2
نشانه شناسی رفتار ، گفتار وعلائم تحول زندگی روزنامه نگارپیر ، راوی تازه متولد شده
درعشقی که ، بخش درازی از عمر طولانی اش را درهوسرانی گذرانده بود وفارغ از داشتن
همسر و فرزند ، به تنهایی زندگی می کرد ؛ نشانگر تعالی روان و وجدان پالایش یافته ای ست
که دلگادینای جوان به وی اعطا نموده است . آن هم در روسپی خانه ای که صاحب آن ، یعنی
روسا با راکاس ، رفیقه ی دیرین راوی ، درراستای تجربه های گذشته به وی پیشنهاد می دهد .
اما این پیشنهاد آغاز تجربه ی نوینی در زندگی عاشقانه ی روزنامه نگار نود ساله ای ست ، که
دری دیگر ازتجربه ی زندگی را به روی وی می گشاید . که اساس تحول و تغییرات رفتاری وی
بنیان می نهد . نام معشوقه ی جوان وی چیست . نمی دانیم . آیا خود ازنام وی آگاه است ؟
کدام تغییرات در جهان ذهنی وی ، او را درحالی که درروسپی خانه روسا باراکاس ، با جسم
دراز کشیده ی دلگادینای معشوق برروی تخت مواجه می شود ، مانع از نزدیک شدن به وی
می گردد . نه برای یکبار . درتجربه ای مجدد ، این راوی پیر دوباره درچنین حالتی ، ازنزدیک
شدن به وی خودداری می ورزد.این تصویرخلاق حاصل کدام تغییرات در وی است.ازاین نشانه
به چه تحول درونی دراین نویسنده ی پیر باید پی برد . دراین فرایند آشنایی ، چرا برای این
دخترک بسیارجوان ، خود نامی برمی گزیند . بی آنکه نام حقیقی وی را روایت کند . این
نشانه ی چیست . آیا در راستای همان تحولات درونی ست که وی را به انتخاب نامی برای
معشوقش ناگزیرمی سازد . دلگادینا ، چه نامی ست . چه تجربه ای در دهه های زندگی ی
گذشته اش ، وی را به انتخاب چنین نامی فرا می خواند .
دلگادینا ، نامی ست که بر تارک یکی ازعاشقانه ترین ترانه می درخشد . وراوی پیر نوول
مارکز ، تمام وجود خود را در این نام می گذارد . ونشانه شناسی این کلمه ، مخاطب را به
سمتی هدایت می کند ، که قادر نیست بی تفاوت ازکنار این انتخاب بگذرد . زیرا این
نام ، همچون نام های دامیانا و روسا باراکاس نیست .بلکه همچون نام ماتیلده برای
پابلو نروداست .با درخششی جاودان .درپس این نام تجربه ای عمیق وجود دارد
، که تنها تاویل خواننده می تواند ، درروند مشترک با نویسنده ، آن را بیافریند.
در فرایند داستان ، چه آن زمان که دلگادینای معشوق پیداست و درنگاه راوی پیر داستان
نشسته است ، وچه آن زمان که اتفاق وحادثه ای ، او را از چشم وی دورداشته و به التهاب
و نگرانی گم شدن وی در ذهن راوی دامن می زند ؛ زیباترین تجلیات فراروی را در
عملکرد های راوی داستان باز می یابیم . به گونه ای که به نشانه ای دیگر می رسیم ؛
وآن تحول در نگارش وسبک نوشتن وی می باشد . حتی برجمع مخاطبان وی نیز در
درتحولی که نوشتار وی می یابد، افزوده می شود .
خاطره دلبرکان غمگین من ، یا عنوان ترجمه ای دیگرش روسپیان سودازده من ،
حتی اگر تاثیرات اثر رمان نویس ژاپنی یاسوناری کاواباتا ، با نام خانه زیبا رویا ن را نیز
به همراه داشته باشد ؛ از ظرفیت خوش ساخت و عمیق روایت داستانی گابریل گارسیا مارکز
چیزی نمی کاهد .
این اثر یکی ازماندئگارترین وزیباترین اثر عاشقانه است که از اصالتی درعشق سخن می گوید
وپرده از واقعیتی عاشقانه برمی دارد ؛ که گاه دیگرا ن مجبور ویا محکوم به خود سانسوری
آن هستند .
، که تنها تاویل خواننده می تواند ، درروند مشترک با نویسنده ، آن را بیافریند.
در فرایند داستان ، چه آن زمان که دلگادینای معشوق پیداست و درنگاه راوی پیر داستان
نشسته است ، وچه آن زمان که اتفاق وحادثه ای ، او را از چشم وی دورداشته و به التهاب
و نگرانی گم شدن وی در ذهن راوی دامن می زند ؛ زیباترین تجلیات فراروی را در
عملکرد های راوی داستان باز می یابیم . به گونه ای که به نشانه ای دیگر می رسیم ؛
وآن تحول در نگارش وسبک نوشتن وی می باشد . حتی برجمع مخاطبان وی نیز در
درتحولی که نوشتار وی می یابد، افزوده می شود .
خاطره دلبرکان غمگین من ، یا عنوان ترجمه ای دیگرش روسپیان سودازده من ،
حتی اگر تاثیرات اثر رمان نویس ژاپنی یاسوناری کاواباتا ، با نام خانه زیبا رویا ن را نیز
به همراه داشته باشد ؛ از ظرفیت خوش ساخت و عمیق روایت داستانی گابریل گارسیا مارکز
چیزی نمی کاهد .
این اثر یکی ازماندئگارترین وزیباترین اثر عاشقانه است که از اصالتی درعشق سخن می گوید
وپرده از واقعیتی عاشقانه برمی دارد ؛ که گاه دیگرا ن مجبور ویا محکوم به خود سانسوری
آن هستند .