شنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۹۴

در منتهای بی قراری تحویل می شود




دایره ی این کلمات

گرد نمی شوند

وقتی کودکان بی سرپناه خاورمیانه

هر شب

کابوس بی حساب و کتاب خمپاره و اعوان و انصارش

بالین شان می شود


اکنون نشسته ام روی باروت حرف ها

و سمت جهان

هجای سکوت است و

سهم من از گفتن

کوچ سطرها

و بغض نگاه کودکان

که دست های مرا

بی طاقت می کند


بیدار می مانند      واج ها

در هزار و یک شب روایت

و جهان ترسیم می شود

در محاسبه ی گلوله ها

و اشک های مادران

در مرز قطعنامه ها و

سکه ی نگاه سرمایه

تا به تلنگر انگشتی

پیشانی روزنامه ی فردا را

تیتر کند


و از این قرار است

که قرار می گیرد

در منتهای بی قراری شمارش شمسی

یک هزار و سیصد و نود و پنج


جمعه، اسفند ۲۱، ۱۳۹۴

بر مزار نیمایوشیج در یوش





فرصتی فراهم امد تا به منظور ادای دین و احترام به نیمایوشیج بزرگ ؛
بنیانگذار و سمت دهنده ی اصلی شعر معاصر ایران به یوش بروم.
دهکده ای آرام و خاموش، در نقطه ای مرتفع. خاک گرفته و با جمعیتی
اندک. و بر سر مزار وی ، پاس بدارم یاد و تلاش انسانی را که یک تنه
با نگاه سنت زده و کهنه ی ادبیات در ایران نبرد کرد، و به ترسیم
خطوط اصلی شعر معاصر ایران پرداخت. با اتکا به جهان بینی و روش
شناسی تاریخی. البته در طرفین نیما، مزار بهجت الزمان اسفندیاری
خواهر نیما و مرحوم سیروس طاهباز کوشنده ی آثار نیما نیز قرار دارد.
چند عکس در زیر از خانه ی نیمایوشیج که اکنون موزه ای ست برای
بازدید کنندگان و علاقمندانی که به این دهکده سفر می کنند :


تندیس نیما در ورودی روستای بلده

کوچه منتهی به خانه نیمایوشیج

تندیس نیما در ورودی خانه-موزه

بخشی از حیات خانه نیما و نمای بیرونی اتاق ها

مسعود بیزارگیتی در کنار مزار نیمایوشیج
مسعود بیزارگیتی در خانه نیمایوشیج