سراپا درد میشوم
به تماشای این سرزمین که میایستم
و شریانهایم
رنگین کمان رویاییست
بر اضلاع این خاک سرخ
که نامها در خاطراتش
مکرر میشوند
و کلمات
که خلق میشوند
در شبنم سحرگاهان
به غسل تعمید میرسند
تا بر فراز افراها
زاریها را
بر شانههای باد
تکثیر کنند
-آه
لبخندهای بیگناه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر