CARDIFF
1
جاده هاي با نزاكت
كه عا برا نت
محترم مي شمارند
رودهاي روشن جاري
با ضربا ن قلب تو
وباغ هاي خط كشي شده
كه رنگ چشم توپاشيده است
برانبوهي ي نفس هايش
--بهارهميشه
صداي غمگين من
ناآشنا
با پرندگان شهرتو
آري
مي داني
بانگاهت/ اما
مي خواني
ونبض واژه هايت
برمداري ديگر
مي تپد
2
درچارجانب شعرم
ضربان نبض حضورشان
جغرافياي حيا ت بود
آوازآن كه
درزخم حنجره اش
باربردگي ي هنوزرا
هرشب
به خا نه مي برد
وشرم بي پاسخ حضوررا
درچشم كودك سياهش
پنهان مي كند
آه
رودهاي آشنا
باچشمم
صداي سبزبي تكلف تان
پرنده ي غمگيني ست
كه نت هاي آوازش را
ازگلوي من برمي چيند
نيوپورت
اي التها ب نژادي
دربرگ آخرتقدير
مي شناسمت اما
نه درراي آن
كه دانستن را
درسكوتش مي دانست
اما نه را
دررداي قضاوت
نهان كرده
وجدان را
دردكان سياست
معامله
آري
مي شناسمت
درشادي جفت كهنسالي
كه آرامش جهان را
درپرسشي
تعارف من كردند
ومن
پرندگان آوازم را
درشهرشان
به بهارنشاندم
وآن كه صلح را
درصلابت قدمهايش
مي آموزد
شايد
فارغ ازرنگ ها
دوست بدارد
فصول را
سياه
سرخ
زرد
سفيدرا
ومن تلالوي يك نام را
MADI
درچارراه جهان
آيينه مي كنم
وصداي خاموش عشق را
نشسته برنت هاي باخ
موتسارت
مغناطيس روح فرشتگان
كه درسلامي
نگاهي
وياخاطري آرام
غسل تعميدمي شود
درزمان
جاري مي كنم
SHINAD
بامدادهنوز
CARDIFF.WALES
AUGUST.2004
1
جاده هاي با نزاكت
كه عا برا نت
محترم مي شمارند
رودهاي روشن جاري
با ضربا ن قلب تو
وباغ هاي خط كشي شده
كه رنگ چشم توپاشيده است
برانبوهي ي نفس هايش
--بهارهميشه
صداي غمگين من
ناآشنا
با پرندگان شهرتو
آري
مي داني
بانگاهت/ اما
مي خواني
ونبض واژه هايت
برمداري ديگر
مي تپد
2
درچارجانب شعرم
ضربان نبض حضورشان
جغرافياي حيا ت بود
آوازآن كه
درزخم حنجره اش
باربردگي ي هنوزرا
هرشب
به خا نه مي برد
وشرم بي پاسخ حضوررا
درچشم كودك سياهش
پنهان مي كند
آه
رودهاي آشنا
باچشمم
صداي سبزبي تكلف تان
پرنده ي غمگيني ست
كه نت هاي آوازش را
ازگلوي من برمي چيند
نيوپورت
اي التها ب نژادي
دربرگ آخرتقدير
مي شناسمت اما
نه درراي آن
كه دانستن را
درسكوتش مي دانست
اما نه را
دررداي قضاوت
نهان كرده
وجدان را
دردكان سياست
معامله
آري
مي شناسمت
درشادي جفت كهنسالي
كه آرامش جهان را
درپرسشي
تعارف من كردند
ومن
پرندگان آوازم را
درشهرشان
به بهارنشاندم
وآن كه صلح را
درصلابت قدمهايش
مي آموزد
شايد
فارغ ازرنگ ها
دوست بدارد
فصول را
سياه
سرخ
زرد
سفيدرا
ومن تلالوي يك نام را
MADI
درچارراه جهان
آيينه مي كنم
وصداي خاموش عشق را
نشسته برنت هاي باخ
موتسارت
مغناطيس روح فرشتگان
كه درسلامي
نگاهي
وياخاطري آرام
غسل تعميدمي شود
درزمان
جاري مي كنم
SHINAD
بامدادهنوز
CARDIFF.WALES
AUGUST.2004
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر