پنجشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۶

اين ملودرام بي انتها


ماجراي سهميه بندي بنزين گويا هردم، داستاني تازه را مي آغازد. در

ميان بلبشوي نظرات مختلفي كه دراين خصوص داده مي شود ازيك سو

وپافشاري دولت برتصميم خود درخصوص نحوه اجراي پروژه سهميه

بندي ازسوي ديگر،درزندگي روزمره مردم، كه بي واسطه ترين ارتباط

را با روزمره گي ها دارند، برخلاف برج عاج نشينان وآناني كه تنهانام

مردم را يدك كش مي كنند براي روزهاي مباداي شان؛ واقعيت ها در

اوضاع جاري به گونه اي ديگرمي گذرد.

دوستي تعريف مي كرد كه، درروزهاي آغازين سهميه بندي بنزين، كا

رت سوخت خود را گم كرده بود. درتاريخ ششم ماه براي ابطال آن به

اداره مربوطه مراجعه نموده وبا دريافت يكصد هزارريال ازوي نسبت

به ابطال آن كارت اقدام مي نمايند. مي گفت كه ازآن تاريخ ازبنزين آزاد

استفاده مي نمايد. وهرليترپنج هزارريال سرداخت مي كند. وازمن خوا

ست كه هروقت دچاركمبود بنزين شدم، به راحتي ليتري پانصد توماني

تهيه ميشود. نكته جالب تر اين بود كه مي گفت ، درتاريخ سيزدهم همين

ماه براي دريافت پرينت تراكنش كارت ابطال شده درتاريخ ششم ماه به

اداره مربوطه رفتم، وپساز دريافت برگ پرينت با كمال تعجب وحيرت

مشاهده كرده كه ازكارت سوخت من هنوزبنزين دريافت مي شود. معني

اين بود كه كارت سوخت من، بادريافت مبلغ ده هزارتومان ازمن هنوز

باطل نشده است. تازه ده هزارتومان ديگرهم براي كارت المثني ازمن

دريافت كردند، كه بعدازگذشته چندين روز، هنوزبه دست من نرسيده

است. حيران برگشتم ونمي دانم چه كنم.

آري اين هم يكي ازصفحات كتاب سهميه بندي ست، كه صفحات بعدي

آن يقينا درآينده خوانده خواهد شد.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

اين تازه يك نمونه ازهزاران نمونه
بهم ريختگي ست

درود

ناشناس گفت...

فعلا که دیواری کوتاهترازدیوارمردم نیافتند

ناشناس گفت...

با اين كارنه تنها مردم رابيچاره كردند،بلكه اقتصاد ايران را به طرف فلج كردن پيش بردند