یکشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۶

كدام صدا



چقدراين كلمات

تنهايند

اين آينه ي شكسته

سروصورت اين حرف ها را / خونين

چرا مي كند


نمي توانم

برحيات شعرها

نيمكتي حتي / بگذارم

سربه بيايان

با كدام / صدا

جمعه، مرداد ۰۵، ۱۳۸۶




ديداربا سايه


خانه ي فرهنگ گيلان، روز پنجشنبه شاهد حضورشاعر معاصرايران هوشنگ ابتهاج بود، درواقع ايشان به زادگاه خود آمده بودند و

گويا درفرصت كوتاهي كه داشتند، ديداري هم با جمعي ازدوستان شاعرونويسنده داشتند . عليرضا پنجه اي دوست شاعرمن ،تلفني به

من اطلاع داده ودعوت به حضورم كرد ، كه متشكرم . عكسها ي بالامربوط به آن جلسه مي باشد

پنجشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۶










اندرباب ارائه خدمات شهري


آقاي رئيس جمهور


عكس هاي اين پست را كه ملاحظه مي كنيد، قديمي نيست، متعلق به

امسال وسال گذشته است. ابتدا مي خواستم بدون شرح منتشرش كنم،

اما ترجيح دادم، اين توضيح را برآن بيافزايم. گفتم حال كه مرا ازنان

خوردن انداخته اند، آن هم پس ازسال ها كاروتجربه اندوختن دردانش

گاه ، وشايسته تران را به جاي من به كارگمارده اند، شايد اين عكس ها

كه شايستگي مديران خدمات شهري را نشان مي دهد، كه چقدروقت
صرف بازرسي هاي امورخدمات متعلقه را مي نمايند. آقاي رئيس جمهور

را خوش آيد وجايزه اي نفيس را شامل حال ما گرداند.خلاصه زندگي خيلي

سخت است . به ويژه براي آدم بيكار،كه غم عالم را بردوش مي كشد

آقاي رئيس جمهور

اين عكس ها همه ازيك نقطه برداشته شده است.درمركزشهرومركزاستان

الف – تيربرق روشنايي، كه بدون شرح وتوضيح، خودش با شما سخن

مي گويد

ب – لوله ي علمك گاز، كه بي نياز ازهرگونه توصيف وتفسيرمي باشد

پ – روكش آسفالت، كه براي درست كردن ابروي يار، چشم اورا كور

كرده وگذاشته ورفته اند.

یکشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۶

گريه هاي پير



اين ساعت

كه ديرزماني ست

خنده هاي مرا

زنگ مي زند


برآينه ها

تامل مكن

كه رد باد

حرف هاي ناگفته را

خاموش مي كند


ازخنده هاي گيج

تا گريه هاي پير

اين مسافت بي پايان

پنجشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۶

اين ملودرام بي انتها


ماجراي سهميه بندي بنزين گويا هردم، داستاني تازه را مي آغازد. در

ميان بلبشوي نظرات مختلفي كه دراين خصوص داده مي شود ازيك سو

وپافشاري دولت برتصميم خود درخصوص نحوه اجراي پروژه سهميه

بندي ازسوي ديگر،درزندگي روزمره مردم، كه بي واسطه ترين ارتباط

را با روزمره گي ها دارند، برخلاف برج عاج نشينان وآناني كه تنهانام

مردم را يدك كش مي كنند براي روزهاي مباداي شان؛ واقعيت ها در

اوضاع جاري به گونه اي ديگرمي گذرد.

دوستي تعريف مي كرد كه، درروزهاي آغازين سهميه بندي بنزين، كا

رت سوخت خود را گم كرده بود. درتاريخ ششم ماه براي ابطال آن به

اداره مربوطه مراجعه نموده وبا دريافت يكصد هزارريال ازوي نسبت

به ابطال آن كارت اقدام مي نمايند. مي گفت كه ازآن تاريخ ازبنزين آزاد

استفاده مي نمايد. وهرليترپنج هزارريال سرداخت مي كند. وازمن خوا

ست كه هروقت دچاركمبود بنزين شدم، به راحتي ليتري پانصد توماني

تهيه ميشود. نكته جالب تر اين بود كه مي گفت ، درتاريخ سيزدهم همين

ماه براي دريافت پرينت تراكنش كارت ابطال شده درتاريخ ششم ماه به

اداره مربوطه رفتم، وپساز دريافت برگ پرينت با كمال تعجب وحيرت

مشاهده كرده كه ازكارت سوخت من هنوزبنزين دريافت مي شود. معني

اين بود كه كارت سوخت من، بادريافت مبلغ ده هزارتومان ازمن هنوز

باطل نشده است. تازه ده هزارتومان ديگرهم براي كارت المثني ازمن

دريافت كردند، كه بعدازگذشته چندين روز، هنوزبه دست من نرسيده

است. حيران برگشتم ونمي دانم چه كنم.

آري اين هم يكي ازصفحات كتاب سهميه بندي ست، كه صفحات بعدي

آن يقينا درآينده خوانده خواهد شد.

سه‌شنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۶

ملودرام بنزين



حدود بيست روز ازسهميه ي بنزين توسط دولت نهم مي گذرد. دراين

مدت شاهد واكنش هاي متفاوت ازسوي قشرهاي مختلف جامعه بوديم

هدف كابينه احمدي نژاد ازاجراي اين سياست، صرفه جويي درمصرف

بنزين وحذف واردات آن كه رقمي بيش ازپنج ميليارد دلاررا درسال به

خود اختصاص مي دهد ازيكسو، ونيزسامان بخشي به نحوه استفاده آن

وكاهش آلودگي محيط زيست ازسوي ديگربوده است. بررسي نحوه ي

سهميه بندي بنزين هم، سبب اعتراض گروه هاي مختلفي شده، كه از

خودروهاي متفاوتي استفاده مي كنند.

درطول اين بيست روزگذشته، نگاه به عملكرد دولت درسامان بخشيدن

به مصرف اين انرژي، به ملودرامي شبيه گرديده، كه مردم را به تما

شاي اين نمايش نشانده است. قاچاق سوخت ازيك سو، خريد وفروش كا

رت سوخت ازسوي ديگر، دزديده شدن كارت هاي سوخت ازمراكز

توزيع كننده مانند اداره پست ازطرف ديگر، همچنين نوع سهميه بندي

غيراصولي كه منجربه فروش بنزين ازسوي صاحب خودروگرديده و

درآمد بيشتر وي را با استهلاك كمترخودرو درپي خواهد داشت. مانند

خودروي تاكسي، كه راننده خودروبخشي ازبنزين سهميه ي خودرا كه

هشتصد ليتردرماه مي باشد، فروخته وبه جاي مسافركشي، استراحت

مي كند.اين مسئله باعث شد تا مسئولين مربوطه اعلام نمايند كه بررسي

هايي را براي كنترل اين موضوع درسطح شهر،توسط بازرس ها انجام

خواهند داد وبا متخلفين برخود قانوني خواهند كرد. برخوردشان هم به

اين قرار است كه كارت سوخت شان باطل وپروانه ي تاكسي راني آنها

هم ابطال مي گردد. درواقع دورتسلسلي كه دولت براي مردم ايجاد نمو

ده وهدفش را به سامان رساندن اعلام مي نمايد. معلوم نيست اين همه

بازرس براي كنترل تاكسي ها چگونه تامين خواهد شد؟تازه اگربرخورد

انضباطي با رانندگان خاطي به شرحي كه گذشت، صورت گيرد، جواب

زن وفرزند آنان راكه خواهد داد؟ با اعتراض هاي شان چگونه برخورد

خواهد شد؟

ماجراي سهميه بندي هم يك ملودرام ديدني ست

یکشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۶

دريغا



سوداي هم بال شدن

درآوازي يكسره

دريغا

آهي كه / دريغ مي شود


صداهاي جهان را

به پاي كوچه ها بخشيدم

وپنجره هاي نمناك

پرده كشيدند

دريغا

چشم هاي عاشق

درنگاه بي عصب شان

شنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۶

سفيد خواني



مدتي ست كه نويسندگان هنر وادبيات براي چاپ آثارشان، وقتي درفرا

يند دريافت مجوزاز وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي قرارمي گيرد، به

طورجدي مايوس ودلسرد مي شوند. واين مسئله ازيك سوبه جهت زمان

طولاني بررسي است كه گاه به چند سال هم مي رسد، وازسوي ديگربه

دليل برخورد غيرتخصصي و سياسي با اثراست كه به عدم تحمل آثار

دگرانديشان منجرمي شود.

به همين دليل نويسنده اي كه درروند آفرينش يك اثر، روح وروانش را

دراين جهان بي روح، به پاي اثرش مي ريزد تا به حيات آدمي روحي

بدمد، با دشواري هاي ذكرشده ، ترجيح مي دهد عطاي چاپ اثرش را

به لقاي آن ببخشد. درحالي كه درجامعه ما، درصورت حتي چاپ اثر

هم ، چيزمادي اي عايد نويسنده نخواهد گرديد.

حال منظورازسفيد خواني، نه راه بردن به قاعده هاي پست مدرني خوا

نش اثراست. نه. بلكه سفيد خواني ازنوع كتاب هاي جلد سفيدي است كه

به جهت عدم دريافت مجوز، مي خواهد به دست مخاطب خود برسد. تا

با او سخن بگويد. همچون گذشته . وآيا اين شرايط فرهنگي سيستم مسلط

ما نيست كه به چنين وضعيتي دامن مي زند؟ وكتاب خواني هاي جلد

سفيد را رايج مي سازد. سانسوردراينجا چه نقشي ايفا مي كند؟

جمعه، تیر ۲۲، ۱۳۸۶

...كاهش دستوري سود و



محمود احمدي نژاد رئيس دولت نهم، وقتي دستوركاهش نرخ سود بانكي

را صادركرد، با اين انگيزه بود كه نرخ تورم را كاهش داده وهمچنين قد

مي به عدالت گستري نزديك شده باشد. ايشا ن وقعي به هشداركارشناسان

ونظريات متخصصين ننهاده ودراقتصاد بحراني وآسيب ديده ايران، فكر

درمان ازطريق دستورازبالا را تجويزفرمودند.

عملكرد دوسال سياست هاي اقتصادي دولت نهم، تورم چهارده ودودهم

درصدي مطابق آماررسمي دولت مي باشد. كه به گمان با توجه به شا

خص قيمت هاي موجود دربازار، بيشتربه نظرمي رسد.

نكته شگفت انگيز، پس ازكاهش دستوري نرخ سود بانك ها، ترفند جديد

برخي ازبانك ها مي باشد. بدين قرار كه شركتي را ازسوي بانك به ثبت

مي رسانند، كه تحت نظارت وبه عبارتي متعلق به خود بانك مي باشد.

سپس به جهت كسب درآمد وافزايش سرمايه ي بانك، اقدام به پرداخت

تسهيلات به عناوين گوناگون ، با درصد سود بالا مي نمايند. نرخ سودي

كه بسياربالاترازنرخ دستوري رئيس جمهورمي باشد. آنگاه كه مورد پر

سش ازسوي مشتري قرار مي گيرند، پاسخ بانك چنين است كه، بانك اين

تسهيلات را دراختيارمشتري قرارنمي دهد، بلكه اين شركت است كه اين

تسهيلات را به مشتري پرداخت مي نمايد. وازآنجا كه نرخ دستوري سود

بانكي مشمول بانك ها مي باشد، مانعي سرراه پرداخت تسهيلات ازسوي

شركت ها وجود ندارد. حتي اگرشركت متعلق به بانك باشد. اين رويه ي

يكي ازبانك هاي خصوصي بوده ، كه پس ازدستوررئيس جمهورمبني بر

كاهش نرخ سود بانكي، اين سياست را اتخاذ نموده ، تا به قول خود تعادل

بين هزينه ودرآمد را حفظ نمايد.

البته اين بازي ها بيشترشبيه تف سربالا ست. ودراين ميان ، شهروندان

هستند كه تاوان سياست هاي نادرست را بايد پرداخت نمايند.

پنجشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۶

نت هاي بي پايان



ازاين صدا

به آن شاخه

ازاين نگاه

به بال پرنده

پريدن به نت هاي بي پايان


بربادهاي بي جهت / نشستن

مگرعبوررهگذري

خاطره هاي ديروزرا

سنجاق كوچه ها كند


اين صدا

بادبان شكسته

برقايق بي ناخدا

بركدام حرف

فتيله اي بگيراند

چهارشنبه، تیر ۲۰، ۱۳۸۶

آقاي مشاور آرام



هنوزچند ماه فرصت به انتخابات هشتمين دوره ي پارلمان ايران باقي

مانده است. دراين ميان روزنامه ها ونشريات متعلق به راست وچپ

درتقسيم بندي كلي، شروع به تحليل ها وبررسي مواضع يكديگركرده

ودرهاي نقد وانتقاد را برروي هم گشوده اند.

دراين فرايند انتظارميرود كه مسئولاني كه درراس قدرت هستند

وتحت هرعنواني قراردارند، ازابزارها وظرفيت هاي قدرت، استفاده

يك سويه نكرده وامكانات را متعلق به ملت پنداشته راه برسوء استفاده

ازآن را دريك جهت مسدود نمايند. اين كمترين تكليف مسؤلان دولتي

مي باشد.

