در زمستان زاده شدم
و دریای کلمات
زورق شعرم را
نگاهبانی میکند
خیابانها و میدانهای شهر
در خطوط نتهایم
پرچم گامها بر میافرازند
و در افق نگاهها
تاریخ زخمهاست
در بینهایتِ روایتها
در برابر جهان ایستادهام
با قامت صدای تو
و باد
انتظار سرخ سحر را
بر گیجگاه شب میکوبد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر