جمعه، فروردین ۰۲، ۱۳۸۷

خاطرات ... مارکز


انتشار کتاب خاطره دلبرکان غمگین من که آخرین کار نویسنده پرآوازه کلمبیایی

گابریل گارسیا مارکز است ، توجه بسیاری از خوانندگان را به خود معطوف داشته است .

اگرچه پس از ترجمه و چاپ و انتشار این کتاب درایران ، بلا فاصله این کتاب توقیف و

دستور جمع آوری آن داده شد ، اما این نوول بر روی خوانندگانی که مخاطبش بوده اند

اثر خود را به جا نهاده است . صاحب این قلم نیز بررسی و تاملی را روی این اثر مارکز

در دو پست جداگانه تحت عنوان زیبایی شناسی یک اثر ، داشته است ؛ که در همین

وب منعکس شده است .

در جستجوهایی که داشتم ، متوجه شدم ترجمه دیگری از این اثر نیز انجام شده و در

انتشاراتی ای در امریکا به زبان فارسی منتشر گردیده . گویا این ترجمه مستقیم اززبان

اسپانیایی به زبان فارسی برگردانده شده و تحت عنوان خاطرات روسپیان سودازده من

انتشاریافته است . این ترجمه توسط امیرحسین فطانت صورت گرفته ، که درآمریکا

منتشرشده است . برخی از اهالی قلم و ترجمه ، کار فطانت را دقیق تر از ترجمه

کاوه میر عباسی یافته اند .

پرسه ی بی قرار


عقربه ها را می پایی

به تقویم می رسی

گاه باید

نقطه چین هایی را ادامه دهی

به همین سادگی

مانند عابری

که خطوط ممنوعش

چراغ قرمزی ست


گاه باید

به نگاهی بسنده کنی

و پرسه ی بی قرار نسیم

پشت همین نقطه چین ها

پنجشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۸۷

ملودرام خود پردازها

هفته ی آخر اسفند ، به دلیل نزدیک شدن به ایام سال جدید ، از زمره ی روزهایی ست

که مردم از جنب و جوش خاصی برخوردار می گردند . تحرک موجود در میان شهروند

ایرانی ، در این روزهای مخصوص از انگیزه وبرنامه ریزی ویژه ای برخوردار بوده و

هریک از افراد برای چشم انداز روزهایی که به زودی از راه خواهند رسید و لحظاتی نو

را علیرغم فشارهای شدید اقتصادی ، فرهنگی و . . . برایش به ارمغان خواهد آورد ؛

یک مدیریت دربرنامه ریزی را اعمال خواهد کرد .

عمده ترین محور عملکرد هرفرد در این روزها ی پایان سال ، بسیج شدن جهت برگزاری

هرچه با شکوه تر ایام سال نوست . و این برگزاری منوط است به تدوین یک رشته تمهیدات

که بطور عمده مادی بوده ، تا فرد مزبور با توانی که در خود سراغ می یابد ، با یک مدیریت

صحیح به استقبال بهاری برود تا برای مدت کوتاهی هم شده ، رنگ وروی غم را از صورت

زندگی بزداید . پول همان چیزی ست که این امکان را به آحاد جامعه اعطا می نماید ، تا

قادر باشد مدیرت یاد شده را در ایام پیش گفته اعمال نماید . بگذریم ازاین که به دلیل

سقوط ارزش پول از یکسو و افزایش نرخ تورم آن هم به صورت تصاعدی از سوی دیگر،

امکان مانور دادن را از غالب مردم ما در چنین روزهایی سلب کرده است . اما بزرگداشت

سنت تاریخی عید نوروز چنان در جان و روح مردم ما رخنه نموده که ، با همه ی فشارهای

اقتصادی موجود که به جد کمر مردم را خم کرده ، نمی تواند مانع برگزاری این جشن

تاریخی شود . این پرگویی به این جهت بود که گفته آید ، دستگاههای خود پرداز بانک ها

این چند روز تنها به اسباب بازی هایی شباهت داشتند ، که شهروندان کمی ازاوقات شان

را به بازی کردن با آن می پرداختند و درپابیان بی آنکه نتیجه ای برای شان حاصل شده

با نفرتی عمیق و سخنی توام با انزجار نسبت به کسانی که مسئول این دستگاهها و . . .

می باشند ؛ آنجا را ترک می کردند . در طول چند روز نتوان از یک کارت مربوط به عابر

بانک استفاده کرد . چقدر با پدیده ی دستگاه خراب است ویا از بانک مربوطه اطلاعاتی

دریافت نشده است و یا صندوق فاقد پول می باشد و . . . باید مواجه شد . یا چک پول هایی

که درد ست مردم بوده وبه بانک ه مراجعه می کردند ؛ با صف های طویل که گاه با پاسخ

عم موجودی برای نقد کردن مواجه می شدند . بماند که وجود اسکناس های تازه پیشکش

شان . که بعید است به دست هیچ مشتری عادی ای رسیده باشد . آیا نباید مراتب تاسف

را نسبت به ناتوانی در مدیریت کردن قلمرو کوچکی از مطالبات اقتصادی – اجتماعی

ابراز نمود . مردم وقتی با چنین پدیده های ساده ای برخورد می نمایند ، چه ذهنیتی در

آنان نسبت به عملکرد مسئولان شکل می گیرد . از آوردن پول نفت بر سر سفره ی مردم

تا عدم توانایی دستگاه های خود پرداز نسبت به موجودی خود مردم ، چقدر فاصله است؟

آیا ماجرای دستگاه های خود پرداز بانک ها در این روزها به یک ملودرام شباهت نداشت ؟

سه‌شنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۶

نوروزانه هیات نظارت

در آستانه فرا رسیدن سال نو ، اگر چه اندوه عظیمی را مردم که ناشی از سختی زندگی

اقتصادی واجتماعی شان می باشد ، با خود به همراه دارند ، ولی در سالی که فرا می رسد

بر حسب سنت تاریخی تلاش می کنند ، تا غبار غم را برای ساعاتی هم که شده از چهره

بزدایند ، تا لحظات شیرینی و سرسبزی بهار جدید را به خود بگیرد .

اما گاه حوادث واتفاقاتی رخ می دهد ، که مانع شکل گیری چنین فضایی می گردد . تو

گویی موجبیتی در پس این حوادث است که چندان راضی به شادمانی در آستانه سال جدید

نیست . اگرچه آن زمان که موقعیت اقتضا کند و نیاز به حضور مردم در امور خاص باشد ،

تلاش به عمل می آید تا کمی با تامل اقدامی صورت گیرد ؛ تا مبادا مردم صحنه را خالی نمایند.

داستان لغو امتیاز نمودن نه نشریه در یک زمان می باشد . نوروزانه ی هیات نظارت به فرهنگ

جامعه . نکته جالب در اینجاست که تصمیم به لغو امتیاز نشریات : دنیای تصویر ، بازنگری،

صبح زندگی ، تلاش ، به سوی افتخار ، ندای ایران ، هفت ، شوکا ، و هاوار ؛ در تاریخ

بیستم اسفند ماه اتخاذ می گردد . اما به دلیل در پیش بودن انتخابات پارلمان هشتم ، این

تصمیم به مطبوعات موصوف اعلام نمی شود . تصمیم اتخاذ شده توسط دبیرخانه ی هیات

نظارت بر مطبوعات ، دو روز پس از برگزاری انتخابات به مسئولان جریده فوق اعلام

می گردد . بدیهی ترین توجیه در این زمینه و ذهنیتی که شکل میگیرد ، این است که مبادا

با اعلام تصمیم فوق در قبل از برگزاری انتخابات ، سبب کاهش حضور مردم در این

عرصه گردند . شبه ای که ایجاد می گردد این است که آیا حضور مردم درصحنه های

اجتماعی تنها سمبلیک وابزاری ست ؟ بگذریم از اینکه برگزاری این انتخابات ، چه در

مرحله ی بررسی ویا احراز صلاحیت ها توسط هیات های اجرایی ونظارت ، وچه پس از

مرحله شمارش آرا و از صندوق بیرون آمدگان به گواه اعتراض ها وانتقاد های فراوانی

که از سوی خود مسئولین صورت گرفته ؛ حرف و حدیث فراوانی به همراه دارد .

نوروزانه هیات نظارت ، در آستانه فرارسیدن سال جدید، به ذائقه ی نویسندگان وروزنامه

نگاران ، نه تنها شیرین نبوده ، بلکه در این شرایط حساس بسیار هم تلخ و ناگوار بوده است

جمعه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۶

مسئله ی مهمی ست ، اینطورنیست؟

در خبرها اینگونه منعکس شده بود که وزارت ارشاد تصمیم به پاکسازی کتب

غیرمفید از کتابخانه های کشور گرفته است . به عبارت بهتر ، بر آن است تا

کتب ضاله را آنگونه که خود تعبیر وتاویل می نمایند ، از کتابخانه های عمومی

کشور پاکسازی نمایند .

