جمعه، آبان ۰۴، ۱۳۸۶


ماجراي كافه كتاب ها



طي چند روز اخير ، چند كافه كتابي كه در تهران فعاليت مي كردند وتعداد

شان هم ازانگشتان يك دست تجاوز نمي كرد ، به دستور اداره اماكن نيروي

انتظامي تعطيل گرديد. علت تعطيلي هم تداخل صنفي ذكر شده است . درحا

لي كه بسياري ازمراكزتفريحي مانند استخرها وباشگاه هاي ورزشي و...در

چارچوب فعاليت هاي تخصصي خود به عرضه ي مواد خوراكي و آشاميدني

مي پردازند ؛ وبا هيچگونه برخورد ازنوع تداخل صنفي مواجه نمي گردند.

كافه كتاب ها نيز، يكي ازاصلي ترين ويژگي هاي كاركردي شان ، ارائه

كتاب به كساني است كه فاقد قدرت خريد كتاب بوده ودرنتيجه با نوشيدن

يك فنجان چاي يا قهوه ساعتي را به مطالعه درآنجا اختصاص مي دهد .

يا نويسندگان وهنرمندان با حضور درچنين پاتوق هاي فرهنگي اي فرصت

ديدار با يكديگر را به دست مي آورند .

نگاه به چنين مراكزي با عملكرد وصف شده ،آيا جز به رونق وافزايش مطا

لعه وبه طريقي بهتر انديشيدن مي انجامد ؟ آيا جزاين است كه سطح سرانه

كتاب خواني افزايش يافته وبه بهبودي هرچه بيشترمطالعه مي انجامد. مخا

لفت با چهار پنج كافه كتاب ، مخالفت با رشد كتاب خواني وتوسعه فرهنگي

به شمار نمي رود . هرچند اگر تاثير آن ناچيز وكوچك باشد. تعطيلي وپلمب

اين كافه كتاب ها با خود چه پيامي را به همراه خواهد داشت؟

۸ نظر:

ناشناس گفت...

پيامش ، لب دوزي شاعرمشروطه فرخي يزدي را يادآورمي شود
درود

ناشناس گفت...

پيامش ، لب دوزي شاعرمشروطه فرخي يزدي را يادآورمي شود
درود

ناشناس گفت...

سلام . به روزي

ناشناس گفت...

جالب بود

ناشناس گفت...

قدرت تحمل صفر

ناشناس گفت...

نيامده، رفتند

ناشناس گفت...

مقاله نوبود

ناشناس گفت...

اي برادر تو همه انديشه اي
مابقي تواستخوان ريشه اي
خسته نباشيد