پدیده انتخابات در جوامع مدرن ، در واقع تعین بخش ارزش حضور شهروندان
و احترام گذاشتن به آرای آنان ، به لحاظ نوع انتخاب شان می باشد . اما در
جوامع توسعه نیافته این رابطه شکلی دیگر می یابد . فیلتر های گزینش برای
کاندیداها از یک سو و عنایت زینتی به آرای مردم از سوی دیگر ، که خود
نتیجه محدودیت در کاندیداتوری افراد می باشد و تشخیص صلاحیت کاندیداها
نه به مردم ، بلکه توسط تعداد قلیلی که فقط برای خود این تشخیص را قائل
می باشند ، واگذار می گردد . و این سخن نه بدان معناست که هیچ شرایطی
در خصوص کاندیداتوری از جهت قانونی وجود نداشته باشد . بلکه این سخن
معطوف به موقعیت های انحصارطلبانه و گزینش های جهت گیرانه است ؛ که
آرای مردم را فقط در مسیری که خود تعیین می نمایند ، قابل تحقق می دانند.
هشتمین دوره انتخایات پارلمان ایران نیز که در برخی از شهرها به دور دوم
کشیده شد ، به پایان رسید . تهران مرکز ایران که همیشه در چنین مقاطعی
نگاه ها به آن سو کشیده می شود ، نشان دهنده خطوط پیروز گرایش های
موجود در ایران است . که این بار نیز برد به هرجهت و تحت هر شرایطی با
نیروهای راستگرا که موسوم به گرایش های اصولگرایانه می باشند ، بوده است .
آمار صرف نظر از تغییرات کمی که چندا دارای اهمیت نمی باشند ، نشان دهنده
غلبه گرایش راست در پارلمان است .
نکته ای پرسش برانگیز و قابل توجه ، عدم کسب آرای لازم توسط گرایشی است
که به اصلاح طلبان موسوم می باشند . چرا !؟ با توجه به بحران موجود در زندگی
اقتصادی و اجتماعی ، همچنین محدودیت های بوجود آمده به جهت سیاسی و
فرهنگی برای دگراندیشان و روزنامه نگاران ، نویسندگان ، زنان و دانش جویان ،
چطور گرایش اصلاح طلبی قادر نبود ، با امکانات تبلیغی خود که حداقل آن را
در اختیار داشت و موج نارضایتی مردم را در زندگی مشاهده می نمود ، کرسی
های بیشتری را در مجلس به خود اختصاص دهد ؟!
احزاب و تشکل های موسوم به اصلاح طلبان ، پاشنه آشیل ضعف خود را در
کدام نقطه باید بجویند . در طول چند سال اخیر گرایش اصلاح طلبی قادرنبود
تا در رابطه خود با مخاطبانش دربهترین شرایط موجود ، دقت لازم را به عمل
آورده و تکالیف خود را در این رابطه ( رابطه بین مردم با احزاب ) به سنجه درآورد
و نوع تفکر فردگرایانه و شیخوخیتی را به کنار نهاده ودر میدانی برابر درتعامل با
مردم ، تاکتیک ها و استراتژی خود را تبیین نماید .
تجربه های پیش رو ، بهترین و شفاف ترین فاکت برای تجدیدنظر و بازسازی
رابطه ها و تدوین الگویی ست که به تغییر زاویه این را بطه بیانجامد . عدم حضور
درمیان مردم ، عدم شفافیت مواضع در بررسی های انتقادی نسبت به وضعیت و
شرایط قدرت ، قانون و . . . ، عدم طرح وتبیین برنامه ها و مراجعه به آرای مردم
به جهت به سنجه درآوردن کیفیات آن برنامه و . . . از جمله نکاتی ست که در
دسترس بوده و قابل طرح و بررسی ست . بدیهی ست که پی آمد بررسی این
نکات ، طرح پرسش ها و نکته های ظریف تری نیز می تواند باشد که در تعیین
وتنظیم روش ها برای پیشبرد برنامه ها موثر خواهد بود
۲ نظر:
اینها دارن مردم رو سرگردان می کنن
دوست عزیز با تحلیل تان کاملا موافقم
وتاسف این که در طول این چند سال به
این درک نرسیدند که باید رابطه خود
با مردم را تغییر دهند
ارسال یک نظر