پنجشنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۶

ماهي بي تاب



هيچ بويي ازدهانم

اين پرده هاي مكدررا

شاد نمي كند


اين حرف ها كه مي آيند

تا جويده شدن / هنوز

پلك ها سنگين اند

واين ماهي بي تاب

كه ليزمي خورد

ازدهان من

تا آب

تنهائي اش را

شست وشو دهد


پائين تر

نه ساحلي

براي پرسه زدن

۴ نظر:

ناشناس گفت...

سلام

تو جامعه ما اصلا شادی وجود نداره

ناشناس گفت...

دوست شاعرم سلام

ما خیلی وقت است که بی ساحل شده ایم

ناشناس گفت...

مبادا حرف هايت رانجويده باشي

ناشناس گفت...

آدم ها هم مثل آن ماهي بي تابند