پنجشنبه، دی ۰۸، ۱۴۰۱

 ‏و هر تخته و ساطوری

روایت بی‌انتهای هزار و یک شب

در سیمای آشنای عذاب


با لخته‌های سرخ خاطره

که بی امان

حافظه را می‌کاوید


و خط ارغوانی شقایق‌

زیر تازیانه‌ی حماسه می‌رست


در امتداد نگاه‌ها

می‌سوخت افق

در شعله‌های جنون جهان

 و رویای راه

تاول خونین

بر اوراق قصه‌مان


 ‏زلال‌تر از آب

روشن می‌شوی

میان شعرهای من

و در برابر ظلمتی عظیم

قیام می‌کنی


که آفتاب

سرنوشت سرزمین ماست

اگر چه تنگنای جهان

نیزه‌های خونینی‌ست


ولی آن برگ‌های سبز

-افرای استوار-

با شبنم زلال

تمثیل عاشقانه‌ی هستی‌ست

با بازوان رها

در عمق جان ما


پنجشنبه، دی ۰۱، ۱۴۰۱

 

شب به دیدار ما رسید

و روی جاده‌های وحشت

واژه‌های متعلق به لبان ارغوانی

می‌شکفتند

در اعماق سینه‌های معصوم

در اشک‌های شاهد بی تاب


شب

که از لابه‌لای جنگل پاییز

فرو می‌ریخت

برحصار سکوت‌مان


خطه‌ی پر اندوه چشم‌ها بود

جاری بر چارسوی انتظار


چهارشنبه، آذر ۳۰، ۱۴۰۱

 

و مثل شعله‌‌های گرم شقایق

در چشم یاران هم‌صدا

پرواز می‌داد

چلچله‌های امید را


دریغ و درد

چو آفتاب منهزم

اکنون فرو شکست

در زیر آسمان مطلق مغرب

با سوگ‌سرود شبی پر خون

در عالم هراسان

ز شادی راه‌های روشن فردا


و از کنار پنجره اکنون وزید

بر ریشه‌های قلبم

سوز شبانه‌ترین فریاد



سه‌شنبه، آذر ۲۹، ۱۴۰۱

...نقاشی از جمله هنرهایی است که نظر منتقدان مکتب

 روانکاوی را به خود جلب کرده است. آنان بر پایه‌ی تصاویر

 و خطوط نقاشی، گاه تحلیلی جنسی به دست داده و برخی 

علامت‌ها را سمبل یا نماد اعضای جنسی می‌دانند. این امر به 

ویژه در مجسمه‌سازی، هنر حکاکی و معماری کاربرد بیشتری 

پیدا می‌کند. حال آن که هنرمندان نقاشی همچون 

کته‌کل‌ویتس، داوید‌آلفاروسی‌که‌ایروس، رپین، گویا و بسیاری

 دیگر، خلاقیت‌های فردی‌شان را در گرو ارتباط توده‌ای و

 آگاهی دمکراتیک و انقلابی‌شان می‌دانستند و هنر خود را در

 خدمت انسان‌دوستی و ارتقإ روان اجتماعی در می‌آوردند....



از کتاب:

از منظر روایت‌ها(نقد ادبی)/ مسعود بیزارگیتی

 ....

جهان‌نگری پابلو نرودا، در شمول نگاه عام شاعر به مبارزه 

برای رستاخیز انسان‌ها و نبردشان برای رهایی از ستم

 استثمار است. این نبرد از مشخصه‌های ثابت زندگی شاعر

در تمامی حیات ادبی وی می باشد:


این رنج‌های دور دست رنج‌های مایند

و مبارزه برای ستمدیدگان با طبیعت من گره خورده است

                                            ((پایان عشق آوا))


و این رستاخیز در زبان ادبی وی، جلوه‌ای گاه تغزلی و گاه

حماسی می‌یابد....


از کتاب:

از منظر روایت‌ها(نقد ادبی)/ مسعود بیزارگیتی

از منظر روایت‌ها



دوشنبه، آذر ۲۸، ۱۴۰۱


چه لحظه‌های شومی

نصیب من

تمام راه به ظلمت 

و خانه در دقایق ویران


افق به چشم گریان

چو فولاد سرخ

مشتعل می‌گشت


به سان مانده‌ی راهی

چشم به آسمان دادم

لبریز ابرهای تباهی

و بر کرانه‌ی وحشت

در مدار سکوتی نجیب

فرو ماندم

جمعه، آذر ۲۵، ۱۴۰۱

 

‏چقدر غمگینیم

گویی قرن‌هاست

حافظه‌ها

در این سرزمین

باری‌ سنگین

روی فراموشی‌ست

و عاشقیت

تنها تشریفاتی‌

برای اعتبار روزمره‌گی‌ها


دردا از ماه بی‌رونق

بر سرمای درون

که از دوستت دارم‌ها سرودن

به تبسمی بی‌قاعده گذشتن است

تنها

در مسیر دو نگاه

بر خاطره‌های این وطن



‏در مسیر کلمات می‌روم

و زیر سایه‌ی افرا

چادری می‌گشایم

تا نام‌ها را

مرور کنم


مرگ

نام دیگر سوختن بود

استاده در برابر گوری

به وسعت یک سرزمین

خونی

با بوی سرخ حماسه


دروغ

درد رایج زیستن

و جهان

جایگاه ذهن جنونی

در امتداد زخم‌های گرم

و پرسه‌های خیابان

درد تازیانه

بر امضا‌ ٕ روزمره‌گی‌ها


شنبه، آذر ۱۲، ۱۴۰۱

 

سکوت شبانه‌ات

شعر مرا بی روایت نمی‌کند

چرا که چهره‌ات را

به ماه بخشیدم

تا نگاه خاموش کلمات را

همیشه روشن نگه دارد


جهان چه تاریک است

گویی دیر زمانی‌ست

میان صدایت دفن گردیده‌ام

تا هر زمان که به سخن درآیی

دوباره تولد یابم