پنجشنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۹۸

کنج دهانم



نگاه ها که روی تیترهای روزانه

سر می خورند

قل قل سپیده

در اتفاقی تازه تر از کهریزک

بر کلمات شاعرانه

طلوع می کند


غلت می خورند نام ها و صداها

و روزها

در رستگاری نام ها

که در صدامان ریشه می دواند

روایت شب ها را

ادامه می دهد


این سال ها چقدر شبیه رویا شده اند

رد حماسه ها

در خطوط باستانی جاده/ هنوز

خشک نشده است

و قطره ها چقدر محال به نظر می آیند

وقتی که حنجره پارکینسون می گیرد

و صداها در التهاب

ترک می خورند


چه شکل عجیبی دارد زمان

روز

در قامت سکوت بالغ می شود

و شب

بلوغ حرف ها را

در زخم سکانس های بی پایان

سپری می کند


چه شکل غریبی ست زندگی

وقتی که قطره قطره فرو می چکم

آب می شوم

برهنه تر از رویا

و نبض زمین

برگ و بار هیچ شاخه ای را

در کنج لب هامان

سبز نمی کند


چهارشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۹۸

طول موج صدا



پشت سر را نگاه می کنم

چقدر مرزها

خاک بر سرشان می ریزند

و خستگی کلمات

که در صدای شان

دلگیر می شوند


هر بامداد

در حاشیه ی رویا

حسابی تازه می گشاییم

که آفتاب بر سفره می نشیند

و صفحه ی تلویزیون

داستانی تازه

از زبان فرشته ای روایت می کند


شامگاه

تکه تکه فرو می ریزیم

در بستر بی رویا و

بال های پریشان کلمات

در تقاطع کابوس و ممیزی


رو به کدام سوست لحظه ها

بر سینه ی شهر

قطار کدام خاطره عبور می کند

رمز ورود این شمایل تاریک

قطعه های بی خوابی ست

کنجکاو هزارتوی جهان

که طول صدایش

روی موج عابران

شکیبایی اش

سرریز می شود


سه‌شنبه، مرداد ۲۲، ۱۳۹۸

بر عمود اتفاق



حصار تنهایی کلمات و

ستاره ای که پیشانی حرف ها را

روشن می کند

عمود بر آشوب این جهان

حضور بی صدای نام توست

و مرز جغرافیایش

که نقشه ی کهکشان

نه از لا به لای نفتکش های تنگه ی هرمز می گذرد

نه مهر و نشان دلارهای آمریکا

شاهراه انگشتان توست

که آوازی تازه را

در خطوط روزگار

ترسیم می کند


بر قایق بی کرانه ی ترانه هایم

لنگر افکن

بازی های این جهان

در وقار نقش تو

خاتمه می یابد