چشم ها از در و دیوار
سر ریز می شود
تنها که سیل نیست
از حدقه به بیرون
تقویم مالی پیاز و سیب زمینی هم
در اردوی ارز
سربازان هفته اش را
به خط می کند
از مسیل اوراق تجارت جهان
پیراهت را بپوش
مرا همان بس
تا شگفتی ماه را در شبانه های شعر
از گلدوزی هایش بجویم
گل و لای سال های رفته ی عمر را
در کوک های آن
بر دامنه ی آوازت
هیچ سیل بندی
بوی محله های سوخته را
خاموش نمی کند
در لحظه های تو می رسم
با شمعی کنار دلم
شعله ور و
حرفی
حرفی
پاپیچ گلویم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر