چهارشنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۶

كارت ويژه ي تبعيض



يك روزبيشتراز اعلام اختصاص يكصد ليتر بنزين توسط رحيم مشاعي معاون

گردشگري رئيس دولت نهم نگذشته بود كه ، ماجراي اختصاص كارت ويژه ي

سوخت يك هزارو دويست ليتري به نمايندگان پارلمان روي آنتن رفت. خبراختصاص

يكصد ليتربنزين براي دارندگان خودروهاي شخصي مشروط مي باشد . شرط

آن نيزچنين است كه درصورت سفروطي كردن بيش ازيكصد كيلومترمسافت؛

وپركردن فرمي مخصوص درسايتي كه متعاقبا اعلام خواهد شد؛ درآن صورت

پس ازبررسي ممكن است برخي موفق به دريافت بنزين گردند.

درواقع يك دارنده خودروي شخصي بايد ازهفت خوان رستم بگذرد، تا شايد

موفق به دريافت بنزين گردد! عجيب است ، اينطورنيست؟

درحاليكه كارت ويژه ي سوخت نماينده ي پارلمان به مقداريك هزارودويست

ليتر درداخل مجلس به وي اعطا مي گردد. يعني ششصد ليتر به علاوه يك هزار

ودويست ليتر، مساوي است يك هزارو هشتصد ليتر.

نكته جالب وقابل تامل دراين مورد اين است كه وقتي خبرنگاري ازحداد عادل

رئيس پارلمان ايران كه رهبري اكثريت محافظه كاران را درمجلس به عهده

دارد، مي پرسد كه آيا نمايندگان براي سركشي به حوزه هاي انتخابيه ي خود

مگرنمي توانند با وسيله ي نقليه ي عمومي بروند؟ حداد عادل زيركانه جواب

مي دهد: بالاخره استفاده ازوسيله نقليه عمومي نيز نيازمند مصرف بنزين است

بنا براين تفاوتي دراين زمينه وجود ندارد! البته آقاي حداد عادل درهمين راستا

بين نمايندگان ومردم عادي تفاوت قائل است وخود به صراحت مي فرمايد : كه

بين نمايندگان ومردم تفاوت وجود دارد!

حال چرا كابينه محمود احمدي نژاد به چنين دست ودل بازي اي دراختصاص

بنزين براي نمايند گان روي آورده جاي پرسش است؟ آيا به انتخابات هشتمين

دوره ي مجلس نزديك مي شويم وبايد زمينه براي جلب ديگران فراهم گردد؟ يا

شايد عدم ارائه گزارش برنامه چهارم توسط رئيس دولت نهم، كه ازوقت آن مد

تي گذشته وسروصداي بسياري ازنمايندگان را درآورده ؟ ويا شايدهايي ديگر؟

یکشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۶

عشق



اين همه راه رفتن

روي نگاهم

اين همه ضرب

روي كوك خسته ي اين ساز


اين ماهي ي بي شكيب

كه چنين ليز مي خورد

ازكف هردستي

نامش

به چه مي ماند


بوي كدام نسيم

به پاهايش

دويده است

شنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۸۶

خانه نشيني اجباري



هنوزچند روزي به شروع سال تحصيلي دانشگاه ها باقي مانده وآغازفعاليت هاي

تحصيلي واجتماعي- سياسي دانشجويان ، تا جامعه ازحالت رخوت تابستاني به در

آيد. حقيقت اين است كه تحرك دانشجويان به فضاي جامعه نشاط وجنبش خاصي

مي بخشد. هنوزچند روزي به آغازسال تحصيلي جديد دانشگاه ها باقي مانده كه

خبراخراج جمعي ازاستادان دانشگاه ها برروي آنتن مي رود. در ادامه صدور

احكام بازنشستگي هاي اجباري واخراج هاي گذشته ؛ آقايان كزازي، سمتي ،

شاهنده وبشيريه اخراج مي شوند. اساتيدي كه نه جزء مخالفان نظام مي باشند

ونه جزء متفكران دگرانديش . واين نوع برخورد نشان ازسوء ذن وكم ظرفيتي

نظام آموزشي ما دارد.

