دوشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۶





هزارويك شب


داستان ، همان داستان حجاب است وطرح مبارزه با بدحجابي . داستاني با پيشينه

طولاني كه عجيب است ، پس ازسال ها ، چون قصه هزارويك شب پايان نمي پذيرد

واين صورت خونين كه مي بينيد ، هزينه سنگين طرح مبارزه با بدحجابي ست . آيا

اگرسروصورت يكي ازاقوام مسئولين چنين با خون رنگين مي گشت ، چه كارميك
اين پرسش را به دنياي مجازي مي فرستم تا اگرمسئولي ديد ، به ويژه آن كه دراين

طرح مسئوليت مستقيم تري دارد ، تنها درخلوت وتنهائي اش بيانديشد وبا خودش

صادق باشد . بي گمان انسان والاترين موجود روي اين كره ي خاكي ست وارز

آن نبايد تا اين حد تنزل يابد . ازاين بذر كاشته شده چه چيزي درو مي شود

۲ نظر:

ناشناس گفت...

خسته نباشي

چرا عكس دومي را فيلتر ميكنند

كه ديده نشود. واقعا عنوان

زيبايي را برگزيديد ((هزارويكشب ))وب

لاگ ارزشمندي داريد

ناشناس گفت...

دوست نويسنده

نام قشنگي براي اين طرح شان
انتخاب كردي . واقعا مرا به
ياد داستان هاي پايان ناپذير
هزارويك شب انداخت
دستت درد نكند