مشاورمطبوعاتي رئيس دولت نهم، آقاي علي اكبرجوانفكرچندي پيش

درپاسخ به پرسشي درخصوص سياست جديد دولت درقبال رسانه ها

به گونه اي ارزيابي خود را ارائه داد، كه بوي تهديد ومخالفت با يك

منش وروش انتقادي رسانه ها ازآن بلند مي شد. ارفحواي سخنان وي

اينطور به مشام مي رسيد ، درصورت ادامه وضع موجود برخي از

روزنامه نگاران ومطبوعات، سروكارشان با قوه ي قضائيه خواهد

بود. اگرچه ايشان ازبرخورد قانوني نام بردند، ولي به يقين منظور

اين است كه با قوه ي قضائيه سروكارخواهند داشت.

آيا دراين دوران، كه جهان به سمت روشنايي عقل ها واذهان حركت

مي نمايد وتمام امكانات دنياي حقيقي ومجازي درخدمت اين فرايند

قرارگرفته است، استفاده ازروش تهديد ، كه سلاحي آزموده شده در

دهه هاي اخيردرجهان است، وحاصل خود را درجوامع مختلف نشان

داده وفاصله ي عظيمي بين مردم وقدرت ايجاد نموده است؛ ورويكرد

مردم را نسبت به سختگيري ها وايجاد انسداد ومحدوديت هاي اطلاعا

تي، فرهنگي تغيير داده است؛ قادراست مؤثرواقع شود.

آقاي مشاور، ديكته كردن نوع نگاه به واقعيت توسط شما به ديگران،

وتهديد شان به استفاده ازروش برخورد قانوني، درصورت عدم پذيرش

آن نوع نگاه؛ روشي مناسب دردنياي فرهنگ واطلاعات منطقي نيست

هرانسان وگروهي، درچارچوب باورها واعتقادات ، به بررسي واقيت ها

وحقايق، با استفاده ازروش ومنش منطقي مي پردازد. اگرروش ومنشي

منطبق ومطابق سليقه شما يا گروهي كه متعلق به آن هستيد، نبايد برچسب

برانداز بودن ويا به قول برخي ديگركه ازتريبون هاي عمومي هم سخن مي

گويند، وابسته به اجانب بودن ودلار بگيربودن به آنان زده شود.

اگرچه به انتخابات دوره ي هشتم مجلس نزديك مي شويم وشايد اينگونه

برخوردها واتخاذ مواضع ، شائبه ي سياسي بودن را ايجاد نموده واينكه

اين مواضع درجهت تقويت منافع يك گروه وايجاد محدوديت براي گروهي

ديگررا ايجاد نمايد؛ اما يك مقام دولتي كه خود را نماينده ي ملت دردرون

حاكميت مي پندارد، بايد فارغ ازسود اين يا آن گروه موضعگيري نمايد.


سه‌شنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۶

اين امضاء بي اعتبار



اين امضاء/ سرطان است

روزها را

با سرطان سركه نمي شود كرد

هفته مي شود

هفته ها

پاندول ساعت است

اين امضاء/ ازقلم كه مي ريزد

اما

بي جوهراست


فعلا برو/ بيا

چشم بگذار

گورپدرآن نگاه

اين در/ خنده

بازاست / هميشه

دوشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۶




درسالگرد هيجدهم تير


امروز هيجدهم تيرماه سال يك هزاروسيصد وهشتاد وشش است. ياد

آور هيجدهم تيرهشت سال گذشته و وقايع كوي دانشگاه وآنچه بردانش

گاه و دانش جو گذشت. اما گويي اين سمفوني پايان نمي پذيرد. امسال

هم مووماني ديگربرآن افزوده شد. گويا به دفترسازمان تحكيم وحدت

هجوم برده شد وتعداد ي ازاعضاء آن بازداشت گرديدند. البته با عنوان

جمع آوري معتادان. عبدالله مؤمني، بهرام فياضي،مرتضي اصلاحچي،

حبيب حاج حيدري عزت الله قلندري ومجتبي بيات اززمره بازداشت

شدگان هيجدهم تيرامسال هستند

كودتاي خزنده



عبارت بالا، گويا متعلق به جناب وزيرفرهنگ وارشاد اسلامي ست،

كه معتقد به وجود كودتايي خزنده درجامعه هست . ودرهمين رابطه

گويا يك گروه ويژه نيز دردفتررئس جمهورتشكيل گرديده، تا گويا با

رسانه ها ومطبوعات منتقد ومستقل برخورد شود. البته آقاي وزيرهم

درتبيين كودتاي خزنده مي فرمايند،وقتي مي گوييم كودتاي خزنده در

رسانه ، يعني اينكه شخصيدرچارچوب اقدام براندازانه حركت ميكند،

تعبيرما ازكودتا اينگونه نيستكه عده اي ذرپادگان جمع شده اندوقصد

حمله دارند.

اما اين واقعيت رابپذيريم، كه مطبوعات به عنوان ركن چهارم جامعه،

حلقه واسط بين مردم وقدرت حاكم هستند. وبه اين طريق منعكس كننده

خواست ها، نگاه ها ومنش اجتماعي مردم ازيك سووناظروچشم جامعه

نسبت به عملكرد قدرت حاكم ازسوي ديگرمي باشند.

بنزين وسايرماجرا



برنج فروشي رفته بودم. كيسه هاي برنج را كه دركنارهم جاخوش كرده

بودند،وبرخي بااتيكت بودند و برخي هم بي اتيكت، نگاه مي كردم.قيمت

برنج را پرسيدم. كمي افزايش نسبت به چند روزگذشته داشت. صاحب

مغازه ازبس با خست جواب حرف ها را مي داد، مي ترسيدم كه ازش

بپرسم چرا اينقدرگران؟ با اينحال پرسيدم. آن هم بعد از كلي گله گذاري

ومقدمه چيني ، يك توجيه جالب برايم آورد. كه دهنم را بست. گفت كه

من يك وانت برنج را كه ازشهرستان برايم مي آوردند، ده هزارتومان

كرايه مي دادم. اما اين دفعه راننده وانت، هفده هزارتومان ازمن گرفت.

آيا من مابه التفاوت اين پرداخت را چطوري بايد جبران كنم؟ نبايد روي

برنج بكشم.؟ شما جاي من باشيد چكارمي كنيد؟

زبان به كام دركشيده ، برگشتم. پاسخي نداشتم. واقعيت راگفته بود. به

ياد سخن دوستي افتادم كه كارش تعميرمشعل هاي موتورخانه است. او

مي گفت كه، من وقتي با سرويس آژانس يا هرخودروي كرايه ي ديگر

كه به محل كارمشتري خودم مي روم، افزايش نرخ پرداختي ام را،روي

دستمزد خودم مي كشم. واين سيكل گراني درقلمرو بازارهمينطورادامه

مي يابد. آنوقت ما افزايش قيمت ها رامنكر مي شويم . يا درصورت پذ

يرش آن، دستوري مي خواهيم نسبت به كاهش آن اقدام كنيم. وسپس بگو

ئيم كه نرخ تورم ما افزايش نيافته است؟!

اگرچه درچرخه ي اقتصاد كشور، بنزين ممكن است، شاخصي براي

صعود تورم مورد محاسبه قرارنگيرد، وعواملي همچون سياست هاي

انبساطي پولي ومالي، رشد نقدينگي وغيره معيارارزيابي نرخ تورم با

شد. اما دراين گردونه كه با زندگي روزمره مردم، رايطاي مستقيم و

درونزاد دارد، افزايش افسارگسيخته قيمت هاي كالاهاي اساسي،براي

مردم نشانه ي چه چيزي جزنرخ تورم مي تواند بوده باشد؟ كمي واقع

بيني وصداقت مي تواند بارسنگين تحميل شده برشانه هاي نحيف مردم

را، سبك ترنمايد


یکشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۶

از سهميه بندي بنزين تا برق



هنوزمفهوم سخنان محمود احمدي نژاد رنگ كهنگي نگرفته وجنجال بر

سراينكه رئيس دولت نهم منظورش سهميه بندي برق نبوده ، بلكه هدف

وي ازاين سخنان، صرفه جويي دراستفاده ازمصرف برق مي باشد، و

همچنين مصادف با گفتگوي ويژه خبري شبكه دوم سيما با وزيرنيروي

كابينه ي آقاي احمدي نژاد، درشب گذشته ، وبه يمن وجود گرماي بالاي

سي ودو درجه، برق منطقه ي ما ازساعت تقريبا نزديك يازده شب يك

شنبه قطع شده وبه مباركي سخنان رئيس دولت به مناسبت صرفه جويي

درانرژي ،روزبعد ساعت نزديك به يازده صبح جمال ما به روشني اش

روشن مي گردد. حا چند وسيله ي برقي دراين ميان نفله گرديده و چه

مقدارازمواد غذايي مردم محكوم به فنا است جاي خود دارد. البته باذكر

اين نكته ، كه اين وسايل ومواد غذايي با چه جان كندني تهيه مي شود.

جالب اينجاست ، كه شهروند محكوم به ماندن درتاريكي، درگرما، با

همه ي استرس هايي كه به بي خوابي وانواع كوفت وزهرمار ديگرمي

انجامد، قادرنباشد شماره هاي اداره برق را گرفته تا ازچگونگي ماجرا

آگاه شده وتكليف خود را بداند. بعد ازساعت ها تلا ش براي تماس گر

فتن ، تازه پاس كاري ها شروع مي شود. حتما ازسرمهرورزي شان

است كه آدم را پاس مي دهند.درجايي هم كه به آخرين پاس مي انجامد

يك صداي دخترانه محجوب، شوت نهايي را مي زند كه، من در اينجا

كارآموز هستم ومسئوليتي ندارم. چشم من پيغام گرفتار شما را مي رسا

نم. من هم دراين سيكل معيوب، دست ازپا درازتركپه ي مرگم را مي

گذارم وچشم هايم را به آسمان خيال دوخته منتظرقبض بعدي برق مي

مانم
.

شنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۶

به كجا چنين شتابان



مدتي است كه دامنه ي گراني وافزايش نرخ ها چه به طوررسمي وچه

غيررسمي گسترش بيشتري يافته، وارد حوزه ي عمومي شده وبه سمت

كالاهاي اساسي ومورد نيازمردم رفته است. كالاهايي كه دررابطه ي

مستقيم با سلامتي ورشد متعادل جسمي – رواني مردم مي باشد. صرف

نظرازكيفيت گاه پايين اين كالاها، كه گاه توگويي هيچگونه نظارتي بر

آن صورت نمي پذيرد.

توپ گراني اين بار به زمين لبنيات پاس داده شده است.

اگرچه برخي مسئولان گاه داستان گراني را منكرشده واظهارمي دارند

كه ازروزنامه ها خبرگراني را مي شنوند. وبعضي نيز گراني را برسا

خته ي مطبوعات وروزنامه نگاران مي دانند.وازاينجا هم نقبي به ستون

پنجم دشمن زده ازدلاربگيران سخن مي گويند والي آخر.

اما همه ي اين فرافكني ها، پاك كردن صورت مسئله است. چشم بستن

يا ضعيف ديدن منافع مردم وسرگرمي هاي قدرت درعرصه ي سياسي،

به گونه اي كه فرصت براي حل مشكلات مردم آنگونه كه بايد شايسته

نمي يابند.

به ياد طرح تثبيت قيمت ها مي افتم كه بخاطرتوجه به منافع مردم توسط

تعدادي ازنمايندگان همسو با دولت نهم، عليرغم مخالفت تعداد ديگري

ازنمايندگان وحتي كارشناسان اقتصادي، به تصويب رسيده بود. اماپس

ازتصويب آن، آنچه درعرصه ي اجتماع شاهد بوده ايم، چيزديگري بود

كه فغان مردم را درپي داشت.

هم اكنون بحث افزايش نرخ آب بهاء، برق وگازمطرح است. چگونه با

يد مردم تاوان بدهند.با كدام درآمد. تازه بخش عظيمي ازنيروي كارما

كه دركارخانه ها مشغول مي باشند، تعداد بسيارزيادي ازآن ها دركار

خانه هاي مختلف ودرشهرهاي مختلف هنورمطالبات معوقه ي شان را

دريافت نكرده اند. حتي ازسيركردن شكم زن وبچه هاي شان عاجزند.

چندي پيش يكي ازكارگران كارخانه كنف، به علت فقرشديد مالي وعدم

دريافت مطالبات خود، شرمنده ي خانواده اش، خود را با طناب حلق

آويزكرد. ودرپي آن صدها كارگر درمقابل استانداري شهر تجمع كرده

وخواستارحضورمحمود احمدي نژاد رئيس جمهور شدند، تادرمراسم

ترحيم آن مرحوم حاضرشده، جوابگوي شان باشد. كه چنين نشد.

يا خبردردناك ديگر، خودكشي هنرمند خوشنويسي به نام محمدرضا

قنبري است، كه به دليل تنگدستي وفقرمالي دست به اين كارزده. همسر

وي مي گفت كه وي دوماه آخرعمرش را به دليل فقرونداري درپارك ها

مي خوابيده.

حاصل اجراي سياست هاي انبساطي درعرصه اقتصاد، افزايش حجم

نقدينگي، برداشت هاي بي رويه وغيرمنطبق بابرنامه ازصندوق ذخيره

ارز وعدم برنامه ريزي درست براي اين برداشت ها، گسترش بي رويه

حجم دولت، ريخت وپاش هاي هزينه هاي دولتي وغيره، جزافزايش بي

سابقه نرخ تورم، عدم برنامه ريزي صحيح براي فرايند توسعه اقتصاد

ي درجهت منافع ملي، واردات بي رويه ، بي توجهي به ديدگاه ها ونظر

ات منتقدان كارشناس ومتخصص كه نمونه ي آن را دردوسال اخير در

برخورد با نامه ي اقتصاددانان شاهد بوده ايم وغيره نمي باشد.


جمعه، تیر ۱۵، ۱۳۸۶

طنابي خاموش



اين حرف ها

كه دست به دست

خاموش

نگاه من

به صداي دريا

نزديك است


حوالي ي اين سطرها

گذرت افتاد

رد پاي تورا

باد

به دهان پرندگان مي بخشد


اين حرف ها

دست به دست

طنابي خاموش

تا سطرهاي من

پنجشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۶

...اين برف را سر


بعد از هم ميهن، نوبت به خبرگزاري ايلنا رسيد. خبرگزاري اي كه

به خانه كارگر تعلق داشت. وخانه كارگر، نيز تنها تشكل رسمي و

قانوني كارگران بود، تا قادرباشند بدبختي هاي روزمره ي شان را

درآنجا بازتاب دهند. زيرا از ايجاد تشكل هاي صنفي مستقل شان

كه ممانعت بعمل مي آيد. پس ناگزيرند تا به همين بسنده نمايند .

خبرگزاري ايلنا هم گويا فعاليتش متوقف گرديد. ودرپچپچه هاي

تابستاني اش، گويا اينگونه به گوش مي رسد، كه ناشي ازبعضي

نقائص فني بوده است. البته اينگونه نقائص كه قابل رفع مي باشد

تا ده ها نفرازنان خوردن نيفتند. بايد منتظرماند وشنيد

چهارشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۶

هم ميهنان



هم ميهن هم نيامده بارسفررا بست ورفت. اگرچه اين حرف من ممكن

است به ظاهر كمي بي ربط باشد، اما اگركمي بيانديشيم، ربط منطقي

آن را خواهيم يافت. هنوز به سالگرد هيجدهم تيرنرسيده ايم؛ اگرچه به

آن نزديك شده ايم، اما روزنامه هم ميهن درست دراين مقطع درمحاق

توقيف فرو رفت. درآغاز كارش، فروخفت. دربيداري اش به خواب

رفت. بايد منتظرماند تاديد كه دراين مقطع، نوبت بعدي به كدام نام

خواهد رسيد؟

سه‌شنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۶

يك پست ديگر



هرانساني دربرابرمسئوليتي كه مي پذيرد،مجموعه اي ازشرح وظايف وتكاليف

را مطابق با قانونمندي ها، درپيش روي مسئوليت هايش مشاهده مي كند،كه در

چهارچوب آن ملزم به عمل است. عمل، سيري ازيك نقطه ي آغازاست كه تدو

ين ذهني يك طرح يا يك فرضيه است، سپس انديشيدن درباره ي آن، وپس ازآن

عملياتي كردنش، بعد ازحصول اطمينان ازصحت ودرستي آن طرح مي باشد.

وبعد ازعملياتي شدن، كسب نتيجه وانطباق آن با فرايند طي شده مي باشد؛ و

صحت ودرستي اش آن را تا سطح يك يرنامه منطقي ارتقاء مي بخشد.

توصيف فرايند بالا، مستلزم صرف زمان بسياراست تا حصول نتيجه اي كه

مي تواند فرد يا اجتماع را منتفع گرداند. واين فرايندي ست كه مرحله به مر

حله ومقطع به مقطع براي آفرينش ونوسازي وبازيابي موقعيت هاي جديد مدام

انجام مي شود. بديهي ست كه اين امردرقلمرو اجتماعي، ناظربرمنافع توده اي

ازمردم است درسطح قومي، ملي، منطقه اي، جهاني، وغيره.

روزدوشنبه يازدهم تيرماه هشتاد وشش، محمود احمدي نژاد رئيس دولت نهم

طي حكمي، سخنگوي خود را به سمت ديگري دركابينه منصوب نمود. ان هم

با اختيارات تام. سخنگوي دولت هم كسي نيست جزدكترالهام؛ كه پست هايي را

درسه قوه ازآن خود كرده است.وي به عنوان حقوقدان درشوراي نگهبان عضو

يت دارد؛ درشوراي اطلاع رساني دولت حضوردارد؛ سخنگوي دولت است؛

رداي وزارت دادگستري را نيزبه تن كرده، وزيرعدليه است؛ وبا حكم جديد

رئيس دولت نهم، خلعت رياست ستاد مبارزه با قاچاق كالا وارز را نيزپوشيده

است. شايد كه به يقين دردانشگاه تدريس هم مي نمايد. آقاي الهام اين همه وقت

را ازكجا مي آورد؟ با توجه به توصيف فرايند كسب مسئوليت دريك پست حسا

س واجرايي كردن آن، دربالا، ايشان بايد بيش ازبيست وچهارساعت زمان در

اختيارداشته باشند، تا فرصت كافي براي تحقق طرح ها وبرنامه هاي شان بو

جود بياورند.

قريب به يك ماه است كه الهام به عنوان سخنگوي دولت، درجمع خبرنگاران و

رسانه ها غايب است. آن هم پيش ازدريافت پست جديدشان. درحالي كه نشست

با رسانه ها وخبرنگاران، حلقه ي ضرور رابطه ي دولت – ملت است؛ وتعين

بخش يكي ازاساسي ترين ويژگي هاي منش ورفتار قدرت مسلط به شمارميرود

تا قادرباشد عظيم ترين قدرت اجتماعي را به عنوان پشتوانه خود حفظ نمايد.

پرسش اينجاست كه چه عواملي باعث مي شود كه با وجود اين همه نيروي

متخصص، ماهرو چه بسا با تجربه ترموجود، رئيس دولت نهم نسبت به واگذار

نمودن چند پست مهم به يك نفر اقدام مي كند. آيا با قحط الرجال مواجه ايم.

آيا گرايش سياسي موجود درمواضع مشترك شان كه به جناح راست موسوم

است، چنين ذهنيتي را بوجود مي آورد؟ آيا دفاع جانانه همسر محترمه آقاي

الهام ازمواضع رئيس دولت نهم كه بربسترتخريب ليدرهاي سياسي ديگركه به

اصلاح طلبان موسوم مي باشند، سبب صدور چنين احكامي مي گردد. وغيره

درحالي كه بسيارند اساتيد متخصص با فرصت كافي كه قادرند مسئوليت هايي

بس عظيم تري را درامورمهم دولتي عهده دارشوند. دريك جامعه كه نگاهش به

سمت توسعه مدرن معطوف مي شود، تنگ نظري دراستفاده ازامكانات وفر

صت ها، به موانع برسرراه توسعه تبد يل مي شود وضررآن متوجه منافع ملي

خواهد بود.

درحالي كه مي شود دورازتعصب اينگونه فرصت ها را براي ديگران نيزفرا

هم همود، تا تجربه اي نوين تررا دراين راه رائه نمايند. تا شائبه هاي ذهني نيز

درملت قوت نگيرد.

اميدوارم براين سخن كوتاه خرده گرفته نشود ومتهم به دريافت دلار ازاجنبي

نگردد. همچنين بردباري وزيردادگستري را نيزدرپي داشته باشد

دوشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۶

چرتكه ي حرف ها



جايي

همين دوروبربايدها وشايدها

زمزمه هاي بي نام ونشان

ونگاه هاي گيج

منتظربمان


عقربه ها

خواب ديشبم را

درفصلي ديگر

مرورمي كنند


دريا

به موج هايش مي انديشد

تو

حرف هارا

به چرتكه مي گذاري

یکشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۶




اين سريال ادامه دارد



نمي دانم آقاي رئيس جمهوربه قصاب سرمحله شان سري زده است، تاگزارش

اوضاع واحوال بعد ازسهميه بندي شدن بنزين را پيگيري نمايد يانه؟

چون آقاي رئيس دولت نهم، بنا به گفته ي خودش بسياري ازخبرها را درمورد

اوضاع اجتماعي جاري، درخصوص گراني وبسياري موارد كه به زندگي

مردم ربط پيدا مي كند، ازقصاب سرمحله شان پيگيري مي كند. همانگونه كه

درگذشته هاي نه چندان دورنيز، درمورد قيمت كالاها هم، بقال وسايرهم محلي

هاي كاسب رئيس دولت نهم، معيارقيمت هاي موجود دربازاربوده است.

چه عملكرد وگفتاري زيباترازاين، مي تواندمنعكس كننده ي منش پوپوليستي

سياست هاي احمدي نژاد باشد.

اميدوارم كه اخبارشعارها وآتش زدن هاي پمپ بنزين ها وغيره نيزازطريق

كاسب هاي محل آقاي احمدي نژاد، به گوش شان رسيده باشد.


...شايد