دست بر التهاب پلک هایم
فروکوبی اگر
خلیج فارس
سونامی حنجره های سرگردانی ست
و بوی نفتش
رایگان بر سر و سینه می زند
کشتی کشتی شلیک می شود
این خاورمیانه
هیچ ضلعش صاحبی ندارد
گورهای فقط
در افق معاصر
و لحظه ها
که کلمات را
پشت دهان مان تاب می دهند
این عبور و مرور بی جهت
از پس چارسال و هشت و دهه و
سطرهای مرا به بوی تو عاشق تر می کند
کوچه پس کوچه های محله گواهند
وقتی در ازدحام کوچه و کلمه و آزادی
رد تو در سینه کش چشم ها
نمایش در استعاره است
دیوارها
دیوارهای سرشار از کابوس عابران
و جاده ها
که مبتلابه جیغ و جنون اند
اینگونه که حرف ها پارکینسون می گیرند
و دیوارها
پیش پای شان/ نسیان
از زخمی که بر گلوی زمان می ماسد
محو می شوم
در سطرهای هنوز
و دستی پشت ضخامت شب
به جست و جوی بلندترین نت
در آواره گی ماه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر