حديث تكرار
چقدربوي شقايق
درفنجان
فنجان چاي
نوشيدن
وانتهاي دريا را
به آغازآسمان/ دوختن
پرده را كه مي كشم
آسمان
حرف هرروزه است
تكراررنگ هايي/ كه
فصل ها را مي فريبد
چاره يي نيست
گويي دوباره
حديث پرده وفنجان است
چقدربوي شقايق
درفنجان
فنجان چاي
نوشيدن
وانتهاي دريا را
به آغازآسمان/ دوختن
پرده را كه مي كشم
آسمان
حرف هرروزه است
تكراررنگ هايي/ كه
فصل ها را مي فريبد
چاره يي نيست
گويي دوباره
حديث پرده وفنجان است
۱ نظر:
..it seems that the poet had a scape from sth for getting sth really better or not but even in the different situation ,position,.. he/she couldn"t get it ...i think that in the spite of the change in the oposition of the piet but he/she lost his/her motivatoin _contacts with roottin.
ارسال یک نظر