چهارشنبه، آذر ۰۲، ۱۴۰۱

 

‏شبانگاه است و

واژه‌ای نمی‌یابم

در ابتدای تخیل‌ات


هوای هر آنچه می‌گذرد

بر اتفاق و روایت

گرفته است و خاکستری‌


بگو چگونه گذر کرد/ بر تو

سرعت حادثه

و التهاب حنجره‌ات

از چگونه سرودن

چگونه نوشت


تو غایت راهی

و رستن هر گیاه

از نگاه تو

رفتار می‌گیرد


رخداد عاشقیتی

در زخم‌های محال


هیچ نظری موجود نیست: