شنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۵

پشت در



هرچه نگاه مي كنم

تق تق

تتق تق تق را

برپنجره هاي خاك گرفته

نه صدائي/ برآستانه

ظهورمي كند

نه فنجان عتيق مرا

ماهي پيداست


همين كه باد

پرسه گردي كوچه پسكوچه هاي سكوت را

چشمان من

موج مي زند

ونه شعري

برلبان اعتراف

سبزمي شود


اين حرف هارا

رها مي كنم

چه شلخته -

هنوز

پشت در/ كسي

انتظار

نمي كشد

هیچ نظری موجود نیست: