دوشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۶

زیبایی شناسی یک روایت


2


نشانه شناسی رفتار ، گفتار وعلائم تحول زندگی روزنامه نگارپیر ، راوی تازه متولد شده

درعشقی که ، بخش درازی از عمر طولانی اش را درهوسرانی گذرانده بود وفارغ از داشتن

همسر و فرزند ، به تنهایی زندگی می کرد ؛ نشانگر تعالی روان و وجدان پالایش یافته ای ست

که دلگادینای جوان به وی اعطا نموده است . آن هم در روسپی خانه ای که صاحب آن ، یعنی

روسا با راکاس ، رفیقه ی دیرین راوی ، درراستای تجربه های گذشته به وی پیشنهاد می دهد .

اما این پیشنهاد آغاز تجربه ی نوینی در زندگی عاشقانه ی روزنامه نگار نود ساله ای ست ، که

دری دیگر ازتجربه ی زندگی را به روی وی می گشاید . که اساس تحول و تغییرات رفتاری وی

بنیان می نهد . نام معشوقه ی جوان وی چیست . نمی دانیم . آیا خود ازنام وی آگاه است ؟

کدام تغییرات در جهان ذهنی وی ، او را درحالی که درروسپی خانه روسا باراکاس ، با جسم

دراز کشیده ی دلگادینای معشوق برروی تخت مواجه می شود ، مانع از نزدیک شدن به وی

می گردد . نه برای یکبار . درتجربه ای مجدد ، این راوی پیر دوباره درچنین حالتی ، ازنزدیک

شدن به وی خودداری می ورزد.این تصویرخلاق حاصل کدام تغییرات در وی است.ازاین نشانه

به چه تحول درونی دراین نویسنده ی پیر باید پی برد . دراین فرایند آشنایی ، چرا برای این

دخترک بسیارجوان ، خود نامی برمی گزیند . بی آنکه نام حقیقی وی را روایت کند . این

نشانه ی چیست . آیا در راستای همان تحولات درونی ست که وی را به انتخاب نامی برای

معشوقش ناگزیرمی سازد . دلگادینا ، چه نامی ست . چه تجربه ای در دهه های زندگی ی

گذشته اش ، وی را به انتخاب چنین نامی فرا می خواند .

دلگادینا ، نامی ست که بر تارک یکی ازعاشقانه ترین ترانه می درخشد . وراوی پیر نوول

مارکز ، تمام وجود خود را در این نام می گذارد . ونشانه شناسی این کلمه ، مخاطب را به

سمتی هدایت می کند ، که قادر نیست بی تفاوت ازکنار این انتخاب بگذرد . زیرا این

نام ، همچون نام های دامیانا و روسا باراکاس نیست .بلکه همچون نام ماتیلده برای

پابلو نروداست .با درخششی جاودان .درپس این نام تجربه ای عمیق وجود دارد

، که تنها تاویل خواننده می تواند ، درروند مشترک با نویسنده ، آن را بیافریند.

در فرایند داستان ، چه آن زمان که دلگادینای معشوق پیداست و درنگاه راوی پیر داستان

نشسته است ، وچه آن زمان که اتفاق وحادثه ای ، او را از چشم وی دورداشته و به التهاب

و نگرانی گم شدن وی در ذهن راوی دامن می زند ؛ زیباترین تجلیات فراروی را در

عملکرد های راوی داستان باز می یابیم . به گونه ای که به نشانه ای دیگر می رسیم ؛

وآن تحول در نگارش وسبک نوشتن وی می باشد . حتی برجمع مخاطبان وی نیز در

درتحولی که نوشتار وی می یابد، افزوده می شود .

خاطره دلبرکان غمگین من ، یا عنوان ترجمه ای دیگرش روسپیان سودازده من ،

حتی اگر تاثیرات اثر رمان نویس ژاپنی یاسوناری کاواباتا ، با نام خانه زیبا رویا ن را نیز

به همراه داشته باشد ؛ از ظرفیت خوش ساخت و عمیق روایت داستانی گابریل گارسیا مارکز

چیزی نمی کاهد .

این اثر یکی ازماندئگارترین وزیباترین اثر عاشقانه است که از اصالتی درعشق سخن می گوید

وپرده از واقعیتی عاشقانه برمی دارد ؛ که گاه دیگرا ن مجبور ویا محکوم به خود سانسوری

آن هستند .

نویسنده ، به دوام جهان می اندیشد



بنا به اخبارمنتشره یعقوب یادعلی نویسنده ی (( رمان آداب بیقراری )) که به دلیل

انتشاراین رمان برابر مجوز نشر صادر شده از وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی به اتهام

توهین مورد محاکمه قرا گرفته وبه سه ماه حبس تعزیری ونه ماه تعلیقی و . . . .

محکوم شده بود ، مجددا به یک سال حبس تعزیری محکوم گردید . به عبارت دیگر

دردادگاه تجدید نظر سه ماه حکم تعزیری وی به دوازده ماه افزایش یافت . درحالی که

بنا به گفته وکیل وی ، موضوع اتهامی او ، براساس اقرار خود نویسنده نه واقعیت ؛ بلکه

جهان خیالی داستان وی بوده وهیچگونه ارجاعی به واقعیت ندارد.

تضییع وایجاد محدودیت برای نوشتن تاچه اندازه ! آیا نوشتن را باید مبتنی بر خطوط

تعیین شده واز پیش طراحی شده ازسوی نهاد رسمی قدرت ، انجام داد ؟ آن هم

نوشتارادبی را؟! که جهان خیال وواقعیت توامان به آفرینشی می انجامد ، که جهان مخاطب

را دگرگون وتوان درک ودریافت ذوقی وی را افزایش می دهد ؛ و به وی این قابلیت را اعطا

می نماید ، تا با دشواری های زندگی روزمره کنارآمده و به سنت ها وآداب و فرهنگ و . . .

به نحوی زیباتر دسترسی یابد . چرا باید نویسنده محکوم به ترسیم جهانی باشد ، که

آفریده ی خودش نیست .

در موقعیتی که فرهنگ و به ویژه ادبیات هرچه بیشتر به تسخیر روان انسان ها ؛ از

هر قشرو طبقه ای که باشند ، می پردازد و به تعالی ذوق وذهن شان می اندیشد ؛

روا نیست دراین جهان خرد ، که برای یک نویسنده واهل فکر کامات برای او ارزشی

بیشتر را دارا می باشد ؛ محکوم به حبس ذهن وزبان خود گردد .

نویسنده می آفریند ؛ تا جهان را در تولد دوباره اش ، دوام بخشد

جمعه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۶

سه گانه

چرخی زدیم و

در جهان

گرد باد حادثه ای بودیم


در التهاب صدای مان

خاموش شدیم

به انتظار معجزه ای


بگذار

این سطرهای سه گانه

در چشم های تو بنشیند


بیشتر نه

یک نگاه و

ستاره ی کوچک خیال

چهارشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۶

آلن رب گری یه ، پیشتازرمان نودرگذشت




یکی از چهره های ماندگار و پیشتاز جنبش ادبی موسوم به (( رمان نو )) درگذشت .

آلن رب گری یه متولد 1922 درفرانسه ، که طلایه دار جنبش ادبی رمان نو بود ،

به دلیل بیماری قلبی در هشتاد وپنج سالگی ، با آفریده هایش وداع کرد .

پیدایش رمان نو به نحوی با فعالیت ژروم لندون jerom lindon فعال سیاسی

ومسئول انتشارات مینوئی minuit پیوند خورده است . زیرا درزمانی که

فعالان رمان نوبه نوشته های غریب شان دست زده بودند ، هیچ ناشری حاضر

به نشر آثارشان نبود . اما ژروم لندون به انتشار آثارشان پرداخت .

رمان نو همزمان بود با جنگ الجزایروبازگشت ژنرال دوگل به عرصه ی قدرت.

ماجرای رمان نو ؛ یک ماجرای دال است . درواقع حاصل کسب آگاهی نسلی از

نویسندگان ازنقش قالب های کلامی وصوربلاغی ست .

تحول ادبیات داستانی به سمت شکل گیری رمان نو، در حقیقت پاسخی است به

روند اگزیستانسیالیسم ، که درادبیات الویت را برای ÷یام وگفتمان متعهد قائل

بود .

ساختارزبان وکارکرد روایی ولحن بیان دراین رویکرد ادبی ، نقش مهمی داشت.

توسل به اشیاء و صور توصیفی ازارزش بالایی درساختارکاررمان نونویسان

برخوردار بود . سینما نیز هنری بود که برنوشته ی آنها وتلقی شان از داستان

اثر گذاشت .

آلن رب گریه که درکنار رمان نونویسانی چون ناتالی ساروت ، کلود سیمون

مارگریت دوراس ومیشل باروت ، از برجسته ترین نویسندگان این جنبش ادبی

بود ؛ آثارارزشمندی همچون مداد پاک کن ها ، بیننده ، حسادت ، دردهلیزپیچ

درپیچ ، خانه ی میعاد و... ازخود به جای گذاشته است . وی درکنارفعالیت های

ادبی اش ، درزمینه سینما وفیلمنامه نیز ازخود آثاری به جا نهاده است .

(( سال گذشته درمارین باد )) فیلمنامه ای است که توسط آلن رنه به نمایش

درآمده است . می توان از (( قطار سریع السیراروپا )) و(( بازی با آتش ))

به عنوان سایرآثارسینمایی وی نام برد .

رب گری یه درخصوص اشیایی که صاف ودست نخورده ، سرجایشان

هستن ، معتقد بود که ، ضرورت دارد با نوشته ای دلالتگروتوصیفی ،

سطح این اشیاء را محسوس کنیم وبه سراغ قلب رمانتیک اشیاء نرویم.

به اعتقاد او باید ازبرخی مفاهیم منسوخ درنوشته مانند ، شخصیت پردازی

سرگذشت ، تعهد ، تقابل بین قالب ومحتوا درگذشت . وی تلاش بسیاری کرد

تا کارآمد بودن توصیف خلاق را نشان دهد .

دو اثر بیننده و حسادت وی دارای ساختاری پیچیده وترتیباتی هستند که درمقابله

با خیالپردازی قراردادی رمان ها ، درست مانند یک نظام ضد خیالپردازی عمل

می کنند. مانند سیاهه برداری سرد وعینی اشکال واشیاء، عمل موکد نگاه ، دیالکتیک

حضوروغیاب ، درهم ریختن حساب شده ی توالی زمانی ، ب طرفی محض زبان ؛

همه ی اینها دست به دست هم داد ه ونوشته را ازحلت مالوفش دور می سازد.

یاد این چهره ی برجسته ی رمان نو گرامی باد

دوشنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۶

زیبایی شناسی یک روایت

یادداشتی برکتاب
خاطره دلبرکان غمگین من memoria de mis puts tristes
اثر: گابریل گارسیا مارکز
مترجم: کاوه میرعباسی


قدرت شگفت انگيزروايت اين روزنامه نگارپيردربيان آنچه درسالروز نودسالگي اش بر

وي گذشته ؛ چنان تجسم نيرومندي ازفضاي كلي داستان ايجاد مي كند ، كه محال است

مخاطبي به تحسين وي برنخيزد . موضوعي بسيارساده كه تنها قلم روايتگر وتصوير

ساز گابريل گارسيا ماركز وقدرت تخيل خلاق وي توانست به توليد چنين اثري بپردازد

نويسنده كتاب خاطره دلبركان غمگين من ،با دستمايه قرار دادن عشق بي شكيب روزنامه

نگاري كهنسال ، درواقع نقبي به شكل روايتي اثر مي زند . زيرا آنچه را درخورتامل

مي نمايد ، نه اتفاق جاري موجود درداستان ، كه درزندگي روزمره مخاطبان اثر، هر

يك به گونه اي با آن برخورد داشته اند . يا خود با آن روبرو شده وبه تجربه اي دروني

رسيده اند . يا درپيرامون خود ازاين رويدادها شنيده يا ديده اند .

آنچه كه ساختار اين اثرداستاني نه چندان بلند را ، مورد توجه قرار مي دهد ، ويژگي و

منش روايتي اثر است . نويسنده با چنان مهارتي درروايتگري اززاويه ي ديد قهرمان

اثرش ، فضاي متن را مي گسترد كه موضوع ساده ي داستاني را تبديل به يك تجربه ي

روحي زيبايي شناختي براي مخاطبش مي كند . تركيب روايت هاي دروني وبيروني ،

زماني كه راوي بي مخاطب است ونيز وقتي كه با مخاطبش دربافت قصه سخن مي گويد

همچنين مباني روان شناختي ي فرايندي كه با گسترش روايت داستان دروني ميشود ،

ورابطه آن با مخاطب اثر، كه وي را بخاطر نوعي بي واسطه گي ، به دنبال اين تجربه

روايتي مي كشاند ؛ آن ظرفيت بي كران وپنهان اثراست كه اين داستان را درخورتوجه

ساخته است .

