پنجشنبه، دی ۰۸، ۱۴۰۱

 ‏و هر تخته و ساطوری

روایت بی‌انتهای هزار و یک شب

در سیمای آشنای عذاب


با لخته‌های سرخ خاطره

که بی امان

حافظه را می‌کاوید


و خط ارغوانی شقایق‌

زیر تازیانه‌ی حماسه می‌رست


در امتداد نگاه‌ها

می‌سوخت افق

در شعله‌های جنون جهان

 و رویای راه

تاول خونین

بر اوراق قصه‌مان


هیچ نظری موجود نیست: