پديده حزب
نگاه به احزاب وجريان هاي ساختارمند كه هدف مند وبا برنامه ، رفتارها وعملكرد هاي
شان را تنظيم مي نمايند وبه اتخاذ مواضع مي پردازند؛ ناشي ازضرورت ها والزام هاي
تاريخي بوده ، وتكوين وپيدايي اين الزام ها ، وابسته به درجه ي رشد تاريخي جامعه است
امروزه با توجه به رشد سريع فرهنگ وتكنولوژي ارتباطات ،همچنين گسترش آگاهي مردم
وآشنايي با حقوق وتكاليف فردي واجتماعي ، ونيزتحول جوامع به سمت مدرنيسم وگسترش
تجربه ي تاريخي دراين زمينه ( اگرچه برخي جوامع پيشرفته به مرحله ي پسا صنعتي فرا
روي كرده اند) بسياري ازجوامع به ويژه جوامعي كه اساس قدرت را درآن آراي مردم
تعيين مي كند، قائل به وجود احزاب بوده ومشاركت شان را براي تعيين سرنوشت شان
حول برنامه هاي احزاب متمركز مي نمايند. كه دراين رابطه نمونه هاي بسياري ازجوامع
مختلف مي توان ارائه نمود.
طي چند روز اخير، گفتارمحمود احمدي نژاد رئيس دولت نهم ، درخصوص وامدار نبودن
به هيچ حزبي وباج ندادن به احزاب ؛ واكنش ليدرهاي حزبي چپ وراست را به معناي متد
اول آن برانگيخت . به گونه اي كه ، جريان موسوم به اصولگرايي نيز دراين خصوص
واكنش نشان داده وموافق اين موضعگيري نبوده است. جريان موسوم به اصلاح طلبي نيز
دراين خصوص واكنش نشان داده وبا مواضع رئيس جمهورمخالفت ورزيده است.
اين قلم براين عقيده است ، كه نگاه طيفي ازمسئولين وجريان ها به فرايند حزبي سازي
يه دليل ماهيت نگرش توده اي به مناسبات مردم با قدرت ، واعتقاد به فرديت وحل هر
مشكل با اتكاء به اراده ي فردي ، به خاطرتوسعه نيافتگي جامعه ي ما به ويژه مسئله دار
بودن پديده حزبي ، كه آن نيز ريشه درعقب ماندگي جامعه ما دارد؛ چنين مواضعي را در
پيش رو قرارمي دهد .نگاه اين طيف مبتني برمقوله ها ومناسبات مدون جامعه مدرن نيست
اين نگاه جامعه را هنوزبربسترپديده حقوق شهروندي كه اقتضاعات خود را به تعبيرمدر
نيستي دارد، به ارزيابي درنمي آورد. به همين جهت پديده ي حزب درجامعه كه نگاه
برنامه ريزي شده به فرايندهاي اجتماعي داشته وازيك سومبارزه براي كسب قدرت را
سامان مي دهد وازسوي ديگررقيب قدرتمند جريان حاكم مي تواند باشد وعملكرد حاكميت
را بطورمستمرزيرنگاه نقد قرارداده و مانعي سر راه اقتدارگرايي فردي و... باشد ، مورد
قبول اين طيف نمي تواند قراربگيرد. اگرچه جريان هاي مدعي حزبي ، درسالهاي موسوم
به دوران اصلاحات نيز، درعملكرد اجتماعي خود، تعبيرمنطقي وصحيحي كه ناظر بر
ساختاروبرنامه وعملكرد حزب بوده باشد ، ارائه نكرده اند. بيشترمنافع درون حاكميتي
وقدرت طلبانه ناظربرفعاليت هاي حزبي شان بوده است. يكي ازدلايل شكست جريان
موسوم به اصلاح طلبي با آن پشتوانه قدت مردمي ، عدم درك درست برقراي ارتباط
با همين پشتوانه بي كران ازيك سو وچشم دوختن به سهم درون حاكميت ازسوي ديگربوده
است. اميدوارم كه بتوانم درآينده اين بحث را پي بگيرم.
نگاه به احزاب وجريان هاي ساختارمند كه هدف مند وبا برنامه ، رفتارها وعملكرد هاي
شان را تنظيم مي نمايند وبه اتخاذ مواضع مي پردازند؛ ناشي ازضرورت ها والزام هاي
تاريخي بوده ، وتكوين وپيدايي اين الزام ها ، وابسته به درجه ي رشد تاريخي جامعه است
امروزه با توجه به رشد سريع فرهنگ وتكنولوژي ارتباطات ،همچنين گسترش آگاهي مردم
وآشنايي با حقوق وتكاليف فردي واجتماعي ، ونيزتحول جوامع به سمت مدرنيسم وگسترش
تجربه ي تاريخي دراين زمينه ( اگرچه برخي جوامع پيشرفته به مرحله ي پسا صنعتي فرا
روي كرده اند) بسياري ازجوامع به ويژه جوامعي كه اساس قدرت را درآن آراي مردم
تعيين مي كند، قائل به وجود احزاب بوده ومشاركت شان را براي تعيين سرنوشت شان
حول برنامه هاي احزاب متمركز مي نمايند. كه دراين رابطه نمونه هاي بسياري ازجوامع
مختلف مي توان ارائه نمود.
طي چند روز اخير، گفتارمحمود احمدي نژاد رئيس دولت نهم ، درخصوص وامدار نبودن
به هيچ حزبي وباج ندادن به احزاب ؛ واكنش ليدرهاي حزبي چپ وراست را به معناي متد
اول آن برانگيخت . به گونه اي كه ، جريان موسوم به اصولگرايي نيز دراين خصوص
واكنش نشان داده وموافق اين موضعگيري نبوده است. جريان موسوم به اصلاح طلبي نيز
دراين خصوص واكنش نشان داده وبا مواضع رئيس جمهورمخالفت ورزيده است.
اين قلم براين عقيده است ، كه نگاه طيفي ازمسئولين وجريان ها به فرايند حزبي سازي
يه دليل ماهيت نگرش توده اي به مناسبات مردم با قدرت ، واعتقاد به فرديت وحل هر
مشكل با اتكاء به اراده ي فردي ، به خاطرتوسعه نيافتگي جامعه ي ما به ويژه مسئله دار
بودن پديده حزبي ، كه آن نيز ريشه درعقب ماندگي جامعه ما دارد؛ چنين مواضعي را در
پيش رو قرارمي دهد .نگاه اين طيف مبتني برمقوله ها ومناسبات مدون جامعه مدرن نيست
اين نگاه جامعه را هنوزبربسترپديده حقوق شهروندي كه اقتضاعات خود را به تعبيرمدر
نيستي دارد، به ارزيابي درنمي آورد. به همين جهت پديده ي حزب درجامعه كه نگاه
برنامه ريزي شده به فرايندهاي اجتماعي داشته وازيك سومبارزه براي كسب قدرت را
سامان مي دهد وازسوي ديگررقيب قدرتمند جريان حاكم مي تواند باشد وعملكرد حاكميت
را بطورمستمرزيرنگاه نقد قرارداده و مانعي سر راه اقتدارگرايي فردي و... باشد ، مورد
قبول اين طيف نمي تواند قراربگيرد. اگرچه جريان هاي مدعي حزبي ، درسالهاي موسوم
به دوران اصلاحات نيز، درعملكرد اجتماعي خود، تعبيرمنطقي وصحيحي كه ناظر بر
ساختاروبرنامه وعملكرد حزب بوده باشد ، ارائه نكرده اند. بيشترمنافع درون حاكميتي
وقدرت طلبانه ناظربرفعاليت هاي حزبي شان بوده است. يكي ازدلايل شكست جريان
موسوم به اصلاح طلبي با آن پشتوانه قدت مردمي ، عدم درك درست برقراي ارتباط
با همين پشتوانه بي كران ازيك سو وچشم دوختن به سهم درون حاكميت ازسوي ديگربوده
است. اميدوارم كه بتوانم درآينده اين بحث را پي بگيرم.
۳ نظر:
جناب بيزارگيتي
بحث روز است. اما اينها به دليل انحصارطلبي ظرفيت پذيرش چنين موضوعي راندارند
سلام
اینها که به قول شما به اصلاح طلبان
موسوم هستند ، فقط درسطح حرف زدن
متوقف می شوند وقادر به کارعملی روی
مردم نیستند
ظرفيت قدرت براي پذيرش فعاليت هاي
حزبي بسيارپائين است
ارسال یک نظر