درآن زمان ، به ويژه دردوران حاكميت اصلاح طلبان نيزما شاهد چنين جارو

زدني درقلمرو نظام آموزش عالي بوديم . حال چه درسطح اساتيد دانشگاه وچه

درسطح پرسنل اداري دانشگاه؛ كه به ويژه به جرم دگرانديش بودن محروم از

هرگونه فعا ليت هايي مي شدند. انگار جزء شهروندان اين جامعه محسوب نمي

گردند. حتي به اندازه شهروند درجه دو هم براي شان اعتباري قائل نبودند. نمونه

زنده ي اين موضوع صاحب اين قلم است، كه بماند چه ها برمن گذشت! نامه من

به رئيس جمهور وقت آقاي خاتمي ، كه درروزنامه آفتاب امروز آن زمان به چاپ

رسيده بود وشرح بسيارمختصر آن چه برمن گذشته بود! متهم بودن به صراحت به

نويسنده روس بودن و... كه اگرچه پيگيري هاي من هيچ حاصلي نداشت. حتي جر

ئت اين كه دوسطر نامه به من بدهند وزنگ تعطيلي مرا دردانشگاه اعلام كنند را

نداشتند! اگرچه به نهاد رياست جمهوري درخيابان پاستور احضارشدم وبسياري

حوادث ديگر، كه سرانجامي هيچ وبه اعتباري بسيار تلخ و اندوهبارداشت!

اگرهمان زمان دولت اصلاحات نسبت به چنين برخوردهاي فراقانوني وسليقه اي

مصمم مي شد وقاطعانه جلوگيري مي كرد، امروز شايد كمترشاهد چنين اتفاقات

گسترده اي مي شديم! اتوپياي قدرت وچسبيدن به آن ، وفراموش كردن منافع مردم

دربخشي ازقدرت حاكم، سبب سازچنين اتفاقاتي بود.

جمعه، شهریور ۰۲، ۱۳۸۶

باران تازه


وقتش رسيده

فرياد پرده ها

درگوش پنجره ها / نشيند


اين عقاب

كه چنين دريده چشم

بركدام ماه

خرده مي گيرد


پشت اين نگاه معطل

عرياني ي آوازي ست

چشم به راه

باراني تازه

پنجشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۶

يك گام به پس

قائم مقام حزب اعتماد ملي طي سخناني اخيرا اظهار داشت كه براي انتخابات مجلس
هشتم ، مهم ورود افراد موجه طيف موسوم به اصلاح طلبان درعرصه ي رقابت هاي
انتخاباتي ست. هدف وي ازبيان اين موضوع ، پيشگيري ازردصلاحيت كانديداهاي
اين طيف توسط شوراي نگهبان است. با توجه به سابقه موجود ردصلاحيت كانديداهاي
اين طيف درطول انتخابات پارلماني طي سالهاي گذشته .
وي تاكيد كرد كه براي انتخاب كانديداها بايد درميان افراد وگروه هايي جستجو كرد، كه
كه آن افراد ازمقبوليت برخوردار بوده ورويه اعتدالي داشته باشند.
هرچقدرفشارازسوي نهادهاي اجرايي وبه خصوص نظارتي درقلمرو برگزاري انتخابات
مختلف بيشترشود؛كه گاه به تعبيربسياري ازجريان هاي سياسي چپ ونيز برخي مسئولين
فراقانوني بوده واين فشارها ناشي ازاعمال سليقه است نه قانون؛ كه يكي ازمهمترين بحث
هايي كه زمان انتخابات ، موضوع بررسي ها وتحليل هاي جريان ها ومطبوعات قرار
مي گيرد؛ موضوع نظارت استصوابي ست؛ به جاي واكنش هاي معترضانه وانتقادي
جهت تبيين مسائلي چون ردصلاحيت ها ؛ نظارت استصوابي ؛ نحوه بررسي صلاحيتها
و... كه حتي خود دبيركل حزب اعتماد ملي به دفعات نسبت به رويه فراقانوني ردصلا
حيت ها وموضوع نظارت استصوابي؛ موضعگيري كرده ونظرمخالف خود را قاطعانه
ابراز داشته است؛ عجيب است كه چگونه به جاي بررسي ونقد روش ها ومنش هاي
موجود دراين قلمرو كه مورد اعتراض جريان اصلاح طلب مي باشد ازيك سو؛ ومعرفي
اشخاصي كه صريح ترين ،صادق ترين وقاطعانه ترين مواضع را درحوزه هاي اجرايي
دارند ازسوي ديگر؛ اين حزب جريان اصلاح طلبي را هدايت به گونه اي عقب نشيني و
اتخاذ روش نيمه منفعلانه مي نمايد، صرفا به جهت اينكه قادرباشد تعدادي ازكانديداها را
روانه مجلس نمايد! آيا هشت سال دوران اصلاحات كه هم رياست جمهوري وهم اكثريت
پارلمان دردست اصلاح طلبان بود قادر به پيشبرد اهداف خود بودند.
آقاي منتجب نيا قائم مقام حزب اعتماد ملي كه چنين توصيه هايي را مي نمايند ودرواقع
تسليم يك نوع خودسانسوري مي شوند؛ درمقابل تازه ترين موضع يكي ازمسئولان دولت
يعني آقاي سقاي بي ريا كه مشاوررئيس جمهور درامورروحانيت است ومي فرمايد،
مبادا غافل شويم وبارديگراصلاح طلبان را به مجلس بفرستيم تا چوب لاي چرخ دولت
بگذارند؛ چه خواهند گفت؟ اگرحلقه محدوديت تنگ ترشود سياست حزب اعتماد ملي
چيست؟

سه‌شنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۶

آقای حداد هرنهاد مدنی ای که آمریکایی نیست



عجیب است که ظرفیت برخی مسئولین درخصوص پدیده هایی که می تواند معرف و

منعکس کننده ی ویژگی ها ومنش مدرن ورو به توسعه یک جامعه درحال گذار باشد

وملاکی برای تمرین دمکراسی دردرون آن جامعه به حساب آید, به شدت پایین آمده و

به محض اینکه دربرابر مشکل یا مشکلاتی قرار می گیرند, دربرابر آن پدیده ها واکنش

نشان می دهند.

آقای حداد عادل که رئیس قوه ی مقننه بوده ویکی ازبزرگترین مسئولیت ها را درنظام

قدرت دراختیاردارد, اخیرا درسخنانی , نهادهای مدنی را یکی ازمسیرهایی تلقی کرده

است که مجرای ورود آمریکا بوده وبستر مناسبی است برای پیشبرد سیاست های امر

یکا , درداخل کشورهایی که توسعه نیافته هستند. کشورهایی که آمریکا طی سال های

اخیرتحت عنوان انقلاب های مخملی , فرایندهای تحولی را درآن کشورها نشانه گرفته

است. رئیس فوه ی مقننه کشورایران را نیز درتیررس این هدف آمریکا دانسته واندک

تشکل های مدنی درایران را نیزمجری برنامه های آمریکا دانسته است.

مخاطب سخنان رئیس قوه ی مقننه این استنباط را می کند که هرچقدربه زمان انتخابات

پارلمان نزدیک می شویم , گویا ظرفیت برای انتقاد منتقدین اجتماعی نظام کاهش یافته

تا حدی که چنین توجیهی درخصوص اندک تشکل های مدنی بوجود می آید.

آیا آن سوی سخنان جناب حداد عادل , که همسو با نگاه کابینه نهم بوده و نگاه مشترکی

را درعرصه اجتماع باز می تاباند , ایجاد ممنوعیت های جدید برای منتقدین نیست ؟

با این توجیه چه تصویری ازحوزه ی عملکرد دولت درعرصه ی اجتماع به نمایش

گذاشته می شود ؟ آن هم ازسوی رئیس قوه ی مقننه که مروری بربرخی از اصول آن

کاملا نافی این دیدگاه می باشد.