نگاه به فرهنگ وتعیین حدود وثغور آن ؛ و همچنین خط کشی نمودن برای آفرینش

فرهنگی از سوی قدرت؛ در طول تاریخ همواره مانعی فرا راه تولید آثار فرهنگی ، که

مبتنی بر آزادی آفرینش می باشد ؛ وهمچنین مخالف فرایند خلاقی ست ، که تنها در

چارچوب آزادی ، امکان ظهور وبروز می یابد .

اگر چه این خبر چنان در حاشیه قرار گرفت که هنوز مورد بررسی و نقد قرار نگرفته است .

اما ایجاد محدودیت در انتخاب آزاد برای مطالعه ، بررسی و تحقیق فرهنگی از سوی قدرت

حاکم وسمت دهی به نوعی از خوانش که رضایت مندی قدرت را درپی دارد و فاقد منطق

درونی خلاق است ؛ تنها به انباشت ذهنیت هایی می انجامد که به دنبال خوشامد این و آن

بودن ، بوده واحیانا صله ای دریافت داشتن و از وادی اصحاب قدرت ، امتیازی بر گرفتن .

بدیهی ست که در خطوط موجود در روایت این گونه خوانش ، نمی توان به دنبال دریافت ها

و رویکردهای انتقادی بود . زیرا مسیر تعیین شده برای تولید فرهنگی از سوی قدرت ، این

امکان را از این نوع خوانش پیشاپیش سلب می نماید . دراین صورت در وضعیت فرهنگی که

از بالا دیکته میشود ، چه اتفاقی رخ خواهد داد ؟! در کدام صفحه این رویکرد ، باید به دنبال

خلاقیت فکری وآزادی انتخاب در آفرینش بود . مسئله ی مهمی ست ؛ اینطورنیست؟

هنگامی که لودویگ وان بتهوون آهنگساز شهیرآلمانی را که تجسم والاترین حد نبوغ موسیقایی

است ، بعداز مرگش بر سر دست تشییع می کردند و از مقابل خانه وی به سمت گورستان

می بردد ؛ ازسمت دیگر او ماموران معذور به دستور حاکم به خانه ی او هجوم می بردند ،

تا در کتابخانه ی او کتب ضاله را پیدا کنند .

موضوع مطلب فوق ، به ناگاه مرا به سمت تداعی این اتفاق هدایت کرد .

سه‌شنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۶

پنجشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۶

با پچپچه های تان


یکصدمین سالروز هشتم مارس فرامی رسد .روزی که متعلق به زنان وجنبش کسب

حقوق صنفی وعدالت خواهی و برابری طلبی آنان است . تاریخ در حافظه ی خود

زنان مبارز بی شماری را به خاطرسپرده است ؛ که با تمام وجودشان برای تامین

منافع اجتماعی وقانونی شان در عرصه های مختلف ایثار کرده اند . شعرزیر پاس

داشت این روز و برای آنان است .



زیر آسمان چرکین

قطره قطره / می چکم

در گلوی تان

تا پچپچه های تان

تنفس حرف به حرف

شعرهای من باشد


با چشم های تان می نگرم

و صدای شما / پرسه گرد

این سطرهاست


هوای رگ هاتان

از کدام چشمه می نوشد

که پرستوهای جوان را

دوست داشتن

در این گرگ و میش

خاطره ای ست / جاودان

2

نت های این حضور را

از یاد مبر

بگذار/ گام به گام

بر موج های انتظار

زخمه زند

دریا

گام های تو را می پاید

و نگاه کودک

سایه به سایه ی توست

تا در خطوط دستانت

رویاهای بی پایانش را

نقاشی کند


جهان

دنبال فصلی ست

که با انگشت های تو

ورق می خورد

شنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۶

کتاب های چاپ شده

کتاب های مسعود بیزارگیتی که در سال های مختلف به چاپ رسیده اند. چند کتاب

دیگردرزمینه های مختلف از وی آماده ی چاپ می باشد ، که در صورت مهیا بودن

شرایط منتشرخواهد شد.











نقطه چین ها


این دایره های منحط

روزمره گی / تشویش علیه

دایره های آویخته در باد

حلقه های گیج نگاه

سطرهای سکوت

دست های پنهان

جیب های سرگردان

دایره های انتظار

صداهای به کدام سو

و نقطه چین های بی پایان