تامل در نام کشورها نیز ، غیبت برخی از

کشورهای صاحب نام تر در عرصه ی ادبیات را نیزبه دیده می کشاند .

چگونگی تصمیم گیری در خصوص چنین همایشی از یک سو وصلاحیت کسانی در این رابطه

که کاملا تخصصی وارد شده اند،کمی قابل تامل است . حال مهمتر ازآن نگاه به شاعران کشور

خودمان می باشد ؛ که در این حیطه چگونه ارزیابی شده اند . حقیر که با چندین کتاب در سه دهه

فعالیت ادبی ، از طریق مطبوعات و آن هم درزمان نزدیک به همایش از موضوع با خبرشدم . به

گماتم برخی از دوستان دیگر نیز چنین وضعی داشته اند . اگرچه در یک جامعه ی مبتنی برتک

صدایی که حلقه ای محدود از طرفداران رادور هم گرد آورده است، نمی توان انتظاری جزاین داشت؛

اما آنچه مغفول می ماند واساسی ترین وجه مسئله است ؛ بازتاب چنین سیاستی ست ، که مصمم است

معرف فرهنگ ادبی میهن ما باشد !

جمعه، فروردین ۲۰، ۱۳۸۹


این هم لینک خبر انتشار چاپ دوم کتاب (( صداهای ریخته )) من . البته انعکاس خبرچاپ دوم کتاب من

درنشریات مجازی وکاغذی متعددی بوده که من به لینک کردن تنها دو خبر گزاری مهر ودنیای اقتصاد

اکتفا نموده ام.

پنجشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۹

ایوبانه


هی چشم می گشایم

به این کوچه

آن کلمه

به دهان و نگاهی که هنوز

می گویند

درراه است


هی صبرمی کنی

واین دست ها وحرف ها

چه ایوبانه

پنجشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۸

سین هشتم


دنبال سین هشتم

چشم های داغدارهمسران / فرزندان

با دستمال هایی خیس دردست

تا بدرقه ی هشتاد وهشت


دغدغه های اشک های ریخته

برسفره های هفت سین

درسال نو


دنبال سین هشتم

هیچ بوسه ای ازاین کلمه ها نمی روید

ونه بهاری

بر رؤیای خسته

هنوز نگاه های ملتهب

روی کرشمه ی قفل ها


دنبال سین هشتم

این دست ها خاموش اند

یه سطرها نمی رسند

درتقاطع صداها

کدام ترانه

× × ×

دنبال سین هشتم

پنجشنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۸۸

یادداشت های دیگران

نوشته ها ونقطه نظرهای دیگران(1 ، 2 )درباره آثارمن که درزمان های مختلف،مکتوب

شده است .متاسفانه نتواستم لینک همه ی آن ها را پیدا کنم . اما به مرور زمان که

به آن ها دست یافتم ،بر این لینک ها خواهم افزود .

چهارشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۸

ترجمه ی یک گفتگو


باکلیک روی ترجمه ، گفتگوی رسانه ی اینترنتی آینه ها بامسعود بیزارگیتی را که

به زبان انگلیسی ترجمه شده است، بخوانید . این گفتگو درخصوص نقش زنان در

نگارش داستان امروزاست ،که توسط سرکارخانم یکتا بانوی نویسنده ومنتقد با وی

انجام شده است .متن فارسی آن در لینک آینه ها قابل مشاهده می باشد.

صفحه ی ویکیپدیای من به سه زبان

امروزه در رسانه ی مجازی وسایت ها وسرورهایی که خدمات رایگان برای مخاطبان خود

جهت ارتقاء برنامه ها واهداف رسانه ای شان فراهم می نمایند ؛ تحولات شگفت انگیزی به

وقوع پیوسته است ، که هرمخاطب وکاربر دنیای مجازی را ، جدا ازاحساس لذت ویادگیری

ای که نصیبش می نماید ، متعجب می سازد . ونکته ی بسیارقابل تامل در این جهان متنوع

مجازی ، فراهم کردن محیطی ست که که مخاطب را درمعنای عام آن ، بی نیاز ازسایررسانه

ها می نماید . دلیل ورود به این سخن نرم افزارترجمه ای ست که اخیرا گوگل در اختیارکاربر

ان قرار داده است . اگر چه در این ترجمه ها ممکن است اشکالاتی وجود داشته باشد ، که

امکان ویرایش آن نیز فراهم است . من ترجمه ی صفحه ی خودم را در ویکیپدیا  به زبان

های انگلیسی ،آلمانی وفرانسوی  دراینجا برای مخاطب این پست جهت آگاهی لینک می کنم.

سه‌شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۸

کتاب هایم









تصاویرکتاب های فوق ، متعلق به کارنامه ی نوشتاری مسعود بیزارگیتی ست ، که

درسال های مختلف به چاپ رسیده است . اگرچه بسیاری ازمطالب این کتاب ها در

مطبوعات ومجله ها وجنگ های مختلف فرهنگی وادبی معاصر نیز پیشتر چاپ

شده است . هم اکنون بیزارگیتی کتاب هایی نیز درحوزه ی نقد ، داستا ن وشعرآماده

چاپ دارد . یکی از این کتاب ها به نام (( سطرهای هنوز))که از سوی انتشارات

فرهنگ ایلیا منتشر خواهد شد ، درانتظار صدور مجوز وزارت ارشاد مانده است .

شنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۸

مسعود بیزارگیتی درویکیپدیا

گردشی درویکیپدیا داشتم و خلاصه ی خودم را درآنجاجاگذاشتم . این هم پیوندش

جهت ملاحظه مخاطب محترم :ویکیپدیا

گاهی شکیبایی2

همیشه که عیدانه ما

برگ های سوخته ی بهار نبود

اگر چه

سپیدی زمستان

در چشم های ما نشست


برمی گردد

آن دست ها برمی گردند

و این کوچه ها و حرف های روزمره

یکشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۸

«سطرهاي هنوز» عنوان آخرين مجموعه اشعار مسعود بيزارگيتي

خبرایسنا درخصوص انتشارکتاب جدیدم :

((سطرهای هنوز )) عنوان آخرين مجموعه اشعار مسعود بيزارگيتي

سرويس: /فرهنگ و/ خبرگزاری ایسنا
کد خبر :56447
1388/12/9
13:51

خبرگزاري دانشجويان ايران - گيلان

آخرين مجموعه شعر مسعود بيزارگيتي شاعر گيلاني به زودي به چاپ خواهد رسيد.

مسعود بيزارگيتي شاعر،منتقد و روزنامه نگار گيلاني در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) - منطقه خزر اظهار داشت: كتاب «سطرهاي هنوز» پس از اخذ مجوز انتشار توسط انتشارات فرهنگ ايليا به زودي منتشر خواهد شد.

وي گفت: مجموعه اشعار «سطرهاي هنوز» شامل 130 صفحه خواهد بود و تركيبي از تاملات دروني من در حوزه هاي اجتماعي - فلسفي است.

اين شاعر و منتقد گيلاني افزود: اگرچه كتاب «سطرهاي هنوز» در برگيرنده تاملات دروني من در موضوعات اجتماعي است اما هر مخاطب از هر اثر هنري و فرهنگي برداشت هاي خود را از آن اثر خواهد داشت و تفسير يك اثر از زبان خالق آن چندان مثمرثمر نخواهد بود.

شايان ذكر است مسعود بيزارگيتي تاكنون آثاري همچون مجموعه شعرهاي نشان هاي بي جهت، لحظه ها و تامل، شكلي كه نام تو دارد، زبان گم شده و صداهاي ريخته ( اين اثر سال گذشته به چاپ دوم رسيد) را منتشر كرده است.

خبرفوق را با کلیک روی ترجمه ، به انگلیسی ملاحظه نمائید.

جمعه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۸

گاهی شکیبایی1


گاهی لبخند بزن

این همه حرف ها و

دست درجیب / بگذر

حاشیه های جهان را

پنجشنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۸

کتاب جدیدم

سکوت وننوشتن این چندروز وشاید این چند هفته راکه مصداق زبان به کام درکشیدن است؛

با این خبررقم می زنم که کتاب جدید من با عنوان (( سطرهای هنوز )) که مدتی ست به

ناشرکتاب هایم سپرده شده ؛ برای اخذ مجوزانتشار، گویا راهی اداره بررسی کتاب های

وزارت عالیه ی فرهنگ و ارشاد اسلامی گردیده است.اکنون باید دراین وانفسای فرهنگی

تنها به انتظارنشست چگونگی بررسی وزمان صدورمجوزرا!