هنوزمخالفت برخی مسئولین وجمع زیادی ازنمایندگان درارتباط با تعطیلی نشریات ,

سایت ها وبرخورد با دانش جویان , ازیادها نرفته است. خوب بود آقای حداد عادل

کمی هم پیگیر مواردی می شدند که اخیرا درنامه های نمایندگان درخصوص تعطیلی

نشریات , برخورد با نویسندگان ودانش جویان منعکس شده است. گمان نکنم این

پیگیری چندان بی ارتباط با وظایف نمایندگی ایشان بوده باشد.



پنجشنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۶

ماهي بي تاب



هيچ بويي ازدهانم

اين پرده هاي مكدررا

شاد نمي كند


اين حرف ها كه مي آيند

تا جويده شدن / هنوز

پلك ها سنگين اند

واين ماهي بي تاب

كه ليزمي خورد

ازدهان من

تا آب

تنهائي اش را

شست وشو دهد


پائين تر

نه ساحلي

براي پرسه زدن

سه‌شنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۸۶

پنجشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۶

قناري خسته



جهان

پشت صداي من

صداي تو

دست دراز مي كند

اين قناري خسته را


پشت پنجره

اين خيابان

شكل ديواراست

وچشم هاي ازحدقه درآمده

كدام بوسه را

درصليب تنهائي شان

پاس مي دهند

چهارشنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۶

هفده مرداد



براشك هاي تان

درنگ مي كنم

هفده بار

هفتصد

.../هفت هزاربار


ورق مي زنم

گام هاي مانده براي پيمودن را

درخيزهاي مهربان تان

ماتم گرفته است

تيتراول خبر

وسطرها را

رمقي براي رفتن نيست

سه‌شنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۶


نام كتاب – به كي سلام كنم؟
نويسنده – سيمين دانشور
ناشر – انتشارات خوارزمي


به سوي روايت هاي نو


مجموعه داستان(( به كي سلام كنم؟)) سيمين دانشورمتشكل ازده داستان

است. داستان هايي كه برخي مشخصه هاي مشترك بين آنها هم به جهت

ساختارروايي وشخصيت پردازي وهم به جهت نوع رويكرد نويسنده به

جامعه وفرهنگ، آنها را دركنارهم قرارمي دهد. درعين حال وجود بر

خي عناصرو تكنيك هاي نو درمنش وظرفيت روايي داستان دربعضي

ازداستان هاي كتاب، اين مجموعه را ازويژگي متمايزكننده اي درميان

كتاب هاي داستان با توجه به زمان نگارش آن، برخوردار مي سازد.

وقوف نويسنده بر اوضاع اجتماعي جامعه ايران به لحاظ اخلاقي ،

سلوك رفتاري، آداب ورسم ها، مناسبات بينافردي و ... سبب گرديده تا

وي درانتخاب تم داستان وگسترش طرحي كه به ابعاد زندگي اجتماعي

- فرهنگي مي پردازد؛ توانائي متعهدانه اي را ازخود نشان دهد. ازحا

شيه روي ها وحاشيه پردازي هاي بي مورد درسيردرونمايه داستانهاي

مجموعه پرهيزنمايد ومخاطب را به سمت كشف خصلت ها وويژگيهاي

آن سوي رويدادهاي روايت شده هدايت كند.

تلاش نويسنده معطوف به عمل وكنش شخصيت هاي اين مجموعه است

تا مخاطب درخوانش خود، براي شكل دهي به فهم خود وتدوين اثر، به

مشاركت با نويسنده ي آن همت گمارد. درواقع يكي ازتوانائي هاي ارز

شمند نويسنده دراين مجموعه، كه به نظرراقم اين سطورقابل تاكيد است

رويكرد نويسنده درداستان ها، به فرايند تحول جامعه است. چه آن زمان

كه طرح داستاني وي درروستا وآبادي مي گذرد؛ وچه آن زمان كه به

ژرفكاوي مناسبات زندگي روزمره شهري مي پردازد.

نگاه وي به فرايند تحول درداستان ها دردوسوبربنياد موازنه اي خلاق

انجام مي شود. اگرچه داستان هاي اين مجموعه بطوركامل بربستراين

موازنه حركت نمي كنند. اما نكته به ياد ماندني دردوسوي برخي داستان

ها كه ازآن ياد كرديم؛ توجه ونگاه نويسنده به سلوك رفتاري واخلاقي ،

منش وعملكرد شخصيتي درروابط بينافردي واجتماعي شان، كنش هاي

عملي وباورهايي كه بنيان اين كنش ها مي باشند و... است ازيك سو؛ و

شناخت وآگاهي ازظرفيت هاي بديعي وتكنيكي داستان ازسوي ديگرمي

باشد. به گونه اي كه اين مجموعه تركيبي ازمنش هاي متفاوت روايتي

را درساختارخود جاي داده است.

توجه ورويكرد انتخابي اي كه درفرايند گسترش داستان ها، نويسنده به

آن متكي است، سوگيري داستان ها را به سمت نگاه مدرن درقلمرودا

ستان نويسي نشان مي دهد. به ويژه استفاده ازظرفيت هاي روايي دا

ستان، اين مشخصه را بيشتربازمي تاباند.

داستان هاي (( تيله شكسته))، (( چشم خفته))، (( به كي سلام كنم))،

(( يك سرويك بالين)) و (( سوترا)) ازاين جهت درخورتوجه هستند.

داستان (( تيله شكسته)) اززاويه ديد يكي ازاشخاص داستان، به رصد

رويداد ها مي نشيند وفضاي داستان را گسترش ني دهد. يكي ازخصو

صيات مدرن روايتي اين داستان، تركيب متداخل روايت هاي بيروني

داستان ازيك سو ومنش ذهني روايت ازسوي ديگراست. راوي كه به

صحنه پردازي داستان سرگرم است، با توجه به سن وسال وبافت مو

قعيتي درونمايه؛ روايتگرآرزوهاي ابتدايي، كودكانه وكوچك خود است؛

كه دوگونه روايت را به هم مي آميزد. تلاش خانم دانشور به جهت

ظرفيتي كه به ساختار روايي اين داستان مي بخشد، قابل تحسين

است. نشانه ها دررفتار وديالوگ ها وبرخي كلماتي كه بيان مي شود؛

تجربه هاي سنتي ومدرن را دركنارهم درپروسه فراروي به سمت مدر

نيسم نشان مي دهد.

وقتي كه اززبان راوي مي شنويم


به عوض(( كندن)) مي گفتند (( حفاري)) ص20


يا عده اي ازباستان شناسان كه براي حفاري آمده بودند، با فرهنگ و

آداب خودشان، كه درواقع حاصل نمادهاي مدرنييت بودند؛ وقتي راوي

داستان با آنها مواجه مي شود ومشاهده مي كند كه تعدادي ازآنها خانم ها

يي هستند كه كت وشلوارپوشيده اند و... مي گويد


بعدها فهميدم كه دوره ظهورحضرت نزديك است ص21


كاربرد زبان گفتاري راوي،كه گاه امروزي ست به گونه اي با تجربه ي

سنتي وي تلفيق يافته وبرهم منطبق مي گردد ودرفرايند عمل به آگاهي

او درمي آيد؛ كه چنين ساختارآگاهي اي را فراهم آوردن، توانايي ومعر

فت هنري مدرن نويسنده را به نمايش مي گذارد.

درونمايه اين داستان بازتاب يك روند تقابل وتعامل بين دوگونه سنت،

فكر،فرهنگ ومنش رفتاري ست.وازاينجاست كه مخاطب دراين داستان

فراروي ازسنت به مدرنييت را به حوزه ي آگاهي خود منتقل مي كند.

برخورداري اين داستان ازچاشني طنز مانند يكي دو داستان ديگركتاب،

لذت خواندن را براي خواننده افزايش مي دهد.

سايرداستان هايي كه به موازات ((تيله شكسته)) ازآن ها نام بردم، هر

يك به دليل منش روايتي شان، انعكاس كوشش نويسنده دررا ستاي فهم

مدرن ازموقعيت داستان است.

(( يك سرويك بالين)) بربنياد سرنوشت زنان درجامعه اي كه ازكمترين

حقوق برخوردارند، شكل مي گيرد. مناسبات بين زنان محورروايت دا

ستان است. مشخصه روايتي اين داستان، قصه درقصه گويي آن است.

(( چشم خفته)) برمبناي دو تك گويي استوارمي گردد، كه حجم بيشتر

داستان را به خود اختصاص مي دهد. پاساژ آخرداستان با ديالوگ ميان

دوراوي به پايان مي رسد. كل اين داستان بيانگرفرهنگ ومنش ريا و

دوگانگي شخصيتي درزندگي است. نويسنده به گزارش وتوصيف چنين

درونمايه اي نمي پردازد. تلاش دانشور معطوف به كنش راويان است

كه مخاطب ازوراي آن به شناخت ماهيت مناسبات پنهان شده درآن

سوي عمل شان، پي مي برد.

(( به كي سلام كنم)) روايت هاي پراكنده، نامنسجم وفاقد انتظام كوكب

سلطان است، ازطريق نقب به خاطره هاي دورونزديكش. اگرچه نو

يسنده نيزگاه براي چينش تمهيدات روايي كوكب سلطان حضورمي يابد

وي مي توانست براي جلوگيري ازخستگي خاطرخواننده، ازانبوهي روا

يت هاي پراكنده ي كوكب سلطان درچارچوب حفظ ويژگي هاي يك دا

ستان كوتاه، اندكي بكاهد.

(( سوترا)) كه آخرين داستان كتاب است؛ ازساختارمحكم بيان ولحن

روايي درگسترش فضاي داستان برخورداراست. ناخدا عبدل شخصيت

اصلي داستان است. دركنش روايتي وي ما به باورداشت هاوعلائم و

اسطوره هاي مردمي برمي خوريم، كه دراسامي وتركيب ها بيان شده

است.كه نماد وسمبل پديده هايي موهوم هستند،كه ريشه درذهنيات قومي

شان دارد. بافت روايي داستان كه بطورعمده درتك گويي ناخدا عبدل،

موجب گسترش فضاي داستان مي گردد؛ سلختارداستان را علاوه بر

كاركرد نماد شناسانه ومردم شناسانه آن به جهت درونمايه، به سمت

منش روايتي مدرن هدايت مي كند.

تك گويي ناخدا عبدل ازيك سو وگسترش فضاي داستان بربنياد كنش

روان شناختي اين روايت ازسوي ديگر، برتوانايي ساختارمدرن دا

ستان افزوده است.

يكي ازمشخصه هاي داستان مدرن، حتي اگر اززاويه ي يد سوم شخص

يا داناي كل روايت شود، كه البته درداستان هاي مدرن ظرفيت هاي روا

يي داستان بيشتر معطوف به زواياي ديد دروني – تك گويي ذهني ، اول

شخص و... - مي باشد، تاكيد وتوجه نويسنده بردنياي ذهني وكشف

ژرفاي دروني وروحي قهرمان ها واشخاص داستان است. درداستانهاي

مدرن روان – محوري يكي ازمؤلفه هاي اساسي درشناخت اين گونه

داستاني ست.

سيمين دانشوردربرخي ازداستان هاي مجموعه ي (( به كي سلام كنم؟))

نگاه وتلاش خودرا معطوف به بازآفريني داستان درشكلي كرده است،

كه حاصل آن تجربه هاي نوين درفرايند نوشتن با تكيه برزيبايي شناسي

مدرن بوده است.