روزنامه نگار كهنسالي كه شخصيت اصلي داستان ماركز را تشكيل مي دهد ، درفرايند

نگارش ياداشت هاي يكشنبه هرهفته اش ، به موازات عشقي كه درآن گرفتارمي آيد ،

دريكشنبه اي به تحرير تجربه اي عاشقانه دست مي زند . كه حاصل روندي دروني شده

از زندگي شخصي خود اوست. واين يادداشت را دريكي ازشماره هاي ال دياريودلاپاث

به چاپ مي رساند . همين امرسبب گسترش مخاطبان يادداشت روزانه يوي شده وبه مكا

تبات گسترده با وي مي انجامد . نكته ي ظريف موجود درساختار اين اثر، تودرتويي

روايت هاي اين اثرمي باشد . كه پيچيدگي كارماركز را درعين سادگي موضوع آن رقم

مي زند .

قدرت خيال آفريننده گابريل گارسيا ماركز وظرفيت نيرومند روايتي او، جاي پايش را

دراين اثرنيز به جا نهاده است

یکشنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۶

كمي بيانديشيم

به دنبال لغو امتياز نشريه ماهنامه زنان كه يك دهه ونيم ازفعاليت آن مي گذشت ودر

واقع به بيكاري تعداد ديگري ازاهالي قلم انجاميد ، مجله عصرپنجشنبه نيزگرفتاردر

همان قلمرو شد . يعني لغو امتياز از سوي هيات نظارت بر مطبوعات . جالب اين است

كه اين نشريه با هدف گذاري صرف فرهنگي آن هم درراستاي هنروادبيات منتشرمي شد

دريكي دو شماره قبل آن ، نقد وشعري ازصاحب اين قلم نيز چاپ شده بود . عجيب اين

است كه هيات نظارت آيا به زباني غيراز زبان لغو امتياز، كه گفتماني سخت وتقابلي

است ، به زبان ديگرنمي تواند سخن بگويد ؟

رسانه امروزروزنه اي است براي ورود به دنياي اطلاعات . وحجم وگستره ي آن به

حدي وسيع وسنگين است ؛ كه با تعطيلي يك يا دو ويا تعداد بيشتري ازنشريا ت ، امكان

جلوگيري ازاين مدخل ورودي امكان ناپذير است . تنها مسير ورودي ها تعويض خواهد

شد . واين ممانعت ها و سخت گيري هاي متعصبانه ، به تجربه نشان داده است ، كه به

عطشناكي دانستن خواهد افزود و جستجو گري را دركسب روش هاي دانستن ، درجهان

گسترده نرم افزاري اطلاعات ، بيشتركرده وبر سرعت آن خواهد افزود.

عدم تحمل صداي ديگران در قلمرو اجتماعي وفرهنگي ، وبرنامه ريزي دريك مسيرتك

خطي وتك صدايي ، و همچنين گوش سپردن به صداي خود ولذت وافر از آن بردن ،

نشانه پيشرفت فرهنگي وپيشبرد برنامه ها نيست . تنها در كنارصداي ديگري درنقد

صداي خود ومجادلات في مابين است كه سره ها از ناسره ها تشخيص داده مي شود

وقدرت دريافت ودرك وتحليل مخاطب فزوني مي گيرد وقادر است كه به انتخاب درست

دست يابد . محروم كردن ديگرا ن ازانعكاس صداي شان ، به محبوبيت همان ديگران در

نزد مخابان نخواهد انجاميد ؟

چهارشنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۶

كلاه گشاد

بادها به هزارزبان

دست هاي مرا / مي شويند

پنجره ها را كه مي گشايم

و باران

برصدايم مي ريزد


كدام مرثيه را

در رقص برگ ها

كوكي / تازه كنم

اين نت هاي بي قرار

منتظركدام رهگذرند

هيچ ستاره اي

پنجره هاي اين كوچه را

روشن نمي كند


در كوچه پسكوچه ي اين سطرها

ايستگاهي نيست

عابران صبح

كلاه / برسر

با عينك هاي دودي

وجهان

رنگين كمان صداها

دوشنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۶

وجدان اخلاقي

اگرسجاياي انساني ثمره محيط است
پس بايد محيط را انساني كرد
كارل ماركس (Karl Marx)

روز گذشته درخبرها اينگونه منعكس شده بود ، كه براثردوعمليات انتحاري دركشور

عراق ، بيش از يكصد كشته ونيز به همان ميزان مجروح ، حاصل اين عمليا ت بوده

است . اگرچه شنيدن چنين خبرهايي ، چندان غريب نمي نمايد . زيرا طي ساليان اخير

به كرات درجست و جو هاي خبري ، دركشورهاي مختلف به ويژه درحوزه ي خاور

ميانه ، چنين اخبارغم انگيزي گوش را به شدت مي آزارد وهرچه نفرين را نثارپديد

آورندگان چنين آشوبي غيرانساني مي نمايد .

اما درخبري كه ازآن ياد شد ، نكته اي تامل برانگيز وجود داشت ،كه نمي توان ازكنار

آن به سادگي برگذشت وبه عمق يك جنايت غيرانساني توجه نكرد. حتما ازخود مي پر

سيد ، كشته شدن بيش از يكصد انسان وبه همان اندازه مجروح شدن انسان هايي ديگر

بديهي ست كه جنايتي غيرقابل بخشش ومتاثر كننده است . آري ، چنين است . اما نكته

مهمي كه نبايد مغفول واقع شود ؛ شيوه ي به اجرا گذاشتن چنين جنايتي ست ، كه به

اين وسيله وبا برنامه اي ازپيش تعيين شده ، چنين كشتاري رخ داده است .

تروريست ها با استفاده ازدو نفراززن هايي كه معلول ذهني بوده وبه عقب ماندگي

ذهني دچارشده بودند ، وهيچ شناخت وآگاهي ازكاري كه انجام مي دادند ، نداشتند

بهره برده وبا كنترل ازراه دور، درمسيري پررفت و آمد دردومنطقه ي مختلف

انبوهي ازمواد منفجره را با حاملان آن منفجركرده واين حادثه را رقم زده اند .

حال نكته اينجاست كه اين فجايع وبلواي موجود كه به گونه اي صفحات نه تنها

منطقه ، بلكه جهان را رقم مي زند ، معلول چه عواملي ست؟ چنين جنايت هايي كه

در كشورهاي مختلف جهان شاهد بروزآن هستيم ، ريشه درچه عواملي دارد ؟

بي ثباتي جهان و مغلوب شدن اخلاق انساني درمقابل خصلت شرات وي را دركجا

بايد جست؟

بديهي ست كه سرمايه ي جهاني كه درشركت ها وكمپاني هاي بزرگ غارتگرگرد

هم آمده اند ، براي تامين سودهاي نجومي خود وبهره كشي هاي ملي وبين المللي از

هيچگونه تلاشي رويگردان نيستند . چنين روشي براي انباشت سرمايه ها وسودآوري

سرشارموضوعيتي تاريخي داشته وروش هاي دست يابي وكسب منافع بيشتر، همواره

منجربه زيرپانهادن اوليه ترين اصول اخلاق انساني ووجدان اجتماعي شده است .

دراينجاست كه درپس حوادث يادشده ، مي بايست جاي پاي منافع طبقاتي قدرت هايي

را جست ، كه براي حفظ واستحكام پايه هاي قدرت خود وخانواده ي شان ، دراستفاده

ازهرگونه تلاشي دريغ نمي ورزند . وهرگئنه اخلاق انساني ووجدان اجتماعي را

قرباني مطامع خودخواهانه وطبقاتي خود مي كنند .درمحيط اجتماعي به ايجاد شرايطي

مي پردازند ، تا اختلاف ، كينه توزي ، حسادت ، نيرنگ وريا ؛ جايگزين دوستي ،

محبت ، مساعدت وكمك به همنوع گردد . دراين صورت است كه به قول انديشمند

شهير كارل ماركس انسان تحت تاثير شرايط واوضاع واحوال به شرارت مي پردازد .

وبه خصوص همين شرايط واوضاع واحوال است كه روحيه ي شخص را شكل مي

دهد . به عبارتي ديگر سيماي اخلاقي انسان دررابطه ي با تاثيري ست كه محيط ،

شرايط عيني وروابط اجتماعي براو مي گذارد .

آيا جهان به قدر كافي زخمي شده ازچنگال هاي ديو آزمند وددمنش سرمايه ومالكان

بي رحم آن نيست ، كه به ورطه ي خشونت ، كشتارونابودي كشيده مي شود .

آيا زمان آن فرانرسيده است كه كمي به اخلاق انساني واجتماعي به مفهوم تاريخي آن

انديشيده شود ؛ وآدميان آستين بالا زده ، دربسيجي همگاني رخت صلح برجهان پوشند

تا تكرار چنين حوادثي را كه به آساني از دوانسان معلول ذهني بهره برده وفجايعي

سهمگين را رقم زنند،شاهد نباشيم. پس وجدان هاي انساني كجاست ؟

یکشنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۶

انتخابات وموقعيت

انتخابات هشتمين دوره ي پارلمان ايران در حالي درشرف برگزاري ست ، كه

اوضاع اجتماعي واقتصادي كشور ازثبات مناسبي برخوردار نيست . به ويژه

مردم به لحاظ اقتصادي به شدت تحت فشارهستند . دولت متاسفانه درطول كمتر

ازسه سال كاركرد خود ، برنامه موفقي براي مديريت ، نظم بخشي وتوسعه و

رشد اقتصادي كه درزندگي مردم ملموس باشد ، ارائه نداده است . نرخ بالاي

تورم كه ملموس ترين حالت خود را درزندگي روزمره مردم محقق مي سازد

كه گراني ها وافزايش سرسام آورنرخ هاي موجود ما يحتاج عمومي وضروري

زندگي مردم ، اصلي ترين نشانه ي وضعيت اقتصادي مردم است .

ازطرف ديگراوضاع اجتماعي وفرهنگي جامعه به سمتي پيش مي رود، كه حتي

اعتراض برخي ازمسئولين را به خصوص درپارلمان درآورده است . ايجاد محد

وديت ها در كنش هاي صنفي – سياسي براي قشرهاي مختلف جامعه مانند دانش

جويان ، زنان ، نويسندگان وروزنامه نگاران ، كارگران ؛ كه به محض فعاليت

درراستاي كسب حقوق صنفي شان ، دچارتحديد وتهديد مي شوند، ازاين زمره

است . آخرين اقدام عملي حكومت دراين راستا كه نشان ازعدم تحمل وكمي ظر

فيتش مي باشد ، لغو امتيازنمودن نشريه ي زنان است .

اما درقلمرو كنشگري هاي سياسي درموقعيت انتخاباتي ، كه درواقع يكي از

ميدان هاي اصلي ست كه مي توان مظاهردموكراسي را درآن به نمايش گذاشت

درشرايط فعلي وآنگونه كه عملكردهاي هيات اجرايي دربدو فعاليت هاي شان از

خود نشان داده اند، با سياست هاي تدوين شده دولت نهم ، رقيب را ازگردونه خا

رج ساخته اند . وچنان فضاي تنگ ومحدودي را رقم زده اند كه به واكنش جدي

تحليلگران وليدرهاي موسوم به اصلاح طلب انجاميده است .

درهرجامعه اي ، به ويژه جوامعي كه داراي بحران درحوزه هاي مختلف مي با

شد، دواصل رقابت درموقعيت هاي انتخاباتي ومشاركت درعرصه هاي اجتماعي

ازسوي مردم، نشان دهنده وجود حداقلي ازآزادي هاي مدني دراين عرصه ها

مي باشد ، كه تامين كننده منافع مردم درقدرت انتخاب شان ازيك سو، بي آنكه

ازآقا بالا سربرخوردار باشند ؛ و رعايت اصل رقابت پذيري ، جهت درمعرض

آزمون مردم قرار گرفتن مي باشد . دراين صورت است كه فشارهاي گوناگوني

كه مردم درعرصه هاي مختلف متحمل مي شوند ، با شكل دادن به سرنوشت

خود ازطريق مشاركت فعال شان وناظر بودن به تامين منافع شان ازسوي كساني

كه برگزيده مستقيم خودشان دريك رقابت دموكراتيك وبا حقوق برابرمي باشند ،

مي توان ازگسترش موج بحران جلوگيري كرد وتحولات جامعه رانيز به سمتي

هدايت نمود كه آراي مردم پشتوانه آن بوده وهزينه آن را پذيرا گشته اند. دراين

صورت است كه دموكراسي تعميق يافته وبه حقوق حقه قشرهاي مختلف جامعه

برمبناي قانون احترام گذاشته مي شود. ظرفيت حاكميت درتعامل با مردم ساخته

شده وافزايش مي يابد . چنين فرايندي تنها وتنها باميدان دادن آزادانه به مشاركت

مردم وايجادامكان رقابت عادلانه به منظورفراهم ساختن مقدمات انتخاب اصلح

مهيا مي شود